سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

صحبت دل با 80 شهید گلگون کفن شهر نراق و 6 شهید گمنام

يكشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۱۲ ب.ظ

به مناسبت شانزدهمین یادواره سرداران و 80 شهید شهر زیبا و تاریخی نراق و 6 شهید گلگون کفن که مورد احترام مردم هستند.

 

syki_1.gif


نمی توانم از کجا برایت بگویم، در گوشه ایی خلوت کردم تا شاید یادشان و راهشان را یاد آورم، خاطره هایشان را زنده کنم . در تنهایی خواستم برایشان از دردهایم بگویم، نتوانستم؛ یارای نشستن نبود، گریستن در تنهایی راضیم نکرد، برخواستم، تصمیم گرفتم به دنبالشان بروم، بجویمشان، کجایند؟

jui_2.gif

به اولین میعادگاه مشترکمان مسجد جامع رفتم . اگر ظهر به دلیل تحصیل مجال حضور نداشته باشند حتما مغرب می آیند . عشا نیز به پایان رسید . دعای توسل نیز قرائت شد و نگاهم به درب ماند ولی نیامدند .

ojxn_3.gif

صبح به مدرسه رفتم ، به دبیرستان حاج عباس معصومی ، به کلاس، میزها را نگاه کردم، سرد سرد، جای آنها را نگاه کردم، آنها بودند، همه جا آنها شده بود، با من حرف می زدند، اما به دیده نمی آمدند.  هرچه ناله کردم، فریاد زدم ؛ جوابی نشنیدم . کلاس خالی بود، گویا همه  دیوارهای کلاس تخته سیاه شده بود. بله مدرسه عزا گرفته بود.

adus_4.gif

به کتابخانه دبیرستان رفتم، آنها بودند، خود کتاب شده بودند، باید کسی آنها را بخواند، نه بایستی آنها را درک کند، آنها یکپارچه عمل شده بودند. به ستاد مقاومت بسیج نراق رفتم، از نگهبان اجازه ورود خواستم، پرسید چه کسی را می خواهی؟ آنها نیستند، قبول نکردم.
 
با اصرار وارد شدم، درب سالن را گشودم، ناله ای کرد و روی پاشنه چرخید، گویا آهن نیز از شدت درد به زبان آمده و نرم شده بود و چنان بر هم پیچید مثل اینکه دارد بند بند قطعات آن از هم می پاشد .

upmm_5.gif


 
به خوابگاهشان نگریستم ، روبروی تختها، خیره خیره نگاه کردم، چه آرایش زیبایی ، مرتب در کنار هم، گویا آنها همدیگر را می فهمیدند.اما چند صباحی گذشت یاران نیامدند ، پتوهایی که بدن های آنها را گرم می کرد ، سرد سرد بود، دست زدم طاقت نیاوردم . هرچه فریاد داشتم از حلقوم خفه ام بیرون آمد. به اسم آنها را صدا زدم ؛ همگی بودند اما جوابم نگفتند .

vc5_6.gif

به کوه ، دشت و کوچه پس کوچه های نراق رفتم، آنجا هایی که با هم بودیم، چه روزهایی که با یکدیگر از دردها می گفتیم، امروز با که بگویم آن رنجها و دردها را، درد را چه کسی حس می کند تا دردمند نباشی .  دوستان ، یاران نیستند . همرزمان رفته اند . شما هم داغدار هستید . دلتان تنگ دوست شده است . من هم می گویم همدردهایم نیستند، شریکانم نیستند، تنهایم ، آنها دردهای من را که دردهای خود آنها بود تسلی می دادند.

38s5_7.gif

آنها همه یکی بودند، یک سوال بودند یک خواستن بودند یک آرزو داشتند، اگر کمی به عقب برگردم به اوایل انقلاب ، سال های 1358 ، 1359 در مدرسه، در انجمن اسلامی، در مسجد ، در کتابخانه، چه بگویم اگر آنها اجازه دهند گوشه ایی از خون جگرهایی که آنها خوردند بگویم تا بدانید که آنها چه بودند و آرزویشان چه بود.

thcb_8.gif

شهیدان از فساد گریزان بودند، از جهل می نالیدند، از نفاق شکایتها داشتند. روزی را آرزو می کردند که فسادی نباشد، نفاقی نباشد، زورگویی نباشد، زر اندوزی نباشد، حیله گران مکار و خفاشان که بدترین بدترها هستند رسوا گردند به همین دلیل با تمام وجود به افشای چهره ها بر خواسته بودند .

5y83_9.gif

سرانجام به آرامگاه نهایی آنها در گلزار شهدا رفتم . هر چه فریاد داشتم آنان را به نام صدا زدم . آه تعداد آنان زیاد است و اسامی زیادی را باید زمزمه کرد .  گفتم دوستان : شما انجمن مدرسه مان را پایه ریزی کردید، شما بسیج را راه اندازی نمودید ؛ شما کتابها را به ما نشان دادید. شما چگونه مبارزه کردن و چگونه خود ساختن را به ما آموختید ، درب کتابخانه ها را گشودید . شما از صلاح و رستگاری برایمان گفتید، و چه زیبا رستگار شدید .

j5br_10.gif

و اما ای شهیدان شما پیروز شدید، هدایت کردید ، تلاش کردید، جهاد کردید، از همه زندانها رها گشتید . مگر نه این است که انسان انتخاب می کند و با این انتخاب است که بر زندانهای ساخته شده از هوی و هوس و دنیا می شورد و زنجیرها را پاره می کند و مگر نه این است که علی (ع) اماممان مرگ را طلب می کند!  چرا که علی(ع) از دنیا بریده و به ملکوت اعلی آشناست که وقتی شمشیر فرق او را می شکافد و خون مقدس او به جرم دفاع از حق محاسنش را خضاب می کند،فریاد فزت و رب الکعبه از حلقوم با خون او درهم می آمیزد که به خدای کعبه رستگار شدم .

v2yc_11.gif

شهیدان : مبارزه در سطح کوچک برایتان زندان شده بود و راضیتان نکرد و اینچنین بود که مشتاقانه همچون حسین و یارانش که مدینه و مکه را رها کردند و به قصد جهاد که بر همه عبادات افضل است عزم کربلا نمودند، شما عزیزان از دیار خود بریدید و به قصد جهاد، درست در جهت کربلا، در نزدیکی های نینوا، در سرزمین گرم و سوخته خوزستان همین کربلای ایران نزدیک قتلگاه حسین(ع) برای جواب و گواه گرفتن در دفاع از انسان و لبیک به حسین زمان ؛ سید روح الله ، چه زیبا به قربانگاه رفتید و چه عاشقانه به معشوق رسیدید.

                                                              اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیله

۹۳/۰۱/۰۳
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook