تقدیم به شهدای گلگون کفن شهر نراق
سراسر خاکمان ماتم سرا و سوگواری شد
جوادی کُشته ی صدام بعثیِ ستمگر شد
قجری ها کدامین مکتب آموختند, ایثار و فداکاری
تمام بوممان,بُستان ز این گل های پرپر شد
نباتی چون حبیب بن مظاهر با شجاعت بهر آزادی
که او با گفتن حقش همی بی بال و بی پَر شد
اگر در کودکی آن طفل قاسم بی پدر کردند
غیاث با وفا را بین شهید راه قرآن شد
چه گویم از شجاعت ها , رشادتهای رزاقی
گلی نشکفته زود زین باغ پَرپَر شد
دو گل از آل محمودی شدند در خون خود غلطان
برادر طالبی را گو که جسمش غرق در خون شد
غلامعباس را مادر نبودَش تا بگرید از برای او
که با خیل شهیدان میهمان حضرت حق شد
اگر نوری به سن,کوچک ولی طوفان دریا بود
که لطفی هم ز سوگ در خانه شان ماتم سرایی شد
نمیدانم چه گویم از نجابت های بخشی,مِهر و ایمانش
که عباسی کفن پوشید و لبیک گوی در شهر شد
به کردستان حسینی جامه اش در خون خود رنگین
به خوزستان احمد را ,چگونه غرق در خون شد
همی گرییم برای خسروی آن مرد با ایمان
که باشی در جوانی عاشق مجنون ایزد شد
شب و روز از فراقت ای ابوالفضل,گریه و زاری
دو طفلان یوسفی ها کُشته اسلام و قرآن شد
اگر پورصادقی را مدتی پرپر فتاده دشت خوزستان
حسن هم بود طُلابی, فدای خط رهبر شد
به دنیا نامتان باقی ست, محمد ,عباس رمضانی
که از هر قطره قطره خونتان سَروی تناور شد
اَلا یا رب تو آزادی رسان احمد,عباس , قدرت را
که چشمان همه پیر و جوان از هجرشان تر شد
استجابت خواهد از تو ای خدا " اصغر لطفی "
به پیروزی رسان رزم آوران, دلها پُر از خون شد
شعر از آقای اصغر لطفی فرزند حسینعلی که زمستان سال ١٣۶۵ در مقطع جنگ تحمیلی برای تعدادی از شهدای شهر نراق سروده و برای اولین بار انتشار می یابد .