خوابیدن سرباز در مرده شورخانه
از سال 1363 لغایت 1365 در اوج جنگ تحمیلی در حال خدمت سربازی بودم که بیشتر زمان آن را در مناطق عملیاتی سپری نمودم .
حسین انصاری
سال 1364 در لشگر 81 زرهی کرمانشاه گردان حفاظت اطلاعات سازماندهی و در پادگان ابوذر سَر پُل ذَهاب مشغول فعالیت بودم . شبی
برای حفاظت بیرون از پادگان با سه سرباز دیگر گشت و نگهبانی می دادیم .
هوای سرد زمستان و به خاطر شرایط منطقه و نزدیکی به نوار مرزی در هوای
تاریک از فشار سرما لرزه بر انداممان افتاده بود .
به یک کلبه
مانند پناه بردیم تا از سرما نجات پیدا کنیم وهرکدام جایی برای خود دست و
پا کردیم و به صورت چمباتمه زانوهایمان را بغل کردیم که بهمان صورت خوابمان
برد .
به یکباره از بالای سنگ قِل خوردم و افتادم . وقتی با زحمت
چراغ قوه را روشن کردم دیدم روی سنگ مرده شورخانه خوابیدام . از ترس داد
زدم و با بقیه سربازها پا به فرار گذاشته و سرمای بیرون در فضای آزاد را
ترجیح دادیم .
اکنون که خاطرات 30 سال پیش را برای همسرم خانم رضایی
نراقی و فرزندانم آقا دانیال و دخترم تعریف می کنم به ایثارگری و جانفشانی
سربازان وطنم در مقابل دشمنان افتخار می کنم .
حاج حسین انصاری فرزند ابوالقاسم(داماد حاج علی اکبر رضایی) 28/3/1395
جناب حاج حسین انصاری شهری