گلوله خمپاره عمل نکرده ، در آب منفجر شد .
در بهمن ماه 1364 در عملیات پیروز والفجر هشت و فتح شبه جزیره فاو عراق با یکی از رزمندگان شهر نراق به نام مرتضی قجری فرزند رمضان همسنگر بودیم .
مرتضی قجری
حجم آتش نیروهای عراق روی مواضع ایرانی ها زیاد بود . در لابلای انفجارها و صدای رعد آسای توپ و خمپاره ها ، گلوله خمپاره شصت بر بام سنگر ما فرود آمد و یکی از گونی های سنگر روی مرتضی که در حال استراحت بود افتاد . مرتضی به تصور اینکه موج انفجار من را به روی او انداخته با لهجه خودمانی گفت " چه خبرته " به ایشان گفتم داداش من نبودم ، نصف گونی رویت افتاده .
از سنگر بیرون آمدم و ملاحظه کردم گلوله خمپاره به روی سنگر فرو رفته و انتهایش که شبیه پره بود بیرون مانده است . بدون هیچ احتیاطی انتهای آن را گرفته و از خاک گونی بیرون کشیدم و خیلی خونسرد به سمت آب پرتاب کردم و در این لحظه انفجار مهیبی را شنیدم .
علی محمد اسماعیلی فرزند عباس اهل شهر نراق 16/02/1390