سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

بسیج نراق شده بود عشق من

يكشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۱، ۰۷:۴۳ ق.ظ

تاسال 1361 عده ای از موسسین بسیج نراق به شهادت رسیده و چند نفر اسیر و مجروح شده بودند . جنگ تحمیلی نیز در اوج خود بود . بنابراین نیروی جدید پذیرش می کردند .سال 1361 جذب بسیج شدم . مدتی بعد در شیفت نگهبانی قرار گرفته و مقابل بسیج با اسلحه به نگهبانی می ایستادم .

zq2a3zp2k2yxa4ui0u9t.jpg

فرامرز رحیمی

سن کم و قد کوچک در لباس مقدس بسیج در من قداستی ایجاد کرده بود . بسیج نراق شده بود عشق من . دوره های مختلف آموزش نیز آغاز شده بود .ضمن تحصیل یک هفته مدام نیز به فراگیری آموزش مشغول بودیم . حدود هفتاد نفر سازماندهی و مقرر شد رزم شبانه برگزار شود . ساعت 21 از طریق دشت و مسیر باغات به سمت دره پاتاق حرکت کردیم .

x3evgppdwj10xc2f9jyl.jpg

مقابل درب ورودی منزل مرحوم حاج عباس عضایی پاردی بود که بسیجیان نیاز بود در تاریکی به سمت باغ حدود دو متری بپرند و مسیر را ادامه دهند . من به محض اینکه پریدم پایم توی چاله افتاد و شکست . بسیجیان چون متوجه مصدومیت من نشدند یکی یکی و یا دو سه تایی با هم از پارد می پریدند و از شانس بد اغلب روی پای من فرود می آمدند . به قول نراقی های خودمان درب و داغون شدم .

2rlgwupc1s7hjefr3v5r.jpg

مرحوم حاج محمود رزاقی که ایشان نیز سال 1361 به بسیج پیوسته بود با مهربانی آمد و کمی از مشکلات مرا حل کرد . خدا بیامرز مرتب غصه می خورد و می گفت بچمون فلامرز هم بد آورد . از آن به بعد به فلامرز مشهور شدم .

m685_4.jpg

مرحوم حاج محمود رزاقی

سرانجام قدرت الله آقاصادقی که مسئولیت آموزش را به عهده داشت من را بیمارستان نیکویی شهر قم منتقل نمود و پایم را کچ گرفتند .

45 روز در منزلمان نراق دوره نقاهتم طول کشید و مادرم و پدر مرحومم ماشاءالله رحیمی و بقیه اعضای خانواده از من مواظبت می کردند . دوستان بسیجی ام هم مرتب به ملاقاتم می آمدند و دلجویی می کردند .

 

rd53m2xshgoi39bd8jp.jpg

برادرم فردین رحیمی هم در بسیج نراق فعالیت داشت و از آن طریق به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام گردید . بعد هم سرباز سپاه پاسداران شد و همچنان در دفاع مقدس حضور داشت .

k452_t6y89.jpg

فردین رحیمی

زمان جلوتر رفت و به خدمت سربازی در ارتش سازماندهی شدم . مدتی در پادگان 01 و مدتی نیز در پادگان حر خدمت کردم . سرانجام در مقطع دفاع مقدس و پس از آن در کردستان خدمت سربازی را ادامه داده تا پایان خدمت دریافت نمودم .هم اکنون با برادرم فریبرز رحیمی در حومه تهران در کارگاه قطعات یدکی اتومبیل اشتغال دارم .

 

 

66031aldomdi2rn4wvxd.jpg

فرامرز رحیمی فرزند ماشاءالله اهل شهر نراق15/01/1391

۹۱/۱۲/۲۷
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook