سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

 پنج شنبه 14 اردیبهشت 1391 عده ای از بسیجیان و رزمندگان دفاع مقدس را مهیا کردیم تا از نراق به دلیجان عزیمت و مرد عاشق پیشه و دوست داشتنی حاج علی اکبر علی اکبری فرزند شکرالله را ملاقات کنیم .

b08galhjoe3jk9j8q8d.jpg

سال اول کار سلحشوران شهر نراق بود و شعار ما این بود که همه زنان و مردان برای سربلندی کشورمان ایران و برقراری مکتب عدالت گستر اسلام و در دفاع مقدس کوشش داشته اند و منوط به افراد محدود و خاص نیست .

dbarh1g8vyrx6tmtapyk.jpg

  مرحوم حاج علی اکبر علی اکبری

هنوز دوستان آشنایی کامل به افکار و استراتژی فعالیت ما نداشتند . داخل میدان با توجه به کمبود وقت زیدی آمد و در گوشم نجوا کرد که ما مخلص شما هستیم و هر جا بگویی می آییم ولی ملاقات علی عشقی در منزلش منافاتی با کار جبهه و جنگ ندارد . گفتم حالا بیا برویم بعد از بازگشت مفصل صحبت می کنیم .

nriisbv4iffygn342hs.jpg

حاج عباس علی اکبری به همراه مادرش حاجیه خانم سیده باشی سوداگر

 

داخل منزل حاجیه خانم سیده باشی سوداگر فرزند سید رضا خاله شهید دانشجو علیرضا صادقی فرد فرزند امرالله از دوستان پذیرایی به عمل آورد . حاج عباس فرزند برومند خانواده هم به مهمانان محبت ورزید و لحظات بعد گفتم عمو علی میشه یه کم برای دوستان ما از ماموریت جبهه ات توضیح بدی ؟

 bnjnxkdz4xwmwv5audd.jpg


گریه اش بلند شد که سلحشوران شهر نراق یک راننده زحمتکش دفاع مقدس را مورد تکریم قرار داده اند و برای حفظ روحیه و سر سلامتی اش به ملاقاتش آمده اند . حاج علی سینه سوخته اهل بیت عصمت و طهارت بود و سال ها نفر اول هیئت زنجیرزن بود و فرزندانش نیز از زحمت کشان هیئات مذهبی در نراق و دلیجان هستند .

 

23ei7sb2ibn7cqr152mm.jpg

 

حاج علی ابتدا اظهار داشت : من کاری نکرده ام ؛ اگر خدا قبول کند دین خودم را ادا کردم . ایشان گفت : در مقطع جنگ و جهاد 8 ساله هفت نوبت با عشق و علاقه با ماشین شخصی ام کامیون بنز 10 تُن مدل 53 به شماره شهربانی 18537 تهران ب قرمز رنگ به یاری رزمندگان در جبهه شتافتم . از سوی جهاد سازندگی شهرستان دلیجان ماموریت می یافتم و هر بار دو تا سه هفته در مناطق مختلف حضور داشتم .

5dbmcqkhrmxesrs8j2f0.jpg


از جمله اقدام های مهم ما و رانندگان شِن ریزی شبانه برای احداث جاده برای عبور رزمنده ها ؛ انتقال یخ به خطوط مقدم ؛ انتقال هدایای مردم خونگرم دلیجان و نراق به سرحدات استان خوزستان و کارهای مختلف دیگری که مسئولین امر از ما می خواستند . حاج اصغر صفری نیز که خود از رانندگان دفاع مقدس است حاج علی را شارژ می کرد و می گفت موضوع شجاعتت بین راننده ها را بگو .

 o3nt6cddpz6762rw5yby.jpg

حاج علی اکبر بیان داشت : جهادگر مخلص آقای عبدالحسین ناجیان اصل مسئول ستاد پشتیبانی مناطق جنگی جنوب آمد بین راننده ها و گفت : چه کسی حاضره ماشین شخصی اش را برای ماموریت بده ؟ من نگاه کردم دیدم کسی بلند نشد من گفتم آقا من حاضرم . ناجیان گفت خوب این ماشین . حالا کی حاضره با این ماشین بره خط ؟ باز دیدیم کسی پا نشد خوب ما هم نراقی هستیم و آوازه شجاعتمان همه جا مطرحه ؛ اصغر صفری هم بلند شد و گفت آقای ناجیان من حاضرم .

gifu4t9n3nauzwtjpu2r.jpg

اصغر صفری فرزند مرتضی قلی در ادامه افزود : با ماشین حاج علی رفتم کارخانه یخ سوسنگرد و 400 قالب یخ داخل کامیون چیدیم و بردم خط مقدم جبهه فکه ؛ شدت گرما زیاد بود و اواخر تیر ماه 1361 برابر 21 تا 23 ماه مبارک رمضان 1402 بود .به والله قسم چند نفر از رزمنده ها از شدت تشنگی به شهادت رسیده بودند و بعضی دیگر از شدت گرما و کم آبی آنقدر تشنه بودند که شکم هایشان را روی یخ گذاشتند .

hokq518vojnacznh5kl.jpg

همانجا گلوله خمپاره نزدیک ماشین علی عشقی زمین خورد و ترکش به میله استرلینگ آسیب زد که ماشین دیگر روشن نمی شد . آقای عبدالحسین ناجیان اصل(فرزند محمود اهل تهران) که بعد شنیدم در مهرماه 1361 در سومار به شهادت رسید ؛ دستور داد یک استرلینگ نو تحویل گرفتم و روی ماشین بستم .

                                                                                             y90tm9wek2vwty3r55xk.jpg

وقتی ملاقات تمام شد و به نراق بازگشتیم دوستان از ماشین ها پیاده شدند و آن دوست آمد و صورتم را بوسید و گفت حالا فهمیدم که چرا اصرار می کنی در پیروزی انقلاب و دفاع مقدس همه مردم سهیم و شریک هستند و کسی نسبت به دیگری امتیازی ندارد .حدود دو سال از آن ملاقات معنوی و خوشایند می گذرد و دورادور از طریق فرزندان سلامی و دعایی به عمو علی می فرستادم تا اینکه چهارشنبه 27 اسفند 1393 دوستی از طریق پیامک اطلاع داد که حاج علی اکبری از رانندگان دفاع مقدس شهر نراق به ملکوت اعلی پیوست .

 

qn90y5cth4gtkgwv12g.jpg

مرحوم حاج علی اکبر علی اکبری

 

سلحشوران شهر نراق مصیبت وارده را به خانواده های عزادار تسلیت گفته و دعا می کنیم روح متوفی در ایّام فاطمیه از سفره با فضیلت حضرت فاطمه زهرا(س) متنعم گردد .

۹۳/۱۲/۲۷
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook