سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

اولین روزی که عراق جنگ را آغاز کرد

چهارشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۷ ب.ظ

اقوامم در کرج و تهران سکونت دارند و تابستان ها که از تحصیل در دبیرستان حاج عباس معصومی نراق تعطیل می شدم یک سری به آنان می زدم .

1 (23).jpg

حاج حسین نباتی

31 شهریور 1359 و آخرین روز تابستان بود و قصد داشتم به زادگاهم نراق برکردم که ارتش رژیم بعث عراق مراکز چندین شهر از جمله فرودگاه مهرآباد تهران را بمباران و جنگ را بر ایران تحمیل نمود .

73591510946797334656.jpg
با پسر دایی اسماعیلم به نام محمود یوسفی قرار شد به شرط اینکه من راننده باشم با ماشین نیسان به سمت محل های مورد اصابت موشک ها برویم . آنقدر هرج و مرج شد که اغلب جاده ها بسته و تردد با مشکل مواجه گردید .

1 (28).jpg

حسین نباتی در سالهای دفاع مقدس

ما به سمت اکبرآباد کرج رفتیم که بین راه هوا تاریک شد و نیروهای گشتی مرتب از رانندگان درخواست می کردند چراغ ماشین هایشان را خاموش کنند تا به اصطلاح دوباره هواپیماهای متجاوز عراق بمباران نکنند .

img_0364.jpg

در همین اثنا یک عابر را زیر ماشین گرفتم و نقش بر زمین کردم . آمدیم پایین و دیدیم مردی غرق در خون است و حسابی ترسیدم . محمود داد زد نگاه کن وانت بار قرمز بود که داره فرار می کنه .

1 (43).jpg
مصدوم را توی ماشین انداختیم و بردیم بیمارستان کسری و 180 تومان خرجش کردیم  . حالش که نسبتا خوب شد به او گفتم ما داشتیم گشت می دادیم که مشاهده کردیم توی جاده افتادی . بگو ببینم چه اتفاقی برایت رخ داد ؟ گفت خدا از تقصیراتش بگذره راننده یک وانت بار قرمز رنگ مرا زیر گرفت و از صحنه فرار کرد تا شما آمدید و به من خدمت کردید .

1 (72).jpg

از راست : حسین نباتی، شهید مندعلی نباتی ؛ سردار شهید مظاهر لطفی

دنیا با همه بزرگی اش باز هم کوچک است چون تابستان دو سال بعد توی میدان کرج نزد دایی ابوالفضلم ایستاده بودم که آن فرد مصدوم را دیدمآثار13 بخیه روی صورتش نمایان بود . به او گفتم شما دو سال قبل و در اولین روز جنگ تو جاده اکبر آباد تصادف نکردی و همه مشخصات حادثه را گفتم . او متعجب شده بود و گفت مثل فالگیرها حرف می زنی . نهایتا به ایشان گفتم آن فردی که با ماشین به تو زد من بودم و وانت قرمز رنگ یک شیطنت بود .

gcc.jpg

حانباز حسین نباتی فرزند مندعلی اهل شهر نراق18/12/1391

 
۹۳/۰۷/۰۹
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook