سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

رضا ایزدی فرزند یوسف راننده اتوبوس هستم . بارها برای انتقال و جابجایی نیروهای داوطلب بسیجی به جبهه ها اعزام و هربار دو تا سه هفته در خطوط مقدم و پشت جبهه در دفاع مقدس فعالیت داشته ام .

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/gfdssssss.jpg


تاریخ 20/11/1365 دوازده دستگاه اتوبوس از تهران ، رزمندگان اسلام را به سمت جبهه انتقال می دادیم راننده کمکی اتوبوس علی اشرف عضایی و راننده یک دستگاه اتوبوس دیگر برادر خانم دیگرم علیرضا عضایی فرزند عباس بود . بین راه ملاحظه کردم علی اشرف عضایی با یکی از نیروهای بسیجی گرم گرفته و بگو و بخندی راه انداخته است . مقداری آجیل آن بسیجی کم جثه و نسبتا کوچک اما با جسارت را گرفته و آمد جلوی اتوبوس .
گفتم اشرف رفیق جدید پیدا کردی؟ این بنده خدا کیه ؟

گفت این جوان خوش تیپ و 16 ساله نامش مهدی قیومی است و پسر باجناق محمود کاظمی پسر خاله ربابم هست . اینجور که معلومه دل شیر داره و آمال و آرزوها در سر دارد . آنقدر عاشق است که درس و مشق و مدرسه را رها کرده و برای دین و مملکتش داره میره جبهه و با این روحیه ای که داره بعید بدانم به تهران برگردد .

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/dtystjkkkkh.jpg

گفتم خدا برای پدر و مادرشان نگه داره . حیف است این جوانان پر شورند و می توانند برای آینده جامعه مفید باشند .
ساعت دو و نیم شب در جبهه شلمچه خرمشهر دستور توقف دادند تا نیروها از اتوبوس پیاده و به سنگر ها بروند .اشتیاق وصف ناپذیری برای دفاع و جهاد با کفار داشتند . لحظه پیاده شدن عشق و ایمان را از چهره تک تک آنها می دیدی . مهدی قیومی که خیلی با حجب و حیا بود نیز در هنگام پیاده شدن از ماشین خداحافظی نمود و پیاده شد .

پس از انجام ماموریت اتوبوس ها در حال بازگشت بودیم که لندگروز فرماندهی ماشین ها را متوقف نمود و گفت کجا می روید ؟

گفتیم ماموریت ما انتقال این نیروها بوده و اکنون باز می گردیم. وی گفت نه ما همچنان نیاز به شماها داریم و باید در خطوط مقدم نیرو جابجا کنید . اغلب قبول نکردیم تا سرانجام آن پاسدار به ماندن دو دستگاه اتوبوس راضی شد . گفت هر کس داوطلب است برگردد . من دیدم کسی اعلام آمادگی نکرد . گفتم من هستم . پشت سر من هم راننده ای به نام محمدی اهل شهرستان خمین گفت من هم هستم .ما به شلمچه و بقیه به تهران بازگشتیم . در سنگری که نسبتا در زیر زمین بود استراحت کردیم . هنوز چشمانمان گرم خواب بود که سنگر در اثر اصابت گلوله لرزید . دم دمای صبح بسیجی داد می زد الصلوه برادران خواب نمانید وقت نماز صبح است .

هوا که روشن شد آمدیم کنار سنگر و دیدم بسیجی ها دارند به هم می گویند توپ فرانسوی است و اگر عمل می کرد دخل همه مان می آمد و من دیدم گلوله ده متری اتوبوس به زمین خورده است .شب دوم شد و مترصد بودیم که نام محمدی را صدا زدند که این نیروها را به سه راهی مرگ ببر . در دلم گفتم خدا با من یار است و فعلا از ماموریت خبری نیست . بیست دقیقه بعد ایزدی را صدا زدند و گفتند شما هم نیروها را به سه راهی مرگ شلمچه انتقال بده .

 

       http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/vblkmknk.jpg

عملیات کربلای پنج تمام شد و بیست روز بعد متوجه شدیم نازنین فرزند مملکت مهدی قیومی تاریخ 10/12/1365 به شهادت رسیده و پدرش سلطانعلی قیومی فرزند اسدالله و مادرش بتول ماندنی فرزند حسین اهل شهر نراق در سوگ او هستند و ما وقتی به تهران باز می گشتیم مجموعا در دو اتوبوس من و محمدی 25 نفر بیشتر حضور نداشتند و مهدی قیومی ها را دیگر ندیدیم و مشخص شد در کربلای پنج شلمچه کربلای حسین(ع) بر پا بوده است .

 

 رضا ایزدی فرزند یوسف اهل شهر نراق 17/01/1391

 

۹۱/۰۳/۲۲
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook