سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

۳۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

چشم به ره مانده ام ساغر و ساقی کجاست
دعوت بلبل  نکرد گلشن و گلزار من

باز سر ماه شد نوبت وامم رسید
زد به سرم نعره ای این دل بیمار من

باز زمن رنجه شد یار قدیمی و رفت
رنج بسی می کشد از من و گفتار من

زخم زبان می زنم هر که زمن ره جداست
نیش شده عادتم طعنه شده کار من

چهره نمایان  مکن حرمت خود پاس دار
حفظ نما لحظه ای طره به دستار من

جاهل نادان مرا غرق جهالت نمود
 راه به جای نبرد دانش بسیار من

ظاهرم آراستم وه که چه نا راستم
خلق پسندش نشد یک جو ز کردار من

غرق بلا گشته ام موج به ساحل برو
تا به کجا می کِشی نفس تو ابصار من

توبه نمودم خدا زین همه عصیانگری
گر چه همه بسته اند چشم ز دیدار من


 علی رضایی فرزند رضا اهل شهر نراق


۰ نظر ۱۵ شهریور ۹۷ ، ۱۱:۱۰
سلحشوران شهر نراق

هوالمالک بالاستحقاق
و بعد   مقصود اصلی از تحریر این کلمات شرعیت آداب آنستکه حاضر عالی محفل شرع مطاع لازم الاتباع گردید عالیحضرت کربلائی غلامرضا خلف مرحمت شان آقا حسن ولد آقا نوروز نراقی دانسته و فهمیده درحالت مایصح عنه الاقاریرالشرعیه بیع نمود و بفروخت بمبایعه لازمه جازمه شرعیه بصیغه معتبره به خالوی(دایی) خود و هو عالیقدر ستوده طواری( ناگاه روی داده) آقا ابراهیم شبان خلف مرحوم آقا زین العابدین ولد آقا کمال نراقی همگی و تمامی کل یکدرب اطاق معین که مشهوراست به انبار بانضمام تمامی یکدرب اطاق که به اطاق محمد طاهر اشتهار دارد و واقعند در خانه خود مشتری مزبور فی محله علیا شهره قصبه نراق که حدود آن از قرار ذیل السطر میباشد :
حدود اطاق انبار شهره حدّی به طویله مشتری و حدّی بدهلیز خانه و حدّی بشارع عام .

حدود اطاق محمد طاهر شهره از طرفین به معبر و حصار آقا رحیم شهره و حدّی بدهلیز خانه مزبوره و حدّی باطاق عبدالله ولد آقا اسماعیل .....
بانضمام حصه(قسمت) و سهمیه مستراح و افکنِ(آنکه بیفکند و بیندازد) خانه مزبوره و ممر(گذر) و مدخل و مشاع و غیره و هرگونه حقوق و دعاوی که به همان خانه مزبوره داشت بنحوی که هیچ حقی و ادعائی از بابت همان خانه مزبوره بجهت بایع(فروشنده) مزبور استثناء نشده باشد کلهم بعضا بالغا ما بلغ بای نجوکان جمیعا را به ثمن مبلغ بیست و‌چهار تومان رایج خزانه مبارکه مظفرالدین شاه قاجار روپیه از قرار ده عدد یکتومان رواج متعارف ماخوذ و مقبوض حین العقد باعتراف الشرعی و صیغه جاری شد و شرائط صحت بعمل آمد و فعلا لا علی رسم القباله مراعات جمیع شرایط و ارکان‌ صحت در مبایعه از قبض و اقباض و اخذ و استرداد تمامی مال المبایعه و تسلیم ‌و تسلم و تخلیه و تصرف و اسقاط خیارات موجبه فسخ سیما خیارالغبن ولو کان فاحشا بل افحش و الزام‌ شرعی بر بایع مزبور که در ظرف مدت سی عام شمسی تمام ابتدا از حالتحریر احیانا چنانچه مستحقا للغیر در مبیع پیداشود و به ثبوت شرعی برسد در هر صورت از عهده ثمن و اجرت المثل الفائته و سایر غرامات شرعیه آن بر آید معمول و مرعی گردید پس الیوم‌ بمقتضای مارقم‌ بایع مزبور به هیچ‌ وجه از وجوه حقی و بهره و نصیبی به خانه مزبوره باقی نمانده .
تحریرا فی بیست و ششم‌ شهر ربیع المولود من شهور سنه یکهزارو سیصد و هیجده هجری مطابق سال سپحقان ئیل ۱۳۱۸
26 ربیع الاول 1318(برابر 2 مرداد 1279)

از جناب آقای مجتبی جعفری فرزند مرتضی به جهت ارسال تصویر سند سپاسگزاریم .

سایت سلحشوران شهر نراق ؛ از استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از جهت بازخوانی قباله فروش منزل توسط غلامرضا فرزند حسن ابن نوروز نراقی به دایی اش ابراهیم شبان فرزند زین العابدین ابن کمال نراقی در 122 سال قبل قدردانی می نماید .

۰ نظر ۱۴ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۴۳
سلحشوران شهر نراق

حج (ملاقات خانه خدا) یکی از مهمترین فروع دین است که مسلمانان در دهه اول آخرین ماه قمری (ذی الحجه) به مسجد الحرام در شهر مکه در کشور عربی عربستان سعودی رفته و مناسک خاص آن را به جا می آورند.هر مسلمان در صورت دارا بودن شرایطی خاص ، مکلف است حداقل یک بار در طول عمر خویش آن را انجام دهد.

در کهن شهر نراق در حدود دهه ۳۰ کسانی که می خواستند به مکه مشرف شوند نام آنها از طریق اجتماعات محلی یعنی جاهایی که تجمع افراد در آنجا برگزار می شد مانند محل رختشویی خانه های عمومی، تخت گاه های آب انبارهای قدیمی که محل استراحت افراد سالخورده بود و یا از طریق افرادی که در محل قهوه خانه مرحوم استاد نعمت الله اکبری مستقر در اول بازار شمس السلطنه حضور داشتند، نام حجاج دهن به دهن گشته و به گوش مردم می رسید.

مردم نراق در آن زمان از نظر اطلاع رسانی قوی بودند به طوری که در حداقل زمان ممکن اخبار محلی را از طریق اجتماعات محلی که به اصطلاح به عنوان خبرگزاری بومی عمل می کردند منعکس می نمودند

نحوه ثبت نام و دریافت گذرنامه
در دهه ۳۰ چیزی به نام سازمان امور حج و زیارت وجود نداشت بلکه کمسیونی تحت عنوان کمسیون حج در فرمانداری شهرستان ها تشکیل می شد و افراد واجد شرایط به آنجا مراجعه نموده و در صورت پذیرش، نامه ای به آنها داده می شد وسپس آنها به اداره شهربانی می رفتند و گذرنامه می گرفتند و بعد از دریافت ویزا در زمان مقرر با هواپیما عازم جده می شدند.

در آن زمان رسما کاروانی در کار نبود بلکه گروهی به نام (حمله دارها) چندین نفر را جمع می کردند وبا گرفتن حق الزحمه از آنان؛ درطول سفر ، وسایل حرکت و مسکن و دیگر خدمات را تعیین می کردند. البته تهیه غذا وخوراک با خود حاجی بود.
حمله دارها معمولا به عنوان سرپرست زائران یا کاروان دار خوانده می شدند که کار آنها تقریبا شبیه کار مدیر کاروان های حج امروزی بود با این تفاوت که مانند مدیران کاروان های امروزی آنها اختیارات تام نداشتند.

کارهای قبل از تشرف به خانه خدا
معمولا زائران نراقی مانند زائران دیگر شهرها قبل از رفتن به خانه خدا به یک روحانی مراجعه کرده و خمس و زکات مال خویش را بر آورد و پرداخت می کردند و در صورتی که همسر هم طلب مهریه می کرد مرد موظف بود که مهریه همسر خود را قبل از سفر بپردازد ولی در شهر ولایت مدار نراق خیلی کم این اتفاق می افتاد وهمسر اکثرا مهریه خویش را می بخشید که این یکی از خصوصیات منحصر به فرد بانوان مومنه شهر نراق بود.

از کارهای دیگر قبل از تشرف، حلالیت طلبیدن از دوستان، اقوام و آشنایان بود و در پایان آماده شدن زائر برای رفتن به خانه خدا در روز معین بود.

بدرقه کردن زائر
یکی دیگر از آدابی که تقریبا امروز نیز رعایت می شود مراسم بدرقه کردن زائر است که این بدرقه معمولا با رد کردن زائران از زیر سینی آب و قرآن توسط دوستان و آشنایان صورت می گیرد، تا قرآن در سفر محافظ زائران باشد. زائر هنگام بوسیدن قرآن پولی را تحت عنوان صدقه برای دادن به فقرا کنار می گذارد تا از بلاهایی که ممکن است در سفر به سراغ او بیاید از او دور شود. همچنان دوستان و آشنایان زائر آب موجود در کاسه را پشت سر زائر می ریزند تا صحیح و سالم از مسافرت برگردد.

چاووش خوانی
آیین چاووش خوانی نیز یکی از رسوماتی است که مردم قبل از تشرف حجاج به خانه خدا و کربلای معلی و مشهد مقدس و بعد از باز گشت هم اجرا می کردند و اکنون نیز همچنان این آیین منهای مسافرت به مشهد رضوی در میان مردم شهر نراق زنده است.
در روز عزیمت زائر به مکه ، مردم نراق و دوستان و آشنایان اطراف منزل او جمع می شدند و پس از رد کردن زائر از زیر قرآن ، چاووش خوانان نراق شروع به چاووش خوانی می کردند و مردم هم با ذکر صلوات و خداحافظی با زائر ، او را از منزل تا میدان اصلی شهر که در زمان قدیم یک میدان خاکی بود زائر را به سمت تهران بدرقه می کردند تا از آنجا به فرودگاه مهرآباد رفته و با هواپیما عازم جده گردد.

پخت آش پشت پا
آش پشت پا یکی از غذاهایی است که واقعا خوشمزه است. این آش سه روز بعد از رفتن زائر با جمع شدن اقوام و فامیل کنارهم و با یاد کردن از صفات نیک و پسندیده کسی که زیارت رفته،پخته شده و معمولا علاوه بر اعضای فامیل بین همسایگان محله نیز توزیع می شد و این رسم قدیمی هنوز هم در نراق رایج است و در تمام سفرهای زیارتی آش پشت پا طبخ و توزیع می گردد .

جا خالَگی
جا خالگی یکی از رسومات قدیمی در شهر نراق است که با سوغاتی نسبت مستقیم دارد. در گذشته دوستان وآشنایان بعد از رفتن زائر به حج ،وسایل کادویی یا آجیل و شیرینی محلی مانند جوزغند یا گردو و بادام تحت عنوان (جاخالَگی) به منزل زائر می بردند تا یاد او را زنده نگهدارند. وزائری هم که در سفر بود نیز سوغاتی را برای کسانی که برای او جا خالگی هدیه کرده می آورد و به آنها تقدیم می نمود .
جا خالَگی(جا خالی)یک گویش نراقی است که قدیمی های نراق با نام آن آشنایی دارند و در برخی شهرها به نام (جا خالی) رسم است.
در طول مدت سفر نیز در نراق رسم بود که اقوام وآشنایان خانواده حاجی را تنها نگذاشته و مرتب به دیدار آنها بروند تا جای خالی حاجی احساس نشود و به سلامتی از سفر حج برگردد.

باز گشت حاجی از مکه به وطن
در ایام قدیم در نراق رسم بود زمانی که زائر از سفر حج باز می گشت مردم به همراه چاووش خوانان جلوی " باغ مشهدی" روبروی پمپ بنزین به پیشواز می رفتند و با استقبال گرم ورود او را به شهر گرامی می داشتند. به محض رسیدن زائر به نراق مردم خونگرم و میهمان نواز به او خیر مقدم می گفتند و به روبوسی و زیارت قبولی می پرداختند.
چاووش خوانان هم با صدای گرم خویش جلوه ویژه ای به این مراسم می بخشیدند. در طول مسیر که شروع آن از جلو باغ مشهدی و پایان آن داخل شهر بود چاووش خوانان در جلوهمراهان شروع به مولودی می کردند و همراهان هم با گفتن سلام وصلوات با آنان همکاری می نمودند. در طول مسیر مرتب به جمعیت استقبال کننده اضافه می شد.
چاووش خوانان قدیم عبارتند از مرحومان : محمدعلی توکلی، بهارعلی مداحی، حبیب الله حسنی،سید جمال موسوی،حسن کاظمی،غلامحسین قاسمی , سلطانعلی مرادی و ... بودند .
موقعی که زائر به جلو منزل می رسید گوسفندی جلوی او قربانی می کردند و آخرین کلام چاووش خوان با جمله : به سر بریده صحرای کربلا صلوات ،به مراسم خاتمه می داد .

نشستن زوّار در خانه
زائری که از خانه خدا بر می گشت معمولا به مدت ۳ روز از صبح تا شب در خانه می ماند تا اقوام ،دوستان وآشنایان برای زیارت قبولی به خانه او بیایند و او نیز از فضائل ودیدنی ها و خاطره های سفر برای آنها تعریف می کرد. این زائران در طول این سه روز به صرف ناهار و شام و با غذاهای سنتی مانند آبگوشت ؛ تاس کباب و کله جوش و... از میهمانان پذیرایی می کردند چون مانند امروز برنج در دسترس نبود و پذیرایی کاملا سنتی بود.
از روزی که از مکه می آمدند درب منازل آنها تا ورود آخرین میهمان ، به روی آنها باز بود حتی اگر دیدار به هفته و بیشتر هم می رسید و این خود از خصوصیات بارز میهمان نوازی نراقی ها بود .

 

امروزه به دلیل بالا رفتن سطح زندگی این دید و بازدیدها و پذیرایی ها در سالن های پذیرایی و تالارهای مخصوص صورت می گیرد و زائر با شیرینی و انواع غذاهای متنوع از میهمانان پذیرایی می کند و به اصطلاح ولیمه می دهد و در کل دید و بازدید و پذیرایی در همین جا خاتمه می یابد.
ولی برای برخی از اقوام نزدیک دید و بازدید و پذیرایی در منزل تا چند روز ادامه دارد. در پایان هم حاجی سوغاتی را که از مکه آورده است بین اقوام و کسانی که برای او جاخالگی هدیه داده تقسیم می کند.

امروزه سازمان حج و زیارت متولی امور حج برای حاجیان می باشد که در گذشته این سازمان وجود نداشت و در کل رفت و برگشت زائران خدا نسبت به قبل راحت تر وآسان تر گردیده است.
بعد از اینکه زائر حاجی شد در صورت استطاعت همه ساله در روز عید قربان گوسفندی قربانی نموده و گوشت آن را بین فقرا و مستمندان تقسیم می کند . این کار یک سنت است و مردم نراق این روز و عید قربان را گرامی می دارند.

سایت سلحشوران شهر نراق از پژوهشگر و نویسنده ارزشمند آقای مرتضی علی آقایی از بابت تحقیق در خصوص این پست تقدیر و تشکر می نماید .

۳ نظر ۱۳ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۲۰
سلحشوران شهر نراق

دل را زِ کَفم بُرده ای با نیم نگاهی
دارایی من نیست به جز حسرت آهی

آهسته برو ای که دلم بسته به مویت
بَرگرد و به پشت سَرت انداز نگاهی

تا رُخ بنمایی همه گویند به تحسین
جای تو نگیرند نه خورشید و نَه ماهی

هر کَس که تو را دید به یکباره چنین گفت
محبوب ترین ناز ترینم تو چه ماهی

خورشید کجا رخ بنماید چو تو آیی
خورشید یکی ذره بُوَد، چون پَر کاهی

بیدار شدند از نَفس پاک تو خوبان
ما را تو فراموش مَکن شام و پگاهی

صد لشکر اگر صف بِکَشد باک ندارد
آن را که تو چون شیر بُوَد پشت و پناهی

شعر از علی رضایی فرزند رضا اهل شهر نراق



۰ نظر ۱۲ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۳۲
سلحشوران شهر نراق

 یازدهم شهریور برای اهالی صنعت چاپ اهمیت دارد چرا که در این روز، صنعت چاپ ایران با بیش از دو سده قدمت دارای هویت شد و « روز ملی صنعت چاپ » نام گرفت. این روز یادآور تلاش مستمر و زحمت مداوم جمع بزرگی از کارگران،  صنعتگران و هنرمندان و در یک جمله وامدار تلاش بزرگمردان فرهنگ ایران زمین است .

 اسامی نراقی های سراسر گیتی که به هر نوع با صنعت چاپ در ارتباط بوده یا هستند :

1- محمدرضا ابوالحسنی فرزند رضا

2- حسن ابوالحسنی فرزند نصرالله

3- احمد ابوالحسنی فرزند عزت الله

4- محمد ابوالحسنی فرزند عزت الله

5- امید ابوالحسنی فرزند فرج الله

6- سبحان رضایی فرزند حسن

7- سید حامد مهرزاد فرزند سید علی

8- سعید غفاری فرزند رضا

9- عباس  آمحمد نراقی فرزند علی محمد

10- سید عباس حسینی نراقی فرزند سیدرضا (قبلا مدت 12 سال در چاپ آبرنگ)

11- سید علی حسینی نراقی فرزند سید عباس

12- مهدی حیدری نراقی فرزند علی محمد

13- مرحوم ابوالقاسم ایزدی فرزند حسین(چاپخانه سازمان تبلیغات اسلامی قم)

14- مرحوم نعمت الله ایزدی فرزند عباس(چاپخانه سازمان تبلیغات اسلامی قم)

15- مرحوم ابوالفضل کمره ای فرزند تقی(چاپخانه سازمان تبلیغات اسلامی قم)

16- حبیب الله کریمی فرزند علی اصغر


17- نفر بعدی را شما بفرما


۰ نظر ۱۱ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۵۹
سلحشوران شهر نراق

هوالمالک بالاستحقاق
و بعد باعث بر تحریر این کلمات شرعیه الدلالات آنکه با تحقق کافه شرایط صحت حضور یافت آقای مشهدی علی حمیدی نراقی ابن مرحوم آقا محمد صادق ابن عبدالکریم نراقی و عفت پناه والده او و هی المسماه به مُندَنی بیگم بنت مرحوم کربلائی ولی عیال آقا غلامرضا و بمبایعه لازمه جازمه صحیحه شرعیه قطعیه بفروخت به عالیقدر آقا غلامرضا ابن عالیقدر لطفعلی نراقی همگی و تمامی حقوقی که من جمیع جهات به یکدرب خانه مرحوم ولی شهره واقعه در قلعه داشتند که به عبارت آخری دو دانگ ‌و نیم از ششدانگ همان خانه است که محدود است به حدود اربعه ذیل السطر .
حدّی به شارع و دهلیز خانه میرزا غلامحسین .
حدّی به خانه مرحوم میرزا غلامحسین .
حدّی به خانه مرحوم آقامیرزامحمد شهره.
حدّی به کوچه.

ملحقات و منضمات و متعلقات آن از فوقانی و تحتانی معمور(آباد شدن) و مخروبه با ممر(گذر) و مدخل و مشاع و ابواب و کُلما یتعلق بها بقدر الحصه دون استثنائی منه به نوعی که به هیچ وجه من الوجوه حقی برای آنها باقی نباشد به ثمن المبایعه مبلغ هیجده تومان وجه نقد ماخوذ حین العقد باعترافهما الشرعی و بایعان مرقومان پس از اخذ مال المبایعه ببع مزبور را تاما کاملا از یَد تصرف خود اخراج نموده بتصرف مشتری مزبور دادند و بر ملکیت او قرار و استقرار یافت به نوعیکه تصرف مالکانه نمود کتصرف الملاک فی املاکهم و ذوالحقوق فی حقوقهم بین الجانبین قبض و اقباض و تسلیم و تسلم و تخلیه و تصرف لا علی رسم القباله معمول و مرعی گردید الیوم تمامی بیع مزبور حق صرف و ملک طلق مشتری مزبور است و احدّی را در آن به هیچ وجه من الوجوه حقی و بهره ای باقی نمانده و صیغه مبایعه لازمه جازمه صحیحه شرعیه قطعیه مستجمع جمیع شرایط و ارکان خالی از کافه نواقص و بطلان با اسقاط جمیع خیارات سیما خیارالغبن ولو کان فاحشا والزام بر بایعان که چنانچه عنه الخارج فسادی در مبیع ظاهر شود کلهم بعضا را از عهده برآید بنوعی که وجها به مشتری رجوعی نباشد بینهما علی النهج الشرع انور جاری و واقع گردید .
و کان‌التحریر فی بیست و سیم شهر رجب  1351

23 رجب 1351(برابر 1 آذر 1311)
محل انگشت علی حمید
 عالیقدر آقا غلام رضا حمیدی مبایعه متن را تنفیذ و تجویز نمود که صحیح است و مرا حرفی و حقی نیست اثر انگشت غلامرضا
 اعتراف آقا علی و غلامرضا را شهادت دارم‌ اقل حاج فتح الله محمدی نراقی .
شهادت فتح الله رضوانی

از آقای  حاج حسینعلی لطفعلی فرزند غلام ابن لطفعلی به جهت ارسال تصویر یک فقره نامه قدیمی سپاسگزاریم .

سایت سلحشوران شهر از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی قباله فروش خانه توسط علی حمیدی نراقی فرزند محمد صادق ابن عبدالکریم نراقی و مادرش مُندَنی بیگم بنت ولی عیال غلامرضا  به غلامرضا فرزند لطفعلی نراقی در قلعه در 89 سال قبل سپاسگزار می باشد .

۰ نظر ۱۰ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۴۳
سلحشوران شهر نراق
گویش راجی یا راژی یا رازی یا رایجی لهجه‌ای است که بقایای آن در منطقه تیمره از مناطق مرکزی ایران و در شهرهایی چون دلیجان، نیم‌ور، محلات، نراق، میمه ،جوشقان قالی، وزوان، زیادآباد، اذان و ونداده و ابیانه صحبت می‌شده و اکنون فقط در بعضی مناطق شهرهای فوق بقایای بعضی لغات و ضرب المثلهای آن برجای مانده‌است.که در ادامه به گزیده ای از این ضرب المثلها اشاره می شود:

آدَم به یَه دَم بَندَ. 
آدم به یَ دَم بَند است.

معنی :انسان بسی عاجز و ناتوان است, به نَفَسی وابسته است و به دَمی می میرد

ز دُعای گرُبَه سیاهَه باران َنمی آد
از دعای گُربَه سیاهَه باران نیاید

معنی :در جواب نفرین دیگران گویند یعنی به نفرین تو زیانی به من نخواهد رسید

اگر بگویی ماست سفیده می گَْم سیاسْت
اگر بگویی ماست سفید است باور نمی کنم.

معنی :مخاطب این سخن چنانکه آشکار است فردی است که به دروغ مشهور و زبانزد گشته است.

اگر دانی که نان دادن صوابَه   خودت بُخُور که بَغدادَدْ خَرابه
اگر دانی که نان دادن صَواب است/خودت بخور که بـَغدادت خَرابه.

معنی :خطاب به فردی گویند که خود محتاج ونیارمند است اما باوجود آن قصد دارد به دیگران کمک کند


این مُو را در آسیاب سفید نکردم

یعنی تجربه ام بیش از توست .

معنی:موهای سفیدم نشانی از سالیانی دراز تجربه اندوزی است و در آسیا با آرد سفید نشده است.

بازی، بازی، با ریش بابا هم بازی.
خطاب پدر به فرزندانش که آنان در بازی با پدر ، پای از گلیم خود فراتر نهند و حرمت او را نادیده گیرند

برا کسی ِبمیر که بَرات تَب کُنه
برای کسی بمیر که برایت تب کنه.

معنی :امروزه می گویند برای کسی بمیر که برایت بمیرد یعنی محبت، یاری و ثروت خودرا برای کسی هزینه کن که متقابلا با مهربانی، یاری گری و دارایی خودپشتیبان و یاور تو باشد.

بروآنجا که نادر رَفْ.
برو آنجا که نادر رفت.

معنی :به لعن و نفرین به کسی گویندکه به قهر از جایی برود یعنی برو که نمی خواهم هرگز بر گردی و بمیر

به شغال گفتند شاهدت
کُو؟ گفت دُمبَم
به شغال گفتندشاهدت کُو ؟ گفت دُمَم.

در باره کسی گویند که برای اثبات مدعای خویش از خود ویا نزدیکانش که معمولا در سود او شریک هستند گواه آورد.

پول که علفِ خِرس نِی.
پول که علف خرس نیست.

علف خرس گیاهی است خار داربا بوته ای بزرگ که دارای برگ هاى بریده و میوه اى سرخرنگ است و چهار پایان برگ هاى آن را می خورند.یعنی پول خار بیابان نیست که تحصیل آن آسان باشد

سایت سلحشوران شهر نراق از نویسنده و محقق ارزشمند جناب آقای مرتضی علی آقایی فرزند علی اکبر از بابت تهیه این پست قدردانی می نماید .


منابع:
ضرب_المثل_های_کاشونی
سایت_سلحشوران_شهر_نراق

۲ نظر ۰۹ شهریور ۹۷ ، ۲۳:۰۱
سلحشوران شهر نراق

شبی چشمم به دَر افتاد و دیدم
گلم با دسته ی گل پشت دَر بود

به لبهایش نگاهی دوختم دوش
تمام لب پُر از شَهد و شِکر بود

یکی کوله به دوشش بود زرین
نمی دانی که مملو از خبر بود

ز جا برخواستم آغوش بگشود
تمام هیکلم را بال و پَر بود

چلیپا زلف خود بر باد می داد
درخت قامتش غرق ثمر بود

چنان از هوش رفتم ای رفیقان
کجا بینم ز گرداب خطر بود

هوایی کرد و ما را با خودش بُرد
چرا که دائما اهل سفر بود

تمام جسم  و جانم را بسوزاند
که هم جسمش و هم جانش شرر بود

ولی افسوس رویا بود و خوابی
نه کَس دیدم نه اینگونه خبر بود

ز جا بر خواستم از هوش رفتم
نه گل ماند و نه آثار از اثر بود

شعر از علی رضایی فرزند رضا اهل شهر نراق



۰ نظر ۰۸ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۴۸
سلحشوران شهر نراق











ما را در سر سودای عاشقی است

                                                  و دفاع همچنان باقیست

                                                                                         و تا انتها ایستاده ایم.....

۰ نظر ۰۷ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۴۸
سلحشوران شهر نراق

هوالمالک بالاستحقاق
حاضرگردید در حالت صحت نفس و مزاج دون الاکراه والاجبار عزت آثار آقا شیخ محمد خلف مرحوم آقا شیخ جعفر نراقی و بیع نمود و بفروخت بمبایعه شرعیه قطعیه به فرزند ارجمند خود آقا شیخ صادق همگی و تمامی یک قطعه زمین که تخمینا دوازده مَن شاه بذرافشان است واقعه در دشت پالو که محدود است به حدود اربعه
حدّی به زمین حاجی خانی .
حدّی به زمین ورثه عبدالکریم باقر.
حدّی به زمین استاد علی آقا محمد تقی .
حدّی به شارع عام.

به ثمن مبلغ سی تومان ریال ده عدد یکتومان رواج و صیغه مبایعه شرعیه جاری شد بین الجانبین قبض و اقباض و تسلیم و تسلم و تخلیه و تصرف و ضمان کاشف فساد و اسقاط خیار غبن فاحش بل افحش ولوکان فاحشا بعمل آمد و غبن در مبایعه را مصالحه نمود به مال المصالحه یکصددینار نقد و پنجاه به وزن شاه گندم بومی نراق و صلح مزبور حق مشتری مرقوم می باشد و بایع را دیگر حقی و بهره ای نیست و در ضمن العقد خارج ملتزم شرعی شد بایع مذکور از تاریخ تحریر الی سی سال تمام چنانچه مبیع مسطور مستحقا لغیر برآید و به ثبوت شرعی برسد خود بایع از غرامات شرعیه آن بر آید و صیغه مبایعه و مصالحه هریک واقع و جاری گردید .
 و کان ذالک التحریر فی ششم المحرم الحرام سنه 1332

6 محرم 1332(برابر 14 آذر 1292)


از جناب آقای مجتبی جعفری فرزند مرتضی به جهت ارسال تصویر سند سپاسگزاریم .

سایت سلحشوران شهر نراق ؛ از استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از جهت بازخوانی قباله فروش زمین در دشت پالو شهر نراق توسط شیخ محمد فرزند شیخ جعفر نراقی به فرزندش شیخ صادق در 108 سال قبل قدردانی می نماید .

۰ نظر ۰۶ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۴۴
سلحشوران شهر نراق

دوشنبه 29 مرداد 1397 توفیق داشتم در مراسم تقدیر از آزاده احمد ابوالحسنی از اهالی نراق و رئیس اتحادیه سازندگان کلیشه و لیتوگراف، مُهر و پلاک و چاپ اسکرین تهران که در هتل بزرگ تهران در خیابان شهید مطهری برگزار شد شرکت کنم.

دکتر محمد حسنی

صرف نظر از شادمانی بسیار به سب گپ و گفت و دیدار با دوستان خوبم از نراق ، شادمانی دیگرم برای این  بود که توانستم بعد از سال ها فیلمی که از ورود آزادگان به شهرمان دلیجان گرفته بودم را مشاهده نمایم . این صحنه  بسیار برایم خاطره انگیز و جذاب بود. برای لحظاتی خود را در آن دوران پُر شور و هیجان یافتم .

http://www.naragh.ir/files/gallery/63670091161385543526.jpg

 بنده آن سال ها و مشخصا تاریخ 29 مرداد 1369 که سه تَن از آزادگان شهر نراق به منطقه بازگشتند به تازگی از دانشگاه اصفهان فارغ التحصیل شده بودم و مسئول کانون فرهنگی تربیتی آموزش و پرورش دلیجان بودم .
کانون یک دستگاه دوربین سونی خانگی و غیر حرفه ای داشت که برنامه و فعالیت های فرهنگی و تربیتی خودش را ثبت می کرد . وقتی خبر ورود آزادگان  در شهر پیچید شوری همه جا را گرفت و من هم همراه این سیل هیجان انگیز دوربین به دست برای استقبال این عزیران به میدان پلیس راه دلیجان رفتم .

هیچ تخصصی در فیلم برداری نداشتم . فقط دکمه خاموش و روشن کردن و زوم کردن را یاد گرفته بودم. وقتی آزادگان رسیدند شور و شوق کم نظیر استقبال کنندگان به اوج رسید فریاد شادی و شعف بر پا بود.
کسی نمی توانست به آنها نزدیک شود. آنها  چونان گل های در رودخانه خروشان بر دوش سیلی از جمعیت در پایین و بالا می شدند و در حرکت بودند .   من هم از دور و گاه نزدیک صحنه ها را برداشت می کردم .
من فیلمبردار شاید بیشتر از استقبال کنندگان هیجان داشتم. این هیجان  زیاد من هم باعث رخداد خنده دار و تاسف باری شد . در شلوغی و تب و تاب استقبال ، دکمه خاموش و روشن دوربین را قاطی کرده بودم بخشی از لحظات استقبال  زمانی فیلم برداری شده بود که دوربین در دستم  آویزان بوده  و با جمعیت در حال حرکت به سمت شهر بودم و زمانی هم که از برخی صحنه ها به گمانم فیلم می گرفتم دوربین در واقع خاموش بود .


به این دلیل برخی صحنه ها را از دست دادم با وجود این خطا، صحنه های زیبا و ماندگاری را برداشت کردم .
جمعیت به سمت شهر و پایگاه سپاه پاسداران دلیجان حرکت نمود. وارد سپاه شدیم . آزادگان سرافراز شهر نراق : قدرت الله ایزدی، عباس باقری و احمد ابوالحسنی در نماز خانه سپاه مستقر شدند و دوستان آشنایان برای دیدار از نزدیک می آمدند.
بنده هم برخی از این صحنه ها را برداشت می کردم . هیچکدام از آزادگان را از قبل نمی شناختم . فقط محمد آقای برادر خانمم گاهی نامه های آنها را برایم می خواند. دیدن چهره خندان اما  استخوانی و زجر کشیده آنها از پشت لنز تجربه بی مانندی بود از پشت دوربین چند سوال از هریک از آنها پرسیدم و ضبط کردم.   در این حین و بین به گوشم خورد که مادر احمد وارد حیاط سپاه شده است. می شناختمش ، خدابیامرز  را گاهی درمنزل مرحوم حاج ابراهیم عضایی  ملاقات می کردم بسیار مهربان، صبور و گرم بود . هیچگاه از چهره اش لبخندمحو نمی شد.  به سرعت از نماز خانه خارج شدم و  در میانه حیاط جلویش را گرفتم از او خواهش کردم که وارد ساختمان نشود در حیاط بماند تا احمد به دیدارش بیاید این کار به نظرم اخلاقی تر بود مقام مادر بسیار والا ست باید احمد به دیدارش می رفت .


دکتر محمد حسنی در کنار آزاده سرافراز حاج احمد ابوالحسنی

هوا صاف و روشن و برای فیلم برداری مناسب بود . احمد ابوالحسنی آمد و مادر او را یوسف وار  در آغوش گرفت. یوسف گمگشته مادر احمد هم به کنعان آغوش بازگشت. چه صحنه ای! انسان از یادآوری اش بی تاب می شود.
مانند حرفه ای ها  با دوربین دور این مادر و فرزند هم آغوش چرخیدم و از همه زوایا این صحنه را برداشت کردم.
خوب این افتخاری برای بنده بود که توانستم این صحنه های بیاد ماندنی را ثبت و ضبط کنم و حاج احمد ابوالحسنی هم پس از 28 سال از این اقدام صمیمانه تقدیر و تشکر نماید.

راوی : دکتر محمد حسنی فرزند علی اهل شهرستان دلیجان تاریخ 29 مرداد 1397

۲ نظر ۰۵ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۲۷
سلحشوران شهر نراق

تا حالا می دانستید محل قبلی دبیرستان معصومی شهر نراق مکانی بوده که به آن باغ شاه محمود می گفتند ؟ 

محل قدیم باغ شاه محمود

در سند پیش رو  وحدت و همدلی چند تَن از نراقی ها از جمله خیّر نیکوکار و چهره دوست داشتنی حاج عباس معصومی را نمایان می کند که برای زادگاه زیبایمان نراق چه تلاش های مضاعفی داشته اند . همه کوشش کنیم برای پیشرفت و آبادانی  نراق نگین استان مرکزی تفکرات قشنگ و مثمرثمر داشته باشیم :
  نسختین
و بعد    باعث بر تحریر این ارقام میمنت فرجام آنکه چون دو قطعه از باغ شاه محمود شهره واقع در سمت شرقی نراق متصل به یکدیگر بود یک قطعه آن متعلق به آقای حاج عباس معصومی که در آن بنای دبیرستان شده مورد پلاک شماره ...... فرعی از پلاک شماره ۴۰۳۳۴ اصلی قطعه هفت محلات حدّی به کوچه عام حدّی به خانه ورثه مرحوم آقاعلی خان و حدّی جنوبا بباغ انوراست شهره حدّی شرقا به قطعه بلندی که متعلق است به آقای قاسم اصفهانی و آقای حسینعلی لطفی و آقای یوسف عضائی که این سه نفر بالاشتراک از آقای حاج احمد خان امینیان خریداری نموده اند .

جهت ساختمان منزل چون مُحاذی(مقابل) درب باغ قناسی بود بین دو قطعه برای رفع نواقص و پَستی و بلندی حضور یافت خیرالحاج آقای حاج عباس معصومی مالک قطعه که گود است و صلح صحیح شرعی نمود در حق آن سه نفر نامبرده همان مقدار زمین گودی را که در ابتدای باغ مزبور واقع است از قطعه مالکی خود از ابتدا از دیوار دبیرستان که در دست ساختن است غربا تا برسد به زمین همجوار قطعه بلند مالکی آنها شرقا که چیزی باقی نماند و مُحاذی(برابر) دیوار دبیرستان تا برسد به انتهای قطعه بلند جنوبا و شمالا هم از دیوار دبیرستان الی کوچه عام که هر دو قطعه برای خود مربع و هموار باشد به مال المصالحه مقدار صَد دِرَم نمک و مقدار دویست و هشتاد متر زمین که از طرف جنوب از قطعه بلند مالکی آن سه نفر قسمت آخر دبیرستان خرید این قطعه دبیرستان جهت فضای دبیرستان مسترد گردید بناء علیهذا این گودی زمین دبیرستان هرچه بوده متعلق است به آن قطعه بلند که خودشان پُرکنند و مطابق کف زمین خود هموار نمایند و آن دویست وهشتاد متر زمینی که از جهت جنوب قطعتین جزء زمین دبیرستان شده متعلق به قطعه ... می باشد و حقوق هریک از طرفین به صیغه صلح ساقط گردید و چنانچه از این تاریخ به بعد احدی عنهم ادعائی بنماید نسبت به موضوع کلهم بعضا باطل و از درجه اعتبار ساقط است و صیغه مصالحه صحیحه شرعیه مشتمل به جمیع شرایط و ارکان و خالی از نواقص و بطلان با اسقاط جمیع خیارات سیما خیارالغبن ولو کان فاحشا بینهما کماهوالمقرر فی الشریعته المطهره جاری و واقع شد .


وکان ذالک التحریر افی یوم جمعه هفدهم خرداد ماه هزاروسیصدوپنجاه وسه برابر با پانزدهم جمادی الاول ۱۳۹۴ قمری
جمعه 17 خرداد 1353 برابر با 15 جمادی الاول 1394

 امضاهای اطراف قولنامه :
حسین علی  لطفعلی(فرزند غلام ابن لطفعلی)
قاسم اصفهانی(فرزند عباس)
اوضایی(یوسف عضایی فرزند ماشاءالله)
عباس معصومی(فرزند علی)
حسین معمار
مرتضی رادفر(فرزند شکرالله سرپرست شهرداری شهر نراق)

امضاء آقایان در اطراف نُسختین مورد گواهی است .
رئیس خانه انصاف نراق

 از آقای  حاج حسینعلی لطفعلی فرزند غلام ابن لطف علی به جهت ارسال تصویر یک فقره نامه قدیمی سپاسگزاریم .

 سایت سلحشوران شهر از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی مصالحه مالکین باغ شاه محمود و ساخت دبیرستان معصومی نراق و منازل عضایی؛لطفعلی و اصفهانی 44 سال قبل سپاسگزار می باشد .

۲ نظر ۰۴ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۴۹
سلحشوران شهر نراق

غم و اندوه اگرهم روزی مثل باران بارید
یا دل شیشه‌ایّت
از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا چتر امید واکن
و بگو با دل خود که
خداهست و خداهست و خداهست

 دو روز است مردم شهر نراق یکپارچه عزادار طفل معصوم به نام علی رضا حسینی هستند . غم جانگاه برای این کودک بزرگ است و اهالی تلاش دارند با این زوج جوان خانم حسینی و آقا جعفر همدردی کرده تا ذره ای از التهاب و استرس حادثه برق گرفتگی علی رضا را التیام بخشند .

 

 امروز شنبه 3 شهریور 1397 زنان و مردان نیک سرشت پیکر پاک علی رضا را بر سر دست گرفتند و برای خاکسپاری در قبرستان وادی السلام شهر نراق تشریک مساعی کردند .

 

 مومنین ؛ غمخوار این زوج محترم هستند و کوشش می کنند در غم طاقت فرسای کودکشان سهیم باشند .

 

سایت سلحشوران شهر نراق با اندوه فراوان به یاورشان آقاجعفر حسینی احساس همدردی نموده و به مادر مصیبت دیده خانم حسینی تسلیت می گوید . از خداوند برایتان صبر و شکیبایی و آرامش مسئلت داریم .

 

۱۰ نظر ۰۳ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۰۴
سلحشوران شهر نراق

مخفی نماناد(نماند) که هر ادعائی و حق که عالیجاه مجدت همراه آقا محمد یوسف خان خلف صدق جناب آقای مشهدی طوقان نراقی به عالیقدر استاد جواد حجار خلف مرحوم‌ آقا محمد اسماعیل نراقی داشت بابت قنات یوسف آباد خودش تمام و کمال ساقط گردید و به هیچ وجه من الوجوه دیگر حقی به استاد جواد مزبور ندارد جز مبلغ سی تومان بموجب سند علیحده که از ۲۹ ماه محرم الی پنجاه ماه قمری باید بدهد و سند خود را دریافت نماید به جز آن سند دیگر حقی به هیچ وجه به استاد جواد ندارد تا واضح بوده باشد .
مُحَرر(نگارننده – آزادشده) نراقی بیستم محرم سنه ۱۳۲۹

20 محرم 1329(برابر 30 دی 1289)
مُهر یوسف ابن طغان

حاشیه سند :
توضیح اینکه استاد فضل الله مُقنی که شریک استاد جواد مزبور متن بود آنهم حاضر شد و تمام حقوق و ادعائی که داشت مصالحه شد به استاد جواد به همین مبلغ سی تومان که حواله به آقا محمدیوسف شد و سند گرفت الی پنجاه ماه دیگر به هیچ وجه حقی نه آقا محمدیوسف و نه استاد فضل الله شرعا به استاد جواد مزبور ندارند .
 تحریرا فی التاریخ المتن سنه ۱۳۲۹

مُهر یوسف ابن طغان(طوقان – طوغان)
مُهر الراجی فضل الله
شاهد : مُهر عبده الراجی محمد جعفر
شاهد : مُهر طوغان

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی سند مصالحه حساب محمد یوسف خان فرزند مشهدی طوقان نراقی نسبت به استاد جواد حَجار فرزند محمد اسماعیل نراقی در قنات یوسف آباد در 111 سال قبل سپاسگزار می باشد .

۱ نظر ۰۳ شهریور ۹۷ ، ۱۵:۴۷
سلحشوران شهر نراق

معمولا زنان در قدیم برای اولین بار کنار جوی های آب و حوض هایی که در آن آب روان جریان داشت را برای رختشویی انتخاب کردند و به مرور زمان در اندک شهرهای بزرگ ایران مکان هایی به نام رختشویی خانه توسط شهرداری ها ساخته شد که زنان به روش سنتی لباس های خود را در آن مکان ها می شستند.

رختشویی زنان در قدیم,ورود ماشین لباسشویی به ایران,شستن لباس در قدیم

ولی امکان ساخت آن برای ساخت همه شهرها و روستا ها به علل مختلف امکان پذیر نبود. بنابر این زنان مجبور بودند که کنار جوی ها، کانال ها، حوض های آب را که خود انتخاب نموده بودند به کار رختشویی بپردازند.
همنشینی زنان در کنار این مکان ها باعث شد که زن ها در حین رختشویی بخشی از شادی های زندگی خود را به دیگران می رساندند و در باره رنج های زندگی سخن می گفتند یا نسبت به آنچه پیرامونشان می گذشت، واکنش نشان داده، گاه خبرهای روستا، شهرها و محله ها را به آگاهی هم می رساندند وبه اصطلاح خبرنگاران محلی بودند.

داستان جالب ورود ماشین لباسشویی‌ آمریکایی به ایران

محمد علی ندوشن در کتاب " روزها" تصویر جالب از این گرد هم نشینی ها ی زنانه بر لب جوی آب نقش بسته است.همیشه در قسمت هایی که جوی آب می گذشت، برو بیا رونق بود. بچه ها به بازی مشغول بودند، چهار پایان را به آب خوردن می آوردند و زنها برای ظرفشویی و رختشویی نشسته بودند و با هم گفتگو می کردند."

نمای فعلی از چِکچِکه واقع در شهر نراق

محل رختشوی خانه های سنتی شهر نراق معمولا در امتداد جوی آب دشت پایین که از سِلخ چِکچِکه جریان پیدا می کرد و پس از گذشتن از محله های مختلف نراق از جمله محله شُتران، محله دنیاران،محله شاطری ها و در پایان از محله پشت صوف ( میدان عصارخان فعلی) عبور می کرد و پس از گذشتن از باغچه شاه کرم اراضی دشت پایین را آبیاری می کرد قرار داشت و زن های سختکوش نراق هر روز در محله های فوق اجتماع کرده و به رختشویی می پرداختند.

از محله های فوق محل پشت صوف از جاذبه بیشتری برخوردار بود چرا که بیشتر زن ها در این محل تجمع می کردند و یکی از محل رختشویی معروف نراق بود و در کنار حمام پایین، کارخانه عصارخان و مسجد و آب انبار پایین قرار داشت و در تمام فصول سال آب در آنها جریان داشت.
در محله بالا هم از آب قنات دشت بالا و یا در خانه هایی که سیپک قرار داشت و آب قنات حاج الله داد از آنجا عبور می کرد برای رختشویی استفاده می شد.

محل رختشوی خانه مهم نراق به آب قنات سَرَچه اختصاص داشت که بانوان سختکوش نراقی علاوه بر دوری راه آب این قنات را به سایر قنوات ترجیح می دادند چون هم دارای آب زیادتر و هم تمیزتر وهم بهداشتی تر بود.
قنات سَرَچه از پُر آب ترین قنات های نراق بود . بانوان نراقی لباس های خود را داخل طشت بزرگ قرار داده و آن را روی سر که چَمبره ای روی آن قرار داشت گذاشته و لباس های اضافی را هم داخل سطل مخصوص ریخته و سَر قنات می بردند. سپس آنها را شسته و به منزل می آوردند و روی رِجَه یا بند لباس آویزان می کردند تا خشک شود.

در نزدیکی قنات سَرَچَه یک اطاقی بود که به آن مرده شور خانه(غسالخانه)می گفتند که دارای حوضی بود که آب قنات سَرچه از داخل آن عبورمی کرد وعلاوه بر غسل دادن اموات،بانوان نراقی کلاف های نخ پشمی مخصوص قالی و کلاف های نخ پنبه ای مخصوص قدک بافی را در داخل آن حوض می شستند وبیرون آویزان می کردند تا آب آن خارج شده وخشک گردند.

نحوه رختشویی سنتی
۱-لگد مال کردن: در این روش لباس ها را درون طشت آب می ریختند و با دو پا داخل طشت می رفتند ولگد مال می کردند تا چِرک آن خارج شود.سپس آن را آب می کشیدند.
۲-ضربه زدن: در این روش لباس را خیس می کردند وسپس آن را روی یک سنگ تخت قرار می دادند و با رختکوبه آنقدر روی لباس می کوبیدند تا چرک های آن خارج شود وسپس با آب ِ تمیز می شستند.
رختکوبه یک وسیله چوبی به طول حدود یک متر بود و دارای یک دسته مخصوص بود که از طرف پهنا روی رخت می کوبیدند.
۳- چنگ زدن وچِلوندن: در این روش رَخت ها را داخل طشت می ریختند و پودر رختشوری اضافه می کردند و چنگ می زدند و یا می ساییدند تا تمیز شود وسپس آبکشی می کردند.

 

مواد شوینده های قدیمی
پودر رختشوری زمان قدیم: در زمان قدیم مانند امروز پودر لباس شویی صنعتی وجود نداشت و از پودرهای سنتی مانند پُشوَه یا اوشنون به گویش نراقی(نوعی پودر گیاهی) استفاده می کردند نام دیگر این گیاه چوبَک یا چوبَه یا گلیم شوی بود که در کوه های نراق می رویید. ریشه این گیاه را در می آوردند و در آفتاب خشک می کردند سپس آنها را در سِرکو می کوبیدند واَلَک می کردند و پودر اَلک شده را به عنوان پودر رختشویی استفاده می کردند. نوع دیگر آن گِلِ سرشور (گلِ حمام) یا گِلِ رختشور بود که از معادن مخصوص بدست می آمد و عطاری ها آن را می کوبیدند و به پودر تبدیل می کردند و به مردم می فروختند.

 گل سرشور    گل سرشور

به گفته بانوان کهنسال نراق گل سرشور همان طور که از نامش پیداست علاوه بر اینکه برای استحمام و بهداشت پوست و موی سَر استفاده می شد و به آن " شامپوی سر" هم می گفتند، برای رختشویی هم استفاده می شد . برای مصرف رختشویی مقداری از هر دو پودر فوق را داخل طشت آب می ریختند و کف می کرد و لباس ها را با آن می شستند در آن زمان از صابون برگردان هم برای استحمام و از صابون رختشویی هم برای شستن لباس استفاده می شد.
در حال حاظر هم در طب سنتی گل سرشور برای لطافت و زیبایی و تقویت پوست و مو مورد استفاده قرار می گیرد .آن را به صورت خمیر در می آورند و به موهای سر می مالند.

برای شستن فرش نیز آن را به جاهایی که سِلخ آب بود برده و آن را با گِلِ سرشور یا اوشنون(اُشنان) می شستند و سپس آن را روی دیوار یا شاخه درخت یا سنگ های کنار سِلخ پهن می کردند تا خشک شود .

نحوه شستشوی ظروف غذا خوری:
برای شستن استکان ونعلبکی علاوه بر اوشنون از خاکستر تنور و برای شستن ظروف غذاخوری از شن و ماسه استفاده می کردند چون مایعی به نام ظرفشوری( ظرفشویی) وجود نداشت.
برای شستن ظروف، بیشتر از آب شرب استفاده می کردند که از آب انبارها بر داشت می کردند یا با آب چاه که در بیشتر خانه های نراق وجود داشت.در قدیم آب انبارهای نراق محل تامین آب شرب نراق بود.آنها را در اواخر پاییز یا اواسط زمستان از آب قنات دشت بالا آبگیری می کردند و در سایر فصول به عنوان آب شرب مصرف می شد .

 

این نحوه شستشو تا حدود دهه چهل ادامه داشت وبعد از آن که مرحوم حاج روح الله شنتیایی خَیّر معروف نراق چاه آب عمیق را حفر نمود و شهر نراق ومنازل آن را به آب شرب بهداشتی و لوله کشی مجهز کرد .از آن تاریخ به بعد کار رختشویی زنان تا حدودی راحت شد و لباس های خود را در خانه می شستند. کم کم پودرهای شیمیایی رختشویی مانند برف و دریا به بازار آمد و جای شوینده های قدیمی را گرفت. با اختراع و با به بازار آمدن ماشین لباسشویی کار برای افراد مرفه آسان و برای افراد فقیرتر همان روش دستی ادامه داشت و به مرور زمان اکثر مردم ماشین لباسشویی را جایگزین روش دستی نمودند.
شایان ذکر است که اولین ماشین لباسشویی به نام ارج در کشور در سال ۱۳۴۹ به بازار عرضه شد و متعاقب آن شرکت آزمایش در سال ۱۳۵۴به گستره رقابت ماشین لباسشویی در ایران پیوست.

سایت سلحشوران شهر نراق از نویسنده و محقق توانمند جناب آقای مرتضی علی آقایی فرزند علی اکبر از بابت تهیه این پست قدردانی می نماید .

۱ نظر ۰۲ شهریور ۹۷ ، ۰۶:۲۵
سلحشوران شهر نراق

حضور جناب عمده الاعاظم قبله گاهی عموزاده آقامیرزا سلیمان تاجر نراقی دامه مجده العالی مشرف شود
سقز 1419(شهر سقز استان کردستان) 

صَفر سال 1329 هجری قمری(برابر بهمن 1289 هجری شمسی)
فدایت شوم  ان شاءالله تعالی مزاج مبارک در کمال صحت و اعتدال است .
مکتوب مورخ 17 صفر 1329(برابر 27 بهمن 1289) واصل و از سلامتی وجود شریف مسرور شدم .
در خصوص موقوفات کاروانسرا خرابی کلی پیدا نموده بود ؛ طرف خانه عبدالوهاب شَبان تمام دیوار عقب زده بود به زحمات چند خیلی خوب ساختم .
دکان استاد عبدلی را دکان صحیح ساختیم ؛ گذر را بستیم ؛ بالا خانه و ایوان های تیمچه را انبار نمودیم ؛ یک انبار هم دَر پهلُوی آنها ساختم ؛ راه پشت بان را گردانیدم . باری مقصود اینکه در این دوسال دیناری اَحدّی نبرده است و تمام را خرج خودش نموده مگر اینکه سال قبل پنج تومان به مادر آقا قوام(احتمالا میرزا قوام مهدوی فرزند میرزا سلیمان و نام مادر قوام به نام: طلعت فرزند حاج محمد ابراهیم) داده شد .

اما زرقان (مزرعه زرغانین یا زرغان دلیجان)هم سال قبل املاک او را زرع نکرده بودند و به زمین زدند و بمالیات او اجاره داده شد ؛ سال بعدش را هم که امسال باشد در شانزده تومان آنهم مخارج مالیات و قنائی(لایروبی قنات) خود را مشکل است دَر آورد ؛ تمام صورت(مخارج) او ثبت است بدانید ؛ لیکن عمه هر روز شکایت و مُرافعه دارد و جواب گفته ام سَوای وجهی که داده ای دیگر حقی نداری و حال در خراسان است .
و اما در باب کارها ؛ در پیش عمل خدایگانی(ریاست - بزرگی) حاج محمدجعفر(احتمالا حاج محمد جعفر تاجر نراقی فرزند حاج محمد ابراهیم تاجر نراقی) هستم لاکن دخل و ثمری این تجارت ندارد و اسباب زحمت است والحمدلله دیناری آسودگی ندارم و مکرر نوشته ام که یا اذن بدهید جمع کنم بیایم یا یکی را بفرستید ؛ من باید بروم همدان به ملاقات اخوی و بروم عقب کارهای خودم . و همه را طفره می دهند و کسی را نمی فرستند و می خواهند بنده همیشه تهران باشم.
دیگر هر جور شد بعد عرض خواهد شد دَر باب خودِ سَرکار که خیال دارید از راه تهران بیایید البته بنده هم کمال اشتیاق را دارم ولی در تهران گمان ندارم بر فصل کاری پیدا شود و لیکن ملاقات بسیار خوب است .
در خصوص جناب معاون الممالک(مرحوم میرزا غلامحسین خان امینیان فرزند حاج میرزا محمد خان) ایشان با بنده اتحادی ندارند و دوستی در بین نیست و مراوده هم نداریم بدانید .

در باب خانه نراق مسبوق هستم ولی درست ملاحظه و تفکر فرمائید قصور از بنده و شماست وقتیکه مرحوم‌ والد(مادر) و بعد خود بنده ؛ مبالغی مخارج خانه نمودیم و دیناری سهم خود را حاضر به دادن نشدید و اتحاد و اتفاق و محبت ومودت نفرمودید ؛بنده هم مجبور شدم رفتم مبالغی متضرر شدم خونه خریدم ساختم و شما هم عاقبت اینجور شدید .
عزیز من اختلاف هر بنیانی را می کَند ؛ چنانکه بنیان فامیل مرحوم حاجی مهدی(حاج محمد مهدی تاجر نراقی) را از جهتی کَنده است ؛ و هر یک بطرفی و گوشه ای افتاده اند . اینهمه حق قبول بلایا فرمود که خلق متحد و متفق شوند ثمری نکرد و بر عکس رفتار نمودیم البته نتیجه همین است که شده حال هم اگر جمیعا باز متحد شویم آب رفته باز آید به جوی .
والسلام
بنده زاده ها و والده شان سلام می رسانند و احوالپرس هستند ؛ تمام دوستان و هر کَس را صلاح می دانید سلام برسانید . باقی بقایت      زیاده عرضی ندارم

از آقای  حاج حسینعلی لطفعلی فرزند غلام به جهت ارسال تصویر یک فقره نامه قدیمی سپاسگزاریم .

سایت سلحشوران شهر از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی نامه به میرزا سلیمان تاجر نراقی در خصوص موقوفات و تعمیر کاروانسرای حاج مهدی نراق در 111 سال قبل سپاسگزار می باشد .

۰ نظر ۰۱ شهریور ۹۷ ، ۱۳:۴۶
سلحشوران شهر نراق

هدایت به بالای

folder98 facebook