غزلی ناب از مولانا میرزا محمد نراقی متخلص به مُخلص نراقی
شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۲۸ ب.ظ
ای که هر دم در شکاف دل تقاضا می کنی
یارب آید پیش زلفت آنچه با ما می کنی
در گشاد عقده دل این قدر تاخیر نیست؟
منتی بر ما نداری ، جای خود وا می کنی
نیستی بیمار خود، ای ناله پا بالا گذار
درد دل بی جا چرا پیش مسیحا می کنی؟
گر به چشم فرش راه توست ای نور نظر
پس چرا از دیده چون رفتی، به دل جا می کنی
ذره را کی می تواند برد با خود آفتاب
می رود آخر زدستت ، آنچه پیدا می کنی
با پریشانان به کلفت می کشد سودای خام
داغ کن دل را اگر با زلف سودا می کنی
۹۶/۱۱/۲۸