سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

۲۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

گرامی شفیعا مکرما .... تعالی   به جهت اطلاع بر سلامت و استعانت حالات زحمت می دهد همواره قرین عنایات الهیّه و فیوضات امامیّه بوده و ضمنا زحمت می دهد موسای یهودی *  که در نراق جنس بزازی می خرد و می فروشد آمده است که می خواهند از من هم مبلغی به اسم مالیات صنف بگیرند و حال اینکه من در نراق حجره و دکانی ندارم مگر اینکه از تجار نراق می خرم و میفروشم .
اینجانب چندی قبل از این هم به عالیجاه نایب حسینخان(نایب حسین خان نراقی فرزند یوسف خان) نوشتم که مُطالبه مالی از او نمایند ؛ حال دوباره آمده است .  ان شاءالله جناب شما رفع این تحمیل را از او خواهید نمود و کسی معترض او نخواهد شد .
مطلب دیگر اینکه مبلغ چهارده تومان .... به من دادند موعد سه ماهه چندی قبل محض اجناس بزازی فرستاده بودند و نوشته بودند آنچه ما از این جنس ها برداشتیم از بابت چهارده تومان پول آن را محسوب داریم یازده تومان و کسری از آن اجناس برداشتند به توسط فرزند نظام الدین * پول آن را از این باب محسوب داشتم .
 زیاده زحمتی ندارم . والسلام


توضیحات سایت سلحشوران شهر نراق :

* موسای یهودی : موسی هیّمیّان
عموی فرج الله هیّمیان(رحیمیان) فرزند داود از حکیم های یهودی قدیم شهر نراق و منطقه بودند و علاوه بر تجویز داروهای گیاهی و طبی اموال و اشیاء قیمتی و عتیقه جات مردم را نیز خریداری می کردند . موسی یهودی در نراق و منطقه به بزاری می پرداخت و دوست و اقوام دیگرشان به نام هارون یهودی نیز در دلیجان به حکیمی گری می پرداخت . در گذشته در هر شهر و منطقه ای یکی دونفر از یهودیان فعالیت داشتند .

* روزنامه صور اسرافیل 114 سال قبل در شماره ی 14 (10 شعبان 1325 برابر با 30 شهریور 1286) نامه ای از معاون التجار فضل الله نراقی فرزند محمد جواد چاپ نمود که جایش در میان اسناد مربوط به ظلم و جنایات نایبیان نباید خالی بماند . در خطی از نامه نوشته شده :  حسین مباشر به امر و اجازه ی حاج نظام الدین کاشی از بست قم در آمده ؛ وارد نراق شد .
 
* نویسنده یا دریافت کننده این نامه معاون التجار میرزا فضل الله نراقی فرزند محمد جواد یا منتسبین به ایشان می باشد و قدمت آن با توجه به اینکه تاریخ قید نگردیده به بیش از 110 سال تعلق دارد که حاکم نراق نایب حسین خان نراقی بوده است .

 

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب آقای فرامرز رحیمی فرزند ماشاءالله جهت ارائه سند و از جناب حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی سند اخذ مالیات از تجار توسط موسی هیّمیان یهودی در نراق صمیمانه سپاسگزار می باشد .

۰ نظر ۲۹ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۲۲
سلحشوران شهر نراق

ای که هر دم در شکاف دل تقاضا می کنی
یارب آید پیش زلفت آنچه با ما می کنی

در گشاد عقده دل این قدر تاخیر نیست؟
منتی بر ما نداری ، جای خود وا می کنی

نیستی بیمار خود، ای ناله پا بالا گذار
درد دل بی جا چرا پیش مسیحا می کنی؟

گر به چشم فرش راه توست ای نور نظر
پس چرا از دیده چون رفتی، به دل جا می کنی

ذره را کی می تواند برد با خود آفتاب
می رود آخر زدستت ، آنچه پیدا می کنی

با پریشانان به کلفت می کشد سودای خام
داغ کن دل را اگر با زلف سودا می کنی

۰ نظر ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۲۸
سلحشوران شهر نراق






















این عکسها گویای خاطرات قشنگ زندگی است .خاطراتی که هنوز با وجود گذشت سالها از آن  بوی تازگی و عطر خوش مهربانی می دهد . هنوز هم که هنوز است وقتی  آلبوم خاطرات آن روزگار را مرور می کنیم اشک شوق و لبخند دلنشین  دوستی با هم در می امیزند و ساعت ها وقتمان صرف مرور این خاطرات می شود.


خاطرات خوش گذشته را با هم ورق می زنیم تا.............


سلحشوران شهر نراق

۰ نظر ۲۷ بهمن ۹۶ ، ۱۰:۳۸
سلحشوران شهر نراق

گوربابا یک گویش محلی است که به آن " بُنَه یا تَه بُنَه " هم می گویند وآن عبارت است از ته مانده ی محصولی که بعد از برداشت روی زمین می ماند و کشاورز دیگر نیازی به آنها ندارد .

ته مانده شامل هر محصولی می شود اعم از محصولات زمینی و سر درختی و البته به تَه مانده و برداشت محصولات سر درختی را" بِشَه جینه " هم می گویند که این هم یک گویش محلی در شهر نراق است و تا حدودی همان معنی تَه مانده را دارد .
گور بابا یک رسم رایج در نراق برای مُغَلبول ها (بُوجارها) بود. بدین صورت که هر خَرمَنی اعم از گندم، جو را بوجاری (پاک) می کردند تَه مانده آن خرمن را گوربابا و متعلق به خود می دانستند.

البته بعضی از کشاورزان نراق خرمنجاه ٔخود را روی زمین های همواره می ساختند و موقع برداشت محصول هم خودشان اقدام می کردند و نیازی به مغلبول نبود.
برخی دیگر محصولات خود را روی زمین ناهموار یا کَرت خرمن مى کردند که در موقع خرمنکوبی با خرمنکوب سنتی (چُون) مقداری از خاک زمین کنده می شد و با دانه مخلوط می گردید. این مخلوط می بایست پاک شود و ناخالصی ها از دانه جدا گردد .
بدین صورت مغلبول ها بعد از برداشت خرمن که از طریق باد کشیدن مخلوط کاه با دانه انجام می شد محصول بدست آمده را به کشاورز می دادند وآنچه که ته خرمن می ماند جارو می زدند و با تخته مخصوصی که به آن"شاگِردک"می گفتند داخل غربال هاى بزرگ می ریختند و ناخالصی های آن را جدا نموده و بقیه را به عنوان"گورِ بابا" بر می داشتند. البته این گوربابا جدا از دستمزدی بود که بابت پاک کردن خرمن از کشاورز دریافت می کردند و دستمزد جداگانه بود.

   

ابزار کار مغلبول ها شامل 5 قطعه بود که عبارت بودند از : یاشِن یا چنگک چوبی، غربیل (سِرند کوچک)، غربال بزرگ، جارو، وشاگردک (تخته ای خمیده به طول حدود 30سانتی متر و عرض 5سانتی متر).
از یاشِن برای باد کشیدن خرمن استفاده می کردند که دانه توسط باد از کاه جدا می شد.سِرند (غربیل) با توجه به ابعاد سوراخ ها براى بیختن گندم، جو بود. وشاگردک که برای جمع کردن مخلوط خاک و دانه ته خرمن و ریختن آن داخل غربال بود. در هنگام بیختن محصول هم از شاگردک استفاده می شد و بوسیله آن گندم جدا شده از کاه را داخل غربال کوچک می ریختند . از جارو هم برای جارو زدن و پاک کردن ته خرمن استفاده می شد.

فرق غربیل و غربال


معمولاً در نراق غربیل به وسیله ای می گویند که برای بیختن گندم و جو و ... به کار می رود. نام دیگرش "سِرند" که از َالَک بزرگتر واز غربال کوچکتر است.غربیل داراى طوقه چوبی گرد و توری صاف است و فقط یک کار انجام می دهد و برای بیختن دانه است.

ولی غربال بزرگتر از غربیل است و با فناوری خاصی درست شده است که سه کار را همزمان انجام می دهد. طوقه چوبی دور آن مدور نیست و حالت قوس مانند دارد و توری کف آن هم بر خلاف غربیل صاف نیست بلکه در قسمت وسط برآمده و در طرفین این بر آمدگی گود است و داراى سوراخ های ریز است که فقط گردو خاک و بذور علف از آنها خارج می شود . نحوه کار مغلبول که ته خرمن را جارو می زند مخلوط خاک و دانه را داخل غربال می ریزد . سپس غربال را تکان می دهد تا ذرات ریز و گرد و خاک آن جدا گردد در این مرحله از قسمت جلو بدن هم کمک می گیرد تا تعادل غربال حفظ شود و بعد به کمک دست راست غربال را به طرف بالا تکان می دهد. در این تکان دست چپ ثابت است.

سپس عین همین کار را با دست چپ انجام می دهد. با حرکات هر دو دست دانه به طرف برآمدگی توری کفِ غربال آمده و توسط سطح شیب دار توری دانه در قسمت جلو و ناخالصی ها از قبیل سنگ و کلوخ به سمت مخالف (عقب) غربال می ریزد. تکرار این عمل باعث شده که دانه از ناخالصی ها جدا گردد و در پایان مغلبول به صورت بر پاش دانه خالص را داخل گونی و نا خالصی ها را روی زمین می ریزد. این دانه ها که " بُنَه یا تَه بُنه " خرمن است به نام " گور بابا " گفته می شود و متعلق به خود مغلبول است .

سایت سلحشوران شهر نراق از آقای مرتضی علی آقایی فرزند علی اکبر از بابت تهیه این پست سپاسگزار می باشد .

۰ نظر ۲۶ بهمن ۹۶ ، ۰۸:۵۱
سلحشوران شهر نراق

هرگز از یادم نمی رود نیّت پاک و چهره ی همیشه بشاش دوست و همکلاسی ام مصطفی طالبی به ویژه از غروب تاریخ 20 دی 1361 که به اتفاق برای اعزام به خدمت سربازی از نراق راهی شهر قم شدیم .

Image result for ‫شهید مصطفی طالبی نراق‬‎

شهید مصطفی طالبی

صبح آن روز از هنگ ژاندارمری قم به پادگان 06 تهران عزیمت و پس از دو ماه آموزش نظامی فشرده در تعطیلات نوروز سال 1362 در معیت هم به مناطق عملیاتی جنوب اعزام شدیم .

طالبی در منطقه ی زبیدات و بنده در منطقه ی کوشک و پاسگاه زید در خط مقدم درگیری بین عراق و ایران مستقر شدم .
متعاقب آن مطلب فراموش نشدنی اینکه کمتر از یک ماه فراغت روزی همزمان دو فقره نامه دریافت نمودم که یکی نوشته شده از طرف مصطفی طالبی دال بر اعلام سلامتی ایشان بود و نامه دیگر عودت نامه ارسالی اینجانب بود که ظهرنویسی(پشت نوشتن) شده و خبر شهادت ایشان مندرج گردیده بود .

مصطفی طالبی فرزند حسین سال 1341 در شهر نراق متولد و تاریخ 16 فروردین 1362 طی عملیات والفجر 1 در جبهه زبیدات عراق پس از خلق حماسه جاودان غریبانه به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای نراق در ایوان عرش منزل گرفت .

راوی : مهندس علی محمد میرشکاری فرزند علی اهل شهر نراق

۰ نظر ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۰۹:۲۸
سلحشوران شهر نراق

19 شهر ربیع الاول 1340(برابر 29 آبان 1300)

حاجی محمدابن حاجی محمد رضا نراقی و پسران
عنوان تلگرافی نراقی
همدان به نراق
جناب مستطاب عمده التجار آقای آقا محمدعلی آقا(محمدعلی فروغی فرزند ملا ابوالقاسم) تاجر نراقی زیده مجده عالی

عرض می شود در جواب مراسلات شریفه در تاریخ پنجم شهر جاری از طرف تجارتخانه رحمت آورد وصول ... هشتاد تومان ارسالی سرکار را نوشته ... چهارتومان حواله حسین مکاری هم دریافت شد .
آسوده باشید الحال هم که خودم بسلامتی چهار روز است وارد و بدعاگوئی دوستان مشغول ؛ لازم دانستم به این مختصر در خصوص عایدات و املاک و فرستادن جوزقند(جوزغند محصول با اهمیت نراق) زحمت بدهم .
آقاجان مکرر به شما نوشتیم راجع به املاک و عایدات نراق شما مختارید و اجازه مطلقه در امورغله آنجا .... گندم و محصول را به هر نحو صلاح می دانید در موقعش بفروشید .
جوزقند(جوزغند) را فقط معادل دو مَن و نیم آلوئی اَعلا به تهران به اسم شاهزاده ......... بفرستید و بقیه را به همدان ارسال دارید هرچه بیشتر بهتر .
دیگر محتاج به تجدید دستور و این چند فرمایشات نیست . زیاده سلامتی شما را طالب است . خاله زاده را سلام برسانید . کرارا نوشتم این مختصر املاک و غله قابل نیست که در ........ عبارات مرقوم می فرمائید. هرموقع صلاح دیدید بفروشید و جوزقند هم ارسال دارید بزودی . زیادتر از سال گذشته هم باشد .
الگاله(برگه خشک) لازم نیست امسال مگر نهایت تک بند چون مال سال گذشته موجود است .

اقل حاج محمد ابن حاجی محمد رضای نراقی

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی متن تلگراف حاج محمد نراقی فرزند حاج محمدرضا از همدان به نماینده اش در نراق محمدعلی فروغی(ملاعلی) در خصوص عایدات و املاک و فرستادن جوزغند در یک قرن پیش سپاسگزار می باشد .

۱ نظر ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۳۱
سلحشوران شهر نراق

هرچند خون عاشق بی‌دل حلال نیست
در خون من گرفت به آن خردسال نیست

حُسنَش امان یک نگهم بیشتر نداد
در حُسن آدمی کش او اعتدال نیست

دی وقت راندن من از آن بزم بود مست
کامروز در رخش اثر انعفال نیست

شاخ گلی و گرنه هنوز ای پسر کجاست
سروی که در ره تو سرش پایمال نیست

ماه نوی ولی به ظهور تو از بتان
یک آفتاب نیست که در او زوال نیست

از یک هلال اگرچه نه‌ای بیشتر هنوز
یک سینه نیست کز تو بر او صد هلال نیست

حسن تو راست زیر نگین صد جهان جمال
یک دل حریف این همه حسن و جمال نیست

از سادگی دمی ز تو صد لطف می‌کنم
خاطر نشان خود که تو را در خیال نیست

خود را به عمد به هرچه می‌افکنی به خواب
ز افسانه‌ی منت اگر امشب ملال نیست

برداشته است بهر نثار تو چشم ما
چندان درگوهر که در صدفت احتمال نیست

قدت هلال وار خمیده است در شباب
بر غیر عشق «محتشم »این حرف دال نیست

۰ نظر ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۵۸
سلحشوران شهر نراق

قلم و دوربین سایت سلحشوران شهر نراق به دنبال شکار نخبکان علمی منطقه از جمله شهر نراق می باشد .
ردّی بدست آمد که دکتر سید محمد هاشمی اصل و نسب دار شهر نراق هست ولی طی کنگاش مشخص شد 70 سال پیش پدر بزرگوارش مرحوم سّید باقر هاشمی فرزند سیّد حسین اهل وشتگان جاسب در نراق به عنوان معلم فعالیّت داشته و مدتی در این دیار طالب علم به پرورش فکری دانش آموزان می پرداخته است .

پرفسور سید محمد هاشمی سال 1320 در روستای وشتگان جاسب از توابع شهرستان دلیجان استان مرکزی متولد گردید . پدرش سید باقر هاشمی و مادر بزرگوارش تاج ماه ابراهیمی از مردم محترم جاسب بودند که به شهر قم نقل مکان نمودند .
پرفسور سید محمد هاشمی پس از تحصیلات دوران ابتدایی و متوسطه از جاسب به قم عزیمت نموده ولیکن به نراق و جاسب و زادگاهش عشق می ورزد .

سوابق علمی و پژوهشی دکتر سید محمد هاشمی جاسبی تقدیم علاقمندان می گردد :

دکتر محمد هاشمی

تاریخ و محل تولد: ۱۳۲۰ وشتکان جاسب
 تحصیلات:
۱ ـ لیسانس حقوق  از دانشکده حقوق  دانشگاه تهران ۱۳۴۷  هجری شمسی
 ۲ ـ فوق لیسانس حقوق عمومی از انستیتو بین‌المللی مدیریت عمومی فرانسه (پاریس) ۱۹۷۲ میلادی
 ۳ ـ دکترای حقوق از دانشگاه پاریس یک (پانتئون ـ سوربن) فرانسه ۱۹۷۵ میلادی
 شغل فعلی: استاد پایه ۲۴ و مدیر گروه حقوق  عمومی دانشکدة حقوق  دانشگاه شهید بهشتی
 اشتغال بین المللی: عضو گروه کار بازداشتهای خودسرانة کمیسیون حقوق  بشر سازمان ملل متحد
 اشتغال حقوقی: وکیل پایه یک دادگستری
 فعالیت اجتماعی: عضو شورای عالی کمیسیون حقوق  بشر اسلامی (نهاد ملی)

کارهای علمی:
الف ـ کتابها:
۱ ـ حقوق  اساسی جمهوری اسلامی ایران (جلد اول: اصول و مبانی کلی نظام)
۲ ـ حقوق  اساسی جمهوری اسلامی ایران (جلد دوم: حاکمیت و نهادهای سیاسی)
۳ ـ حقوق  بشر و آزادیهای عمومی ( آمادة چاپ)
۴ ـ حقوق  اساسی و نهادهای سیاسی (مفاهیم کلی) (آمادة چاپ)
۵ ـ حقوق  اساسی تطبیقی ( دستنویس)
۶ ـ نگرش بر قانون  کار جمهوری اسلامی ایران (حقوق کار)
مقالات:
۱ ـ نظام حقوق  ی منع جمع مشاغل عمومی در حقوق  ایران
 ۲ ـ بررسی تطبیقی و موضوعی بازنگری قانون  اساسی جمهوری اسلامی ایران
 ۳ ـ تحلیل حقوق  ی جرایم سیاسی و مطبوعاتی
 ۴ ـ حقوق  زنان در نظامهای داخلی و بین المللی
 ۵ ـ ضرورت بازنگری آیین نامة داخلی مجلس شورای اسلامی
 ۶ ـ تهذیب قوانین و روشهایی که در این خصوص باید بکار گرفته شود.
۷ ـ نگرش بر حقوق  مطبوعاتی و طرح اصلاحی قانون  مطبوعات
 ۸ ـ حقوق  اجتماعی و سیاسی زنان در چهار عرصه

 ۹- La Republique islamique au regard de sa constiution
۱۰ ـ‌ جامعة مدنی و نظام سیاسی
 ۱۱ ـ جستجوی اصل جهانی حقوق  بشر در اندرون فرهنگ و تمدن کشورها
 ۱۲ ـ امنیت شهروندان در نظام اسلامی و حقوق  بین المللی و حقوق  داخلی.
۱۳ ـ بازرسی و نقد رابطة منطقی حاکمیت قانون  و دموکراسی در نظام جمهوری اسلامی ایران
 ۱۴ ـ نگرشی کوتاه بر حمایتها و تضمینات حقوق  بشر در حقوق  داخلی و نظام بین‌المللی

۰ نظر ۲۱ بهمن ۹۶ ، ۱۴:۱۱
سلحشوران شهر نراق

هوالمالک بالاستحقاق
وبعد به اجاره صحیحه شرعیه داد جناب عمده الاعیان آقا مشهدی طوقان خلف مرحمتشان آقا محمد یوسف نراقی رحمت الله به جناب عمده الاعاظم والاشراف آقامحمد حسین خلف مرحوم خیّرحاج حاجی میرزا ابوتراب تاجر نراقی همگی و تمامی آب و املاک معیّنه مشخصه مفصله ذیل السطر را ابتدا از اول میزان .
زمین مرغزار محل خربزه 18 مَن

زمین مشهور به تخم کلاغ یک خویش 20 مَن
زمین درب چاله سرخ ابتیاعی از سید ابراهیم 12 مَن
زمین پابیدا شهره محل گندم ..... 10 من
باغجاه عبدالرحیم مُلا و نباتی ها شهره ۳درب کلا محل گندم 19 مَن
باغ آقازمان شهره محل گندم کلا 14 مَن
باغجاه حسن بیک شهره کلا محل نخود 12 مَن
باغ درب طاخونه مشجرادودرب 14من
زمین واقعه از ظهر طاخونه عبدالغفار کلا محل جو 10 مَن
زمین ابتیاعی از محمد شریف ظهر طاخونه محمدتقی محل جو کلا 6 مَن
زمین روکنان شهره ۲ محل کلا ۳ بند
.....زمین درب چاله سرخ .....بالا کلا ۲ بند

از جمله یکهزار و هشتصد سَرجه آب قنوات علیا و سفلای قصبه نراق واقعه در طاق ششم چهل و چهار سَرجه بدون سفلای آن کلا واقعه در دشت علیای قصبه نراق با کافه ملحقات و منضمات و اشجار مغروسه(اختلاط) در باغها و املاک خصوص ............ باغ مشجر من الجوز(گردو) واللوز(بادام) و کلما بتعلق بهم از اول میزان السنه ................... ۱۳۴۲ الی انقضای مدت سه سال شمسی تمام به مال الاجاره مقدار ششصد مَن به وزن شاه گندم و موازی یکصد و بیست مَن جو و مبلغ یکصد و سی و دو تومان نقد قران ده عدد یکتومان مقرر و مشروط آنکه مال الاجاره را به قسط السنین سالی دویست مَن گندم و چهل مَن جو نصف بیست مَن در رفع محصول و مبلغ چهل و چهار تومان وجه نقد در اول میزان ادا نماید و بقدری معطل ندارد و منافع اثمار( ثَمَر) و اشجار کلا او جُزوا پس از وضع پنج یک برزگر از جوز(گردو) و لوز(بادام) و غیره پنج سهم نمایند سه سهم موجر و دو سهم مستاجر ببرند و منال دیوانی آن نقدا و جنسا با سایر عوارضات کلا بعهده مالک و خلافی آن هم راجع به خود مالک است و منبعد هذا قرارداد شرعی شد که چنانچه مخارج ....... تعلق بگیرد هر سالی الی سَرجه یک قران با مستاجر علاوه با مالک است و مبلغ سی تومان بابت قیمت یک راس گاو کار بانضمام مبلغ بیست و چهار تومان وجه نقد به عنوان مساعده از مال موجر مرقوم بر ذمه مستاجر است که در سر سال قسط السنین سالی هیجده تومان در اول میزان ادا و کارسازی نماید و صیغه مواجره صحیحه شرعیه ملیه اسلامیه مشتمله علی جمیع مراتب المرقوم ببنهماعلی نهج الشرع الانور جاری و واقع شد .
فقط بدهی مستاجر در هر سالی بابت مال الاجاره ها و مساعده مطابق فوق گندم سالی دویست مَن بوزن شاه .
جو چهل مَن نقد بابت مساعده اجاره شصت و دو تومان

و کان ذالک تحریر افی سیم شهر صفر ۱۳۴۲هجری ۱۳۰۲
3 صفر 1342 برابر 23 شهریور 1302

* توضیحات بازخوانی کننده سند :

این قسمت آخر قسط مساعده شصت و دو تومان با اصل مساعده که یکصد و سی و دو تومان می باشد همخوانی ندارد و قسط آن چهل و چهار تومان صحیح است که در بالا هم آمده است .

نوشته پشت سند :
بابت سال قبل .... در ظهر این ورقه ثبت است .
بابت اجاره جنس و نقدی و مساعده و وجه گاو بانضمام اجاره زمین پالو و پای طاق شهره تمام و کلا رسید فقط چهل من گندم نزد آقاجان مانده که آنهم قبض علیحده داده که هفت ماه که روی خرمن آتیه بدهد دیگر به سوای چهل من گندم حسابی نداریم و تمام زمین ها و آب همه در سال دوم واگذار گردید بازمین پالو صحیح است .
العبد مشهدی طوقان نراقی ۱۴ جمادی الثانی سنه ۱۳۴۳

14 جمادی الثانی 1343(برابر 20 دی 1303)

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی قباله اجاره باغ و زمین توسط مشهدی طوقان نراقی(یوسفی) فرزند محمد یوسف به محمد حسین فرزند حاج میرزا ابوتراب تاجر نراقی کمتر از یک قرن قبل قدردانی می نماید .

۰ نظر ۲۰ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۱۸
سلحشوران شهر نراق

یکی از گام های بلندی که در جریان انقلاب موجب ریشه کن ساختن حکومت پهلوی شد، حرکت متهورانه ی نظامیان نیروی هوایی در 19 بهمن 1357 بود .

روز ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ در بین افسران و همافران نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی عده ای مومن و انقلابی در محضر امام خمینی (ره) در مدرسه رفاه سرود خوانده و رژه رفتند و با رهبر بیعت کردند .
 

سه انقلابی و مومن شهر نراق در بین درجه داران بیعت کننده وجود دارد که باعث مباهات هستند و نشان می دهد مردم شهر تاریخی نراق در اکثر وقایع تاریخ اثر جاودانه خلق نموده اند :

سرهنگ علیرضا رضایی فرزند اکبر
سرگرد ماشاءالله عابدینی فرزند شکرالله
مرحوم محمد قجری فرزند رحمت الله همافر نیروی هوایی


اسامی دیگر بزرگان شهر نراق در نیروی هوایی ارتش که تا امروز تهیه شده و لیست در حال افزایش هست :

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/5/55/Seal_of_the_Islamic_Republic_of_Iran_Air_Force.svg/250px-Seal_of_the_Islamic_Republic_of_Iran_Air_Force.svg.png

1- شهید غلامرضا حمزه ای فرزند محمدعلی – نیروی هوایی – آخرین محل خدمت ...

2- شهید حسین مهدیزاده فرزند عبدالله – نیروی هوایی – آخرین محل خدمت پادگان شهید محمد نوژه همدان

3- جناب سروان سید مهدی موسوی فرزند سید محمد - بازنشسته نیروی هوایی – آخرین محل خدمت اصفهان

4- جناب سروان سید احمد موسوی فرزند سید حسن - بازنشسته نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تهران

5- جناب سرهنگ علی رضایی فرزند علی اکبر - بازنشسته نیروی هوایی – آخرین محل خدمت اصفهان

6- جناب ... علی اصفر اکبری فرزند نعمت الله – بازنشسته نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تهران

7- جناب ... کاظم لطفی فرزند محمد - بازنشسته نیروی هوایی -آخرین محل خدمت تهران

8- جناب ... علی لطفی فرزند ماشاءالله - بازنشسته نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تهران

9- مرحوم جناب ... ماشاءالله لطفی فرزند عباس - بازنشسته نیروی هوایی- آخرین محل خدمت تهران

10- جناب سروان نوروز على آقایی فرزند علی اکبر - بازنشسته نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تهران

11- جناب سرهنگ حسینعلی حیدری فرزند یدالله - بازنشسته نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تهران

12- جناب سروان سید محمود حسینی نراقی فرزند سید تقی – نیروی هوایی - محل خدمت تهران

13- جناب سرگرد ماشاءلله عابدینی فرزند شکرالله – بازنشسته نیروی هوایی -آخرین محل خدمت تهران

14- جناب ... ابوالفضل مرادی نراقی فرزند علیرضا – بازنشسته پدافند نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تبریز

15- جناب ... کاظم قجری فرزند سلیمان – نیروی هوایی –  محل خدمت اصفهان

16- مرحوم جناب سروان عباس قجری فرزند سلیمان – نیروی هوایی – آخرین محل خدمت ...

http://images.hamshahrionline.ir/images/upload/news/pose/8801/airforce-iranL600[4503].jpg

17- جناب سروان علی اکبر اشرفی فرزند حسین -  نیروی هوایی – محل خدمت  تهران

18- جناب سروان اکبر ماهجان فرزند حسین – نیروی هوایی – محل خدمت تهران

19- جناب سروان غلامعباس شاطری فرزند رمضان -  نیروی هوایی – محل خدمت تهران
 
20- جناب سروان غلامعباس مسلمی فرزند ملک محمد -  نیروی هوایی – محل خدمت تهران

21- جناب سرهنگ رمضان قجری فرزند سلطانعلی – بازنشسته نیروی هوایی – آخرین محل خدمت شیراز

22- جناب ... غلامعلی ابراهیمی فرزند علی اکبر - نیروی هوایی – محل خدمت تهران

23- جناب سرهنگ عباس شریفی فرزند اسماعیل -  نیروی هوایی – محل خدمت تهران

24- جناب سروان سید قاسم موسوی فرزند سید محمد - نیروی هوایی – محل خدمت تهران

25- جناب سروان غلامعباس قجری فرزند علی اکبر - نیروی هوایی – محل خدمت اصفهان

26- جناب سروان قنبر قجری فرزند احمد نیروی هوایی تهران – محل خدمت ...

27- جناب ... سید غلامرضا باقری فرزند سید مصطفی - نیروی هوایی(افزارمند) – محل خدمت تهران

28- جناب سروان سلطانعلی بخشی فرزند عبدالله – بازنشسته نیروی هوایی-آخرین محل خدمت تهران

29- جناب سرهنگ غلامحسین رمضانی فرزند غلامعلی – بازنشسته نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تهران

30- جناب سروان ابوالقاسم کاظمی فرزند حسن -  نیروی هوایی – محل خدمت تهران

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/6/6a/Flag_of_the_Islamic_Republic_of_Iran_Air_Force.svg/300px-Flag_of_the_Islamic_Republic_of_Iran_Air_Force.svg.png


31- جناب سرهنگ احمد کاظمی فرزند محمود -  نیروی هوایی – محل خدمت تهران

32- جناب سروان محمد مسلمی فرزند اسفندیار - نیروی هوایی – محل خدمت اصفهان

33- جناب سروان ترابری سید عباس حسینی نراقی فرزند سیدرضا – نیروی هوایی – محل خدمت تهران

34- جناب سروان فتح الله محمدی فرزند هدایت الله – نیروی هوایی – محل خدمت تهران

35- جناب سروان اسماعیل رضایی فرزند غلامرضا– پدافند نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تهران

36- جناب سروان ولی الله طالبی فرزند غلامعلی – نیروی هوایی – محل خدمت تهران

37- جناب ... احمد طالبی فرزند غلامعلی – نیروی هوایی(افزارمند) – محل خدمت تهران

38- مرحوم جناب سروان سید حسن میرکریمی فرزند سید محمد – نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تهران

39- جناب ستوانیار سید محمود سوداگر فرزند سید رضا – نیروی هوایی – محل خدمت تهران

40- جناب ... حسن  آقاحسینی فرزند رضا – بازنشسته نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تهران

41- مرحوم جناب سرتیپ خلبان پرویز امینیان فرزند احمد – نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تهران

42- جناب ... مجید لطفی فرزند کاظم – نیروی هوایی – محل خدمت ...

43-
جناب سرهنگ حیدر قجری فرزند علی – بازنشسته نیروی هوایی – آخرین محل خدمت چابهار

44- جناب ... محمد قجری فرزند یوسف – بازنشسته نیروی زمینی – آخرین محل خدمت تهران

45- مرحوم جناب سرگرد علیرضا ترابی فرزند شکرالله – نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تهران

46- جناب ... صفر یوسفی فرزند ابوالقاسم – نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تهران

47- جناب ... علی یوسفی فرزند ابوالقاسم – نیروی هوایی – محل خدمت اصفهان

48- جناب ... علی اصغر عظیمی فرزند امیدعلی - نیروی هوایی – محل خدمت اصفهان
 
49- جناب ... نصرت الله حسنی فرزند حبیب الله - نیروی هوایی – محل خدمت تهران
 
50- جناب ... شعبانعلی عظیمی فرزند رمضان – بازنشسته هوانیروز -  آخرین محل خدمت کرمان
 
51- مرحوم جناب ... محمد رضا اکبری فرزند حسینعلی - هوانیروز - آخرین محل خدمت مسجد سلیمان

52- مرحوم جناب سروان سید حسین حسینی فرزند سید قوام - نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تهران

53- جناب سرهنگ رحمت الله اکبری فرزند حسن – بازنشسته نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تهران

54- مرحوم جناب محمد قجری فرزند رحمت الله – همافر نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تبریز

55- مرحوم جناب ... سید محمود موسوی فرزند سید محمد – نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تهران

56- مرحوم جناب سرتیپ خلبان عباس قاسمی(کریمی) فرزند غلامحسین – هوانیروز – آخرین محل خدمت ...

57- جناب ... اصغر جعفری فرزند علی اکبر – نیروی هوایی – محل خدمت تهران

58- جناب ... حمیدرضا عابدینی فرزند رضا – نیروی هوایی – محل خدمت تهران

59- جناب ... حسن نصیری فرزند علی – نیروی هوایی – محل خدمت اصفهان

60- جناب گروهبان غلامعلی توکلی فرزند محمدعلی – نیروی هوایی – محل خدمت تهران

http://www.beytoote.com/images/stories/economic/hhe2999-air-force-day.jpg

61- مرحوم جناب سروان غلامعلی لطفعلی فرزند قربانعلی – نیروی هوایی – آخرین محل خدمت بوشهر

62- جناب سرهنگ حبیب اله غفاری فرزند رحمت الله - نیروی هوایی – محل خدمت ...

63- جناب سرهنگ نعمت الله میرسلطانی فرزند محمد - نیروی هوایی – محل خدمت ...

64- جناب سروان سید مرتضی غفاری فرزند سید محمود - نیروی هوایی – محل خدمت ...

65- جناب سرهنگ مصطفی جعفری فرزند عباس - نیروی هوایی – محل خدمت ...

66- جناب ... جواد انوری فرزند عباس - نیروی هوایی – محل خدمت ...

67- جناب خلبان محمد صنیعی فرزند سید جلال - نیروی هوایی – محل خدمت ...

68- جناب سرهنگ احمدعلی عبداله زاده ممقانی فرزند عبدالعلی – پدافند نیروی هوایی - محل خدمت تهران

69- جناب ستوان کامبیز عبداله زاده ممقانی فرزند عبدالعلی - نیروی هوایی – محل خدمت تهران

70- مرحومه قدسیه فرخزاد نراقی فرزند نعمت الله یکی از اولین زنان خلبان زن ایران در نیروی هوایی

71- جناب سرهنگ شهریار حبیب زاده فرزند محمدرضا - نیروی هوایی – محل خدمت تهران

72- جناب سرگرد اسدالله جبیب زاده فرزند محمدرضا- نیروی هوایی – محل خدمت ...

73- مرحوم جناب ... غلامرضا رحمانی فرزند ابراهیم- نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تهران

http://dl.nasimonline.ir/FileRepository/1394/06/13/IMG12282139.jpg

74- مرحوم جناب سرهنگ نصرت الله امین نراقی فرزند روح الله – نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تهران

75- جناب سروان مهدی مهدیزاده نراقی فرزند قنبرعلی – نیروی هوایی – محل خدمت اصفهان

76- جناب خلبان غلام محمد کریمی فرزند حسینعلی – بازنشسته نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تهران


77- جناب سرهنگ غلامعلی حسنی فرزند حسینعلی – نیروی هوایی – محل خدمت تهران


78- جناب .....ولی الله صادقی فرزند علی - نیروی هوایی - محل خدمت ....


79-  جناب ... محمد حسین جعفری فرزند اصغر – نیروی هوایی – محل خدمت تهران


80 - جناب سرگرد سعید مسلمی فرزند غلامعباس – نیروی هوایی – محل خدمت تهران


81- جناب ....... محمدرضا رمضانی فرزند غلام حسین - نیروی هوایی - محل خدمت ....

82- جناب سرهنگ حسین کریمی فرزند اکبر - نیروی هوایی - محل خدمت اصفهان


83 - جناب ... محمود کاظمی فرزند ابوالقاسم – بازنشسته نیروی هوایی – آخرین محل خدمت تهران


84 - جناب سروان ماشاءالله ترابی فرزند عبدالله– بازنشسته نیروی هوایی – آخرین محل خدمت اصفهان


85 - جناب سرهنگ علی حسنی فرزند خلیل – نیروی هوایی - محل خدمت بوشهر



86- نفر بعدی را شما بفرما


۱۱ نظر ۱۹ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۲۲
سلحشوران شهر نراق

بتاریخ بیستم شهر رجب المرجب ۱۳۴۲
20 رجب 1342(برابر 6 اسفند 1302)

نراق
جناب مستطاب آقای آقامحمدعلی(فروغی) خلف مرحوم آقاملا ابوالقاسم نراقی زیده مجده
فدایت شوم مطالب را همه روزه عرض کرده ام امروز خط صبیه مرحوم دائی کاظم رسید که شکایت از تنگی معاش کرده . نوشته چهار طفل یتیم دارم ؛ نمی دانم آقاجان کجاست که به حال او رسیدگی نمی کند ؟
مگر هیچ شغلی ندارد که اینقدر که مدد معاش او باشد ؟ به هرحال سی مَن گندم به مرور تا سه ماه هرماهی ده مَن بدهید و از حالت او به من بنویسید .
ندانم زیاده است همه ساله زکات محصول نراق را بدون اجازه ثانوی حساب کنید و به صله ارحام مستحق من بدهید ؛ قبض بفرستید ؛ زکات حاصل ............ هم همین جور بفرمائید . ممنونم
اقل الحاج محمد بن حاج محمدرضا نراقی

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی متن تلگراف حاج محمد نراقی فرزند محمدرضا به نماینده اش در نراق محمدعلی فروغی(ملاعلی) فرزند ملا ابوالقاسم قریب یک قرن پیش برای کمک به نیازمندان سپاسگزار می باشد .

۰ نظر ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۱۸
سلحشوران شهر نراق

در قدیم و مشخصا یک قرن پیش کوره گچ پزی در نراق فعالیت داشت که متعلق به مرحوم استاد حسن شریفی فرزند ابراهیم ابن حسن ابن شریف بود .
سنگ گچ به اسامی محلی به نام قند کلاغ یا سنگ کلاغ وجود داشت که به وسیله ابزارهای ابتدایی مثل تَبر و کلنگ از بین معدن خاک چاله خاکبان(بام) نراق استخراج می شد .

این سنگ ها از چاله خاکبان به بالا منتقل و در کوره چیده می شد که توسط هیزم زیر آن روشن می شد تا این سنگ ها پخته شود . کوره وسیله یا محلی است که در آن حرارت ایجاد می‌کردند و به آن آتشگاه نیز گفته می‌شد .

بعد به وسیله کوب هایی که از طریق چوب ها با دسته های چوبی شبیه کُرز درست شده بود ضربه می زدند تا خاک شود و سَرَند می کردند تا کچ مورد نیاز تامین می شد .
فقط استاد حسن شریفی تبحر در این کار را داشت و کمتر کسی به این شغل طاقت فرسا مبادرت می ورزید چون نیاکان استاد حسن عموما مغنی بودند .

http://bayanbox.ir/view/1300590541602502420/422108796-84110.jpg

یادآوری می گردد معدن اصلی گچ پزی در کوه کاه و گندم نراق بود که مورد استفاده قرار می گرفت و هنوز آثار آن پا برجاست .

اصل سنگ ها را کوره کاه و گندم بار الاغ کرده تا معدن باستانی چاله خاکبان(بام) شهر نراق منتقل می کردند و داخل کوره می گذاشتند و وقتی آماده می شد گچ های آماده را به انبار منزل جهت فروش دپو می کردند .

فروش آن به صورت کیله بود و اغلب پول آن پا یا پای یا تهاتری انجام می گرفت . تا نیم قرن پیش تمام منازل نراق از طریق این نوع کچ سفید می گردیدند .
بیشترین مصرف گچ کاری برای منازل و اماکن از این ناحیه تامین می شد و تا نیم قرن پیش در شهر نراق متداول بود .

سایت سلحشوران شهر نراق از آقای غریب رضا شریفی فرزند سلطانعلی به جهت مساعدت در این پست سپاسگزار است .

۱ نظر ۱۶ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۵۱
سلحشوران شهر نراق

و بعد غرض از تحریر و ترقیم این کلمات شرعیه الدلالات آنکه در عالی محفل شرع مطاع لازم الاتباع حاضر آمد جناب سلاله الاعیان آقا میرزا شکرالله خان خلف مرحمت شان آقا میرزا محمد تاجر نراقی در حالی که ممضی و نافذ بود از او جمیع اقاریر شرعیه و بالطوع و الرغبه بدون الاکراه والاجبار بیع نمود و بفروخت به مبایعه لازمه جازمه صحیحه شرعیه قطعیه به عزت انتساب کربلایی آقا نبی خَرنَقی ساکن قصبه نراق ابن مرحوم کربلایی حسن همگی و تمامی ششدانگ یکدرب خانه مشخص معین شهیر به خانه مرحوم آقا عبدالرحیم آقا عبدالمبین را که مشهور است به خانه مُلا مومن و به خانه حاجی ابراهیم بیک نیز اشتهار دارد و واقع است در محله نو و محدود است به حدود اربعه مفصله ذیل السطر کمارقم و زیرالسطر .
به خانه آقا حبیب الله آقامهدی
به فوقانی مشهدی رضای آقا نقی
بفضای خانه و باغچه
به دهلیز و معبر

با کافه ملحقات شرعیه و منضمات عرفیه آن از تحتانی و فوقانی و غلام گذار و باغچه و مستراح و ممر و مدخل و مشاعات و آنچه تعلق به خانه مزبور دارد من حیث لایخرج عن شئی بثمن مبلغ مشخص سی تومان نصف پانزده تومان فًضل قران رایج خزانه اعلیحضرت محمدعلی شاه عددی یکمثقال وزن ماخوذ و مقبوض حین العقد و صیغه جاری شد و شرایط صحت با کافه شرایط محتمله و متصوره در آن مرعی و معمول شد بین الجانبین قبض و اقباض و تسلیم و تسلم و تخلیه و تصرف بعمل آمد پس الیوم به مقتضای مارقم بیع مزبور با کل ملحقات و منضمات آن حق صرف و ملک طلق مشتری است و از برای اوست در مبیع مرقوم تصرف مالکانه و مستحقانه کتصرف الملاک فی املاکهم و ذوی الحقوق فی حقوقهم و عقد مبایعه لازمه جازمه صحیحه شرعبه مشتمله به جمیع سرایط و ارکان و خالیه از کافه نواقص و بطلان با اسقاط جمیع خیارات موجبه فسخ سیما خیارالغبن ولو کان فاحشا و ضامن درک شرعی مبیع که چنانچه عندالخروج مستحقا للغیر در آن پیداشود کلهم بعضا را به نحوی خود بایع معزی الیه از عهده غرامات شرعیه آن برآید که ابدا به هیچ وجه رجوعی به مشتری نداشته باشد کما هوالمقرر فی الشریعته المطهره واقع و جاری شد و کان ذالک تحریر فی دوم شهر ذی الحجه الحراممطابق هذه سنه .......۱۳۲۶
2 ذی الحجه 1326(برابر با 5 دی 1287)

http://bayanbox.ir/preview/1344237886592376571/IMG-20151117-WA0077.jpg

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی سند فروش خانه توسط میرزا شکرالله خان فرزند میرزا محمد تاجر نراقی به نبی خَرنَقی فرزند حسن در 113 سال پیش قبل قدردانی می نماید .

۱ نظر ۱۵ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۴۲
سلحشوران شهر نراق

چلنگری یعنی آهنگری سبُک و محلی که در آن اشیاء سبُک ‌وزنی مانند میخ‌طویله ، میخ سرکج ، نیم‌ذرع بزازی، انبر و سیخ و سه‌پایه‌ی آهنی ، زنجیر و سیخانک، قلم، سُنبه، منقل آهنی ، چفت‌ و‌ریزه، تملیک ، اسکنه، مُقار، درفش، جوالدوز و امثال این‌ها را می‌ساختند چلنگرخانه می گفتند و شخصی که کار چلنگری را انجام می داد چلنگر نام داشت.

http://www.chtn.ir/Portals/0/INews/%DA%86%D9%84%D9%86%DA%AF%D8%B1%DB%8C.jpg

چلنگرها معمولاً تنها و بدون شاگرد کار می‌کردند. از جمله کارهای دیگر این چلنگران، ساختن انواع نعل بود. از نعل‌های کوچک (مثل نعل الاغ یا پاشنه‌ی کفش و گیوه و میخ‌های مربوطه) و نعل‌های سوراخ‌دار میخ‌خور گرفته تا نعل‌های سه‌پایه‌ی میخ سرخود و نعل‌های بی‌سوراخ (که به کار جادو و خرافات می‌آمد.)


برای انجام کار چلنگری فلز بریده شده یا قطع شده به شکل مورد نظر را در کوره نهاده تا داغ و کمی نرم شود . سپس تکه آهن را با انبر گرفته و روی سندان می‌گذارند و با چکش روی آن می‌کوبند تا شکل ابزار مورد نظر را بگیرد . در صورت لزوم بارها تکه فلز را در کوره می‌نهند تا دوباره نرم شده و روی آن با چکش مربوطه می‌کوبند تا بالاخره به شکل مورد نظر و دلخواه درآید . و برای محکم شدن آن را در داخل آب سرد می گذارند تا به اصطلاح آبدیده شود.

در شهر تاریخی نراق نراق چند باب مغازهٔ چلنگری (آهنگری سنتی و سبُک ) وجود داشت که تعدادی از مردم نراق به این حرفهٔ سنتی و قدیمی اشتغال داشتند و علاوه بر تامین نیازهای مردم نراق نیازهای روستاهای اطراف را هم فراهم می کردند.
آنها علاوه بر ساخت ابزار و لوازم فوق وسایل دیگری هم مانند دسقاله " داس" بیل کشاورزی وسایر قطعات مربوط به گاو آهن سنتی ، کلنگ چاه کنی و معمولی، تیشه، تبر هم می ساختند.

برای چکش کاری بعضی از این اقلام از دو نفر استفاده می شد بدین صورت که ابزار مربوطه در کوره داغ و گداخته می کردند و سپس آهنگر قطعه مربوطه را با انبر مخصوصی که به آن کَلبَتِین می گفتند از کوره بیرون می آورد و روی سندان می گذاشت و دو نفر یکی با چکش سنگین و آهنگر با چکش سبک روی آن می کوبیدند و این کار آنقدر تکرار می شد تا قطعه مربوطه شکل بگیرد و در پایان هم قطعه را در آب سرد قرار می دادند تا سخت و آبدیده شود.
دَم این آهنگران از پوست گوسفند بود که به صورت خاصی درست کرده بودند و یک نفر با آن در کوره می دمید تا آهن سرخ و آماده شکل دادن شود . آهن آلات مستعمل ،مواد اولیه خوبی برای این تولیدات می باشد .

http://www.matboatfars.com/files/4253/www.matboatfars.com%20-%200b13363eb6f48074.jpg

وسایل و ابزار مورد نیاز این حرفه عبارتند از :
کوره سنتی و دَم(فن )، موتور جوش ، چرخ سنگ ، چکش ها، قیچی آهن بر و سندان .
پیشکسوتان حرفه چلنگری در کهن شهر نراق این افراد بودند :
مرحوم سید محمود میرسلطانی فرزند سید جعفر
مرحوم سید باقر موسوی فرزند سید جعفر
مرحوم سید ابوالفضل میرسلطانی فرزند سید باقر بن سید جعفر
مرحوم سید غضنفر میرسلطانی فرزند فرزند سید باقر بن سید جعفر
آقای سید جعفر میرسلطانی فرزند سید محمود

http://bayanbox.ir/view/7431058636599765272/421812995-97252.jpg

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب آقای مرتضی علی آقای فرزند علی اکبر از بابت تهیه این پست سپاسگزار می باشد .

۲ نظر ۱۴ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۲۵
سلحشوران شهر نراق
پنج شنبه 12 بهمن 1396 روز بزرگ و با شکوهی رقم خورد و در سالن اجتماعات کتابخانه عمومی فاضلین نراقی شهید بزرگواری مردم را به دور هم جمع نمود . برای اولین بار سایت سلحشوران شهر نراق به مقتل نویسی و زندگینامه سرلشکر شهید مظاهر لطفی می پردازد :

1 فروردین 1341  برابر 14 شوال 1381 کودک نیکویی متولد شد که نامش را مظاهر گذاشتند و شناسنامه شماره 1771 به نامش صادر گردید . 
پدرش محمد لطفی فرزند عباس و مادرش حاجیه خانم قجری فرزند حسن از اهالی خونگرم نراق هستند و مقطع تولد فرزندشان به جهت کسب درآمد و امر کشاورزی به صورت موقت در روستای واران جاسب سکونت داشتند که پس از دوسال و نیم مجددا به نراق بازگشتند و این خانواده رگ و ریشه ای در جاسب ندارند .


خانم ها و آقایان : خدیجه – عباس – کاظم – کبری – عبدالله  و ابوالفضل سایر فرزندان دیگر این خانواده معزز هستند . 
کوچه ی تنگ و پیچ  و خَم شربتی ها که عبور کنی در مقابل مسجد کوچک حاج تیموری نراق منزل امیدی است که پدر و مادری با رنج و صبوری فرزندان نیکوصفت و خوش طینتی را تربیت نمودند .



خاطرات خوب و شیرین در کوچه های کاهگل با شور و شوق های فراوان در نراق زیبا سپری شد . مدرسه خاطره انگیز فاضل نراقی در شهر نراق اولین مدرسه ای بود که مظاهر برای تحصیل و کسب دانش در آن قدم گذاشت . 
مظاهر از همان اوان نوجوانی کمک به پدر در امر دامداری و کشاورزی در کنار تحصیل را سر لوحه زندگی قرار داد . کوچه پس کوچه های قشنگ نراق طراوت و حس زیبایی برای امید به آینده اش را رقم می زد . دوستان با صفا با مردم یکرنگ و با خدا فضای  شایسته ای را فراهم کرد تا زندگی آرام با صداقت او سپری گردد .

سال های 1356 و 1357 اوج انقلاب و نهضت حضرت سید روح الله بود و مظاهر در دبیرستان معصومی تحصیل می کرد . او و مبارزین آنچه در طَبَق اخلاص بود همگام با انقلابیون سراسر کشور برای تغییر حکومت طاغوت انجام دادند تا اینکه در بهمن 1357 در جشن پیروزی انقلاب اسلامی شرکت نمودند .
بسیج عمومی و یکپارچه شکل گرفت و مظاهر از اولین نیروهایی بود که به بسیج زادگاهش پیوست . نوروز 1360 با جمع یاران اولیه بسیج در آموزشگاه صفی آباد محلات دوره های نظامی و سیاسی عقیدتی را سپری نمود و  دو نفر از مربیان فعال آقایان علی اصغر هادی زاده مشهور به حاج کویت و پاسدار سید محمد حسینی فرزند عباس بودند .

بسیجیان مکان ثابتی برای فعالیت نداشتند و تاریخ 10 مرداد 1360 ساختمان متروکه بهداری را تحویل گرفته و به مرمت و پاکسازی آن پرداختند . یکی از افراد موثر در شکل گیری هسته اولیه بسیج مظاهر بود .
رژیم بعث و متجاوز عراق 31 شهریور و از ابتدای مهر 1359 جنگ را بر ایران تحمیل نمود و مظاهر سال چهارم دبیرستان معصومی را آغاز کرده بود .
نیمه دوم سال 1359 دو کامیون دام زنده(گوسفند) اهدایی مردم فداکار شهر نراق توسط مظاهر لطفی و عباس رمضانی(شهید) و یکی از روحانیون محلی به منطقه انتقال داده شد تا جهت مصرف رزمندگان به آشپزخانه های منطقه جنگی استان خوزستان تحویل گردیده و با رزمندگان در سرحدات ملاقات می کنند . 

 اولین بار که مظاهر درس و مشق را ترک و به همراه سایر دوستان لباس بسیج بر تن کرد و در جبهه حاضر شد از تاریخ 1 دی 1359 لغایت 29 اسفند 1359 در منطقه انرژی اتمی دارخوین در واحد ادوات سازماندهی گردید .
آقا مظاهر در همه شرایط به علم و دانش نیز توجه ویژه داشت بر این اساس خرداد 1360 مدرک دیپلم خود  را از دبیرستان معصومی(شهید قجری) نراق دریافت کرد . 
21 خرداد 1360 یکی از بدترین روزهای عمر مظاهر بود . در نراق بود که خبر شهادت یکی از بهترین دوستان زمان تحصیلش آقا سید مجتبی حسینی اهل مشهد اردهال را شنید . سید مجتبی پاسدار سپاه شهرستان محلات بود که همراه با 120 شهید دیگر در عملیات پیروزمندانه : فرمانده کل قوا ؛ خمینی روح خدا در منطقه دارخوین به فیض شهادت نائل آمد . مظاهر از غصه از دست دادن دوستش تا صبح آنقدر گریه کرده که خانواده اش نگران وی شدند .

برای خدمت رسانی در مسیر حفظ ارزش ها تصمیم گرفت در سپاه انجام وظیفه نماید فلذا تاریخ 26 خرداد 1360 در خواست عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان محلات استان مرکزی را نمود ولی در عین حال  به دلیل نیاز جبهه و لبیک گفتن به ندای هل من ناصر حسین زمان حضرت سید روح الله تاریخ 3 تیر 1360 لغایت 20 مهر 1360 به مدت کمتر از سه ماه به جبهه اعزام شد تا مراحل پذیرش و استخدامش پس از بازگشت از جبهه بررسی و میسّر گردد .

 دو قبضه خمپاره 80 و 120 میلیمتری در اختیار سپاه محلات بود که حین و پس از عملیات فرمانده کل قوا – خمینی روح خدا توسط پاسداران جابجا می شدند . در این دوره آقا مظاهر همراه با دوستانش غلامرضا قجری و قدرت الله کمره ای پای قبضه خمپاره ها بودند .
زمانی که در خطوط مقدم جبهه ی جنوب در استان خوزستان بود تاریخ 18 شهریور 1360 عضویت و استخدام ایشان در نهاد ارزشمند سپاه محلات مورد تایید قرار گرفت . 
دومین اعزام مشارالیه به جبهه تاریخ 9 آبان 1360 لغایت 9 بهمن 1360 بود که ماموریت سه ماهه در مقطع پدافندی عملیات ثامن الائمه و شکست حصر آبادان در جبهه محمدیه دارخوین استان خوزستان با جمعی از دلیجانی ها و نراقی ها و محلاتی ها حضور داشت .
به نظر می رسد اواخر سال 1360 و اوایل بهار 1361 به مدت دو ماه آموزش همگانی پاسداری نامبرده جهت اخذ لباس سبز رنگ سپاه در پادگان امام حسین(ع) تهران انجام گرفته باشد .

آقا مظاهر در سالگرد تاسیس سپاه پاسداران تاریخ 1 اردی بهشت 1361 برابر 26 جمادی الثانی 1402 خانم مریم قجری فرزند یوسف را به عنوان همسر انتخاب نمود .
جالبترین نکته اینکه مظاهر به برادر جوانش عبدالله سفارش می کند برو داخل میدان نراق تا نیم ساعت دیگر حاج ابوالقاسم جوادی دلیجانی(داماد حاج محمد رجبی نراقی) که محضر دارد را بدون جلب توجه مردم به منزل پدری بیاور. پیکانی از راه می رسد و در گوشه ای از میدان پارک می کند .  جناب جوادی با هدایت عبدالله از کوچه ی شربتی ها عبور کرده و مقابل مسجد حاج تیموری داخل منزل می گردد.

مظاهر مرتب توصیه می کند که دوست ندارد کسی مطلع شود چون جنگ هست و نزد خانواده ی شهیدان شرمنده می شوم . حاج محمد لطفی و همسرش با پسرانش به عنوان والدین و برادران داماد و حاج یوسف قجری و همسرش با دو دخترش به عنوان والدین و خواهران عروس و  حاج اسماعیل لطفی به عنوان شاهد پای سفره کوچک عقد حضور دارند . نه صدای کَف زدن و نه صدای لی لی کردن مشهور نراقی ها و حتی حاج محمد دو سه تا صلوات هم  ختم نمود که مظاهر روی پدر را بوسید و گفت سر و صدا نباشد .

در این شش ماه و 10 روز دوران نامزدی اوج جنگ تحمیلی و فرمان رهبر کبیر انقلاب حضرت سید روح الله خمینی(ره) مبنی بر حضور مردم در دفاع مقدس بود . خانم قجری خواهر اولین شهید منطقه سردار محمدعلی قجری  و رهرو خون شهداست و مظاهر هم دلیر مردی است که گوش به فرامین حسین زمان را سر لوحه مبارزات خود داشت .
بر این اساس مظاهر با لباس سبز سپاه با بدرقه خانواده ی قهرمان و  نامزدش راهی سرحدات  کشور گردید . محمدرضا بخشی از نیروهای مخلص بسیجی تاریخ 24 تیر 1361 مصادف با 23 رمضان 1402 طی عملیات رمضان مظلومانه در پاسگاه زید عراق به شهادت رسید . مظاهر می گفت یاران چه غریبانه رفتند از این خانه – هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه و از شهادت محمدرضا بخشی و دوستان دوران تحصیل دبیرستانش غمگین بود که یکی یکی بال در بال فرشتگان می گشایند .

دو روز بعد از شهادت بخشی تاریخ 26  تیر 1361  بسیجیان و پاسداران مناطق نراق و دلیجان و محلات به فرماندهی سردار مظاهر با یک دستگاه مینی بوس سپاه محلات عازم تهران شدند و در پادگاه امام حسن(ع) در اتوبان بسیج  به توجیه و سازماندهی پرداختند .  این ماموریت سه ماهه اعلام شد و یکی از فرماندهان آقا مظاهر معرفی گردید .
روز بعد  27 تیر 1361 گردان با قطار از تهران به سمت اهواز عزیمت نموده و در مقر تیپ 17 علی ابن ابیطالب(ع) در جاده اهواز – خرمشهر مستقر شدند .  فرمانده تیپ پاسدار مهدی زین الدین(شهید) برای رزمندگان از اهداف و استراتژی دفاع مقدس سخنرانی می نماید . یک هفته ای به آموزش های تکمیلی و رزم شبانه و پیاده روی پرداخته و تاریخ 6 مرداد 1361 گردان که سلحشورانش از شهرهای نراق ؛ محلات، قم، گرمسار، سمنان و قزوین بودند به عنوان گردان پشتیبان در مرحله پنجم عملیات رمضان با چندین دستگاه کمپرسی وارد خطوط مقدم جبهه در پاسگاه زید عراق می شوند .

 سردار مظاهر همواره با درایت نیروها را توجیه می کند تا مشکل حادی برایشان رخ ندهد . ارتش عراق پاتک شدیدی را اعمال می کند و در همین حین سردار مظاهر برای حفظ نیروهای گروهش تلاش می کند . منطقه را گرد و غبار غلیظی فرا می گیرد و صدای غرش تانک های دشمن فضا را پُر می کند . 
ساعت 9 صبح روز پنج شنبه 7 مرداد 1361 برابر 7 شوال 1402 یکی از دوستان و یاورگروه به نام عباس رمضانی نراقی پس از شلیک موشک  آر . پی . جی . هفت به سوی تانک های دشمن مورد هدف تیر مستقیم  قرار گرفته و ترکش به گردن وی اصابت کرد و از سَر خاکریز به طرف پایین پرتاب شد. مظاهر ناراحت می شود و یارانی از جمله قاسم جعفری (شهید) سید اکبر کاظمی -  اسدالله محمدی مهدی - رضا حسینی محلاتی و حسن ترابی  و دیگران دور عباس جمع شده و مشاهده می کنند تیر مستقیم به گردن عباس اصابت کرده است . دوستان قصد دارند جلوی خونریزی را گرفته ولی نخل بلند قامتش به اعلا علیین سفر کرد .

غم جانگاه برای فرمانده اش ایجاد می شود ؛ این دو از کودکی با همدیگر آشنا بودند و دوری و جدایی از دوست سخت است .  مظاهر و رضا حسینجان و قاسم  پیکر مطهر عباس را داخل آمبولانس حمل مجروح گذاشته تا به عقب خط منتقل شود . بعد پیکر به نراق روانه و توسط مردم شهیدپرور و خانواده معزز در گلزار شهیدان به خاک عاشقی خفته گردید .

صبح روز جمعه 8 مرداد 1361 از فرماندهی خبر دادند به دلیل اینکه در محورهای دیگر عملیات موفق نیستیم و  از سه جهت در محاصره قرار گرفته ایم و احتمال اسارت زیاد است فلذا به ناچار چند کیلومترعقب نشینی صورت گیرد . عملیات رمضان با شکست به اتمام رسید و غم جانگاه رزمندگان و خصوصا فرماندهان را فرا گرفت .

سردار مظاهر پس از عملیات و آزادی نیروها حدودا تاریخ 12 شهریور 1361 جهت سپری شدن مرخصی میان دوره اش به محل خدمتش سپاه محلات و در 35 کیلومتری آن زادگاهش نراق بازگشته تا ضمن ملاقات با خانواده و دوستان نفسی تازه کند .

آقا مظاهر و دوست دیرینش حاج حسین نباتی به عنوان پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان محلات تصمیم می گیرند منزل دو طبقه در محله علی آباد قاسمی در شهر محلات اجاره کرده و مظاهر طبقه بالا و حسین طبقه پایین زندگی شیرین در کنار همسرانشان را ادامه دهند .بر این اساس تاریخ 16 مرداد 1361 قرارداد دستنویسی را با صاحب خانه به نام آقای یدالله سلیمی فرزند مرتضی کارمند بانک به ازای ماهانه 24000 ریال به امضاء می رسانند . لیکن مظاهر در جبهه به آرزویش شهادت نائل آمد و هرگز به آن خانه وارد نشد و جناب نباتی نیز پس مدتی سکونت در این منزل به سفارش حاج آقا عبدالعلی(طه) مقدسی امام جمعه فقید محلات منزل را تخلیه و در اجاره حوزه علمیه قرار گرفت .

فرمان رهبر کبیر انقلاب مبنی بر حضور مردم جهت پشتیبانی از دفاع مقدس و دفع تجاوز دشمن بار دیگر تکرار شد و از طرفی تهاجمی به جهت جبران شکست عملیات رمضان باید صورت می گرفت تا ناز شصتی به متجاوزین داده شود .

با فراخوان سپاه محلات عده ای از نیروها داوطلب اعزام به جبهه شدند و باز پاسدار مظاهر لطفی به عنوان فرمانده به آنان معرفی گردید . در مرحله آخر برای هر فرد پیامی داشت . وی به نیّت اینکه از جبهه باز می گردد نویدهایی از زندگی مشترک به نامزدش را اظهار داشت .
به هنگام آخرین دیدار با مادرش با جسارت اظهار داشت : مادر جان من طالب رستگاری ام  و اگر شهید شدم پیکرم را در کنار دوست و همرزمم عباس رمضانی در گلزار شهدای نراق خاکسپاری کنید .
به برادرش عبدالله توصیه کرد مبادا سیگار بکشی و عبدالله از آن پس هرگز به سیگار لب نزد . 
تاریخ 1 مهر 1361 مینی بوس سپاه محلات که برای رزمنده ها و خانواده ها که بدرقه کننده فرزندشان بودند خاطره انگیز است و باز با نیروها به سمت پادگان امام حسن (ع) تهران عزیمت نمود .  
سردار مظاهر مشخص بود که از علایق دنیوی دست شُسته است  و نیروهایش توجه و نگاه های عجیبی به او داشتند . به نیروها احترام می گذاشت و با آنان شوخی می کرد و سجایای برتر اخلاق او هر روز هویداتر می گشت . حتی پاسداران به او متذکر شده بودند که اینبار بدجوری نور بالا می زنی و سردار با خنده های ملیح و آرام نگاهشان می کرد .


راننده های زحمتکش اتوبوس های دو طبقه نیروها را از پادگان امام حسن(ع) به سمت ایستگاه راه آهن در جنوب تهران انتقال دادند تا با قطار راهی جبهه های جنوب شوند .
نیروهای قزوین ؛ سمنان ؛ محلات در  تیپ 17 قم – گردان موسی بن جعفر(ع) – گروهان شهید عاملی (عاملی اهل شهر شال استان قزوین) – دسته شهید عباس رمضانی نراقی سازماندهی گردیدند و آقا مظاهر هم دارای فعالیت فرماندهی بود .

لحظه های عاشقی فرا رسید و نیروها متحد شدند شکست عملیات رمضان را در عملیات پیش رو جبران نمایند . دهه محرم خصوصا تاسوعا و عاشورا عزاداری شایسته ای توسط سلحشوران در منطقه انجام گرفت .

چهار روز از عاشورای حسینی گذشت و دوشنبه 10 آبان 1361 مصادف با 14 محرم 1403 ساعت 22 عملیات محرم آغاز و رمز یا زینب(س) خواهر ارباب بی کفن وِرد زبان رزمندگان گردید و بر ارتش متجاوز عراق یورش بردند . مظاهر و همرزمانش در گردان موسی ابن جعفر(ع) وارد عمل شدند .  در طی مرحله اول این عملیات چندین کیلومتر مربع از خاک ایران از جمله ارتفاعات مهم منطقه ، پُل چَم سری ، حوزه نفتی بیات ، نَهر عَنبر ، شهر میمه ، موسیان  آزاد و جاده عین خوش به دهلران ، از زیر دید و تیر رَس نیروهای عراقی خارج شد و شهرک طیّب عراق نیز تحت اشراف قوای ایرانی قرار گرفت .
ساعت ۲:۳۰ بامداد سه شنبه ۱۱ آبان 1361 مصادف با 15 محرم 1403  مرحله دوم عملیات ادامه یافت و نیروهای ایرانی با عبور از رودخانه محاصره دشمن را کامل کردند. زمین های اشغال شده آزاد و تعدادی از نیروهای عراقی نیز به اسارت در آمدند . خستگی نیروها و خیس بودن لباس هایشان  در فصل پاییز و زیر بارش سنگین آتشبار دشمن کار را کمی مشکل نمود  و در همین اثنا پاتک ارتش عراق هم شرایط را بغرنج کرد . مظاهر فرمانده است و نیاز است به نیروها سر و سامان دهد . در فضاهای چال و جانفدای دِپو در زیر حجم آتش دشمن ؛ آقا مظاهر سعی می کند به تغذیه و افزایش کالری نیروهایش بها دهد . رزمنده ای از نزدش دور می شود و آقای اکبر رضایی محلاتی در کنار ایشان قرار می گیرد . اکبر و حسین جعفری(شهید) از شب قبل در منطقه عملیاتی عین خوش گم شده بودند و با دریافت آدرس خودشان را به موقعیت گردان موسی ابن جعفر(ع) می رسانند . رضایی شرمنده است ولی مظاهر سعه صدر و گذشت دارد و به روی اکبر نمی آورد و تبسّم همیشگی خود را نمایان می سازد . 

پیروزی ها و عقب راندن دشمن چشمگیر است لیکن مظاهر و یارانش مشغول رزم بودند و هنوز صبحانه نخورده اند و ساعت حدود 9 صبح سه شنبه تاریخ 11 آبان 1361 مصادف با 15 محرم 1403 در آن شلوغی و همهمه به همان صورت که در چاله ای روی خاکریز به طور نشسته سنگر گرفته بود کوله پشتی اش  را باز و بیان داشت :  ببینم مادر عزیزم در این کیسه چه سوغاتی از نراق برایم گذاشته است .
آجیل و جوزغندهای مشهور نراق را هنوز بین اکبر و سایر همرزمان تقسیم نکرده بود که خمپاره 60 میلی متری بی صدا جلوی محل استقرارشان فرود آمد  . خاک و دود و بوی باروت که فروکش می کند مشخص می شود  تَرکش به قلب نازنین این رادمرد اصابت و از پشت کمرش خارج می شود . دَر ثانیه مظاهر دست چپش را روی قلبش گذاشته تا از فوران خون جلوگیری کند و کسی نمی داند شاید هم  لحظه آسمانی شدن مشغول سلام گفتن به ارباب بی کفن اباعبدالله الحسین(ع) بود که به شهادت رسید و دست در دست یاران حسین(ع) نهاد .
اکبر آقا رضایی هم  با ترکشی دیگر از همین خمپاره 60 میلی متری از ناحیه دست مجروح می گردد و به عقب خطوط مقدم هدایت می شود .
خدایا این پیکر رشید در این بیابان مرزی ایران و عراق روی خاک افتاده است و این مشت گره کرده پیامی دارد که ای مردم عزیز این دنیا در دست من پوچ هم نمی ارزد تلاش کنید وابسته به زرق و برق امیال دنیوی نباشید و مقاومت کنید تا بر شطاطین غلبه کنید .
رزمنده های دیگر نراق در ایّام عملیات محرم در گردان محمد رسول الله(ص) سازماندهی شده اند و کمتر همشهری در کنار مظاهر در گردان موسی ابن جعفر(ع) حضور دارند . دقایقی پس از شهادت شیر بیشه شجاعت اسدالله محمدی اهل مهدی آباد از راه می رسد و مشاهده می کند که فرمانده اش از فرط خستگی شب گذشته و رزم بی امان به صورت روی زمین قرار دارد و به خواب عمیق فرو رفته است .نزدیک می شود و صدا می زند آقا مظاهر ؛ آقا مظاهر ؛ لیکن جوابی دریافت نمی کند . خَم می شود تا شانه ی مظاهر را بجنباند که دستش به خون مظاهر آغشته می گردد و فغان سر می دهد که ای وای وقتی بازگشتم جواب مادر محنت کشیده ات را چه بگویم؟

آقا اسدالله با این پیکر مطهر و نجیب و این فرمانده مظلوم در زیر حجم آتش ارتش متجاوز عراق چه کند . از امدادگران استمداد می جوید لیکن آنان در شرایط درگیری موظف هستند به مجروحین رسیدگی کنند فلذا به فرمانده گروهان که اهل قزوین بود مراجعه می کند . فرمانده  اسدالله جوان را آرام می کند و می گوید همراه دوستان عقب نشینی کنید چون پاتک دشمن سنگین هست و ممکنه تلفات بیشتر بدهیم . او قول می دهد شبانه پیکر فرمانده ات و چند تَن دیگر از شهدا را به عقب خط مقدم تخلیه می کنیم .
خدایا ؛ عاشقا ؛ این پیکرِ خون گرفته با صورتی مثل قرص ماه  ؛ مظاهر است که بین آتش فی مابین در انتظار تاریکی هواست .

الها این جگرگوشه مادری است که منتظر است پسرش از جبهه برگردد و برایش عروسی بگیرد و روزانه قَد و بالایش را نظاره گر باشد . او حتی برای پس از بازگشتنش و جشن ازدواج منزل گرایه کرده ولی اینجا والدین و نامزد و خواهران و برادران نیستند که این نازنین پیکر و تازه داماد را در آغوش بگیرند . 
با هر مشقاتی پیکر سردار لطفی به پشت جبهه منتقل و نهایتا تحویل محل خدمتش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان محلات در استان مرکزی  می گردد . ظهر به بعد دوستان و اقوام و پیشکسوتان به محلات رفته و پیکر را به زادگاهش نراق انتقال داده و در دفتر ساختمان بسیج نگهداری می کنند .


فرمانده وقت بسیج چهره محبوب  آقای صادق رضی همه گونه همکاری با مردم شهید دوست و از جمله خانواده شهید انجام داد . درب دفتر فرماندهی به روی همه باز بود تا افراد پیکر مطهر را از نزدیک مشاهده کرده و یقین حاصل کنند که حتی بهترین مخلوقات خدا نیز هیچ اثری از زحمت های دنیوی را نمی توانند با خود ببرند .
آن روز حاج محمد لطفی پدر بزرگوار شهید به دلیل شکستگی کتف در بیمارستان تهران بستری بود و فرزندان ناچارا وی را به نراق می آورند تا خود و پدرشان برای آخرین وداع بهترین عزیزشان حاضر شوند . 

مادر بزرگوار شهید حاجیه خانم قجری آن روزجهت ادای نذر و دعاگویی برای دلبندش به بلندی دره پاتاق رفته بود و در بازگشت به جهت نبود همسرش سری هم به دام هایشان در دشت ورطیران یا همان حصار بغله زده بود . پسر خانواده آقا ابوالفضل 11 ساله که محصل بود از نگاه ها و شلوغی درب منزل متوجه می شود برادرش به لقاءالله پیوسته است فلذا به سمت حصار بغله محل دام های زنده رفته که مادر را در حال بازگشت به سمت منزل می بیند و از واقعه مطلع می گردد .


عبدالله 16 ساله دیگر برادر شهید مظاهر لطفی بعد از ظهر به پایگاه بسیج آمده و آخرین وداع را با پیکر داداش می کند . متوجه می شود مظاهر علی رغم اینکه پاسدار رسمی است لیکن لباس خاکی بسیج را بر تَن دارد و لباس را بالا می زند و مشاهده می کند ترکش نه چندان کوچک قلب برادر را شکافته و از آن سوی کمرش خارج شده و چون موقع افتادن بر روی زمین خون ها به سَمت پشت و کتف سرازیر شده تصور کردند که به کتف ایشان ترکش اصابت نموده است . چون اساسا ترکش به شانه و کتف کمتر موجب مرگ فوری می گردد . برادر است و بی تابی او باعث می شود آقا نصرالله حیدری بازوان ایشان را گرفته و ضمن دلجویی او را به خارج از دفتر بسیج هدایت کند .

یکی یکی خواهران شهید خدیجه خانم و کبری خانم  و برادران او ؛  عباس آقا و کاظم آقا و اقوام و دوستان با پیکر محبوبشان وداع می کنند تا اینکه نوبت به خانم قجری نامزد وی می رسد که بیشترین تایم حضور را ایشان تا پاسی از شب در اختیار داشت . شایسته است خودش راوی آن لحظات تاریخی باشد ولی سایرین که از پشت درب و پنجره مشاهده می کردند اینچنین تصور شد که بیان می کند :
من داغ شهادت تنها برادرم محمدعلی را دیدم و در عنفوان جوانی داغ شهادت همسرم را می بینم و در خاندان ما چندین شهید دیگر تقدیم گردید و همه به خاطر نصرت دین خدا بود و بر این مصائب صبر و شکیبایی پیشه می کنم تا اینکه رستگاری را تحصیل نمایم .


خانم مریم قجری و خصوصا والدینش مرحوم حاج یوسف و فرخ خانم رمضانی از صابرین شهدا هستند . فرخ خانم که از صبورترین انسان هاست اظهار می کند وقتی فرزندم محمدعلی قجری اولین شهید منطقه شد دلخوش به دامادم مظاهر شدم که جایگزین پسرم باشد و او هم آسمانی شد. خاندان ما همچنان چند شهید دیگر نیز تقدیم نمود که برای رضایت حقتعالی پایداری و صبوری کردیم و به شفاعت شهیدان امیدواریم .

آخرین ساعات دل کَندن فرا رسید و مردم به دلجویی خانواده شهید آمدند و پیکر را بر روی دستان حَمل کردند و مقابل بقعه شاه سلیمان حجت الاسلام هَبَت الله نوروزی امام جمعه فقید نراق نماز را بر پیکر شهید اقامه نمود و طبق وصیت در کنار عباس رمضانی در گلزار شهدا آرام گرفت . مظاهر با اینکه فرمانده و  پاسدار بود موقع عملیات و شهادت لباس خاکی بسیج بر تَن داشت و شاید علاقمند بود همرنگ رزمنده های مخلص بسیج باشد . چون مستقیم در صحنه درگیری با دشمن بال در بال فرشتگان گشود لباس خاکی بسیج کفنش شد و با همان لباس خاکسپاری گردید .
ولی این مسیر پایان ناپذیر است و پیروان طریق الی الله بر صراط مستقیم خود استوار هستند . پس از عباس رمضانی ارتشی دلاور غلامعباس علی آقایی تاریخ 9 مهر 1361 طی عملیات مسلم ابن عقیل در سومار استان کردستان با داشتن همسر و فرزند مظلومانه به شهادت رسید . و یک هفته بعد از مظاهر نوبت به فرمانده دلیر سردار کاظم محمودی رسید که تاریخ 16 آبان 1361 در خون خویش خظاب نمود .

راه در همان مسیر پدافندی عملیات محرم و همانجا که مظاهر و کاظم آزادسازی کرده بودند ادامه یافت و در فرصت شگفت انگیز و متحیر کننده در مقطع اربعین حسینی تاریخ 17 آذر 1361 مُندعلی نباتی و علی رزاقی به عنوان بزرگترین و کوچکترین شهید در کنار هم در یک سنگر و ترکش های یک خمپاره به شهادت رسیدند و راه ادامه می یابد ... . 

ممنون از شما مردم که حافظ خون شهدا هستید.



سایت سلحشوران شهر نراق

۵ نظر ۱۲ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۴۲
سلحشوران شهر نراق

به گزارش سایت سلحشوران شهر نراق ؛ پنج شنبه 12 بهمن 1396 کنگره بزرگداشت سردار شهید مظاهر لطفی فرزند محمد در زادگاهش شهر نراق برگزار می شود .

مکان کنگره کتابخانه عمومی فاضلین نراقی و ساعت شروع مراسم 14:45 می باشد. سردار لطفی سال 1341 متولد و تاریخ 11 آبان 1361 طی عملیات محرم در جبهه عین خوش موسیان استان ایلام در مقام فرماندهی پس از خلق حماسه های جاودان به شهادت رسید .

شایسته ترین بهانه است که وصیتنامه این شهید بزرگوار را نمایش دهیم :

بسم الله الرحمن الرحیم

ان الله اشتری من المومنین انفسهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و ذلک هو الفوز العظیم
همانا خداوند جان ومال مومنین را به بهای بهشت از ایشان خریداری نموده که در راه خدا جهاد می کنند پس می کُشند و کشته می شوند ... و این خود سعادت وپیروزی عظیمی است .
الهم انت ربی ربی لا شریک لک اصبحنا و اصبح الملک لله امین یا رب العالمین.
بار الها ؛ معبودا ؛ اینک این بنده پُر گناه تو به درگاهت رو آورده و طلب بخشش می کند . پروردگارا ببخش مرا که زیاد گناه دارم .
خداوندا ؛ عفو کن مرا که آنچه را که رضای تو بود انجام ندادم و ببخش گناهانم را که از روی ریاکاری کردم و همچنین از روی هوای نفس و چه اشتباهاتی که نباید بکنم و چه کارهایی که در شان من نبود انجام دادم .
تو را قسم می دهم بعز جلالک و بدما شهدائک و در این آخرین لحظات زندگی دنیایی به آستانه کبریایی تو آمده ام و به بارگاه مقدس تو تقرب جسته ام مرا عفو کنی و ببخشی .

با سلام به تمامی پیامبران ، امامان راستین و برمهدی و نایب بر حقش و با سلام و درود به ارواح پاک تمامی شهیدان به خصوص آموزگار شهادت حسین ابن علی(ع) مردی که با خون خود به رگ های از کار افتاده اسلام نیرو و توان داد .

اینک که این وصیت نامه را می نویسم زمانی است که اسلام احتیاج شدید به خون دارد و جوانان راستین مکتب سرخ علوی ، یکی پس از دیگری ، خون خود را هدیه اسلام عزیز می کند و به ملکوت اعلا می پیوندد، آنان دریافته اند که مرگ سرخ بهتر از زندگی در زیر استثمار چپاول گران .

آنان دریافته اند که اگر روزی در تشییع جنازه دوستان خود گفته اند راهت ادامه دارد امروز است که باید اسلحه او را بردارند و راهش را ادامه دهند چون اسلام در خطر است .
کار شوخی نیست ؛ اسلامی که حسین(ع) و 72 تن از یارانش فدایش شدند ؛ اسلامی که علی بن ابیطالب(ع) فدایش شد ؛ اسلامی که این همه جوان فدایش شد امروز در خطر است ؛ پس اسلحه را برداشته و به سوی جبهه روانه می شوند و می روند و شهید می شوند .

پس کسان دیگری باید دنباله رو اینها باشند و ما که امروز تا اندازه ای مسئو لیت احساس می کنیم ؛ چون آگاهی نداریم و از اسلام چیزی نمی دانیم . اینست که مسئولیت احساس نمی کنیم و اصلا به فکر این نیستیم که اسلام مکتبی است که انسان در آن باید ساخته شود و اسلام ؛ انسان می خواهد نه اینکه هر کسی که گفت من مسلمانم و مکتب من اسلام است و کتاب من قرآن است بگوییم خوب اسلام طرفدار زیاد دارد .
باید به او بگوییم تو از اسلام چه می دانی ؟ از خود بپرسیم از اسلام چه می دانیم ؟ به غیر از اسم آن چیز دیگری یاد نداریم ؛ پس برای همین است که مسئولیت احساس نمی کنیم بگذریم ، از آنکه در خط دیگری است آنکه حسابش جداست ما که خود خط امام می دانیم باید کمی فکر کنیم زیاد هم نه یک کمی فکر کنیم ببینیم اسلام از ما چه خواسته و ما چه می کنیم و کدام کار را برای رضایت خداوند فقط انجام می دهیم .
پس باید به خود بیاندیشیم و خود را برای جواب گویی آخرت حاضر کنیم بلاخره روزی فرا می رسد که از تو و من پرسیده می شود چه کار کردید چند سال زندگی در دنیا ؟
چه جواب می گویی ؟ آنجا که دیگر مثل دنیا نیست که اگر دروغ هم گفتیم بالاخره رو می شود و اگر کسی از تو پرسید یک کلمه از قرآن ، یک چیزی بگویی و رد شوی . آنجا همه اعضای بدنت که شاهد و ناظر بر کارهایت بوده اند می گوید و خود سندی است برای روز آخرت .

امروز همه جهانخوران به فکر این هستند که اسلام را از بین ببرند ؛ پس اگر شما و من هم کمک کنیم چه فرقی داریم با آنها ؟ امروز همه نگاهشان به ما هست که چکار می کنیم پس بیاییم با خون این همه شهید بازی نکنیم .

هر برادری که شهید شد در وصیّت نامه اش اینها را گفت اما کسی که به آن عمل کند نبود فقط در تشییع جنازه او شرکت کرده و کمی گریه می کند و بس . اینها که شهید می شوند به گریه حقیر و شما احتیاج ندارند ؛ احتیاج به ادامه راه دارند ؛ ادامه دادن راه آنان هم باید انسان خودش را بسازد همینطوری نمی شود گفت راهت ادامه دارد .

باید در خط آنان افتاد یعنی خط رهبر ، ببینید رهبر چه می گوید . ولایت فقیه چه می گوید ، در همان خط حرکت کرد باید قدر این امام را بدانید ؛ باید از دل و جان پیام او را به کار ببندیم ؛ نه اینکه اطراف او را خلوت کنیم ؛ نه , همینکه گوش به پیام او ندادی و از خط شهدا خارج شدی امام تنها است .

پس برادران و خواهران امام را تنها مگذارید و همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشید ، ولایت فقیه مترقی ترین اصل قانون است . پس اگر پشتیبان ولایت فقیه نباشید مانند این است که امام را تنها گذاشته اید و اگر ولایت فقیه حاکم نباشد اسلام رفته است و خون شهیدانمان هدر می رود .

امروز وظیفه ما است که از ولایت فقیه پشتیبانی کنیم و همه ما تا پای جان باید ایستادگی کنیم اگرچه احتیاج به خونمان باشد و خونمان قابل این باشد که برای اسلام بریزد .
باید خون خود را هدیه اسلام کنیم چون اماممان گفت همه باید فدای اسلام شویم . اسلام مکتبی است که همه ما باید فدای آن شویم واماممان باز می گوید شهادت ارثی است که از اولیاء خدا به ما ارث رسیده است ؛ چون آنها که شهید شدند به خدمت خودشان و رسالت خودشان و به اَجر خدمت خودشان رسیدند .
امید است که ما هم یا پیروز شویم یا در راه اسلام شهید بشویم . در شهادت من غمناک نباشید و در شهادت من خوشحال باشید ؛ چون امانت خود را به راه خودش داده اید . این را بدانید که جسم من فقط از پیش شما می رود و روح من همیشه در پیش شما است و همیشه به کارهای شما نظر دارم ؛ می بینم که چگونه به وصیّت های شهیدان را عمل می کنید . پس گریه و زاری ندارد ؛ فقط ادامه دهنده راه می خواهم و همیشه خدا را شکر کنید و همیشه به یاد خدا باشید .
انالله و انا الیه راجعون همه ما از خدا و به سوی او باز می گردیم پس بعضی به راه او می روند و در راه او شهید می شوند که چه بهتر و در شهادتم درب خانه را چراغانی کنید و آوای قرآن را بلند کنید و در هر شب جمعه بر سر مزارم بیایید و برای امام و رزمندگان دعا کنید و قدر خانواده های شهدا را بدانید و به خانواده ها وافرادی که به اسلام خدمت می کنند اجر دهید و یاری و کمک کنید آنان را برای خدمت به اسلام و امام عزیز .

از تمام برادران و خواهران می خواهم که همیشه در خط امام و پشت سَر و در خط او باشند و به عوامل آمریکایی گوش فرا ندهند و از شایعه پراکنی جلوگیری کنند و در کمبودها صبر واستقامت داشته باشند که جوانان خون می دهند شما هم صبر واستقامت و یاور امام و رزمندگان باشید .
به همرزمان و دوستان پیام می دهم که جبهه را خالی نکنید و هر چه جنگ طول کشید ناراحت نباشید که دشمن بیشتر خوار وذلیل می شود و جنایات او بیشتر روشن می شود و پس از فتح عراق قدس را فتح کنید تا به یاری خداوند حکومت اسلامی در سراسر جهان برقرار کنیم .
از کلیه برادران همسنگرم چه آنهایی که در سپاه هستند چه آنهایی که در سنگر بسیج هستند می خواهم که همیشه در راه خدا کار کنند و در کارهای خود خدا را فرموش نکنند و برای ادامه دادن راه شهیدان خود را آماده سازند .
در آخر از پدر و مادر عزیزم می خواهم همانطور که می دانیم من عاشقانه این راه را انتخاب کردم و آگاهانه به این راه قدم گذاشتم و شهادت آرزویم بود پس گریه ندارد و از شما می خواهم که خدا را سپاس گویید که امانت خود را به خودش دادید و خدا را فراموش مکنید .
از برادرانم می خواهم که اسلحه مرا نگذارند به زمین افتد و راه مرا ادامه دهند .
از خواهرانم می خواهم مثل کوه استوار باشند و مادرم را روحیه دهند .
در آخر از همسر عزیزم می خواهم که مرا ببخشد اگر همسر خوبی برای او نبودم و مرا حلال کند و مثل همسران دیگر شهدا زینب وار مثل کوه استوار باشند و پیام مرا که همان خون من و خون من همان پیام من است به جامعه صادر کنند .

در آخر از همه شما خداحافظی می کنم و شما را به خدا می سپارم ؛ دیدار در آخرت در بهشت.

خداحافظ ، خداحافظ پدر ومادر عزیزم ، حلالم کنید.
خواهران و برادرانم حلال کنید .
در آخر از مال دنیا چیزی ندارم فقط دو ماه روزه و یک ماه نماز اگر امکان داشت برایم بخرید.
موتورم را اگر خواستید بفروشید و خرج کنید ، برای عزایم .
2000 تومان هم در قرض الحسنه محلات دارم که به حساب امام بریزید .
اگر خرج عزایم زیاد آمد 6000 تومان هم در بانک مسکن محلات دارم که بدهکاری هایم را بدهید و اضافه آن را هم خرج عزایم کنید ، و اگر چیزی اضافه آمد به حساب امام بریزید .
فرزند حقیر شما مظاهر لطفی
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
آبان 1361

سایت سلحشوران شهر نراق وصیتنامه شهید را تایپ و تنظیم نمود و به کنگره پاسداشت سرلشکر شهید مظاهر لطفی که تاریخ 12 بهمن 1396 برگزار خواهد شد تقدیم می کند .

۱ نظر ۱۱ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۰۰
سلحشوران شهر نراق

کنگره بزرگداشت سرلشگر پاسدار شهید مظاهر لطفی


۰ نظر ۰۸ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۵۷
سلحشوران شهر نراق

هوالمالک بالاستحقاق
وبعد با تحقق کافه شرایط صحت حضور یافت عالیشان آقا محمد اسماعیل ابن مرحوم کربلایی مهدی نراقی وبه مبایعه لازمه جازمه صحیحه شرعیه قطعیه بیع نمود و بفروخت به اخوی من الابوینی خود و هو عالیقدر خیرالزایرین کربلایی محمد ابراهیم همگی و تمامی یکدانگ مالکی و موروثی خود را از ششدانگ یکدرب حصار آقا میرزا محمدی شهره فی محله سفلای نراق محدود به حدود اربعه ذیل السطر حدّی به خانه ورثه نقیب . حدّی به کوچه . دو حدّ له خانه و .... حمامی شهره با کافه ملحقات و منضمات و متعلقات آن دون استثنایی ......... نواب و اسطبل و کاما یتعلق بها بقدر الحصه یکدانگ مشاعا به ثمن مال البابعه مبلغ ده تومان قبض قران ده عدد یکتومان قران ماخوذ حین العقد باعتراف الشرعی وقایع مرقوم پس از اخذ مال المبایعه بیع مزبور را تاما کاملا از یَد تصرف خود اخراج نموده به تصرف مشتری مزبور داد و به ملکیت او قرار و استقرار یافت الیوم تمامی بیع مرقوم حق صرف مشتری مزبور است و احدیرا در این یکدانگ حقی و بهره ای باقی نمانده و صیغه مبایعه لازمه جازمه صحیحه شرعیه قطعیه جامع جمیع شرایط و ارکان خالی از کافه نواقص و بطلان بااسقاط جمیع خیارات سیما خیارالغبن ولوکان فاحشا بل افحش ولو بضعف الثمن ..... و الزام بر بایع که چنانچه احیانا فسادی ظاهر شود در جمع از عهده بر آید بینهما جاری شد
بتاریخ بیستم شهر محرم ۱۳۴۹

20 محرم 1349(برابر با 27 خرداد 1309)

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب آقای محمدرضا علی آقایی فرزند نوروز از بابت ارائه تصویر سند و از جناب آقای حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی فروش مِلک از محمد اسماعیل ابن مهدی نراقی به برادرش محمد ابراهیم در 90 سال پیش سپاسگزار می باشد .

۰ نظر ۰۵ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۰۱
سلحشوران شهر نراق

به گزارش سایت سلحشوران شهر نراق ؛ مرداد 1396 در اقامتگاه بوم گردی خانه نخجیر شهر تاریخی نراق با چهره ی 38 ساله آشنا شدم که همراه با خانواده در زادگاه پدری لحظات شاد و مفرحی را سپری می کردند .


اقامتگاه بوم گردی خانه نخجیر شهر تاریخی نراق

در همان لحظه اول آشنایی وقار و نجابت همراه با دانش او هویدا گشت . چون فرصت ملاقات محدود بود کارت ویزیت خویش را ارائه کرد که نام مزدک قجری روی آن نقش بسته بود .

دکتر مزدک قجری

مقرر شد پس از بازگشت به لندن انگلستان از طریق فضای مجازی ارتباط برقرار گردد و از این فرصت استفاده شد و از ایشان خواستم تا رزومه فعالیت خویش را ارسال نماید تا شخصیت این نخبه علمی جهان به افکار عمومی بیشتر معرفی گردد :
اینجانب مزدک قجری اسفند 1358 در تهران متولد شدم و از سه سالگی در باغستان کرج سکونت داشتم .

مرحوم کربلایی قاسم قجری                  مرحومه طلعت قجری

پدرم محمد قجری فرزند حسین کربلایی قاسم و مادر بزرگم بانو طلعت قجری فرزند علی هستند که در شهر نراق از توابع دلیجان استان مرکزی از افراد سرشناس وخوشنام بوده اند و پدرم در باغستان کرج به خاطر کارهای عمرانی و مردمی که انجام داده از شهرت و اعتبار برخوردار است. مادرم خانم علایی اهل اراک می باشد .

سرهنگ محمد قجری

پدر و مادرم الگوهای مهمی در زندگی من هستند . مادرم همیشه گوش شنوایی برای حرف های من داشته و به من درس صبوری یاد داده و از پدرم نظم، پشتکار و درستکاری را یاد گرفتم.

دوره ابتدایی را در دبستان جابر انصاری گذراندم و سال پنجم ابتدایی را در مدرسه غیر انتفاعی تازه تاسیس سروش به مدیریت مرد نازنین آقای آقا حسن روحانی گذراندم . یکی از طرفه های این دوره برای من یادگیری خط خوش بود که به کوشش و حمایت آقای روحانی حاصل شد.

دوره متوسطه را در مدرسه غیر انتفاعی صدرا در مهرشهر کرج گذراندم و به اصرار خودم برای دوره دبیرستان وارد مدرسه نمونه مردمی رجایی شهر کرج شدم.
سال ۱۳۷۷ با رتبه ۲۶۳ در رشته مهندسی مکانیک وارد دانشگاه صنعتی امیرکبیر شدم . در کل نیم ساعت کلاس کنکور رفتم که آموزنده بود زیرا متوجه شدم آنچه در این کلاس ها تدریس می شود ارتباطی با کنکور ندارد .
به جای کلاس کنکور از سال ۱۳۷۵ به کلاس موسیقی رفتم و نزد استاد هوشنگ فراهانی ساز سه تار را فراگرفتم و ردیف میرزا عبدالله به همراه تعداد زیادی از قطعات موسیقی ملی را نزد ایشان نواختم.

دوره کارشناسی را با رتبه اول میان حدود ۱۲۰ دانشجو به پایان رساندم و با رتبه ۷۷ وارد دوره کارشناسی ارشد در رشته مکانیک جامدات دانشگاه صنعتی امیرکبیر تهران شدم و این دوره را نیز با موفقیت به پایان رساندم.
در سال ۱۳۸۲ در شرکت خودروسازی استام صنعت به عنوان مهندس طراح مشغول به کار شدم که مهمترین دستاورد آن آشنایی با همسرم بود که در حال حاضر صاحب دو فرزند می باشیم .
به سبب انجام خدمت سربازی مجبور به ترک کار شدم که البته این موضوع سبب خیری شد تا به شرکت مهندسان مشاور سازه در صنعت نفت و گاز بپیوندم . از افتخارات بنده در این دوره همکاری با بهترین مهندسان ایرانی بود. خدمت سربازی و کار در صنعت من را مصمم کرد تا در مقطع دکترا به تحصیل ادامه دهم .

یکی از فعالیت های ورزشی مورد علاقه من کوهنوردی است که به دلیل شرایط جغرافیایی محل زندگی چند سالی است از آن دور افتاده ام . اتفاقا موقعیت جغرافیایی شهرک باغستان که در دامنه های البرز واقع شده و علاقه پدرم به کوهنوردی مشوق های اصلی من برای کوهنوردی بودند. اولین بار در سن ۱۶ سالگی به همراه پدرم قدم بر بام ایران عزیز دماوند گذاشتم و بعد از آن افتخار فتح سبلان (سومین قله مرتفع ایران) نصیبم شد. در دوره دانشگاه به همراه دوستانم گروه کوهنوردی تازه تاسیس دانشکده مکانیک را سر پا نگاه داشتیم. از افتخارات من در این دوره فتح چندین قله ایران و از جمله چهار بار فتح دماوند از جبهه های مختلف (شمالی، شمال شرقی و جنوبی) بود.

سال ۱۳۸۶ از امپریال کالج لندن برای دوره دکترا به همراه بورس کامل تحصیلی شامل هزینه تحصیل، زندگی و سفر پذیرش گرفتم . امپریال کالج لندن یکی از معتبرترین موسسات آموزش عالی جهان در زمینه‌های مهندسی، علوم پزشکی و اقتصاد است . امپریال کالج لندن بر اساس رتبه بندی تایمز هشتمین دانشگاه برتر جهان است .
در دوره دکترا افتخار همکاری با برجسته ترین دانشمندان در زمینه بیومکانیک آسیب مغزی را داشتم . زمینه تحقیق من تدوین استاندارد جدید برای آزمایش ایمنی کلاه ایمنی بود. به خاطر روش نوینی که تدوین کردم در سال ۱۳۸۹ جایزه محقق جوان را از انجمن بین المللی تحقیقاتی بیومکانیک آسیب دریافت کردم . پس از سه سال پروژه دکترایم را با موفقیت به پایان رساندم که حاصل آن چندین مقاله تحقیقاتی و یک روش بهینه آزمایش ضربه کلاه ایمنی بود .

پس از دوره دکترا روی سه پروژه متفاوت به عنوان محقق فوق دکترا کار کردم که دستاورد آنها تدوین مدل جدیدی برای پیش بینی آغاز و رشد تَرَک در مواد غیر ایزوتروپیک مثل استخوان و سرامیک، تدوین روش جدیدی برای بازسازی نیروی ضربه در سازه های کامپوزیتی مثل بدنه هواپیما و طراحی و بهینه سازی بدنه کامپوزیتی هواپیما برای بار ضربه ای و کمانش (علم مقاومت مصالح) بود .
سال 1392 موفق به دریافت بودجه تحقیقاتی برای تحقیق مستقل بر آسیب مغزی شدم . آسیب مغزی در اثر بار ضربه ای اولین عامل مرگ و ناتوانی افراد زیر ۴۰ سال است و کار من بر پیش بینی نیروهای مکانیکی در مغز در حین ضربه به سَر متمرکز شد. در این تحقیق همکاری تنگاتنگی با دانشمندان بخش علوم مغزی امپریال کالج لندن داشتم و نتیجه آن تدوین یک مدل محاسباتی آسیب مغزی بود . با این مدل انواع مختلف آسیب مغزی را پیش بینی کردیم که با اطلاعاتی که از تصویربرداری از بیماران آسیب مغزی در دست داشتیم همخوانی داشت. یکی از نتایج این کار چاپ مقاله ای در مجله معتبر مغز شد که به عنوان انتخاب سردبیر بطور رایگان در اختیار علاقه مندان قرار گرفت .

سال 1394 به عنوان استادیار در دانشکده تازه تاسیس طراحی مهندسی در امپریال کالج لندن مشغول به کار شدم . هم اکنون راهنمایی پنج دانشجوی دکترا را بر عهده دارم که هر یک بر موضوعی مربوط به آسیب مغزی کار می کنند، مثل پیش بینی خونریزی مغزی در اثر ضربه و طراحی کلاه ایمنی برای پیش گیری از آن و طراحی برنامه ای هوشمند جهت پیش بینی آسیب مغزی با استفاده از سنسورهای نصب شده در خودرو.
در حال حاضر عضو انجمن مهندسان مکانیک (مهندس چارتر)، کمیته محافظت سَر موسسه استاندارد بریتانیا و موسسه استاندارد بین المللی هستم. یکی از فعالیت های اخیر ما کار بر روی یک استاندارد جدید برای آزمایش کلاه ایمنی است که در آن برای اولین بار شتاب و سرعت چرخشی سَر به عنوان معیار آسیب مغزی معرفی شده است. سَر و گردن از موضوعات مورد علاقه بنده است و در همین زمینه من و یکی از دانشجویانم یک گردن مصنوعی قابل تولید با روش پرینت سه بعدی اختراع کرده ایم که کاربرد آن ایجاد شرایط مناسب تر در آزمایش های ضربه به سَر می باشد .

عضویت در هیات علمی افتخار تدریس را هم نصیب من کرد ، یکی از کارهایی که عمیقا از آن لذت می برم . پس از گذراندن یک دوره یادگیری و تدریس، به عضویت آکادمی علوم تکمیلی بریتانیا درآمدم . در درسهایی که ارایه کرده ام رضایتمندی دانشجویان بسیار بالا بوده (امتیاز ۴.۷ و ۴.۹ از ۵ که بالاترین امتیاز از زمان تاسیس دانشکده بوده است) .
روش تدریس من به جای استاد محوری دانشجو محور است . در این روش آغاز طراحی درس، تدوین خروجی های یادگیری است یعنی توانمندی هایی که دانشجو تا پایان درس کسب خواهد کرد. چنین رویکردی روش ارایه متناسبی می طلبد. بر خلاف روش های سنتی که استاد متکلم وحده است در این روش دانشجو مهمترین و فعال ترین عضو در فرآیند یادگیری است. یکی از روشهای تدریس استفاده از روش کلاس وارونه است که در آن درس را از طریق فایل تصویری قبل از کلاس ارایه می کنم و در کلاس به همراه دانشجوها به بحث و حل مساله می پردازیم .

از دیگر نوآوری هایم گنجاندن یک آزمایشگاه در فضای باز برای دانشجویان است . آزمایشگاه منجنیق، که یکی از موفق ترین آزمایشگاه ها از لحاظ کیفیت و تجربه یادگیری و البته دارای جذابیت می باشد .
توجه علاقمندان را به یکی از مقالات ترجمه شده دانشمند نراقی دکتر مزدک قجری در بنیان نیوز(پایگاه اطلاع رسانی سلول های بنیادی ایران) که شنبه تاریخ 20 خرداد 1396 منتشر و در اینترنت قابل دسترس است جلب می کنیم :
مدل سازی سه بعدی نحوه ضایعه مغزی پیش آمده برای یک فوتبالیست آمریکایی
محققین توانسته اند آن چه که برای مغز یک فوتبالیست آمریکایی در زمان برخورد با یک بازیکن دیگر اتفاق افتاده است را مدل سازی کنند.

به گزارش بنیان به نقل از medicalxpress، این محققین در کالج سلطنتی لندن، طی مطالعه ای با مدل سازی نحوه رخ دادن این آسیب ورزشی، ارتباط بین آسیب مغزی ترومایی(TBI) و انسفالوپاتی ترومایی مزمن(TBI) را با جزئیات بیشتری بررسی کرده اند. انسفالوپاتی ترومایی مزمن نوعی از زوال عقل(dementia) است که به دلیل ساخته شدن طولانی مدت پروتئین های tau اتفاق می افتد و بافت مغزی رفته رفته تحلیل می رود و سلامتی اش کاهش می یابد. آسیب مغزی ترومایی زمانی اتفاق می افتد که یک نیروی خارجی روی مغز اثر بگذارد. معمولا این افراد در نتیجه رخدادهایی مانند تصادفات یا آسیب های ورزشی دچار چنین عارضه ای می شوند. محققین براین باورند که بین اثر اولیه آسیب مغزی ترومایی و جایی که پروتئین های tau در مغز رسوب می کنند ارتباط وجود دارد.

اینک، محققین در امپریال کالج لندن، چگونگی دفرمه یا بدشکل شدن بافت مغزی ناشی از برخودر دو فوتبالیست آمریکایی را مدل سازی کرده اند. هم چنین آن ها توانسته اند آن چه در زمان زمین خوردن فرد با سر یا تصادف با موتورسیکلت اتفاق می افتد را مدل سازی کنند. آن ها مدل های سه بعدی را بر مبنای داده های مربوط به MRI ی97 بیماری که دچار عارضه آسیب مغزی ترومایی شده بودند و هم چنین بافت مغزی فوتبالیست های آمریکایی که بعد از مرگ آن ها برای آنالیز اهدا شده بود و وجود رسوبات tau‌در مغز آن ها اثبات شده بود، ایجاد کردند. آن ها نشان دادند که در آسیب مغزی ترومایی، نیروی وارده موجب لرزشی در مغز می شود که مشابه با آن چیزی است که در مورد ژله اتفاق می افتد. این فرایند تکانه ای و لرزشی، بافت مغزی دفرمه یا بدشکل می شود و می تواند منجر به پاره شدن عروق خونی یا آسیب دیدن سلول های عصبی شود.
دکتر مزدک قجری نراقی که سرپرست این تیم تحقیقاتی است می گوید ما توانسته ایم لحظات اولیه ای که مغز ژله ای شروع به بدشکل شدن می کند و اثر این تکان ها را شبیه سازی کنیم و در این راه از ترکیب اصول مهندسی و اطلاعات پزشکی استفاده کرده ایم و براین باوریم که این مدل سازی دیدگاه های جدیدی را در مورد آسیب های مغزی ارائه می کند.

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب دکتر مزدک قجری و پدر بزرگوارش جناب سرهنگ محمد قجری از بابت همکاری بی شائبه در تهیه رزومه این دانشمند ارزشمند قدردانی می نماید .

۲ نظر ۰۴ بهمن ۹۶ ، ۱۴:۳۰
سلحشوران شهر نراق

نسختین(اوّلین)
مخفی و پوشیده و مستور نباشد که چون تمامی ششدانگ یکدرب حصار و طویله فیمابین ورثه مرحوم کربلایی ابراهیم (توکلی) و دو نفر عموهای مشارالیه حیدرعلی توکلی و محمدعلی توکلی فرزندان مرحوم کربلایی مهدی نراقی مشاع و مشترک بود و خیال تقسیم آن را داشتند لذا در تاریخ زیر این ورقه بعد از تصدیق و تصویب و صلاح یکدیگر و چند نفر از اقاریر خودشان و خبره بصورت تقسیم نمودند .
سهم ورثه مرحوم کربلایی ابراهیم از ششدانگ مطابق ذیل السطر
کاهدان و طویله در جنب یکدیگر واقع در انتهای حصار دو درب .... از حصار سمت کوچه مشاع عام از جلو آن نصف .

سهم حیدرعلی و محمدعلی بالاشتراک از سه دانگ مطابق ذیل السطر است .
طویله خرابه جنب خانه لقب السادات یکدرب باتمام .... طویله واز ابتدا ........ انتهای درب حصار سمت کوچه خانه استاد غلام و غیره یکدرب باتمام از حصار سمت طویله خرابه .

هر یک سهم خود را متصرف شدند و قرار شد که مبلغ سیزده تومان حیدرعلی و محمدعلی به ورثه کربلایی ابراهیم بدهند و نقدا دریافت نمودند و پوشیده نیست که درب حصار فیمابین طرفین مشترک است و درب طویله که راهرو طویله ها می باشد اختصاص به ورثه نامبرده دارد و از برای حیدرعلی و محمدعلی حقی باقی نیست فقط راه عبور طویله ورثه کربلایی ابراهیم از محل قدیم باقی می باشد و صیغه مصالحه صحیحه شرعیه بینهما جاری و واقع شد . ودر ضمن صیغه شرط شرعی شد که چنانچه از حین التحریر الی هرزمان هر یک بدیگری ادعایی بنماید از درجه اعتبار ساقط ولا تسمیع ....... والغو خواهد بود .
و کان ذالک تحریر فی هجدهم شهر ذیقعده الحرام سنه ۱۳۶۲ قمری

18 ذیقعده 1362(برابر 24 آبان 1322)
اعترف بما رقم فیه احمد قطبی نراقی( مرحوم حاج احمد قطبی فرزند نصرالله(1276 - 1368)

صحیح است حیدرعلی خادم          اثر انگشت راست محمدعلی را گواهی دارم

اثر انگشت چهار نفر ورثه مرحوم کربلایی ابراهیم مسمایان منور خانم عیال غلامعلی و رقبه خانم عیال آقا حسن رزاقی و ربابه خانم و مولود خانم عیال آنمرحوم صنمبر خانم رزاقی را با احراز هویت طرفین بمراتب مسطور گواهی دارم . احمد قطبی

    http://bayanbox.ir/preview/2972226967104318754/photo-2017-12-01-16-10-20.jpg

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب آقای محمدرضا علی آقایی فرزند نوروز از بابت ارائه تصویر سند و از جناب آقای حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی سند فروش حصار و طویله توسط ورثه ابراهیم به عموهایش حیدرعلی و محمدعلی توکلی در 77 سال قبل سپاسگزار می باشد .

۰ نظر ۰۳ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۱۲
سلحشوران شهر نراق

هدایت به بالای

folder98 facebook