سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

فعالیت های کمیته 4 اوایل انقلاب در شهر نراق

چهارشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۷، ۰۹:۳۶ ب.ظ

چهارشنبه 26 مهر 1391 فرصت را مغتنم دانسته و در محیط سرشار از معنویت گلزار شهدای شهر نراق گپ و گفت آزادانه با آقای مسلم رجبی صورت گرفت که ماحصل آن به اضافه مطالب تکمیلی و اضافه نمودن تاریخ وقایع به آگاهی رسانده می شود :

اینجانب مسلم رجبی فرزند اسماعیل ابن عبدالله اهل شهر نراق هستم . پس از فوت همسرم مجددا ازدواج نمودم و مجموعا صاحب یازده فرزند می باشم .
قبلا در جنوب تهران و در حلقه های فاصله دار با طیب حاج رضایی بودم . نه اینکه طیب من را بشناسه و یا من به او نزدیک باشم ولی دورادور با جماعتی از طرفداران او آشنا بودم که آن مقطع به آنان لات و لوت می گفتند . تکیه یا هیئت مذهبی طیب مشهور بود و ایّام محرم آنجا به عزاداری می پرداختیم .

این خالکوبی شیر که روی سینه ام نقش بسته مربوط به همان زمان است و چون در مناطق شوش و مولوی تهران کار می کردم به مسلم شوشی مشهور شدم . اکثر انگشت دستهایم انگشتر طلا بود که پس از انقلاب با فروش آن ها سرمایه گذاری کردم .
طیب در سال ۱۳۳۲ از موافقین دودمان شاهنشاهی پهلوی در کودتای ۲۸ مرداد بود لیکن بعدها تغییر رویه داد و به انقلابیون نهضت اسلامی پیوست و سرانجام در 11 آبان 1342  در میدان تیر پادگان حشمتیه تهران اعدام گردید و در حرم شاه عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده شد .

من هم به زادگاهم نراق باز گشتم و روی ماشین خودم کار می کردم . انقلاب مردم ایران بهمن 1357 پیروز شد و امام جماعت نراق حجت الاسلام عبدالحسن محمودی بهبهانی بود که اسفند 1357 مسئولیت کمیته انقلاب که خودجوش بود را عهده دار شد . سال 1358 بین طوایفی اختلاف و ناهنجاری پیش آمد و ما طرفدار حاج آقا محمودی بودیم . 

بنده و عده ای به پشتیبانی و دستور آقای محمودی که اصالتا اهل زیدان بهبهان می باشد کمیته ای به نام کمیته 4 را راه اندازی کردیم که بعضا بر حسب اشتباه به گروه ضربت هم مطرح می شد .

مقر کمیته 4 مسجد حاج شیخ عباس(مسجد قمر بنی هاشم) بالاتر از بازار شمس السلطنه نراق بود . ابتدا مقرر بود در کتابخانه عمومی ولیعصر(عج) جنب مسجد جامع و طبقه فوقانی وضوخانه(بعدا تخریب شد) مستقر شویم که حاج سلطانعلی قجری گفت اینجا به صورت امانت در اختیار بنده است و مجوز اصلی را باید اداره اوقاف شهرستان محلات بدهد که منصرف شدیم .
 قریب 15 نیرو داشتیم و عموما مغرب و شب ها گرد هم می آمدیم . ماه رمضان هر شب قرائت قرآن توسط استاد عباس کریمی اداره می شد . عمده همشهریان دیگر که با آنان دچار مشکل بودیم در مسجد جامع قرائت قرآن برگزار می کردند و اداره آن ابتدا توسط مرحوم غلامرضا یوسفی بود .

القصه نیروهای کمیته 4 برای حفظ امنیت همشهریان نراقی شب ها با چوب گشت زنی می کرد و حتی ماشین های عبوری از شهر به سَمت دلیجان یا کاشان را کنترل می کردند .
مهمترین وظایف کمیته 4 مبارزه با احتکار و گرانی بود و حتی یادم می آید یک بار صاحب یکی از مغازه داران که بعدا خودش انقلابی شد را به دلیل گران فروشی چند پاکت سیگار مورد برخورد قرار دادم . یک بار نیز یکی از نیروها که با سرنشینان یک دستگاه خودرو برخورد شایسته نداشت اخراج کردم .
آقای عبدالحسن محمودی امام جماعت شهر نراق پولی از بابت هزینه های کمیته 4 به ما نمی داد و مخارجی هم نداشتیم و حتی پول قند و چای مسجد نیز توسط یاران به صورت خودجوش تهیه می گردید .

