سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

۱۱ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

قبل انقلاب که عباس باقری وارد فعالیت های علنی بر علیه رژیم ستم شاهی پهلوی گردید بیشترین آسیب متوجه خانواده اش شد .


http://www.8pic.ir/images/32083281002405142135.jpg
عباس باقری در جوانی

به گونه ای که در اولین سال پیروزی انقلاب مردمی امام خمینی(ره) مقابل منزل بدترین توهین و ناسزاها متوجه مادرش گردید .
او به پشتیبانی از پدر و به ویژه مادرش که زن فداکار و قهرمانی بود حرکت را آغاز کرد .

img_2090.jpg
    مرحومه  حاجیه خانم بتول رزاقی

 شروع تحصیلی مهر ماه 1358 عده ای جوان پر شور و انقلابی اولین انجمن اسلامی دبیرستان عباس معصومی را همزمان با کتابخانه(کتاب های پاکسازی شده) این محیط آموزشی را راه اندازی نمودند . عباس به وسیله انتخابات صورت گرفته مسئولیت انجمن و کتابخانه را به عهده گرفت . بقیه همکارانش بعدا در جنگ شهید و مجروح شدند .



http://www.8pic.ir/images/46776343242120946537.jpg

تاریخ 5/آذر/1358 به فرمان رهبر کبیر انقلاب بسیج مستضعفین تشکیل شد . عباس و دوستانش بسیجی شدند و حفاظت از شهر را بر عهده گرفتند . 10/مرداد/1360 نیز در مقرشان که به درمانگاه صفایی مشهور بود مستقر شدند .

 http://www.8pic.ir/images/56294486573950236474.jpg
آزاده جانباز حاج عباس باقری
اواخر آذر ماه 1359 پاسدار محمد(غلام) ابوالحسنی در میدان شهر نراق کتاب فروشی به نام شهید مطهری بازگشایی کرد و عده ای از جوانان بسیجی از جمله عباس این مکان را پاتوغ مذهبی خود دانستند . در همین مکان سیلی بر گوششان نواخته شد تا بلکه از راه پاک رهبر عظیم الشانشان دست بر دارند .



آخرین روز شهریور 1359 جنگ هشت ساله ای توسط ارتش عراق و به پشتیبانی جهانیان بر ایران اسلامی تحمیل شد . حدود بهمن ماه عده ای از نراق و دلیجان به پادگان منظریه قم اعزام شدند تا برای ارسال مهمات به سرحدات کشور عزیزمان مساعدت نمایند . جوانی که به همراه مسن ترها در این ماموریت دو هفته ای حضور داشت عباس بود .

img_4343.jpg

               باقری در کنار مادر بزرگوارش

اواخر اردیبهشت 1360 عباس و دوستانش در پدافندی عملیات فرمانده کل قوا خمینی روح خدا در جبهه دارخوین شرکت داشتند .

اعزام بعدی ایشان و همرزمانش اوایل آبان 1360 بود که عباس طی پدافندی عملیات ثامن الائمه و شکست حصر آبادان در جبهه محمدیه از ناحیه چشم مجروح و ابوالفضل بیابانگرد و مصطفی طالبی نیز زخمی شدند .

جبهه بعدی عباس شرکت در عملیات بزرگ و غرور آفرین فتح المبین بود که وی تاریخ 2/1/1361 پس از مجروحیت سخت به همراه قدرت الله ایزدی و احمد ابوالحسنی اسیر نیروهای متجاوز عراق گردیدند . هشت سال بدین منوال با مقاومت سپری شد .



                                                                                                                                   

فرزند دیگر خانواده به نام تقی باقری از سال 1361 عضو بسیج و سپاه شد و راهی جبهه های نور علیه ظلمت گردید . آبان 1361 طی عملیات محرم در عین خوش موسیان و آذر 1366 در پدافندی خط شلمچه مجروح گردید و به خیل جانبازان پیوست .


hj.jpg    
               تقی باقری


فرزندان دیگر علی و قنبر نیز در پشتیبانی از دفاع مقدس و مواظبت از خانواده در نبود دو رزمنده و اسیرشان مساعدت داشتند . حتی دو دختر این خانواده مساعدت های زیادی به روند پیشرفت جنگ و مواظبت از پدر و مادرشان انجام دادند .



image6695.jpg
              
قنبر باقری
تاریخ 3/11/1365 داماد خانواده به نام غیاث عابدی طی عملیات کربلای پنج با داشتن شش فرزند در جبهه شلمجه به شهادت رسید .



و افراد دیگر و فعالیت های دیگر این خانواده یا طایفه ادامه داشت .

این توضیحات مختصر که هر کدام به اندازه ای کتابی قابل طرح و وصف است برای پدری به نام حاج حسینعلی باقری و مادری به نام حاجیه خانم بتول رزاقی اتفاق افتاده است .

img_2599.jpg   img_4347.jpg

         حاج حسینعلی باقری                                   مرحومه  حاجیه خانم بتول رزاقی       


یعنی این پدر و مادردارای چه وسعت دل و روحیه باید باشند که این همه مقاومت و بردباری را تحمل کنند ؟ فرزندی که یک شب از منزلش دور است مادرش تا صبح خواب به چشم ندارد و دلواپس است . ولی این مادر مومنه چگونه این همه مصیبت بر فرزندانش را به خاطر عشق به امام خمینی(ره) و حفظ مملکت تحمل کرد تا کشورمان همچنان سر بلند بماند .

.jpg    http://www.8pic.ir/images/09695413152024992086.jpg

شاید یکی از روزهای خوش و زیبای پدر و خصوصا مادر تاریخ 29/5/1369 بود که عباسشان پس از هشت سال مقاومت دلیرانه در اسارتگاه رژیم عراق به ایران و نراق بازگشت و در آغوش خانواده جای گرفت .


مادر سختکوش و با وفا تحمل جثه لاغر و نحیف شده عباس در عراق را تحمل نمی کرد و با غذاهای مقوی عزیزش را مثل سابق قوی ساخت تا از راه ولایت عقب نماند و ثابت قدم باشد .

picture 305.jpg

ولی مدتی بود مادر خسته و کوفته روزگار گردیده و این فرزندان هستند که مشارالیها را باید تکریم کنند . پرستاری و قربان صدقه مادر را عشق دانسته و توفیق الهی می دانند . سرانجام صبح یکشنبه تاریخ 26/8/1392 نفس های گرم حاجیه خانم بتول رزاقی از نفس افتاد و ما را داغدار و غمناک کرد .

img_2090.jpg

شاید توانسته باشیم منظورمان از زجر و سختی یک مادر را به تصویر بکشیم .کم لطفی و بی انصافی است اگر قدر این زحمات طاقت فرسا را نداشته باشیم و شاکر نگردیم . 

حق این است الطاف و کوشش آزادگان سرافراز و جانبازان و سلحشوران شهرمان را دانسته و آنان و خانواده هایشان را تکریم کنیم .

img_4343.jpg

وبلاگ سلحشوران شهر نراق


۰ نظر ۳۰ آبان ۹۲ ، ۱۲:۴۴
سلحشوران شهر نراق

ساعت 22:10 دوشنبه 27/8/1392 تلخ ترین خبر از واژگونی و آتش سوزی وسیله نقلیه به سرعت در شهر نراق پیچید . خبر مرگ سه جوان در شعله های آتش و گرفتار در ماشین پراید بسیار غمبار بود .

78058708829852757163.jpg
مرحوم حسین قاسمی نراقی

 

دانشجویان گرانقدر علی صدرایی اهل حومه ساوه و پوریا صادقی اهل تهران و حسین قاسمی از کشته شدگان حادثه در محور نراق به دلیجان می باشد . جاده ای که همچنان چهار بانده شدن آن با تعلل انجام می گیرد.

 img_2717.jpg
آقای حسین قاسمی نراقی جوان خوش سیما و محبوب و دوست داشتنی به همراه دو دوستش در پانزدهمین روز محرم 1435 قمری بدرود حیات گفتند . تاریخ 23/04/1369 در شهر زیبا و تاریخی نراق از توابع دلیجان فرزندی متولد شد که به تبرک جستن از نام شهید بی گناه دشت کربلا " حسین " نام گذاری گردید . وی عضو فعال پایگاه بسیج شهید محمد قجری بود .

img_6975.jpg

ایشان دو سال قبل زائر عتبات عالیات در عراق بود . خوشحال بود که توانسته مرقد مظلومین عالم امام حسین(ع) و پدرش علی بن ابیطالب(ع) را در کربلا و نجف زیارت کند . پس از دیده بوسی از مرقد جانباز دشت کربلا ارادتش به حضرت ابوالفضل صد چندان گردید .
تکیه حضرت رقیه(س) در میدان شهر محل عشق بازی او به دردانه اباعبدالله الحسین(ع) و خدمت به مردم بود .

 

img_2719.jpg

تلاش و کوشش در هیئت جوانان حضرت علی اکبر(ع) احساس جوانی اش را مضاعف و طراوت می بخشید .حیدر حیدر گویان در هیئت عاشقان حسینی(کفن پوشان) حزن و اندوهش نسبت به ظلمی که به خاندان اهل بیت روا شده بود را افزایش می داد .

خالصانه ترین فعالیت هایش در طول دهه اول محرم در آشپزخانه حسینیه سیدالشهداء مسجد جامع نراق بود . پخت و پز و شستشوی ظروف عزاداران حسینی لذت زایدالوصفی را در سرشتش ایجاد نموده بود . بی ریا و عاشقانه زحمت می کشید . او سینه سوخته اهل بیت به شمار می رفت .

img_2721.jpg

حسین درس و تحصیل را دوست داشت و ترم شش رشته حقوق دانشگاه آزاد اسلامی واحد نراق بود که اجل مهلتش نداد . در همه شرایط شکرگزار خداوندیم و حسابمان را به او می سپاریم .

cfjcvhj.jpg

رضا(حمید) قاسمی نراقی و فرزند برومندش حسین

پدرش رضا(حمید) قاسمی عضو بسیج و از زمره رزمندگان دفاع مقدس می باشد که زحماتی زیادی در جبهه های غرب و جنوب کشور از خود به یادگار گذاشته است .


20209939715340647772.jpg

رنگ سبز: مرحوم پوریا صادقی

رنگ قرمز: مرحوم علی صدرایی

رنگ آبی : مرحوم حسین قاسمی نراقی

وبلاگ سلحشوران شهر نراق ضایعه غم انگیز فوت سه دانشجو مرحومین حسین قاسمی ؛ علی صدرایی و پوریا صادقی را به خانواده و دوستارانشان تسلیت و تعزیت می گوید .

img_6980.jpg

۱ نظر ۲۹ آبان ۹۲ ، ۰۸:۴۷
سلحشوران شهر نراق

در محوطه صحن امامزاده سلیمان بن علی(ع) شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان استان مرکزی قبری وجود دارد که مربوط به 305 سال پیش است .


img_5755.jpg

در روی سنگ قبر نوشته های ذیل به چشم می خورد :


کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (قصص – 88)
هر چیزی هلاک شدنی است جز وجه او; حکم فقط برای او است و فقط به سوی او بازگردانده می شوید.

تاریخ وفات مرحوم مغفور سعید ماضی الواصل الی رحمت الله ملک الغنی " سلیمان بیک ابن مرحوم اسلام بیک نراقی   غره شهر ربیع الاول مطابق سنه 1130 قمری : ثلاثون و ماء و الف سنه
(اول ربیع الاول 1130 قمری)    من الهجره النبویه المصطفویه

استاد میرزا حسین ابن شاهقلی بیدهندی کعبه العبد



cgh.jpg


اشعار میرزا حیدر علی بن جعفر متخلص به حاجب شیرازی اهل روستای کناره از توابع مرودشت استان فارس متولد 1271 قمری وفات 1334 قمری بر روی سنگ قبر سلیمان بیک نراقی بن اسلام مدت ها بعد حکاکی شده است . این اشعار همچنین به شاعر و خطاط زمان شاه صفی یعنی میرزا صادق دستغیب فرزند میرعزالدین مسعود نیز منتسب می باشد :

هـر که آمـد گل ز باغ زنـدگانـی چیـد و رفت
عاقبـت بـر سستی اهـل جهـان خندیـد و رفت

کس در این ویرانه جز یک دانه حاصل برنچید
هـر که آمــد دانـه بذر و هـوس پاشیـد و رفت

سـر چـرا عاقــل فـرود آرد به تـاج سلطنـت
باید آخـر پای خـود را در کفــن پیچیـد و رفت

گر تـو هم از رفتن راه عــدم ترسی متـرس
بس که آسان است این ره می توان خوابید ورفـت


img_5990.jpg

بس که در گل گلعذاران خفته در پهلوی من
همچو شبنم می توان در روی گل غلتید و رفت

هنـدو از کـوکب تمنا جـز دم و دانـش نداشت
هیـچ انـدر سـر هــوای زیـب و آلایـش نداشت

غیـر عقبـا در زمانـه هیـچ گه خواهـش نداشت
حاجـب انــدر دار دنیـا میـل آسایــش نداشـت
چند روزی آمــد و یاران خـود را دیـد و رفت



img_5757.jpg   img_5768.jpg

استاد عباس کریمی
از استاد عباس کریمی فرزند شکرالله متولد 1316 در جهت شناسایی و ترجمه نوشته های عربی و اشعار روی سنگ قبر صمیمانه تشکر می شود .
img_5991.jpg
وبلاگ سلحشوران شهر نراق

۰ نظر ۲۴ آبان ۹۲ ، ۱۲:۴۶
سلحشوران شهر نراق

یکشنبه 19/8/1392 حسین کرباسی در زندان کاشان استان اصفهان فوت نمود .


1 (120).jpg
مرحوم حسین کرباسی

ایشان از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس بود که سابقه 50 ماه (بیش از چهار سال) حضور در جبهه ها را در کارنامه دارد . تاریخ 3/11/1365 طی عملیات کربلای 5 در شلمچه خرمشهر استان خوزستان زخمی و با 15 % مجروحیت به خیل جانبازان جنگ تحمیلی پیوست .

1 (64).jpg       1 (71).jpg


برادرش حسن کرباسی از طلبه های بسیجی حوزه علمیه بود که تاریخ 21/1/1365 طی پدافندی عملیات والفجر 8 در شهر بندری فاو عراق به خیل شهیدان اسلام پیوست و در گلزار شهدای شهر نراق در دل خاک آرام گرفت .

0024.jpg

پدرش علی کرباسی از مومنین و مدتی خادم مسجد جامع نراق بود و به کلید سازی اشتغال داشت . وی از پشتیبانان دفاع مقدس بود .

1 (37).jpg
      مرحوم علی کرباسی

سایت سلحشوران شهر نراق در گذشت رزمنده جانباز مرحوم حسین کرباسی را به خانواده محترم کرباسی و رزاقی تسلیت عرض می نماید .

۰ نظر ۱۹ آبان ۹۲ ، ۰۸:۴۷
سلحشوران شهر نراق


کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام

 

مرحمت ما  در جوار رحمت الهی آرام گرفت

 

و هر از گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیه های دنیای فانی جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می دهد که در سکون آغازی بی پایان را می سراید.

 

http://publicrelations.tums.ac.ir/images/news/khfssss.jpg

 

اندوه ما در غم از دست دادن مادر بزرگوارمان حاجیه مرحمت خانم اکبری در واژه ها نمیگنجد. ارزش بودنش را همیشه از اندیشه یک لحظه نبودنش می توانیم بفهمیم و در فراقش اندوهگینیم و سایه صبر را از خداوند متعال خواستاریم.

 

.jpg   picture 640.jpg

مرحومه حاجیه خانم مرحمت اکبری

 

 

 

اللـــهم صـــل عـــلی محـــمد و ال محـــمد و عـــجل فرجـــهم

 


۰ نظر ۱۵ آبان ۹۲ ، ۰۸:۴۷
سلحشوران شهر نراق

خدا خیرشان بدهد پدران و مادرانمان را . ما را به نام و یاد آنان می شناسند و احترام می کنند . با آنکه قدیم کلاس برای نحوه تربیت فرزند کمتر به چشم می خورد ولی آنها با آنکه از سواد تحصیلی بالا برخوردار نبودند ماحصل تلاش آنها مثمر ثمر بود .

image۲۷۲۵.jpg

سید احمد موسوی


آقا سید احمد موسوی متولد 1315 و دوران شبیه بازنشستگی اش را می گذراند اغلب در میدان دستانش را بر پشت کمر دارد و اوضاع را رصد می کند . با آنها که بنشینی تجربیات گرانمایه ای تحصیل می شود .  

image۲۷۲۳.jpg
وی در خصوص جنگ و جبهه گفت :

در طول هشت سال دفاع مقدس علاوه بر پشتیبانی های لازم از رزمندگان دو نوبت نیز به استان خوزستان ماموریت یافتم .
بار اول نیمه اول سال 1366 برای بازسازی شهرستان هویزه که در اثر تهاجم ارتش متجاوز عراق ویران شده بود رفتیم . آن مقطع افراد میانسال یا مسن که توان فعالیت های نظامی در خطوط مقدم جبهه را نداشتند در قسمت بازسازی شهرهای تخریب شده مساعدت می کردند .

image۲۷۲۴.jpg

سید مهدی موسوی در کنار پدر بزرگوارش سید احمد موسوی

از شهر نراق به طور نوبه ای و هر بار به مدت دو هفته به عنوان کارگر عده ای ماموریت می یافتند . افراد ابتدا از طریق بسیج نراق به دلیجان رفته و با تجمیع نیروها و برنامه ریزی به جنوب عزیمت می کردند .

دومین ماموریت بنده زمستان سال 1366 بود . آن مقطع لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) در پادگان شهید زین الدین در شهرک صدر حومه اندیمشک در حال ساخت و ساز بود . هر شهری از استان مرکزی قسمتی از ساخت ساختمان لشکر را متقبل شدند . مردم نیکوکار شهر نراق مسئولیت ساخت مخابرات لشکر 17 را از صفر تا صد آن بر عهده گرفت .


                                                                                              http://www.ilamtoday.com/img_bank/img/img_1385226_2war_003.jpg

یعنی علاوه بر نیروی کار تمام مصالح و ابزارهای مورد نیاز را به وسیله ماشین و توسط رانندگان زحمتکش از نراق به اندیمشک انتقال و مورد استفاده قرار می دادند .

در این زمان نیز دو هفته کارگری کردم و به صورت نوبتی نیروها جابجا می شدند . خوشحال بودم که اگر خودم توان خدمت در جبهه را ندارم پسرانم سید مجتبی در زمان سربازی اش و سید مهدی موسوی در بسیج و سپاه بتوانند مساعدتی در دفاع از دین و آب و خاک کشور عزیزمان ایران داشته باشند .


باعث سربلندی خانواده ماست که پسرم سید مهدی فعالیت های موثر در جنگ تحمیلی و دفاع از اسلام داشت و اکنون نیز به فعالیت عام المنفعه خود ادامه می دهد .


image۲۷۲۶.jpg

سید احمد موسوی فرزند سید مهدی اهل شهر نراق 12/3/1390


۰ نظر ۱۴ آبان ۹۲ ، ۰۶:۴۶
سلحشوران شهر نراق


عضو بسیج شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان هستم و سابقه حضور در جبهه و عملیات غرور آفرین فتح المبین را دارم .


1 (1).jpg
علی رضایی
از تاریخ 18/4/1361 لغایت 18/4/1363 سربازی ام را در لشکر 64 پیاده ارومیه – تیپ 2 سلماس – گردان 109 سپری کردم .
اوایل تابستان سال 1362 در پایگاه روستای کچل آباد در دهستان گورک نعلین از توابع بخش وزینه شهرستان سردشت استان آذربایجان غربی به عنوان سرباز حضور داشتم .


dsc00143.jpg
این روستا با جمعیت حدود 180 نفر در محور پیرانشهر قرار دارد . من و عده ای از سربازها و درجه دارها در گروهان ضربت سازماندهی و با قرارگاه حمزه سیدالشهدا(سپاه پاسداران) هماهنگ و فعالیت داشتیم .

1 (20).jpg

علی رضایی در کردستان


بنده آر پی جی زن بودم . یکی از روزهای ماه مبارک رمضان نیروهای جاهل و تجزیه طلب حزب منحله دمکرات کردستان ایران به دو ماشین ارتش که در محور پیرانشهر در حال عبور بودند کمین زدند .
1 (23).jpg
کامیون اول که روی آن چادر بود به سویش آر پی جی هفت شلیک کردند که گلوله از چادر عبور کرد و اتفاقی رخ نداد و راننده با همان حالت به پایگاه کچل آباد پناه آورد .

لیکن ماشین دوم در کمین گرفتار شد و نیروهایش که مسلح نبودند از ماشین پیاده و به سمت دره که انباشته از درختان بلوط و بعضا انگور و جنگلی بود مخفی شدند . آنها تلاش داشتند در خطوط مقدم جبهه مقابل ارتش عراق در نوار صفر مرز مستقر شوند .
1 (21).jpg

نیروهای ضربت برای نجات رزمندگان و برخورد با مهاجمین مسلح راهی منطقه شد . متاسفانه وقتی به نقطه درگیری رسیدیم با صحنه رقت انگیز و تاسف بار مواجه شدیم . نیروهای دمکرات که تفکرات قرون وسطایی در مغز پوک خود دارند نفرات را اسیر و سرهای آنان را به جرم حفظ امنیت کردستان و دفاع از آب و خاک میهن اسلامی بریده و کنار جاده چیده بودند .

1 (24).jpg

علی رضایی در سالهای دفاع مقدس

آن مزدوران سرهای ایرانیان را از تن جدا کرده تا مثلا درس عبرتی برای سایر نیروهای موجود در منطقه باشد تا از سلحشوری و جانفدایی خود دست بردارند .


1 (25).jpg

پیکر مطهر شهیدان را داخل وانت بار سپاه پاسداران که تصادفا در حال عبور به سمت پیرانشهر بود گذاشته تا به گردان منتقل نماید .
نیروهای ضربت هم با حالت غمگین در حال بازگشت به پایگاه کچل آباد سردشت بودیم که در پیچ خطرناک جاده در کمین عناصر خود فروخته حزب دمکرات قرار گرفتیم .


1 (27).jpg                                                                             1 (2).jpg

بنده (علی رضایی) و دو نفر قدیمی تر به اسامی حسین اهل مشهد خراسان و سید مجید موسوی اهل ورامین با فاصله از هم در موانع طبیعی منطقه سنگر گرفته و به مقابله با دشمن پرداختیم تا عده ای توانستند از وضعیت نجات یافته و به پایگاه برگردند .


0 (6).jpg

دوستان با اطلاع از اوضاع و شرایط منطقه را زیر آتشبار توپخانه و 106 میلیمتری و کاتیوشا قرار دادند که بسیاری از گلوله ها نزدیک ما فرود می آمد .

درگیری با اشرافیت و تسلط دمکرات ها ادامه داشت و آنها تلاش می کردند ما را زنده به اسارت در آورند . حسین اهل مشهد از ناحیه شکم مجروح شد . من و سید مجید وی را کمی به عقب تر منتقل و پشت یک درخت قرارش دادیم .


                                   1 (5).jpg   1 (10).jpg

شهید حسین ..... اهل خراسان

دمکرات ها لحظه به لحظه به ما نزدیک و نزدیکتر می شدند . در یک مرحله سید مجید با پرتاب نارنجک دستی دو نفر از دمکرات ها که شجاعانه به ما نزدیک می شدند را زخمی کرد . در این اثنا بلند شدیم و حسین را تا جایی که امکان داشت به عقب تر کشیده و پشت درخچه ای پنهان کردیم . هر سه روزه دار و قمقمه آب همراه نداشتیم .

1 (9).jpg

حسین خون زیادی از بدنش می رفت و مرتب از من تقاضای آب می کرد ولی من هم روزه دار و از او تشنه تر بودم . رمق های آخر را می کشید لذا ایشان را بوسیده و به او روحیه دادیم .

حدود 100 متر در داخل خارها و شاخه ها سینه خیز رفتیم تا از دسترس مزدوران خارج شویم که گلوله ای به پای سید مجید اصابت کرد .


1 (15).jpg

وی هیکل قوی و سنگینی داشت . با کمک خودش کمی او را به عقب تر منتقل کردم . فشار محاصره دمکرات ها بیشتر شد تا اینکه ران پای چپ من نیز در اثر ترکش نارنجک دشمن مجروح و امیدهای خروج از صحنه برایمان مشکل شد .


1.jpg

سید مجید موسوی را پشت تخته سنگ نسبتا امنی گذاشتم و به او گفتم مقاومت کن تا من بلکه بتوانم از صحنه درگیری خارج شده و از پایگاه نیروی کمکی بیاورم . چفیه ام را به پایم بستم وبه سمت پایگاه حرکت کردم .


1 (29).jpg

هوا کم کم تاریک شد و من از این فرصت با هر بدبختی خودم را از لابلای درختان عبور و توانستم حلقه محاصره را ترک کنم . در بین راه یکی دوبار داخل پوتینم را از خون خالی کردم .


0 (17).jpg

نزدیک پایگاه کچل آباد شدم و نگهبان را متوجه خودم کردم . سریعا من را داخل بردند و ران پایم را پانسمان و همزمان از اوضاع و احوال دوستان سوال کردند . شبانه عملیات گشت و مقابله با دشمن مشکل بود ولی تا صبح نخوابیدیم تا راهی برای نجات رفیقانمان پیدا کنیم که مقدور نشد .

1 (3).jpg

دمکرات های خونخوار سید مجید موسوی را اسیر کرده ولی وقتی از انتقال آن با خود در کوه و دشت و دمن کردستان مایوس می شوند مجبورا وی را از روی یک پل پرتاب می کنند . نیمه های شب روستاییان وفادار که در حومه جاده سکونت داشتند صدای ناله ای را می شنوند وقتی به سمت آن می روند با جسم مجروح سید مجید مواجه می شوند .

او را به منزل برده و مداوا کرده و صبح روز بعد سوار بر اسب و به پایگاه کچل آباد آوردند . من و او را برای درمان به پیرانشهر اعزام کردند .


1 (4).jpg

از آنجا که خواست خداوند است به مرور سید مجید که تا آستانه شهادت پیش رفته بود بهبود یافت و به زندگی بازگشت . من هم پس از بهبود نسبی توسط فرماندهان برایم مرخصی استعلاجی نوشته شد ولی علاقمند به دوره نقاهت در شهر نراق نشدم و دوباره به گروهان ضربت برای ادامه فعالیت بازگشتم .


1 (12).jpg

اما حسین ؛ چته های دمکرات حسین را لب تشنه سر می برند و جنازه اش را از بالای بلندی به پایین پرتاب می کنند . پیکر مطهر و مظلوم حسین چند روز بعد در دره اطراف صحنه درگیری کشف و برای تشیع و تدفین به مشهد مقدس فرستادیم .


1 (13).jpg

21 ماه از سربازی ام را به همین منوال در مقطع دفاع مقدس در حفظ ثغور مرزهای کشور سپری کردم و کردستان را از تفاله های مزدور خارجی رها ساختیم . خون تک تک شهیدان از جمله پسر خاله ام غلامرضا قجری (تاریخ شهادت 17/2/1361) حافظ بقای نظام جمهوری اسلامی است و ما مدیون خون آن ها هستیم .


1 (14).jpg

در حال حاضر نیز به همراه دو پسر بسیجی ام به اسامی محسن و محمد برای انجام ماموریت های لازم حاضر به انجام وظیفه و جانفشانی برای دین و مملکت هستیم .

dsc00145.jpg

علی رضایی فرزند رضا نظر اهل شهر نراق 14/2/1391

۱ نظر ۱۲ آبان ۹۲ ، ۰۶:۴۸
سلحشوران شهر نراق

تاریخ 20/8/1365 بسیجیان شهر نراق به ندای هل من ناصرا ینصرنی رهبرشان لبیک گفته و عازم جبهه شدند .



حاج نوروز یوسفی فرزند عباس به هنگام بدرقه برای نیروها چاووشی خواند و مردم در میان دود اسپند و توزیع شکلات همنوا به او پاسخ دادند .

   
        


بهترین و جذاب ترین اشعاری که به صورت چاووشی خواند همان دعا و آرزویی است که همه دوست دارند :
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله
هر که دارد سر همراهی ما بسم الله
هر که دارد به سرش شور و نوا بسم الله


وقتی نوروز عباس حاجی چاووشی می خواند فرزند جوان و رعنایش غلامرضا یوسفی بین جوانان اعزامی با غرور حرکت می کرد . چاووشی را برای مسافران کربلا می خوانند و حقا که فرزندش مسافر کربلا شد .

c vh.jpg                                                                    1.jpg
تازه دامادها و جوانان و پیران در میان شور و احساسات مردم از زیر قرآن عبور داده شده و راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شدند . بالاترین نیروی اعزامی به جبهه از شهر نراق زمستان سال 1365 بیش از 76 نفر بسیجی و پاسدار در نبردهای حماسی حضور داشتند .

   
 


بنده(سید مرتضی بابایی) همکلاس و هم سن غلامرضا بودم . هر دو متولد 1349 هستیم . به تناوب من سال دوم راهنمایی و او سال سوم راهنمایی درس و مدرسه را رها و به جبهه اعزام شدیم .
 دانش آموز 16 ساله بود و با آنکه انسان اعتقادی به مکتب بود در عین حال شلوغ و پر هیاهو ظاهر می شد.

27/10/1365 سرنوشت غلامرضا تعیین شد . روز دوم عملیات کربلای 5 در جبهه شلمچه خرمشهر استان خوزستان از خط مقدم درگیری به عقبتر بازگشته و روی خاکریز دراز کشیده بودیم .

1 (17).jpg

در میان صداهای گاه و بیگاه انفجارات ارتش عراق با تجربه ی بیشتری که داشتم به او گفتم صافتر درازکش باش تا ترکش نخوری و رعایت کرد . بعد گفت سید مرتضی ما چگونه رویمان می شود به نراق باز گردیم در صورتیکه بقیه شهید شوند .

1 (15).jpg

و ساعتی به همین منوال گذشت و اطراف ما نیروهای نراقی ؛ دلیجانی و... مشغول کارزار بودند . بعد نیروهای تازه نفس برای جایگزین گردان امام صادق(ع) به خط آمدند .

به ستون در حال بازگشت از عملیات موفقیت آمیز بودیم که خمپاره 60 میلیمتری زوزه کنان آمد و بین من و سید حسین جوادی و غلامرضا یوسفی فرود آمد .

121 (6).jpg

لحظاتی که گرد و خاک فرو نشست سر غلامرضا را روی زانو گذاشتم تا حرفی بزند و سلامی به آقا عبدالله الحسین(ع) بدهد . او ملکوتی شد و به شهادت رسید .

41یوسفی غلامرضا.jpg

ترکش ها به شکم و پایین تر از آن اصابت کرده بود . یاد اشعار پدرش نوروز افتادم که 53 روز قبل گفت هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله . و فرزندش واقعا هوس کربلا در سر داشت .


 (26).jpg

                                                                                                                     پیکر مطهر شهید غلامرضا یوسفی

صورت و شکمش به علت خونریزی داخلی به شدت باد کرد . سید حسین نیز از ناحیه شکم آسیب جدی دید .

چه می توانستم بکنم ؟ با دو سه نفر از رزمنده ها پیکر مطهر غلامرضا را داخل آمبولانسی که در خطوط در حال جمع آوری شهدا بود گذاشتیم . تن مجروح سید حسین جوادی را نیز روی شهدا توی آمبولانس گذاشتیم تا به اورژانس منتقل شود .


shahid_yoosefi2.gif

نهایتا سید حسین در بیمارستان اصفهان که سید احمد باشی بستری بود به مداوا پرداخت . غلامرضا یوسفی فرزند نوروز در کنار غلامرضا یوسفی فرزند عباس در گلزار شهیدان شهر نراق از توابع دلیجان دفن گردید .


              images.jpg      fdyuf.jpg          d.jpg

کفن پوش عاشورایی مرحوم نوروز یوسفی

شهر نراق در عملیات کربلای 5 در شلمچه 17 مجروح و 10 شهید تقدیم نمود که چهار نفر از آنان در گلزار شهدای نراق در دل خاک آرمیده و 6 نفر دیگر در قم و تهران به خاک سپرده شدند .

img_0275.jpg

                               مرحوم نوروز یوسفی

غلامرضا یوسفی به قدری برایم عزیز و دوست داشتنی است که بر مزار پاکش افسوس می خورم و می گریم .


1 (73).jpg

جانباز سید مرتضی بابایی فرزند سید رضا اهل شهر نراق 14/10/1390





۰ نظر ۰۷ آبان ۹۲ ، ۰۶:۵۱
سلحشوران شهر نراق

یکی از گردان های خط شکن لشکر 17 علی ابن ابیطالب(ع) گردان ولی عصر(عج) به فرماندهی مهدی ناصری اهل ساوه(شهید) بود که متشکل از نیروهای بسیجی دلیجان ،نراق ، ساوه ؛ محلات و ... بودند .

rxr.jpg
رضا حسنی در سالهای دفاع مقدس

در شب عملیات والفجر 8 و آزاد سازی شهر بندری فاو عراق که تاریخ 20/11/1364 با رمز یا زهرا(س) شروع شد ساعاتی قبل از حرکت در نیزارهای کنار اروند رود آقا مهدی اینچنین گفت :
برادران ؛ امشب اگر لیاقت شهادت داشته باشیم شاید همگی شهید شویم . شاید اسیر و مجروح گردیم و شاید حتی جنازه هایمان هم پیدا نشود .


      
          


اگر کسی در گردان من هنوز دل به دنیا دارد و یا خدای ناکرده با اجبار و زور و بر خلاف میل باطنی و یا از روی ترس و یا احساس خجالت و رو دربایستی از من یا دیگران همراه این گردان شده ، بدون هیچ گونه ناراحتی می تواند در تاریکی شب از ما جدا و برگردد و در مقر لشکر 17 بماند.
url.jpg
یادتان نرود اگر شهید شدید شفاعت همدیگر را فراموش نکنید . من را هم حلال کنید .اگر زنده ماندید هرگز خودتان را با کسانی که امشب بر می گردند و یا در جنگ شرکت نکرده اند مقایسه نکنید و ادعایی نداشته باشید . به خاطر جنگیدنتان به کسی فخر نفروشید و حق ندارید در این خصوص کسی را ملامت و سرزنش کنید .

80357458-3243584.jpg

دنبال امتیاز نباشید . سپاسگزار خداوند باشید به خاطر لیاقتی که در راه خدمت به اسلام پیدا کرده اید .
تا زنده اید یاد امام خمینی و شهدا را زنده نگهدارید . به رزمندگان دفاع مقدس و جانبازان احترام بگذارید. یادتان نرود به فرزندانتان پیام شهدا را برسانید .


وبلاگ سلحشوران شهر نراق :

مهدی ناصری فرزند حسنعلی متولد 1341 در روستای جلایر از توابع شهرستان ساوه استان مرکزی تاریخ 1/10/1366 (شب یلدا) در جبهه شلمچه خرمشهر استان خوزستان به شهادت رسید . ایشان دانشجوی رشته معماری دانشگاه علم و صنعت بود . قبل از او برادرش هادی ناصری طی دوران دفاع مقدس به درجه رفیع شهادت نایل و پیکر مطهرش مفقود گردید .


dsc00640.jpg

رضا حسنی فرزند حسن اهل شهرستان دلیجان
  17/6/1392



۰ نظر ۰۶ آبان ۹۲ ، ۰۶:۵۳
سلحشوران شهر نراق

xfjj.jpg

جهادگران سازندگی شهر نراق – مرداد 1358
تاریخ 26/3/1358 به فرمان رهبر کبیر انقلاب حضرت آیت الله سید روح الله خمینی(ره) جهاد سازندگی تشکیل شد . مردم امام دوست شهر نراق به صورت خودجوش و بدون وجود دفتر اداری به کمک کشاورزان نیازمند پرداخته و در برداشت محصولات از جمله گندم مساعدت کردند .
مرداد ماه 1358 ماشین بنز خاور حاج اسماعیل سلیمانی فرزند احمد و ماشین پیکان جوانان آقای علی اکبر جعفری فرزند غلام عده ای از جوانان را برای برداشت محصول گندم در مزرعه... منتقل نموده اند .
کاربرانی که افراد را می شناسند اعلام نمایند .

6.jpg

اردوی پیشاهنگان(دانش آموزان) شهر نراق به اصفهان - پاییز سال 1356

از راست : 1- ناشناس 2- ناشناس3- ناشناس4- ناشناس5- ناشناس6- ناشناس 7- ... آعلی فرزند علی محمد 8- ایرج جعفری فرزند علی اکبر 9- ناشناس 10- ناشناس 11- استاد علی اکبر جعفری فرزند غلام 12- ناشناس 13- اسماعیل عضایی فرزند ابراهیم 14- ناشناس 15- خلیل محمدی اهل شهرستان دلیجان
2.jpg

دبستان دولتی آقای نراقی شهر نراق – سال 1332 شمسی(60 سال قبل)
از راست : علی اکبر جعفری فرزند غلام – عزت الله اکبری فرزند حسن – مرحوم سید حسین موسوی
فرزند سید حبیب – مرحوم ماشاءالله رحیمی فرزند اسکندر – علی اکبر عابدی فرزند ماشاء الله


این عکسها گویای خاطرات قشنگ زندگی است .خاطراتی که هنوز با وجود گذشت سالها از آن  بوی تازگی و عطر خوش مهربانی می دهد . هنوز هم که هنوز است وقتی  آلبوم خاطرات آن روزگار را مرور می کنیم اشک شوق و لبخند دلنشین  دوستی با هم در می امیزند و ساعت ها وقتمان صرف مرور این خاطرات می شود.


خاطرات خوش گذشته را با هم ورق می زنیم تا.............



وبلاگ سلحشوران شهر نراق

۰ نظر ۰۴ آبان ۹۲ ، ۰۶:۵۴
سلحشوران شهر نراق

اهل شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان می باشم . نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی از حوزه شهرستان مسجد سلیمان استان خوزستان بودم .


37.jpg
حجت الاسلام محمد فروغی
(1358 تا 1362) ریاست مجلس آقای اکبر هاشمی بهرمانی مشهور به علی اکبر هاشمی رفسنجانی بود . هماهنگ کردم و با استفاده از تعطیلات به جبهه اعزام شدم . عملیات بزرگ و پیروزمندانه فتح المبین در دومین روز نوروز 1361 شروع شد .
با برادرم علی اصغر فروغی(1318 – شهادت 1366)با چرخبال به منطقه رقابیه رفتیم . از آنجا با آمبولانس در خطوط مقدم جبهه در کنار رزمندگان قرار گرفتیم .

0069.jpg
پیروزی های سلحشوران چشمگیر بود و هر وطن دوستی احساس غرور می کرد . در کوران عملیات هواپیماهای ارتش عراق آمدند و خط جبهه ایرانیان را بمباران کرد .

وحشت زیادی ایجاد کردند . آسیب جدی به نیروهایمان وارد نشد و جنگ و دفاع را ادامه دادند . عملیات فتح المبین واقعا فتح الفتوح بود .

آقای فروغی از تیر ماه 1389 مقطع تاسیس تا کنون به عنوان مدیر و یکی از اساتید حوزه علمیه الغدیر شهر نراق و همچنین امام جمعه موقت این شهر می باشد .

حجت الاسلام حاج محمد فروغی فرزند حسین اهل شهر نراق
21/07/1392

۰ نظر ۰۱ آبان ۹۲ ، ۰۶:۵۵
سلحشوران شهر نراق

هدایت به بالای

folder98 facebook