سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

کتاب " خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و وحشت "

 

چاپ اول سفرنامه حاج سیاح محلاتی سال 1346 چاپ دوم 1356 و چاپ سوم آن سال 1359 به کوشش حمید سیاح و به تصحیح سیف الله گلکار منتشر گردیده است .


img_1670.jpg


توضیحات سلحشوران نراق :


حاج محمد علی فرزند حاج محمد رضا معروف به حاج سیاح سال 1215 شمسی ( 178 سال قبل ) در شهرستان محلات استان مرکزی متولد گردید . در سال 1238 در سن 23 سالگی دختر عمویش که در مهاجران اراک سکونت داشتند را به عقد ایشان در می آورند .عمویش فردی متمول و مقرر بوده زندگی دخترش و برادر زاده اش محمد علی را تامین کند .
این موضوع سازگار محمد علی قرار نمی گیرد و از ایران به سوی قفقاز متواری می گردد .

img_1669.jpg

دور دنیا گردیده و به زبان های ترکی ؛ ارمنی ؛ روسی ؛ انگلیسی ؛ فرانسه و آلمانی مسلط می شود . 18 سال بعد سال 1256 شمسی به ایران باز گشته و از طریق بندرعباس ؛ بوشهر ؛ شیراز ؛ اصفهان ؛ کاشان ؛ نراق به زادگاهش محلات می رسد و در آغوش مادر و اقوام قرار می گیرد . آنچه که مورد نظر است روز پنج شنبه تاریخ دهم شوال 1294 هجری قمری برابر با 26 مهر 1256 شمسی(137 سال قبل) و مصادف با 18 اکتبر 1877 میلادی حاج سیاح در آخرین روزهای بازگشتش وارد نراق می گردد و آنچه در سفرنامه اش مرقوم شده عینا اشاره می گردد :

img_1660.jpg


فردا حمل اثقال کرده به راه افتادیم و تا ابودردا (ابودردا از اصحاب حضرت محمد(ص) پیامبر اسلام در سال ۳۲ هجری در مدینه درگذشت و نقل است که محل دفن ایشان در شهر کاشان می باشد )رفته در آنجا نزول کردیم .

img_1664.jpg

بعد از صرف غذای شام ؛ باز به راه افتاده اول طلیعه صبح وارد قریه حسن رود(حسنارود) شدیم . مسجد فوقانی خوبی در کنار نهری جاری داشت به آنجا نزول کردیم . ذبیح الله در آنجا آشنایان متعدد داشت مکرر آمده خواهش کردند بمنزل ایشان نرفتیم . از ماکولات(خوردنی ها) و نان خوب به منزل ما آوردند ؛ انعامی در حق آنان نمودم .

img_1661.jpg

روز را در همان مسجد استراحت کردم و سه ساعت از شب گذشته بار کرده به قصد نراق به راه افتادیم . در بین راه ؛ مشهد قالی شویان معروف را دیده اهل آن مزار ( علی بن باقرعلیه السلام و سایر شهدا)را به فاتحه یاد کرده بلا توقف عبور کردیم و صبح بسیار زود از گردنه نراق سرازیر شدیم . این گردنه غالبا محل توقف قطاع الطریق(راه زنان) و جای مخوفی است لیکن ما به سلامت گذشته ؛ یک ساعت از آفتاب رفته وارد نراق شدیم .

img_1663.jpg

در کاروانسرای حاجی مهدی که نظیر کاروانسراهای خوب کاشان بود منزل کردیم لیکن تمام حجرات را خالی دیدم ؛ تعجب کردم . بعد بیرون آمدم دیدم نراق آن نیست که در جوانی دیده بودم بالکلیه خراب و ویران شده ؛ از دَه خانه یکی باقی نمانده ؛ مردم کمی که هستند فقیر و پریشان و اوضاع تمام عوض شده . نراق بسیار جای آباد ؛ پُر منفعت با صفایی بود که آن را هند کوچک نام داده بودند .از یک نفر پرسیدم : کو آن نراق که من قبل از سفر دیده بودم ؟

img_1662.jpg

گفت : دو بلای بزرگ نراق را به این حال افکنده . اول اینکه می دانید اسم بابی در ایران برای دولتیان و مردم مغرض بی دیانت ؛ بی انصاف یک وسیله و بهانه برای تمام کردن مردم بی تقصیر شده و می دانید اینجا امام زاده ایست(امامزاده سلیمان) یک نفر خبیث که با چند نفر عداوت و غرض داشت روزی در آنجا چند ورق از قرآن نیم سوخته بیرون آورد که از قرار معلوم خودش سوزانده و فریاد زد بابیان قرآن را سوزانده اند .

img_1667.jpg

 

بابیان کیستند ؟ فلان و فلان و جمعیت دیگر و جمعی را به این متهم ساختند . پس به دولت اطلاع دادند که در اینجا بابیان طلوع کرده اند قدرت و قوت دارند . دولت ؛ مصطفی قلی خان عرب را مامور تحقیق کرد . او هم محض اینکه مال مردم را غارت کند حاجی میرزا محمد را که ملای اینجا بود با خود شریک و همدست کرد . آن ناپاک اغلب اهالی را خصوصا آنهائیکه مال دار بودند متهم کرده ؛ مردم بیچاره را به اسم تحقیق به یک جا جمع کردند .

img_1666.jpg

به محض اجتماع بدون سوال و جواب همه را دستگیر کرده بسیاری را قتل نمودند و تمام خانه ها را غارت کردند ؛ زن و مرد و صغیر و کبیر ؛ آواره به اطراف متفرق شده به جاهای دیگر و بسیاری به همدان رفتند . بعد از آن بقیه السیف(کسانی که از دَم تیغ دشمن جان به در برده اند) باز مشغول کار شدند قحط عمومی هجوم کرده ، باقیمانده هم تلف و با مال متفرق شدند و باینحال افتاده .

img_1665.jpg

واقعا متاثر و منقلب شدم نظیر تاثیری که در کاشان از دیدن خرابه حمامی که امیر کبیر اتابیک را به تهمت و عداوت درباریان ؛ در آنجا کُشته بودند . چه می توان کرد با استبداد و فساد اخلاق ؛ نه قانون در ایران هست نه عدلیه و نه محاکمه و نه استنطاق و نه تحقیق ؛ مردم به یک بهانه و یک حرف سُست ؛ چنان مرد بزرگی را از دست ایران گرفتند که تا حال دیگر ایران مثل او ندیده ؛ اگر مجال می دادند مایه نجات ایران بود .

img_1668.jpg

 

مثل نراق جایی را به یک تهمت بیجا ویران کردند . بسیار بی گناهان را عمدا و بعضی را اشتباها به تهمت بابی بودن نابود کرده اند . ناصرالدین شاه به این بهانه بسیاری اغراض خود را پیش برد .
دو ساعت به غروب مانده به مکاری گفتم : خواهش دارم مرا پیش از صبح ؛ بی خبر وارد محلات کنی . قبول کرده فورا حمل اثقال کرده به راه افتادیم . و...

 


۹۳/۰۶/۱۹
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook