جمله به آتش کشید مجمع و آثار ما
سه شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۵۳ ب.ظ
لب به سخن باز کرد یار وفادار ما
گفت که حافظ تویی برهمه اسرار ما
🍃🌸
جام مرا پر نمود تا که به میخانه شد
غرق شرابم نمود ساقی خمّار ما
🍃🌸
سارق بی آبرو چشم مرا بسته بود
تا که بدست آورد خرقه و دستار ما
🍃🌸
چشم مرابسته بود تا نروم سوی یار
یاکه ز ذهنم رود ساعت دیدار ما
🍃🌸
همچو غلامی مرا برد به قصد فروش
جمع شدند ملتی بر سر بازار ما
🍃🌸
گفت کجا میبرید این که ندارد بها
جمله به آتش کشید مجمع و آثار ما
اشعاری از آقای علی رضایی فرزند رضا اهل شهر نراق
۹۵/۱۱/۲۶