نام کمیته 4  بی ضابطه انتخاب شد و فکر کنم سر درب مسجد حاج شیخ عباس  تابلوی کمیته را هم زده بودیم . یک سالی به این نحو فعالیت داشتیم تا اینکه هیئتی جهت حل اختلاف در مسجد جامع حاضر شدند و تاریخ 18 فروردین 1359 به حضور سه ساله حجت الاسلام عبدالحسن محمودی فرزند شیخ هلیباز متولد 1311 پایان داد و معظم له به شهرستان درود استان لرستان عزیمت نمود .
 تاریخ 8 اردیبهشت 1359 پاسدار محمدعلی قجری در سنندج استان کردستان توسط نیروهای ددمنش گروهک کومله  به شهادت رسید و علاوه بر نراق و دلیجان مجموعه استان مرکزی را در حیرت فرو برد . چون تا آن مقطع شهیدی ندیده بودیم و تشییع شهید صورت نگرفته بود و همه از هم از فلسفه شهید و شهادت سوال می کردند .

اولین و مهمترین اثری که خون سردار شهید قجری گذاشت اختلافات محدود داخلی بین دو طایفه عمده به یکباره و خودجوش کنار گذاشته شد و همه متحد و با مودت دست به دست هم دادند تا در مراسم های شهید شرکت کرده و به بهترین نحو مساعدت کنند .
بنده ماشین بنز خاور داشتم و پُر از جمعیت نراقی کردم و به همراه خودروهای انبوه دیگر برای تشییع پیکر مطهر شهید به شهر محلات رفتیم و آنجا امام جمعه آقای طه مقدسی بر پیکر نازنین قجری نماز خواند . بعد آمدیم دلیجان هم باشکوه تشییع انجام گرفت و تقریبا اکثر مردم منطقه در نراق حاضر شدند تا اولین شهید را برای خاکسپاری در بقعه شاه سلیمان نراق مشایعت کنند .
سپس تاریخ 3 خرداد 1359 حجت الاسلام سید محمد باقر شریف موسوی فرزند سید هادی گروسی از نویسنده های مطرح کشور از قم به شهر نراق آمد و به عنوان اولین امام جمعه معرفی گردید و کمتر از دو سال حضور ایشان باعث خیر و برکت بود .

 بعد نیروهای متعهد و انقلابی به نام بسیجی وارد صحنه شدند و همراه با فعالیت های موثرشان امنیت شهر در اختیار گرفتند و مدتی بعد(10 مرداد 1360) در درمانگاه متروکه دکتر صفایی مستقر شدند و از زبده ترین نیروهای جنگ تحمیلی بودند و تعدادی از آنان به شهادت رسیدند .
چند سال بعد خودم و فرزندم هم در بسیج زادگاهم فرم پر کرده و پرونده تشکیل دادیم . بنده نسبت به فرامین رهبران انقلاب آیت الله خمینی(ره) و آقای خامنه ای سر تعظیم فرود می آورم و به آنان علاقمند هستم .
 یادآوری می گردد پیکر آقای مسلم رجبی جمعه تاریخ 9 آذر 1397 تشییع و در وادی السلام زادگاهش شهر نراق خاکسپاری گردید . شادی روحش در دل صلوات نثار کنید.

۹۷/۰۹/۲۱
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۳)

روحش شاد.
۲۷ آذر ۹۷ ، ۱۸:۱۹ حمیدرضا شایان
روح اقا مسلم شاد.
نراق،نوستالژیهای بسیاری دارد که من را میبرد به دوران خوش کودکی.
القصه یکی از این نوستالژیها عید دیدنیهای خانوادگی ما برای رفتن به نصرت اباد و جاسب و ...با مینی بوس اق مسلم خدابیامرز بود.
عجب اون روزها گذشت😥😓
۱۹ مرداد ۹۸ ، ۱۶:۰۸ دکتر سعید ابراهیمی
یاد دوران گذشته بخیر. اقا مسلم و مزرعه نراق و هیئت .....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook