سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

در روزگار قدیم ، دیدار دختر و پسر قبل از جاری شدن صیغه عقد کمتر صورت می گرفت و سرنوشت آنها در دست پدران و مادرانشان بود. تا قبل از عقد کمتر پیش می آمد دختر و پسر همدیگر را ببینند مگر آنکه با هم فامیل باشند.

http://www.khadamatmajales.com/WebsiteImages/SliderMpImages/348394105.JPG

در شهر نراق برای پیدا کردن دختر و پسر مناسب ،خانواده ها دوست داشتند حتی الامکان داماد یا عروس را از میان خویشان، بستگان وآشنایان پیدا کنند . روش دیگر به این صورت بود که یکی از آشنایان اعم از همسایه ، دوست ، همکار و اقوام دختر از کمال و اقوام پسر از برازندگی پسرشان تعریف می کردند و اینگونه ترتیب مراسم خواستگاری را می دادند. نوع دیگرآشنایی از طریق مردان خانواده در محل کسب و کار صورت می گرفت. آنها وقتی متوجه می شدند فلان شخص دختر دارد میان خودشان قول و قرار می گذاشتند.عده ای هم در مراسم مذهبی، زیارتگاه ها، تعزیه و مراسم روضه دختر مورد نظر خود را پسند می کردند.

 
مراحل ازدواج

*خواستگاری 

در این مرحله معمولا پدر و مادر پسر به طور سرزده به خانه دختر مورد نظر می رفتند و ضمن صحبت کردن با خانواده دختر پیشنهاد خود را مطرح می کردند و در صورتی که مورد توافق قرار می گرفت، برای مرحله بعدی که کفش پاکنان بود قول و قرار می گذاشتند .

http://iranbanou.com/wp-content/uploads/2016/11/photo_2016-09-18_12-17-38-12-29-2016.jpg

*کفش پا کنان

پس از به توافق رسیدن خانواده ها نوبت به مراسم کفش پاکنان یا بله برون امروزی می رسید. در این مرحله خانواده داماد با خُنچه هایی شامل لباس، کله قند، کفش و چیزهای دیگر به اتفاق برخی از بزرگان فامیل به منزل عروس می رفتند و در مورد مَهریه مراسم عروسی،شیربَها و... صحبت می کردند و پس از توافق بزرگان فامیل ، شرح مراسم کفش پاکنان را روی کاغذ می نوشتند مانند:یک جلد کلام الله مجید و آیینه شمعدان، یک راس ماده گاو، یک باب اتاق ،5سرچه آب قنات و...

http://daneshgahezendegi.com/wp-content/uploads/2017/02/vK1409703609.jpg

مبلغی هم به نام شیربها(پول نقد ) از طرف خانواده عروس به داماد پیشنهاد می شد که داماد ملزم به پرداخت آن جهت برخی هزینه های عروسی بود .سپس در مورد مراسم عقد و عروسی توافق می شد و حضار در مجلس صورتمجلس را امضا می کردند . بعد خانواده داماد با چای و شیرینی از مهمانان پذیرایی می نمود و مادر داماد هم یک عدد انگشتر دست عروس می کرد و سایر هدایا را هم به او تحویل می داد و بستگان عروس و داماد هم به دلخواه هدایایی به عروس می دادند و مراسم با سرور و شادمانی خاتمه می یافت.

*خرید عروسی
بعد از مراسم کفش پاکنان دو نفر از اقوام نزدیک عروس به اتفاق داماد و یکی از اقوام او به شهر کاشان یا قم می رفتند وخریدهای مربوطه را انجام می دادند.

http://image.topak.ir/2015/08/265352/0cbt273dqzose0hqorb.jpg

*صیغه خواندن
معمولا صیغه عقد و عروسی در موعد مقرر با هم خوانده می شد و دختر و پسر در طول نامزدی حق رفت و آمد به صورت امروزی را به منزل یکدیگر نداشتند. در طول دوران نامزدی داماد مجاز نبود عروس را حتی از دروازه نراق خارج نماید.هر گونه دید و بازدید می بایست به اتفاق خانواده داماد با عروس انجام شود. پدر عروس هم اجازه ماندن و بیتوته کردن در منزلش را به داماد نمی داد و در صورت اعتراض داماد ، به او می گفت :هر موقع که دختر مرا خواستی بیا عقد کن و ببر. حتی در برخی موارد داماد امکان نداشت سر و کله اش نزدیک خانه عروس پیدا شود و دختر هم که نامزد شده بود تا قبل از عقد کمتر از خانه خارج می شد و مراسم نامزدی به این صورت خاتمه می یافت.

جهیزیه ای هم که در آن موقع برای عروس خریداری می شد اندک بود که شامل : دو عدد یخدان چوبی فلزی چهارپایه به عنوان کمد، یک عدد مجری mejri برای نگهداری اسناد و وسایل قیمتی و پول و دو عدد هم مقبره (صندوق )کوچک چوبی با رویه مخمل به عنوان جعبه وسایل بهداشتی و آرایشی و سایر وسایل ضروری زندگی بود . جهیزیه عروس را هم در موعد مقرر در یک روز خاصی صورت برداری(صورت پاگیره )می کردند و در حضور اقوام در قبال اخذ رسید به داماد تحویل می دادند و آنها را به خانه داماد می بردند. قیمت کل این جهیزیه در آن زمان (حدود 60 سال پیش) نسبت به امروز قابل قیاس نیست .


مرحوم حاج احمد قطبی

در مراسم عقد که بعد از دوران نامزدی انجام می شد مرحوم حاج احمد قطبی فرزند نصرالله(1276 – 1368) یا مرحوم حاج ملا غلامرضا فروغی فرزند ملا محمد تقی را به خانه عروس می بردند و سفره عقد مختصری تدارک می دیدند. وسایل سفره عقد عبارت بود از آیینه وشمعدان، نقل و شیرینی ، کله قند، طَبق میوه و شیرینی و گلاب و... . مراسم ساده و خودمانی بود و چشم و هم چشمی هم وجود نداشت. از سکه و شمش طلا خبری نبود. مهریه های آنچنانی وجود نداشت.

به هنگام عقد، عروس را مقابل آیینه رو به قبله می نشاندند و هنگامی که عاقد در حال خواندن خطبه عقد بود لازم بود که عروس خانم در آیینه نگاه کند تا بدین ترتیب بختش چون آیینه صاف و روشن باشد. و همچنین در موقع خواندن خطبه عقد دو خانم دیگر دو سر یک پارچه سفید را روی سر عروس نگه می داشتند و خانم دیگری به نیت شیرین شدن زندگی بر روی پارچه قند می سایید و عروس خانم بعد از سه بار تکرار خطبه عقد با اجازه پدر و مادر و بزرگان مجلس بله می گفت. سپس حضار به سرور و شادمانی می پرداختند و به عروس و مادر عروس تبریک می گفتند. سپس عروس دفتر عقد را امضا می کرد و بعد بستگان عروس و داماد به عروس هدیه و طلاجات می دادند . سپس داماد را به نزد عروس می آوردند و آنها حلقه های نامزدی را در دست یکدیگر می نمودند . جشن عقد تا پاسی از شب ادامه داشت. در آن زمان رسم بود که مادر عروس نقل های کوچکی را که به آن "نقل گشنیری" می گفتند در بسته های مخصوص به مهمان ها تقدیم می کرد. بعد از 3 روز مراسم عروسی برگزار می گردید .

* حنابندان
جشن حنا بندان آخرین رسم از آداب عروسی بود و در واقع مراسم خداحافظی عروس بود که در شب آخرین اقامت عروس در منزل پدر برگزار می شد و حضار با حنا دست خود را رنگی می کردند و ظرف حنا را در مجلس می چرخاندند تا دیگران هم این کار را انجام دهند. حنا اثری از بهشت است و نشانه ای از شادی،مهر و نیکبختی دارد. این باوری است که ایرانیان باستان داشتند و هنوز هم پا بر جاست.
*عروسی
روز بعد از حنا بندان معمولا بعد از ظهر، خانواده داماد عروس را از منزل به حمام می بردند و پدر و مادر عروس با اشک شوق بدرقه می کردند.عروس هم در حالی که دست و صورت پدر و مادر را بوسه می زد با والدین خدا حافظی می نمود و آنها هم برای او آرزوی خوشبختی می کردند. در آن روز زن های فامیل مقابل حمام جمع می شدند و عروس را در یک مراسم زنانه به خانه داماد می بردند تا به شادمانی بپردازند .

http://www.dana.ir/File/ImageThumb_0_608_458/1119816

مراسم مردانه هم در اتاق دیگری برقرار بود و لباس های داماد را می آوردند تا در حضور افراد بپوشد . این لباس ها در بعضی مواقع همان لباس سنتی نراق یعنی تنبان ، پیراهن سفید قدک بدون یقه، گیوه، کلاه نمدی و کت یا قبا بود و در مواقعی هم به داماد کت و شلوار می پوشاندند و سپس او را شادی کنان به اتاق عروس می بردند و ساعتی هم دو زوج با هم در اتاق بودند و بانوان و همه کسانی که با عروس محرم بودند در اتاق جمع می شدند و لحظه های پایانی مراسم را با رقص و آواز محلی و شادمانی سپری می کردند.

در پاپان مراسم خانواده های عروس و داماد صورت زوجین را می بوسیدند و بعد پدر داماد دست داماد را در دست عروس می نهاد و آنها را به خانه بخت روانه می نمود. به محض رسیدن به منزل پدر داماد گوسفندی را در جلو آنها قربانی می کرد و در حالی که همراهان با صدای بلند فریاد می زدند "عروس پا انداز می خواد " پدر داماد هم حدود 50 ریال(5 تومان) به عروس خانم به عنوان پاانداز تقدیم می کرد و بعد در خانه را باز می کردند و دو زوج جوان را برای آغاز زندگی مشترک به خانه می فرستادند. وبدین صورت مراسم عروسی پایان و حضار هم پراکنده می شدند.
لازم به ذکر است که عروس و داماد هرکدام در این مراسم یک نفر به عنوان راهنما داشتند .

* مادر زن سلام
مادر زن سلام از رسوم ازدواج است که صبح روز بعد از شب ازدواج داماد با مادر عروس ملاقات کرده واز وی به خاطر عقد دخترش تشکر می کرد .

*پاتختی
پا تختی از مراسم بعد از عروسی است که با شرکت نزدیکان عروس و داماد در روز بعد از عروسی برگزار می شد. در این جشن معمولا عروس بر "تخت" یا صندلی می نشاندند و دوستان و فامیل های عروس وداماد برای او کادو یا هدیه می بردند.
در روز سوم عروسی هم داماد و عروس مهمان مادرزن ( خَسرو ) بودند ودر این مهمانی هم از طرف پدر و مادر عروس هدیه ای به آنها تقدیم می شد و پس از آن هم زوج جوان زندگی زنانشویی خود را آغاز می گردند.
با آرزوی سعادت و خوشبختی برای همه جوانان این مرز و بوم با توکل بر خداوند قادر و تحت توجهات قطب عالم امکان حضرت حجت ابن الحسن (عج) .


سایت سلحشوران شهر نراق از جناب آقای مرتضی علی آقایی فرزند علی اکبر از بابت تهیه آیین سنتی ازدواج در بیش از نیم قرن پیش در زادگاهش شهر نراق تشکر می نماید .

۱ نظر ۲۶ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۵۳
سلحشوران شهر نراق

به گزارش سایت سلحشوران شهر نراق ؛ یکی از فرزندان علامه حاج ملا احمد فاضل نراقی ( 1185 ق – 1245 ق) حاج ملا محمد تقی نراقی نام دارد که در تعدادی از کتب تاریخی این اسم به اشتباه در نظر گرفته نشده است . دیگر فرزندان ملا احمد نراقی عبارتند از :
میرزا محمد صادق – میرزا محمد نصیر – میرزا ابراهیم – حاج ملا محمد جواد – ملا هاشم – ملا محمد علی – میرزا نصرالله

http://www.naragh.ir/files/gallery/636101421674801182%D9%85%D9%84%D8%A7%20%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%20%D9%88%20%D9%85%D9%84%D8%A7%20%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C%20%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%82%DB%8C.bmp

حاج ملا محمد تقی از علمای معروف زمان خویش بشمار می رفت و دارای تالیفات است لیکن به دلیل پرداختن به زهد و فضیلت چندان شهرت نیافت . برخی از رسائل پدرش ملا احمد نراقی را شرح داده و بعضی را از عربی به فارسی ترجمه نموده است .
محمد تقی با فاطمه خانم(ام البنین) صبیه حاج علی نراقی ازدواج نمود و دارای پنج فرزند شامل سه پسر و دو دختر می باشند : مهدی که بعد به حاج میرزا کمال الدین نراقی مشهور شد – آقا محمد – آقا میرزا محمود – آغابیگم – جهان خاتون .

نام مهدی را جدّ وی علامه حاج ملا احمد نراقی به سبب گرامی داشت نام پدرش علامه محمد مهدی و علاقمندی به نوه اش پیشنهاد نمود . تلاش والدین نیکوسرشت و ملا احمد نراقی در تربیت و تهذیب اخلاق از وی شخصیتی با کمالات ساخت که در منطقه نراق و کاشان و قم زبانزد عام و خاص گردید .
مهدی بعد به جهت کمال ؛ فضیلت ؛ دانش ؛ وارستگی ؛ تمسک به علوم دینی و معارف اسلامی به شهرت می رسد و به کمال الدین ملقب می گردد و حتی عنوان شده که این لقب را دربار قاجار به او اطلاق نموده و یا رهبر بهاییت برایش در نظر گرفته است . وی از علما و محققین برجسته محسوب می شد و علاوه بر منبرهای نافذ امام جماعت مسجد جامع نراق بود .

 

 نمایی از مزرعه آقا در حومه شهر نراق

مزرعه آقا در حومه شهر نراق در محور مشهد اردهال به خاندان ایشان تعلق داشته که بعد به آقابزرگ خان عطایی رسید و بر همین اساس به مزرعه آقا موصوف و این نام همچنان مورد استفاده صاحبان بعد قرار دارد .

حاج مهدی نراقی(میرزا کمال الدین) به همراه پدرش حاج ملا محمد تقی نراقی به مسافرت معنوی حج به عربستان مشرف شدند و در این سفر پدر در مکه رحلت نموده و همانجا خاکسپاری گردید و زین پس سرپرستی خانواده و برادران و خواهران بر عهده کمال الدین قرار گرفت . وی مجبور می شود به جهت تامین عائله در مزرعه آقا حومه نراق به زراعت و کاشت محصولات تلاش مضاعف داشته باشد . از طرفی به عنوان جانشین پدر به ارشاد و هدایت مردم نیز همت می گمارد .

http://payamedelijan.ir/uploads/posts/2016-03/1457511746_photo_2016-03-09_11-02-55.jpg

مهدی(کمال الدین) با خانمی به نام قمرخانم منیره السادات (سیده خانم) از انساب میرزاابوالقاسم گیلانی(1151 ق – 1231 ق) مشهور به میرزای قمی ازدواج نمود و بعدا به جهت تغییر عقیده ی دینی و اینکه فرزندش به نورالدین یا نور نام داشت به ام النورموسوم گردید . قمرخانم چند سال پس از مرگ همسرش در سن 99 سالگی فوت نمود .
این زوج صاحب چندین فرزند شدند که سه پسرشان در سنین نسبتا جوانی دارفانی را وداع نمودند :

*نورالدین نراقی : آقا میرزا نورالدین به نور ملقب شد و جهت دستیابی به علوم و معارف به خواست پدراز نراق به تهران رفت و در اداره پست تهران اشتغال و به مدارج بالایی دست یافت . در ترتیب و کشف رمز تلگراف دارای لیاقت بود . پس از فوت پدرش به نراق بازگشت لیکن به دلیل تغییر عقیده و بابی شدن مورد شماتت مردم قرار گرفت و ناچارا به همراه مادرش قمرخانم روانه تهران گردید . به هنگام عارضه وبا به مردم گرفتار مساعدت نمود و زودهنگام در 42 سالگی از دنیا رفت . یکی از فرزند نورالدین به نام آقابزرگ نام داشت .

*میرزاعلی خان نراقی : به خواست پدر از نراق به تهران عزیمت نمود و در دارالفنون به تحصیل پرداخت و بعد با مساعدت برادرش نورالدین در اداره پست اشتغال یافت . به دلیل تسلط در کارش ارتقاء یافت و در مسئولیت پست بنادر جنوب ایران در بوشهر فعالیت نمود . در بوشهر به بیماری سِل مبتلا و جهت معالجه به تهران منتقل گردید و لیکن به دلیل عدم امکانات پزشکی کافی در 36 سالگی فوت می نماید .
نورالدین با بیوه برادرش علی خان به نام خدیجه صبیه آقا محمدجواد نراقی ابن آقا محمد تقی ازدواج و سرپرستی آنها را بر عهده گرفت . جدّ خدیجه خانم آقا محمد تقی دایی میرزا کمال الدین نراقی محسوب می شد . یکی از فرزندانش حسین عطایی نام دارد .

*جلال الدین نراقی : به خواست پدر به تهران می رود و در دارالفنون داروسازی می آموزد و در خیابان ناصر خسرو در دواخانه نظامی (نخستین داروخانه تهران) مشغول می گردد . وی زبان عربی را نزد مادرش سیده خانم آموخت . او در سن جوانی در تهران به علت مبتلا شدن به وبا فوت می نماید .

نمایی از خانه تاریخی فاضلین نراقی

برخی از منتسبین به مهدی(میرزا کمال الدین):
+ دایی اش به نام حاج محمد تقی که دارای این فرزندان بود: محمد جواد – سلیمان – عباس – جلال

+ عموهای مهدی(کمال الدین) که فرزندان علامه حاج ملا احمد نراقی قلمداد می شوند : محمد صادق – محمد نصیر – ابراهیم – محمد جواد – هاشم – محمدعلی – نصرالله

+ برادرش آقامیرزا محمود ابن مهدی ؛ زمانی که نراق را ترک نمود برای مدتی در تهران تدریس اطفال روسا و متمولین را انجام می داد و مجددا به نراق بازگشت . فرزندان آقا محمود عبارتند از : میرزا عطاءالله خان صنیع السلطان عطایی نوه حاج ملا احمد نراقی – آقا میرزا نصرالله خان محقق الدوله عطایی که از آنان به شایستگی یاد می شود .

+پسر دایی اش سلیمان ابن حاج محمد تقی با صاحب جان ازدواج نموده و دارای این فرزندان بودند : رقیه عطایی که با نوه عمویش ازدواج کرد – کشور پریمن – حبیب الله عطایی


*میرزا فضل الله نراقی فرزند محمد جواد مشهور به معاون التجار برادری به نام میرزا نعمت الله نراقی داشت که بعدا نام خانوادگی خود را به فرخزاد تغییر دادند . قدسیه فرخزاد نراقی یکی از اولین خلبانان زن در ایران صبیه نعمت الله است . زهرا نراقی صبیه حاج محمدرضا نراقی رئیس التجار همسر میرزا نعمت الله نام داشت. زهرا خانم با مادر دکتر علی اکبر پریمن(فوت 5 مهر 1359 در تهران) و دکتر احمد عطایی خاله زاده هستند .
نعمت الله فرخزاد نراقی از طرف پدر و مادر با ملا مهدی(میرزا کمال الدین نراقی) نوه ملا احمد منتسب و با خدیجه خانم عروس کمال الدین خویشاوند هستند .

نحوه ورود آیین بابی گری به شهر نراق
سایت سلحشوران شهر نراق نوشت : آئین بیانی و یا آیین بابی به دینی گفته می‌شود که از سال 1260 قمری(قریب 180 سال پیش) به رهبری سیدعلی‌ محمد شیرازی(1235 ق – 1266 ق) فرزند محمدرضا ملقب به باب و با حمایت جمعی از پیروان شیخیه پدید آمد.
اداره این فرقه پس از اعدام سید علی محمد باب توسط میرزا یحیی نوری(1247 ق – 1330 ق) فرزند میرزا بزرگ معروف به صبح ازل ادامه یافت .

لیکن برادر صبح ازل (حسینعلی نورکجوری یا نوری(1233 ق – 1309 ق) فرزند عباس ملقب به بَهاءُالله خود را مَن یُظهره الله (کسی که خدا ظاهرش می کند) که باب بشارت داده بود دانسته و بهائیت را در ایران بنیان گذارد.

نزاع روزافزون بین دو گروه موجب تبعید صبح ازل و بابیان به جمهوری قبرس و حسینعلی نوری و اطرافیان به شهر بندری عکا در اراضی فلسطین گردید. پس از مرگ صبح ازل وی حاج میرزا سید یحیی دولت‌آبادی(1318 خ – 1241 خورشیدی) فرزند سید هادی را به جانشینی برگزید و وی نیز سران بابی را به تشیّع بازگرداند .

ملاحسین بُشرویه فرزند حاج ملا عبدالله صباغ اهل شهرستان بُشرویه استان خراسان جنوبی اولین مؤمن به باب است. باب‌الباب لقبی است که توسط سید علی محمد باب به وی داده شد .

بشرویه خیلی فعال بود و مرتب در اصفهان، کاشان، تهران و مشهد و مکان های دیگر مشغول متقاعد کردن پرسش گران و تشویق وفاداران بود. لیکن در کاشان از حاجی ملامحمد نراقی مجتهد فرزند علامه حاج ملااحمد نراقی جواب منفی شنید و به مانیفست ارائه شده اش اشکال گرفت و باعث سرافکندگی ملا حسین شد .

ملا حسین بُشرویه ای در مراجعت از شیراز به سمت مازندران در نراق که در بین اصفهان و قم است متوقف شد تا طبق معمول فعالیت های تبلیغی خویش را انجام دهد . چون نراق علاوه بر موضوع اقتصاد و تجارت که در مسیر جاده ابریشم بود دارای نخبه های با تحصیلات بالا و علمای دینی طراز اول بود و همیشه مورد توجه قرار داشت .
نافذ بودن مطالب بُشرویه در نراق باعث جذب و پیوستن تعدادی از مسلمانان به بابی گری گردید که اولین نفرات ملحق شده به دین جدید عبارتند از :

* ملا مهدی نراقی موسوم به میرزا حاج کمال الدین نراقی مجتهد فرزند حاج ملا محمد تقی ابن علامه حاج ملا احمد فاضل نراقی
* حاج عبدالعظیم نراقی فرزند حاجی عبدالوهاب
* حاج محمد تقی نراقی فرزند حاجی عبدالوهاب
* آخوند ملا میرزاجان فرزند ملا عبدالکریم
* آقا عبدالرحیم آقا کثیر نراقی
* درویش آقاجان


میرزا کمال الدین تحولات روحی و ضمیر پنهانش را آشکار ساخته و روزی بین الصلاه ظهر و عصر از مردم معذرت خواهی و بخشش نموده و کفش های خود را زیر بغل گرفت و از مسجد جامع نراق خارج گردید .

http://nakhjirhouse.com/wp-content/uploads/naragh7.jpg

نمایی قدیمی از مسجد جامع نراق

همهمه ای بین نمازگزاران افتاد و هر کس حرف و حدیثی نقل می کند تا جاییکه عناصرمعدودی عنوان مجنون یا جاهل نیز به این مجتهد وارد ساختند . عقلای قوم به جای اینکه با گفتگو و رایزنی ارتباطشان را با این روحانی برجسته و مشهور منطقه بیشتر کنند تا بلکه نجاتبخش باشند با بی بصیرتان تند مزاج هم پیمان شدند و راه قهر و جبر را برگزیدند. کمال الدین دیگر از مسلمین فاصله گرفت و اغلب در منزلش بطور مخفیانه بعضی از احباب (پیروان بهاییت) را ملاقات و با علاقمندان این فرقه در نراق و حومه معاشرت و آنان را مورد توجه قرار می داد .

پس از درگذشت سید علی محمد باب که به حضرت اعلی موسوم بود ذکر یحیی انتشار داشت و جمال قدم را ایشان می نامیدند بر این اساس حاج کمال الدین مکتوبی به عنوان یحیی از نراق به بغداد ارسال نمود و در خصوص آیه 93 سوره آل عمران تفسیر خواستند :
کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنی‏ إِسْرائیلَ إِلاَّ ما حَرَّمَ إِسْرائیلُ عَلی‏ نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْراةِ فَاتْلُوها إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (آل عمران – 93)
در طول زمانی که بهاءالله و میرزا یحیی نوری هر دو در بغداد بودند بهاالله آشکارا و در نامه‌هایش صبح ازل را به عنوان رهبر جنبش خطاب می‌نمود .

در هر صورت یحیی جواب حُکم غیر ما انزل الله داد که باعث رنجش کمال الدین نراقی گردیده و ملول گشت به گونه ای که سلب اعتقادش از یحیی شد و مدتی مستاصل بود . مدتی از این اتفاق نگذشته بوده که از ناحیه جمال قدم (میرزا حسینعلی نوری ملقب به بهاءالله ) برای کمال الدین مکتوبی از بغداد به نراق واصل شد که در آن آیه مذکور را تفسیر نموده که کمال الدین با رویت نامه به غایت مسرور و شاداب گردید .

بر این اساس حاج کمال الدین مجذوب بها گردیده و قصد و آهنگ می کند تا به همراه خانواده و مشتاقان نراق را به سوی دارالسلام بغداد ترک نماید تا اینکه به همراه 10 نفر از خویشان خود وارد بغداد گردید :

* همسرش قمرخانم منیره السادات (سیده خانم) از نسل میرزاابوالقاسم گیلانی(میرزای قمی)
*فرزند خردسال یا جوانش به نام ... نراقی فرزند مهدی(کمال الدین)
* خواهرش آغابیگم نراقی فرزند ملا محمد تقی
* خواهرش جهان خاتون فرزند ملا محمد تقی
* آقا محمد جواد نراقی ابن حاج محمد مهدی ابن استاد عبدالله (همسر آمنه خاتون)
* آمنه خاتون صبیه حاجی علی نراقی(همسر محمد جواد)
* حاج میرزا علی اکبرخان نراقی فرزند زین العابدین ابن حاج عبدالمجید(همسر ستاره بیگم)
* ستاره بیگم صبیه آقا محمد باقر ابن حاج محمد مهدی(همسر حاج علی اکبر خان)
* آقا محمد باقر نراقی ابن حاج محمد مهدی ابن استاد عبدالله
*حاج علی(ابوالزوجه آقا محمد جواد)

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/2/2c/Early_Bahais-1.jpg/320px-Early_Bahais-1.jpg

در بغداد خدمت بهاءالله می رسند و تلمذ نموده تا اینکه در یکی از روزها جمال قدم برای بازدید به منزل حاج مهدی نراقی(حاج میرزا کمال الدین) می رود که مشارالیه طفل یا جوان خود را آورده تا جلوی بهاءالله قربانی نماید که بهاءالله مانع می شود و نسبت به ایشان اظهار لطف می نماید .
با توجه به لطفی که بهاءالله به این خانواده داشته زین پس نام همسر کمال الدین که قمرخانم منیره السادات (سیده خانم) بود را ام النور خطاب می نماید که هم به معنی مادر نورالدین و هم به واسطه فضل و مرتبتی که دارد و برای تبلیغ بهاییت کوشش می نماید .
مدتی بعد حاج کمال الدین رخصت بازگشت طلب نموده که مورد موافقت قرار گرفت . منتها مقرر بود آقا محمد جواد فرزند حاج مهدی و همسرش آمنه خاتون صبیه حاجی علی نراقی در بغداد بمانند . آمنه خاتون که در نراق عقد شرعی با همسرش داشتند مجددا توسط بهاءالله مراسمشان را تجدید نمودند تا خطبه عقد به دست رهبر بهاییت منعقد و جاری گردد . ضمن اینکه آمنه خاتون در مدت اقامتشان در بغداد در بیت میرزا حسینعلی نوری مشغول خدمت و همسرش نیز برای مدت کوتاهی کاتب وحی (کاتب آثار بهاءالله) گردید .

http://bayanbox.ir/view/1307845191617026697/426016353-201598.jpg

در نراق انتشار یافت که مقرر است آقا محمد باقر و همسرش آمنه خاتون در بغداد بمانند فلذا حاج مهدی به شدت غمگین و ناراحت بود تا اینکه با مشورت دوستان نامه ای به حسینعلی نوری نوشت که علاقه مفرطی به محمد جواد دارم و بی طاقت هستم و از شما می خواهم فرزندم را به من باز گردانی . بر این اساس بهاءالله به آقا محمد جواد امر فرمودند باید با خانواده به نراق باز گردی که ایشان بلافاصله اطاعت امر نمود . همان 11 نفر که به بغداد عزیمت کرده بودند به نراق بازگشتند .

البته حاج میرزاعلی اکبر خان فرزند زین العابدین که به علت تغییر عقیده سختی ادامه زندگی در نراق را تشخیص داد مسیر خود و خانمش را عوض کرد و به سَمت مشهد خراسان عزیمت نمود . مدتی بعد همسرش ستاره بیگم صبیه آقا محمدباقر در مشهد فوت و خاکسپاری گردید و میرزا علی اکبر ناچارا راهی همدان گردید و ضمن سکونت در آنجا به تجارت پرداخت . او وجوهات بهاییان همدان را جمع آوری و در بغداد تحویل بهاءالله داده و رسیدهایش را برای صاحبان وجوه بر می گرداند .

ادعا و نقل قول غیر متقن هم از ناحیه ملا محمد زرندی (۱۸۳۱-۱۸۹۲) مشهور به نبیل زرندی مورخ بهائی در دوران بهاءالله‌ در خصوص حاج میرزاعلی اکبرخان نراقی فرزند زین العابدین زبان به زبان مطرح گردید که از صحت و سلامت برخوردار نیست :
" حاج میرزاعلی اکبر از نراق به همدان رفت و ایشان (نبیل زرندی) حاجی کمال الدین را با عبدالرحیم آقاکثیر نراقی با دو نفر دیگر را مامور می کند که به بغداد بروید و تا دو هفته دیگر سَر میرزاحسینعلی نوری را برای من بیاورید . این چهار نفر وقتی در بغداد به ملاقات بهاءالله می رسند مجذوب او گردیده و به او و دینش ایمان می آورند و پس از بازگشت به نراق عیال خویش را برداشته و فوری به بغداد روانه گردیده تا در رکاب رهبر بهاییت خدمتگزاری نمایند . میرزاعلی اکبرخان پس از مدتی حضور در جوار بهاءالله از ایشان رخصت مرخصی گرفته و به جای نراقی راهی همدان و از آنجا به خراسان عزیمت می نماید . "

علی ایحال نه نفر از زائران بهاءالله در بغداد منهای میرزا علی اکبر و همسرش وارد نراق شده لیکن به جزء خانواده ها کسی از آنها استقبال نمی کند . مسلمانان از دست آنان خصوصا کمال الدین به جهت تغییر عقیده ناراحت بودند و عقیده بهاییت آنان را مورد نکوهش قرار دادند .
حاج کمال الدین مجتهد با اینکه دین بهاییت را به دین اسلام ترجیح داده بود پس از ملاقات با بهاءالله روحیه مضاعف گرفته و علی رغم اینکه از مردم کناره گیری داشت ولی شب ها در خفا در منزلش با احباب مراوده و مجالست داشت تا محفل تبلیغاتی خود را گسترش دهند . با مساعدت و همکاری آقا محمد جواد افراد لایق را دعوت نموده و باعث احیا و تقویت بهاییت شدند .
در این محفل منهای کمال الدین این افراد شرکت داشتند :

فرزندش آقامیرزا نورالدین نراقی فرزند حاجی مهدی(میرزا کمال الدین)
فرزندش آقامیرزاعلی نراقی فرزند حاجی مهدی(میرزا کمال الدین)
برادرش آقا محمد نراقی فرزند حاج ملا محمد تقی
آقا محمد جواد نراقی فرزند حاج مهدی
آقا جعفر
آقا عبدالوهاب نراقی
حاح عبدالعظیم نراقی فرزند عبدالوهاب
حاج محمد تقی نراقی فرزند حاجی عبدالوهاب
آقا محمد کاظم ناظم التجار
ملا محمد تقی فرزند ملامیرزاجان
آخوند ملا میرزاجان فرزند ملا عبدالکریم

از مهمترین اقدام میرزا کمال الدین اینکه فرزند خودش نورالدین را شب های جمعه از بابت امر تبلیغ بهاییت به قریه بادقان اعزام می کرد و آنجا مجلسی تشکیل می یافت و ایّام عمر خودش را به این شیوه به تبلیغ می پردازد. بادقان روستایی است که بعدا به وادقان تغییر نام یافت و در بخش نیاسر کاشان واقع و از نراق حدود 35 کیلومتر فاصله دارد .

http://payamedelijan.ir/uploads/posts/2016-03/1457511785_photo_2016-03-09_11-03-01.jpg

* مابین موضوع شرایط را مغتنم دانسته و از شیخ الاسلام آخوند ملا محمد جعفر نراقی فرزند ملا محمد قاسم ذکری می کنیم :

" همسر ملا محمد جعفر نوه ی دختری علامه حاج ملا احمد نراقی بود و یکی از فرزندانشان شیخ محمد مهدی شریف نراقی کاشانی است . این مجتهد علاوه بر نراق در عتبات عالیت عراق وکاشان نیز سکونت داشته و صاحب چندین جلد کتاب می باشد . ملا محمدجعفر نراقی یکی از برجسته ترین بابیان در زمان اقامت مخفی صبح ازل در بغداد بود و از سوی او به عنوان شهید بیان در کاشان برگزیده شد . آخوند ملا محمد جعفر شاعر نیز بود و به ساقی تخلص می کرد و دیوان اشعارش به نام گلشن قدس نام دارد . سال 1286 هجری قمری(برابر سال 1248 شمسی) فوت و در مقبره سَر قبر آقا در جنوب تهران خاکسپاری گردید . "

شیخ محمد مهدی شریف نراقی کاشانی

با توجه به اینکه یک قرن و نیم پیش قصبه نراق دارای جایگاه ویژه ای در سطح منطقه داشت و از طرفی زادگاه مجتهدین دینی و علمای جلیل القدر زیادی از جمله علامه حاج ملا محمد مهدی نراقی و فرزندش علامه حاج ملا احمد نراقی(فاضلین نراق) و بیش از 100 نفر مشاهیر در ایران و جهان آوازه بود این فعالیت های تبلیغی از سوی عده ی ضعیف بهایی خوشایند مسلمانان نراق نبود و به هر صورت از طرق مختلف در صدد ممانعت و پیش گیری این نوع اقدامات بودند .

برای پیش گیری و ممانعت از فعالیت های غیر قانونی بابی ها ناصرالدین شاه(1210 خ – 1275 خ) آقای مصطفی قلی خان عرب اردستانی موسوم به سهام السلطنه را در سال 1284 هجری قمری(154 سال پیش) برابر 1246 هجری شمسی به نراق فرستاد .
فعالیت های بابی ها غیر قانونی اعلام شد و جریمه هایی برای فعالین دین جدید باب صادر که مجموع آنها به دو الی سه هزار تومان می رسید که دریافت گردید . در این اثنا و در یکی از شب ها اثاثیه بقعه متبرک شاه سلیمان و حتی چندین ورق قرآن خط درشت و کبوترها داخل صحن به آتش کشیده شد و صحنه ی دلخراش و مشمئز کننده ای به وجود آمد .

این حرکت قبیح به بابی ها نسبت داده شد و لیکن آن ها این اقدام ناپسند را محکوم نموده و اذعان داشتند مصطفی قلی خان(سهام السلطنه) با نیروهایش و عناصر بومی همچون سَردسته آنان محمدرضا فرزند میرزای نراقی مشهور به محمدرضا الو اثاثیه را آتش زد و این پاپوش برای تحت فشار قرار دادن بابی ها می باشد . نراق یکپارچه آشوب و بلوا گردید و تَر و خشک را مورد برخورد قرار دادند تا اینکه عده ای که مال و منال داشتند از نراق فرار کرده و تعدادی از تجار نیز سر از همدان و کاشان در آوردند . محمدرضا الو مدت ها بعد به تهران عزیمت نمود و به هنگام تب و لرز در بالای کوره آجرپزی خوابیده تا استراحت نماید که افراد کوره را روشن می کنند و ایشان می سوزد و فقط چند تیکه استخوانش را پیدا می کنند .
مصطفی قلی خان(0- 1306 قمری) فرزند محمد تقی خان عرب عامری ملقب به سهام السطنه در روستای مزد آباد بالا اردستان بدنیا آمد و به واسطه فعالیت هایی که داشت تا لقب امیر پنجه ، سرهنگ ، و سپس سرتیپ و امیر تومان و بالاخره درجه سهام السلطنه نایل آمد . مصطفی قلی خان از نوکرهای ظل السلطان و مدتی حاکم یزد و کاشان و همچنین مدتی هم شغل قراسورانی(عهده دار امنیت جاده ها) بین راه کاشان و یزد و اردستان را بر عهده داشت . کاخ های امیر آباد و سرهنگ آباد در منطقه زواره اردستان استان اصفهان متعلق به ایشان است .

در اینجا لازم شد از کتاب خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و وحشت مربوط به سفرنامه حاج محمدعلی فرزند حاج محمدرضا مشهور به سیاح محلاتی (1215 ش .) مربوط به قسمت مسافرتش به نراق ذکر شود . آنچه که مورد نظر است روز پنج شنبه تاریخ دهم شوال 1294 هجری قمری برابر با 26 مهر 1256 شمسی و مصادف با 18 اکتبر 1877 میلادی حاج سیاح محلاتی در آخرین روزهای بازگشتش وارد نراق می گردد و آنچه در سفرنامه اش مرقوم شده عینا اشاره می گردد :

فردا حمل اثقال کرده به راه افتادیم و تا ابودردا (ابودردا از اصحاب حضرت محمد(ص) پیامبر اسلام در سال ۳۲ هجری در مدینه درگذشت و نقل است که محل دفن ایشان در شهر کاشان می باشد )رفته در آنجا نزول کردیم .
بعد از صرف غذای شام ؛ باز به راه افتاده اول طلیعه صبح وارد قریه حسن رود(حسنارود) شدیم . مسجد فوقانی خوبی در کنار نهری جاری داشت به آنجا نزول کردیم . ذبیح الله در آنجا آشنایان متعدد داشت مکرر آمده خواهش کردند بمنزل ایشان نرفتیم . از ماکولات(خوردنی ها) و نان خوب به منزل ما آوردند ؛ انعامی در حق آنان نمودم .
روز را در همان مسجد استراحت کردم و سه ساعت از شب گذشته بار کرده به قصد نراق به راه افتادیم . در بین راه ؛ مشهد قالی شویان معروف را دیده اهل آن مزار ( حضرت علی بن باقرعلیه السلام و سایر شهدا)را به فاتحه یاد کرده بلا توقف عبور کردیم و صبح بسیار زود از گردنه نراق سرازیر شدیم . این گردنه غالبا محل توقف قطاع الطریق(راه زنان) و جای مخوفی است لیکن ما به سلامت گذشته ؛ یک ساعت از آفتاب رفته وارد نراق شدیم .

https://www.egardesh.com/blog/wp-content/uploads/2017/08/naragh-shams-al-saltanah-caravanserai.jpg

نمایی از کاروانسرای حاجی مهدی نراقی

در کاروانسرای حاجی مهدی که نظیر کاروانسراهای خوب کاشان بود منزل کردیم لیکن تمام حجرات را خالی دیدم ؛ تعجب کردم .
بعد بیرون آمدم دیدم نراق آن نیست که در جوانی دیده بودم بالکلیه خراب و ویران شده ؛ از دَه خانه یکی باقی نمانده ؛ مردم کمی که هستند فقیر و پریشان و اوضاع تمام عوض شده .
نراق بسیار جای آباد ؛ پُر منفعت با صفایی بود که آن را هند کوچک نام داده بودند .از یک نفر پرسیدم : کو آن نراق که من قبل از سفر دیده بودم ؟
گفت : دو بلای بزرگ نراق را به این حال افکنده . اول اینکه می دانید اسم بابی در ایران برای دولتیان و مردم مغرض بی دیانت ؛ بی انصاف یک وسیله و بهانه برای تمام کردن مردم بی تقصیر شده و می دانید اینجا امام زاده ایست(بقعه متبرک شاه سلیمان) یک نفر خبیث که با چند نفر عداوت و غرض داشت روزی در آنجا چند ورق از قرآن نیم سوخته بیرون آورد که از قرار معلوم خودش سوزانده(سال۱۲۸۴ قمری) و فریاد زد بابیان قرآن را سوزانده اند .

نمایی ازبقعه شاه سلیمان شهر نراق

بابیان کیستند ؟ فلان و فلان و جمعیت دیگر و جمعی را به این متهم ساختند . پس به دولت اطلاع دادند که در اینجا بابیان طلوع کرده اند قدرت و قوت دارند .
دولت ؛ مصطفی قلی خان عرب را مامور تحقیق کرد . او هم محض اینکه مال مردم را غارت کند حاجی میرزا محمد را که مُلای اینجا بود با خود شریک و همدست کرد . آن ناپاک اغلب اهالی را خصوصا آنهائیکه مال دار بودند متهم کرده ؛ مردم بیچاره را به اسم تحقیق به یک جا جمع کردند .
به محض اجتماع بدون سوال و جواب همه را دستگیر کرده بسیاری را قتل نمودند و تمام خانه ها را غارت کردند ؛ زن و مرد و صغیر و کبیر ؛ آواره به اطراف متفرق شده به جاهای دیگر و بسیاری به همدان رفتند . بعد از آن بقیه السیف(کسانی که از دَم تیغ دشمن جان به در برده اند) باز مشغول کار شدند قحط عمومی هجوم کرده ، باقیمانده هم تلف و با مال متفرق شدند و باینحال افتاده .
واقعا متاثر و منقلب شدم نظیر تاثیری که در کاشان از دیدن خرابه حمامی که امیر کبیر اتابیک را به تهمت و عداوت درباریان ؛ در آنجا کُشته بودند . چه می توان کرد با استبداد و فساد اخلاق ؛ نه قانون در ایران هست نه عدلیه و نه محاکمه و نه استنطاق و نه تحقیق ؛ مردم به یک بهانه و یک حرف سُست ؛ چنان مرد بزرگی را از دست ایران گرفتند که تا حال دیگر ایران مثل او ندیده ؛ اگر مجال می دادند مایه نجات ایران بود .

از جمله اینکه شبی با هماهنگی شیخ الاسلام میرزا محمدعلی یکی از روحانیون با اقتدار و متنفذ و مشهدی احد نماینده حکومت محلات در نراق و چندین مُسلم به حریم منزل حاج مهدی(میرزا کمال الدین) در محله قلعه نزدیک و با گذاشتن نردبان وارد منزل گردیده و کمال الدین و آقا محمد جواد را گرفتار و به منازل شیخ الاسلام و مشهدی احد منتقل می نمایند .
صبح روز بعد به درخواست شیخ الاسلام میرزا محمدعلی و حکم حکومت محلات باقیمانده محفل بهاییت نراق نیز احضار و جهت انتقال آنان به محلات وارد حاکم نشین می شوند . بعد از ظهر که افراد معدود بهایی را به سمت محلات انتقال می دادند بستگان و رعایای آقا محمد جواد بیرون دروازه نراق اجتماع نموده تا آنان را از چنگ مامورین نجات دهند که پس از زد و خورد موفق نمی شوند .
چند نفر از بهاییان را پس از چهار روز بازداشت و تشکیل پرونده از محلات به تهران منتقل می کنند و مدت کوتاهی محبوس می شوند تا اینکه با وساطت میرزا حسن مستوفی الممالک(1254 خ – 1311 خورشیدی) دولت‌مرد که چند دوره نخست‌وزیر ایران بود آزاد شده و به نراق باز می گردند .
حاج کمال الدین و آقا محمد جواد فعالیت محفل بهاییت را گسترش داده و افراد دیگر نراقی را جذب این فرقه می نمایند تا اینکه عده ای از مومنین نراق گزارشی از فعالیت های بهاییان را به حاج ملا محمد نراقی فرزند علامه حاج ملا احمد نراقی به کاشان ارسال می کنند . حاج ملا محمد از علمای با نفوذ و صاحب اشتهار ایران راهی زادگاهش نراق گردیده و پس از بررسی گزارش ها به متقن بودن فعالیت های پسر عمویش حاج ملا مهدی نراقی(میرزا کمال الدین) یقین حاصل نموده فلذا با توجه به اینکه حاج کمال دست از اعتقاد خود بر نداشته دستور چوب و فلک می دهد .

جمعیت اجتماع نموده عمامه میرزا کمال الدین را زیر سَرش گذاشته و فلک شدن وی اجرا می گردد و سپس او را روی دوش انداخته به خانه اش می برند . تا مدتی یکی از نراقی ها به نام استاد یوسف فرزند استاد عابدین که تبحر نسبی به جراحی داشت پاهای زخمی کمال را معالجه نمود تا بهبود می یابد .
کمال الدین دیگر احترامی نزد نراقی ها نداشته و مورد غضب آنان قرار گرفته تا اینکه سال آخر حیاتش خانه نشین و منزوی گردیده و نهایتا سال 1298 هجری قمری (140 سال پیش) برابر 1259 هجری شمسی دارفانی را وداع گفته و در صحن بقعه شاهزاده سلیمان زادگاهش نراق خاکسپاری می گردد .

در اینجا یادآوری می گردد تعدادی از قبور بهاییت که در محوطه شاه سلیمان با کلمه " هوالله " در بالای سنگ قبرشان از مسلمین قابل تفکیک بود که طی دو سه سال اخیر در اثر بازسازی محوطه و گذشت زمان طولانی سنگ قبرها به طور جمعی برداشته و سنگ مرمر جایگزین آن گردیده و بر این اساس در حال حاظر اثری از قبر حاج مهدی نراقی (میرزا کمال الدین ) وجود ندارد .

پس از فوت کمال الدین برادرش میرزا آقا محمود نراقی که پیروی از بهاییت را تصدیق می نمود نیز مورد شماتت مردم قرار گرفت تا اینکه انزوا اختیار کرد . روزی ملازم(نوکر) وی با خوردن آلوچه در ملا عام مبادرت به روزه خواری نموده و احترام شریعت را نگه نداشت فلذا مردم ناراحت شده با او برخورد کرده و به منزل حکومت می بَرند و حکم چوب و فلک که آن مقطع متداول بوده صادر می گردد. آقا محمود به محض مطلع شدن از واقعه به صحنه وارد می شود تا با اعتراضش وسیله ی استخلاص ملازم را فراهم نماید . لیکن حکمران دستور می دهد یک پای ملازم را به یک پای محمود نراقی بسته و با همدیگر چوب بزنید . در حین فلک کردن چند نفر از ریش سفیدان قابل احترام نراق حضور یافته و مانع اجرای مابقی حکم شده و محمود را به خانه اش می برند .

میرزا محمود نراقی فرزند حاج ملا محمد تقی(نوه علامه حاج ملا احمد نراقی) منزوی گشته و پس از مدتی متعلقات خویش را جمع آوری و نراق را به سمت تهران ترک می کند . میرزا مشغول تدریس اطفال روسا و متمولین می گردد .
فرزندان میرزا محمود در زمان حیات شهره بودند :

* میرزاعطاءالله خان صنیع السلطان عطایی که اعیالش از اقارب بهاءالله بود .
* میرزا نصرالله خان محقق الدوله عطایی

یادآوری می گردد افراد معدود دیگری نیز تغییر عقیده داده و برای محفل بهاییت در نراق فعالیت می کردند .

تبلیغ بهاییت توسط آقا میرزا عباس قابیل آباده در نراق

در راستای فعالیت های تبلیغی فردی به نام آقا میرزا عباس قابیل که به میرزا قابل آباده ای مشهور بود به نراق وارد گردید . میرزا قابیل(قابل) اصالتا اهل یزد بود که 117 سال پیش تاریخ 29 ربیع الول 1321 برابر 3 تیر 1282 رهسپار آباده شیراز گردید . وی چندین سال بعد یکی از اولین نفراتی بود که تاریخ آباده و توابع آن را به رشته تحریر در آورد .
قابیل در منزل آقا محمد جواد نراقی فرزند حاج مهدی مستقر شد و همه شب احباب و افرادی که مورد علاقه صاحب خانه بود به دور مبلغ حلقه می زدند . یکی از این افراد مبتدی که علاقه داشت اطلاعات کسب نماید آقا محمد تقی فرزند آقا نصرالله بود .

اینگونه مجالس از چشم مردم پنهان نبود تا اینکه در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان آقای میرزا موسی فرزند ملا آقاجان(برادر موسی به نام میرزا اسدالله متوفی 1318 قمری در اثر سقوط از بلندی) که یکی از زهاد و اعیان بود وارد مسجد جامع نراق شد و آقا محمد تقی را بین صفوف نمازگزاران مشاهده کرد و به هنگام رکوع کمر او را گرفته و از صف بیرون کشید و او را به کناری هل داد و بانک برآورد که صحیح نیست که شب ها در مجالس بابی ها حاضر و روزها به صف جماعت مسلمین بیایی . پس از نماز بین مردم همهمه ایجاد گردید و در خصوص محفل میرزا قابل آباده بحث شد .

فوت آقا محمد جواد نراقی فرزند حاج محمدمهدی

آقا محمد جواد نراقی و آقا محمد باقر فرزندان حاج محمد مهدی ابن استاد عبدالله از تاجران به نام نراق بودند که اغلب در همدان و کردستان فعالیت تجاری داشتند . آنها علاقه وافر به زادگاهشان نراق داشتند و بر این اساس به خانواده اش سرکشی می کردند و در همه حال و همه جا از تلاش گران احیای بهاییت بودند و منزلشان در اختیار مبلیغین این فرقه قرار می گرفت .

http://seemorgh.com/images/iContent/post-10-1185640417.jpg

سال 1318 قمری(120 سال پیش) برابر 1279 شمسی که آقا محمد جواد در نراق حضور داشت به بیماری دچار گشت و فرزند ارشدش میرزافضل الله نراقی معاون التجار دکترها را خبر کرد لیکن نتیجه ای نبخشید و فوت نمود . پیکرش را در بقعه شاه سلیمان حوالی قبر حاج مهدی نراقی(حاج میرزا کمال الدین نراقی ابن ملا محمد تقی) خاکسپاری کردند . با اینکه بهاییان نراق قبرستانی به نام گلستان جاوید(باغ مشهدی نراق نو) برای خاکسپاری اموات خودشان داشتند لیکن اغلب در چهارطاقی(تاقی) و خصوصا بقعه شاه سلیمان نیز مردگان خود را در کنار قبور مسلمانان دفن و محدودیتی نداشتند .

 

نمایی از مقبره بهاییان در بقعه شاه سلیمان شهر نراق

فرزند متوفی آقای فضل الله معاون التجار مراسم تعزیه برپا کرد که جمعیت کلانی در آن شرکت نمودند . برادر متوفی آقا محمد باقر که به محمد باقر حلاج(پنبه زن) و محمدباقر حاجی مهدی مشهور بود نیز از همدان به نراق عزیمت نمود تا در ختم برادرش محمدجواد حضور داشته باشد. در یکی از این روزها محمدباقر به دلیل مرض رعشه که به آن مبتلا بود سوار بر الاغ هنگام عبوراز مقابل مسجد جامع بود که فردی به نام عباس فرزند حاج محمد ابراهیم با همدستی دو نفر دیگر با استفاده ازهیزم های پشت بام حمام حاجی جعفر روی دستار و سَرش آتش می ریزند که ملازم(نوکر) او را مواظبت می کند. محمدباقر هم از فرط ناراحتی می گوید:
ما چه بدی در حق شما کرده ایم که اینگونه با ما رفتار می کنید ؟ پدران ما آنهمه آثار خیر از قبیل کاروانسرا ؛ آب انبار ؛ حسینیه ؛ بازار ؛ حمام ؛ مسجد در نراق برای شماها ساخته اند .
بیماری محمدباقر نراقی ابن حاج محمد مهدی و ناخوشی وی ادامه یافته و به گونه ای می شود که علیل و قادر به حرکت نبوده و نهایتا در همدان فوت و همانجا خاکسپاری می گردد .

 

تحقیق ؛ مطالعه ؛ مصاحبه های تلفنی و حضوری با مطلعین ؛ گردآوری و پژوهش پیرامون حاج ملا مهدی(حاج میرزاکمال الدین) نراقی فرزند حاج ملا محمد تقی ابن علامه حاج ملا احمد نراقی قریب شش ماه زمان برد . هر گونه استفاده از مطالب کلی و جزئی که برای اولین بار انتشار می یابد منوط به ذکر نام منبع : سایت سلحشوران شهر نراق می باشد .

 

۱۰ نظر ۲۴ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۰۵
سلحشوران شهر نراق

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی احل البیع و حرم الربوا و صل اله علی محمد و آله اجمعین
و بعد علت غائی از ترقیم(نوشتن) و تسطیر(سطربندی کردن) این ارقام خجسته فرجام آنکه در احسن زمان و ابرک اوان در عالی محفل شرع مطاع اسلام ................. حاضر گردیدند عالی شانان سعادت نشانان سلاله اعیان آقا محمد حسین خلف مرحمت شان حاجی میرزا کوچک و آقا میرزا آقا خان ابن عالی تجار آقا میرزاآقا نراقیان در حالتی که ممضی(امضا کرده) و نافذ بود از جمیع اقاریر شرعیه و کافه خیارات(قوام و ثبات قرارداد) لاکارها(فنا رفته) و لاجابرا و با مدلسا بالاختیار و بلا شاَییه الاکراه والاجبار به مبایعه لازمه جازمه صحیحه شرعیه قطعیه بیع نمودند و بفروختند به عالیقدر........................ ابن مرحمت و غفران پناه ملا ابوالقاسم من القصه همگی و تمامی چهار 
قفیز(واحدی برای اندازه گیری زمین) از جمله شش  قفیز(واحدی برای اندازه گیری زمین) مشترکی بایعان مرقومان و مشتری ................................. مشهدی محمد رضا شهره که در دشت ورطیران شهره واقع است در قصبه نراق با کافه ملحقات شرعیه و منضمات عرفیه به نحویکه هر یک از بایعان را در دو  قفیز(واحدی برای اندازه گیری زمین) ............به هیچ وجه من الوجوه حقی برای آنها باقی نباشد و محدود است زمین مزبور به حدود اربعه ؛ حدّی به زمین عالیشان آقا علی ابن مرحوم آقا محمد تقی ؛ حدّی به زمین جناب عالیجناب حضرت اجل آقای معاون الممالک ؛ حدّی به زمین مرحوم کربلایی عبدالرحیم ؛ حدّی به کوچه .

به ثمن مبلغ سی و چهار تومان و پنج قران بیست و چهار نخود وزن رواج خزینه مظفرالدین شاهی و پنجهزار دینار عددی یک مثقال و صیقه جاری شد و شرائط صحت به عمل آمد و بایعان مسطوران بیع مرقوم را هریک دو  قفیز(واحدی برای اندازه گیری زمین) خود را از ید تصرف خود خارج و به تصرف مشتری معلوم دادند او نیز در ملک خود تصرف مالکانه مستحقانه نمود که تصرف الملوک فی املاکهم و ذوی الحقوق فی حقوقهم آلبوم و به مقتضای ما رقم و مازبر و ماسطر باقی چهار  قفیز(واحدی برای اندازه گیری زمین)بیع مزبور حق و ملک طلق مشتری مرقوم است .
و احدی را به هیچ وجه من الوجوه در بیع حقی و بهره ای باقی نمانده و بین الجانبین قبض و اقباض و تسلیم و تسلم و تخلیه و تصرف به عمل آمد و عقد مبایعه لازمه جازمه صحیحه شرعیه قطعیه مشتمله جمیع شرائط و ارکان و خالیه از کافه نواقص و بطلان با اسقاط جمیع خیارات موجبه فسخ سیما خیارالغبن ولو کان فاحشا فیما بینهم واقع و جاری شد و در ضمن عقد خارج لازم بایعان مزبوران ملتزم شرعی گردیدند که چنانچه از تاریخ ذیل الی انقضای مدت پنجاه سال شمسی در بیع موصوف فسادی ظاهر شود کلاهم بعضا عین او منفعته به ثبوت شرعی برسد بنحوی که از ید مشتری انتزاع یابد بایعان مرقومان از عهده غرامات شرعیه آن به نحوی بر آیند که رجوعی به هیچ وجه من الوجوه رجوعی به مشتری نداشته باشد و صیغه التزام بر وجه لزوم فیما بینهم جاری و واقع شد .
و کان ذالک تحریر فی یوم جمعه بیست و هشتم شهر جمادی الثانی مطابق هفده سنه هزاروسیصد و بیست و دو

حاضر گردید علیا جاه خدارت پناه صبیه مرحمت شان حاجی میرزا ابوتراب متعلقه عالیحضرت پناه میرزا آقاخان که یکی از بایعان متن است و تجویز و تنفیذ امضای مبایعه مرقومه در متن را نمود که مرا به هیچ وجه من الوجوه سخنی و حرفی و ادعائی نیست .

تحریر فی بیست و هفتم جمادی الثانی سنه ۱۳۲۲
27 جمادی الثانی 1322 (برابر 17 شهریور 1283)

  

از جناب مهندس محمود فروغی پور فرزند حبیب الله از بابت ارائه سند 116 ساله و از جناب حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود بابت بازخوانی این سند قدردانی می نماییم .

۰ نظر ۲۳ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۴۵
سلحشوران شهر نراق

۴۲ سال قبل خانواده آقای حاج ذوالفقار قجری فرزند مصطفی تابلو فرشی در شهر نراق بافته اند که برایشان خاطره انگیز است.
آن مقطع حاج ذوالفقار مسئول دفتر مخابرات نراق را بر عهده داشت.


متن نوشته بافته شده روی تابلو :

شرکت مخابرات ایران

اداره مخابرات محلات

دفتر مخابرات نراق.قجری

 تاریخ بافت  1354/1/1

۰ نظر ۲۲ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۵۳
سلحشوران شهر نراق

مبلغ پنجاه و نه تومان نصف دویست و نود و پنج ریال رایج خزانه ناصرالدین شاه روپیه از قرار دانه بیست و شش نخود وزن ده عدد در یک تومان رواج از مال خالص عالیحضرت رفیع منزلت آقا حبیب اله خَلَف مرحوم آقا عبدالکریم نراقی بر ذمه(ضمانت) و رقبه(مِلک) خود قبول شرعی دارد نیکو فطرت آقا محمدعلی خَلَف مرحوم خالوآقا بابای نراقی شرعا دین ثابت و لازم است که انشالله تعالی وجه مزبور را از تاریخ ذیل بعد از مدت یکسال تمام هلالی اَدا و کارسازی نماید و عذری نیاورد و مرهون مبلغ مرقوم هم نمود که ...... نشود الا به اداء جزء اخیر از دین مجرای المیاه(آب روان) سی سراچه آب مزرعه موسومه لاستان از جمله بیست و چهار طاق که مدارش دوازده شبانه روز است و تمامی یکعدد باغ معنب مشجر( باغ درختکاری شده از انگور و میوه) واقع در مزرعه مزبور که مشهور است به باغ رجب که تخمینا هشت فقیر می باشد که محدود است به حدود اربعه حدّی به باغ ورثه حاجی محمدولی و حدّی به باغ حاجی محمد رضا و حدّی به باغ میرزا پاره دوز و حدّی به شارع مع ما یتعلق بها و تمامی یک عدد باغچه واقع در مزرعه مزبور که مشهور است باغچه پنج که خمینا هشت قفیز ( قفیز واحد مساحت حدودا 200 متر)می باشد که محدود است به حدود اربعه حدّی به باغ علی اکبر حاجی ابراهیم و حدّی به باغچه حاجی محمد رضا و حدّی به باغ حاجی ابراهیم و حدّی به باغ خود راهن(گرو کننده) که باغ آقا لطفعلی مشهور است بانضمام دو ساق درخت جوز(درخت گردو ) که در باغ مزبور غرس(درخت کاشتن) است وکیل در حیات و وصی در ممات(مرگ) خود گردانید راهن مرتهن(در گرو – گروگان) را که با وجود حلول اجل و عدم اداء دین مرهونین مرقوم را راغب به شراء فروخته به زیاده و نقصان رجوع نماید .

بعد از انتقال منافع مرهونین از راهن به سوی مرتهن به مصالحه صحیحه شرعیه قبول نمود بمال المصالحه مقدار صد دِرهم به وزن شاه جوء فائیزه(رستکار) و مبلغ یکصد دینار رایج مزبور و صیغه مراهنه و مصالحه صحیحه شرعیه جاری شد .

و کان ذالک التحریر فی ششم شهر رمضان المبارک سنه ۱۲۸۸
6 رمضان 1288(برابر با 28 آبان 1250)

از جناب استاد حاج سیّد مجتبی غفاری فرزند سیّد محمود از بابت بازخوانی سند 150 ساله سایت سلحشوران شهر نراق مربوط به باغ رجب مزرعه(دشت) لاستان سپاسمندیم .

۰ نظر ۲۱ شهریور ۹۶ ، ۰۷:۲۸
سلحشوران شهر نراق

به گزارش سایت سلحشوران شهر نراق ؛ ایثارگری های جوانان شهر نراق در جبهه های نبرد حق علیه باطل در تاریخ به زیبایی ثبت گردیده است . آنان الگو و نماد رادمردی و فتوت هستند .

یکی از چهره های نام آشنای دفاع مقدس اهل شهر دلیران نراق حاج حسین حیدری فرزند غلامحسین از سرداران و فرماندهان غیور می باشد که بارها تا مرز شهادت پیش رفت و مدتی را در بیمارستان ها از جمله دو نوبت در بیمارستان های کشور آلمان مورد مداوا قرار گرفت .

یکی از حکم های ماموریت سردار حیدری نراقی مربوط به 35 سال پیش که به یادگار باقی مانده مرور می کنیم :

حکم ماموریت
شماره : 10377-30/100
تاریخ : 27/8/1361
به : برادر پاسدار حسین حیدری
ماموریت داده می شود از تاریخ 27/8/1361 به مدت سه ماه در معیت چهار نفر از سپاه پاسداران و 358 نفر از نیروهای بسیج شهر قم به مقصد جنوب – تیپ 17 علی ابن ابیطالب(ع) به منظور نبرد علیه کفار بعثی عراق عزیمت نمایند و پس از مراجعت گزارش کار خود را فورا ارائه دهند .

وسیله مسافرت: قطار و ماشین های سپاه

ملاحظات : از کلیه برادران نظامی و انتظامی تقاضای همکاری با نامبرده(حسین حیدری نراقی) را داریم .
ضمنا 31 نفر از برادران جهت امور تدارکاتی همراه می باشند که اسامی آن ها به پیوست ارسال می شود .
امضاء : واحد طرح و برنامه عملیات سپاه منطقه یک آقای ابن الرسول

۱ نظر ۲۰ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۲۲
سلحشوران شهر نراق

عقدنامه میرزا حبیب اله رئوفی نراقی فرزند حاج محمدصادق ابن حاج اسدالله تاجر نراقی و همسرش هما رئوفی فرزند آقامیرزا محمدعلی ملقب به شیخ الاسلام نراقی


وزین صورتی سرو بالا کند
دهد نطفه را صورتی چون پری
که کرده است از آب صورتگری
سبحان الذی خلق الازواج کلها بما تنبت الارض و من انفسهم..............
و بی غش زین سیم و زری که صداق صفحه را شاید و باید نثار بارگاه.....حضرت رسالت پناه شفاعت دستگاه برازنده قول کنت....................................................
محمد شمع جمع افرینش چراغ افروز بزم اهل بینش.....و سلام وافر و تسلیمات............تابان گوهر محیط دستگیری و آینه جهان نمای روشن ضمیری زیبنده ............................مهر سپهر مرتضی حضرت علی مرتضی صلوات اله و سلامه علیه ..................محیطی هستند پر موج و فلک فضل و دانش .............

النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی ( پیامبر اکرم(ص) : ازدواج سنّت من است ؛ هر کس از سنّت من رویگردان شود از من نیست)
رشته.....مناکحت و مزاوجت دائمیه محکم و مستحکم گردید فیمابین الشباب العاقل البالغ الرشید فهو جناب مستطاب محامد آداب آقا میرزا حبیب اله خلف رضوان جایگاه مشمول رحمت الهی حاجی محمد صادق حاجی اسدالله تاجر نراقی و علیا جاه خدارت دستگاه محبوبه حجاب عفت و مستوره نقاب عصمت عاقله بالغه باکره رشیده دوشیزه هما خانم بنت فردوس جایگاه میرزا محمد علی ملقب به شیخ الاسلام نراقی رحمت اله علیه بصداق معین و مهرالمشخص المعین مبلغ سیصد و پنجاه و یک تومان .......خزانه مبارکه مظفرالدین شاه قاجار اهداالملکه روپیه که کلا بر ذمه خود جناب مستطاب ناکح مزبور به موجب تفصیل ذیل السطر علی کتاب التعالی و سنت نبی العلی و منهاج اله و ائمه الهدی علیهم صلوات اله

کلام اله مجید یک جلد ۵ تومان
وجه نقد ما فی الذمه ۵ تومان
طلا احمر و غیرمسکوک ۸ تومان
مسینه الات صحیح ۷ تومان
فرش اطاق یک تخته ۳۰ تومان
رختخواب و دشک دو دسته ۵ تومان
ماده گاو سلیمه الاعضا راس ۵ تومان
گوسفند پنج راس ۶ تومان
لباس از حریر و زربفت و غیره ۳۰ تومان
باغ معنب و مشجرموروثی واقع در دشت لاستان شهره قصبه نراق که به باغ اشتهار دارد و مستغنی از تحدید و توصیف است همگی و تمامی مبذر ۱۰ فقره شایع بذرافشان

از تمامی همان باغ آقا شهره مشاعا با کافه ملحقات شرعیه و منضمات عرفیه از قبیل هر.....اشجار و...... و عمارت و جداری و آنچه تعلق به همان باغ آقا شهره دارد من حیث لایخرج .......شیی بقدر الحصه به ثمن مبلغ یکصد و پنجاه تومان .......

از تمامی یکدست عمارت واقعه در ..... شهره قصبه نراق مشتمل بر بیرونی و اندرونی که مشهور است همان عمارت به خانه مرحمت شان حاجی اسدالله ...................... همگی و تمامی شش شعیر شایع کامل در جمع همان یکدست عمارت یکدانگ از جمله ششدانگ

همان خانه از قسمت مفروز مالکی و متصرفی ........مرحمتشان والد ناکح ......بانضمام رقعه و بهره کافه مشاعات بنا خصوصا ممر و مدخل و مشاع و باغچه و حصار و طویله و حوض آب و غیره از هر فقره ..........بقدرالحصه به ثمن یکصد تومان مسکوک رایج معلوم مناکحه صحیحه شرعیه ومعاقده........ملیه دائمیه مشتمل بر صیغه عربیه .
 

   http://bayanbox.ir/view/6769651733840926744/%D9%81.jpg 

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب دکتر علی اکبر عامری فرزند قدرت الله به جهت ارسال تصویر عقدنامه پدربزرگ و مادربزرگش کمال تشکر دارد و از استاد حاج سیّد مجتبی غفاری فرزند سیّد محمود از بابت بازخوانی قسمت عمده سند که خیلی سخت انجام گرفت تشکر وافر دارد .

۱ نظر ۱۹ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۰۶
سلحشوران شهر نراق

به همت والای جانباز و آزاده گرانقدر حاج احمد ابوالحسنی پنج شنبه و جمعه تاریخ های 16 و 17 شهریور 1396 دهمین همایش رزمندگان دفاع مقدس شهر نراق و علاقمندان به شهدا برگزار گردید .

ویلای شخصی جناب ابوالحسنی در شهر بومهن استان تهران مکان مفرحی برای تالیف قلوب و همدلی مومنین در ایام خجسته عید سعید غدیر خُم و در آستانه هفته دفاع مقدس بود .

عده ای از دوستاران شهدا از مناطق مختلف خودشان را به هم رساندند و ساعت های بسی زیبا و دلنشینی از مودت و همگرایی را خلق نمودند .

در این همایش دو روزه علاوه بر بیان خاطرات رزمندگان شرایط استفاده از طبیعت زیبا و فعالیت های جانبی و مولودی خوانی نیز مهیا گردید که مورد امعان نظر حاضرین قرار گفت .

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب حاج احمد ابوالحسنی و اخوان محترمش که شرایط مطلوب برای برگزاری این همایش و انبساط خاطر و آرامش قلوب دوستان را فراهم نمودند قدردانی می نماید .




۶ نظر ۱۸ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۱۲
سلحشوران شهر نراق

به عرض مخصوص عالی می رساند از باب یک طغری (واحد شمارش چک و برات) به مبلغ شصت و پنج تومان از مال اینجانب حاجی محمد رضا تاجر نراقی بر ذمه آقا میرزا همایون و میرزا بزرگ ولدان حاجی میرزا آقا بود و دو دانگ از مزرعه محمود آباد شهره مرهونی مبلغ مزبور بود و بیست و ششم شهر جمادی الثانی ...... وعده او میباشد و محمد رضا گماشته خود را به جهت وصول همین وجه (سند) به مشهد فرستاده بودم که دریافت نماید و مدیونان مذکور او را برده بودند به خانه و سند مرهونی را از بغل او بضعف بیرون آورده بودند .

استدعا از سرکارها اینکه آنچه را بر کار محقق است کلهم در حاشیه عریضه مرقوم و به خاتم شریف مزین نمائید.

یک طغری (فقره) به مبلغ پنجاه تومان به اسم جناب سائل که از آقا میرزا همایون و میرزا بزرگ طلب داشته در سال گذشته این حقیر ملاحظه نمودم و دو دانگ مزرعه محمود آباد هم مرهون مبلغ مزبور بوده زیاده بر این شهادتی در نزد حقیر نیست
والسلام.........فی شهر جمادی الثانیه مطابق سنه 1209 ( برابر با دی 1173 شمسی)

http://bayanbox.ir/view/6769651733840926744/%D9%81.jpg

از جناب آقای حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود اهل شهر نراق از بابت بازخوانی سند 230 ساله متعلق به سایت سلحشوران شهر نراق قدردانی می نماییم .

۰ نظر ۱۷ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۲۳
سلحشوران شهر نراق
بر اساس گزارش سایت سلحشوران شهر نراق ؛ دوران دفاع مقدس ، یادآور حماسه دلیر مردانی است که تا ابد بر تارک تاریخ ایران و اقصی نقاط کشور افسانه ای می درخشد و روز بروز ابعادی تازه ای از هزاران لایه های ناگفته آن باقی مانده و باقی خواهد ماند .

یکی از این نقاط شهر تاریخی و کهن نراق می باشد که دلیر مردان آن در گرمای جلگه خوزستان و در سینه کش کوه های غرب و سرمای زَمهَریر پر از برف و کولاک آن ، در اوج روز و قعر شب در رویاروی دشمن تا بُن مسلح که حمایت مادی و رسانه ای جهانی را همراه خود داشت ، ایستادند و تا حصول کامل به اهداف مقدس خود یعنی آزاد سازی مناطق اشغال شده خاک میهن اسلامی یایمردی کردند .


ایام تجاوز عراق علیه ایران آغاز به ثبت رساندن ایثارها و پایداری هاست که یک ملت بزرگ ، در عرصه تاریخ به نمایش می گذارد و هویت راستین خود را از درون اعصار تاریخ بیرون می کشد .
در دوران جنگ نابرابر عراق علیه ایران مردان و زنان این سرزمین با آغاز جنگ و با اولین شلیک گلوله دشمن به میهن عزیز، از همه چیز خود حتی از جگر گوشه ها و عزیزترین فرزندان خود گذشتند تا اسلام و ایران پایدار بماند .
جنگ نابرابر با بعثیون عراق ، آزمون حق بود در برابر باطل ؛ آزمونی که پیروزی آن تا ابد پایدار و استوار برای این ملت باقی خواهد ماند .

در دوران هشت سال دفاع مقدس ، علاوه بر رزمندگان ، مردم این کشور نیز در طول دوران جنگ همیشه خالصانه به یاد فرزندان خود بودند و با کمک های نقدی و غیر نقدی یاری گر این غیور مردان بودند و با ارسال کمک در قالب کاروان ها و جمع آوری کمک های مردمی در بسیج پشتیبان سلحشوران بودند و به فرمایش رهبر خود امام خمینی (ره ) که کمک به جبهه کمک به اسلام است لبیک گفتند .

مردم قهرمان پرور نراق هم در این مهم پیشتاز بودند و در جمع آوری کمک های مردمی و ارسال آن به مناطق جنگی درخشیدند . کمک های مردمی نراق به جبهه ها بسیار چشمگیر بود و مردم به منظور حمایت از رزمندگان اسلام هر آنچه در توان داشتند به جبهه ها می فرستادند تا در اختیار سلحشوران در سر حدات قرار گیرد . افرادی به جمع آوری کمک های مردمی می پرداختند که از جمله آنان مُندعلی نباتی فرزند حسین بود .
نباتی تابستان سال 1361 بعد از عملیات رمضان ، پس از جمع آوری کمک های مردمی نراق که بیشتر اقلام آن دام زنده و شکر و آبلیمو تازه بود همراه راننده کامیون بصورت مستقیم از نراق به جبهه های جنوب ماموریت یافت .
مُندعلی در جمع آوری و ارسال کمک های مردمی نقش داشت. در یکی از این ماموریت ها ؛ اقلام پس از بارگیری برای رساندن امانت مردم فداکار نراق راهی جبهه شدیم . گوسفند ها در کامیون داف قرمز رنگ حاج شعبانعلی طالبی و دیگر اقلام در اتومبیل گلف شبیه ون امروزی بارگیری شد .



پس از طی طریق از شهرهای دلیجان - خمین - الیگودرز - ازنا و درود به خرم آباد رسیدیم . بعد از ظهر گوسفندان را برای اینکه در وزنشان نقصانی صورت نگیرد و لاغر نشوند از کامیون پیاده کردیم تا آب و علف بخورند . بعد از تعلیف گوسفندان و آب دادن اقدام به شمارش کردیم .
با کمال تاسف یکی از گوسفندان کم بود و چندین بار با دقت شمارش کردیم و با لیست مقایسه نمودیم و مطمئن شدیم که یکی از گوسفندان گم شده است.

دوستان از جمله امام جمعه نراق حجت الاسلام هبت الله نوروزی(۱۳۱۰-۱۳۸۲)- حجت الاسلام علی محمد مهدیزاده - دایی میرزاعلی قجری و برادرش سلطانعلی- مرحوم حاج علی محمد آعلی- مرحوم حاج قاسم تهرانی(گلاب گیر) که هزینه همه شکر و آب لیموی اهدایی را تامین نمود - شهید مُندعلی نباتی و آقای مجید مجیدی فرزند علی(دایی مجید) ابراز ناراحتی می کردند که در رساندن امانت مردم قصور کردیم .

به هر حال گوسفندان را با یکی کمتر از آمار بارگیری کردیم و با حالتی گرفته راهی اهواز مرکز استان خوزستان شدیم .
قبل از ظهر وارد مقر تیپ علی ابن ابیطالب (ع ) در جاده تازه آزاد شده خرمشهر اهواز نزدیک ایستگاه حسینیه شدیم . نماز ظهر به امامت آقای نوروزی برگزار شد. طبق معمول بین دو نماز ایشان به ایراد خطابه پرداختند که در همین حین با شیطنت خدمه های ضد هوایی چند گلوله با صدای رعب آور شلیک شد و آقای نوروزی نیم خیز نشست و سپس بلند شد و لحن صدایش متفاوت شد .

بنده و دایی مجید که لباس بسیجی بر تن داشت کنار هم نشسته بودیم ؛ کنار ما یکی از رزمندگان بود رو کرد به دایی مجید و گفت این حاج آقا (آقای نوروزی )خوب آمد و خودش را کنترل کرد چون بعضی از افراد بدلیل اضطراب نمی توانند به سخنرانی ادامه دهند . نکته جالب اینجا بود که دایی مجید رو به حقیر کرد و گفت امروز این شلوار بسیجی به داد من رسید و آبرویم را خرید اگر این شلوار تنم نبود این رفیقمان بمن نمی گفت برای ما عادی است .
همگی هم قول و هم قسم شدیم که در خصوص مفقود شدن یکی از گوسفندها حرفی زده نشود تا مورد عتاب و خطاب انسان های نکته سنج قرارنگیریم .
مدتی از گذشت این واقعه من به جبهه اعزام شدم و در عملیات محرم در جبهه عین خوش موسیان استان ایلام شرکت داشتم و چند روز بعد آقای مُندعلی نباتی در پدافندی عملیات محرم در جبهه پاسگاه شرهانی عراق حضور داشت و تاریخ 17 آذر 1361 به شهادت رسید و در گلزار شهیدان نراق آرام گرفت . چون ایشان 56 ساله و محاسن سفید داشت به حبیب ابن مظاهر شهدای نراق ملقب گردید .

پس از 35 سال از این موضوع شایسته است مردم فداکار و همیشه در صحنه نراق فرزندان خود را عفو نمایند .
http://bayanbox.ir/view/7879631728985246204/photo-%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B6-%DB%B0%DB%B2-%DB%B2%DB%B4-%DB%B1%DB%B4-%DB%B2%DB%B1-%DB%B0%DB%B0.jpg
راوی : رزمنده دفاع مقدس آقای محمد(غلام) ابوالحسنی فرزند عزت الله اهل شهر نراق – 3 خرداد 1396

۱ نظر ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۳۳
سلحشوران شهر نراق

عکس کم نظیر متعلق به 88 سال قبل در شهر نراق تقدیم می گردد :

معلم زحمتکش محمد رئوفی (1289 – 1372) فرزند حبیب الله
کودک نشسته ؛ پروین رئوفی فرزند محمد
کودک ایستاده ؛ فرخ خانم رئوفی(1306- 1396) فرزند حبیب الله

۰ نظر ۱۵ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۲۰
سلحشوران شهر نراق

اعرف الموم بما فیه حسن علی غلام رضا
اجاره صحیه شرعیه دادم اقل خاکسار کاظم خَلف مرحوم آقا محمد جعفر آقا عبدالوهاب نراقی به عالیحضرت رفیع منزلت آقا محمدباقر خلف مرحمت شان ... حاجی محمد مهدی تاجر نراقی همگی و تمامی چهار فقره از جمله یکدرب باغچه مشهور به باغچه کوله که محدود است به حدود اربعه ؛ حدّی به شارع و حدّی به باغ ورثه حاج سلمان و حدّی به زمین ورتران به موازی 8 مَن به وزن شاه گندم و جو بالمناصفه که در رفع محصول کارسازی نماید .

از حال تحریر الی انقضای اول مهر آتیه
و کان ذالک فی اول مهر ماه جلالی ..... من – سنه 1292(برابر 1254 شمسی)

حبیب الله ابن فتح الله عالیجناب ملا آقاخان

امضاهای پشت سند :
بابت اجازه ظهر به تاریخ شهر رمضان 1293(برابر 1255 شمسی) جو و گندم 8 مَن
به تاریخ شهر رمضان 1294(برابر شهریور 1256) جو و گندم 8 مَن
خ شهر شوال 1295(برابر شهریور 1257) جو و گندم 8 مَن
شهر شوال 1296(برابر شهریور 1258) جو و گندم 8 مَن


از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود اهل شهر نراق از بابت بازخوانی سند قریب به یک قرن و نیم پیش متعلق به سایت سلحشوران شهر نراق سپاسمندیم .

۰ نظر ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۰۲
سلحشوران شهر نراق

60 سال پیش دبیرستانی به نام فروغی فعالیت و محصلین زیادی داشته است ؟

به یک فقره سند معتبر که توسط سایت سلحشوران شهر نراق تهیه گردیده توجه فرمایید :

شماره 5
تاریخ 27 آبان 1335
وزارت فرهنگ
اداره فرهنگ شهرستان محلات
پول رسید شهریه دانش آموزان دبیرستان فروغی نراق

مبلغ 45 ریال بابت شهریه مهر و آبان و آذر ماه 1335 آقای علی اکبر جعفری دانش آموز کلاس سوم به صندوق دبیرستان رسید .

امضاء مدیر : اورمزدی


🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

یادآوری می گردد رئیس دبیرستان فروغی آقای خسرو اورمزدی خرمشاهی فرزند رستم سال 1306 در یزد متولد شد . سال 1324 به عنوان معلم وارد شهر نراق گردید و طی سال های 1334 و 1335 نماینده فرهنگ نراق بود .
بعد با خانم نراقی مرحومه سکینه رحیمی ازدواج و صاحب چندین فرزند شدند. آقای اورمزدی سال 1355 بازنشسته گردید و تاریخ 22 اردی بهشت 1396 در سن 90 سالگی در اصفهان به رحمت خدا پیوست .


مرحوم خسرو اورمزدی خرمشاهی

مطلبی که مهم هست اینکه در نراق دبیرستانی به نام فروغی وجود نداشته ولی دبیرستانی به نام امینیان شهر نراق محرز است . چون مرحوم اورمزدی خرمشاهی علاوه بر نراق در شهرهای دیگر استان مرکزی فعالیت فرهنگی داشته باید بررسی شود که دبیرستان فروغی مربوط به کدام شهر می باشد .


۰ نظر ۱۳ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۳۲
سلحشوران شهر نراق

وزارت فرهنگ
اداره فرهنگ شهرستان محلات
تاریخ ۱۶ دی ۱۳۳۳

آقای حاج رضا علیئی(آعلی)
چون از طرف اصل چهارم مقرر شده برای چاه آب دبستان نراق تلمبه بدهند و قرار شد حلقه چاه آن را اهالی حفر نمایند و قبلا اعتباری برای حمام نراق منظور شده ؛ لهذا شما فعلا مبلغ هفتصد ریال برای حفر چاه در دبستان به مُقنی مربوطه بپردازید . در محاسبه شما محسوب است .

تاریخ ۱۳۳۳/۱۰/۱۶

اسامی امضاء کنندگان سند :
... یوسفی - .... یوسفی نراقی – منصور قاسمی – حسین غفاری - ... نراقی
احتمالا اسماعیل علیئی(آعلی)

۰ نظر ۱۲ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۳۲
سلحشوران شهر نراق

اما بعد   چون قبل از تاریخ ذیل مرحمت و غفران پناه حاجی میرزا ابن مرحوم حاجی ربیع نراقی دعوت حق را اجابت نموده  از پس دارفانی بدار عقبی ارتحال مخلفات و متروکات او و زوجه او بایست فیمابین ورثه او تقسیم شود و وارث منحصر به سه پسر وهم حاجی ربیع و حاجی قاسم و حاجی حاتم و دو دختر وهما رقیه خانم و سَرو جهان و اثاث الدار و مطالبات و ....... که از مرحوم باقی مانده بود علی وفق الشریعه فیمابین ورثه مذکوره تقسیم شود (شد) و املاک و آب که از او مانده بود در مقام تقسیم در آمده

با اطلاع اهل خبره و به  قرعه شرعیه تقسیم نمودند و اولا حاضر گردید رقیه خانم حقوق خود را از آب و املاک و خانه مصالحه نمود با برادران خود به نصف باغ مشترکه که با زوج خود آقا منصور بیک داشتند و نصف حصار در جنب آن و ممر و مجرای بیست و هفت سراجه و نیم آب مزرعه لاستان که پانزده تومان و شش هزار دو عباسی قیمت باغ شد و بیست و دو تومان قیمت آب که مجموع سی و هفت تومان و شش هزار و دو عباسی شد و صیغه مصالحه شرعی جاری گردید و دیگر او را حقی باقی نمانده است .
 
ثانیا حاضر گردید سَرو جهان و حصه و سهم خود را  از آب و املاک و خانه مصالحه نمود با برادران مذکورون همگی و تمامی باغ حاشیه مشجر واقع دراسباب علیا قصبه نراق درخت پاچناران که بیست تومان قیمت او شد و نصف باغ در آسیاب زیر زمین معین و مشجر بعلاوه ممر و مجرای سه سراچه آب قنوات علیا و سفلای قریه نراق که شانزده هزار و هشت هزار و دو عباسی و هشت هزار هم دفعته العین خانه گرفت که سی و هفت تومان وشش هزار و دو عباسی شد و غبن در مصالحه را دو همشیره اسقاط نمودند و مصالح آنچه متصرف گردیدند و بعد ملک .......... پسران به نوعی بقیه آب و ملک را تقسیم نمودند و حصه هریک بر همین وصف است

حصه(سهم – قسمت) حاجی قاسم
آب لاستان ده سراچه  .   باغ دره   .  باغ جعفرعلی   .    باغ سربخشیان ۱۷ تومان   .   آب نراق ۵ سراچه  .   باغ ملا حسین ۱۲ تومان   .   از حاجی ربیع بگیرد ۲۸ ریال

حصه(سهم – قسمت) حاجی ربیع
باغ کاه واقع در پالو .........   .     آب قریه نراق ۵ سراچه   .    آب مزرعه لاستان ۵ سراچه   .   باغ علی قلی بیگ مع اشجار جوز ۲۶ تومان   .   زمین در باغ آقامیر در لاستان ۱۳ تومان   .    که حاجی قاسم اضافه دارد به حاجی حاتم بدهد.

حصه(سهم – قسمت) حاجی حاتم
باغ جعفرعلی در دَرِآسیاب جریب   .    زمین ورتیران جنب باغ علی قاسم   .    آب قریه  نراق ۶ سراچه آب مزرعه لاستان ۲ سراچه  .   زمین سرپارو۱۱تومان  .  ........یک طاق

ذی الحجه 1224 ( برابر با دی 1188 شمسی)


http://bayanbox.ir/view/7987294471318964870/photo-2017-04-19-23-10-36.jpg
از استاد معزز حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود اهل شهر نراق از بابت بازخوانی سند 214 ساله متعلق به سایت سلحشوران شهر نراق کمال قدردانی را می نماییم .

۰ نظر ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۳۱
سلحشوران شهر نراق


بازبین کنتور : اصغر رضایی

نام مشترک: حاج رضا علیئی(آعلی)

۵۵ ریال طی دو ماه بابت یک شعله برق در کاروانسرای مقابل مسجد بازار

بابت پنج روز خرابی کارخانه برق  و خاموشی از مبلغ کل کسر شده

۰ نظر ۱۰ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۳۳
سلحشوران شهر نراق


ازراست  : حاج رضا مجیدی .شهیدمسلم قاسمی . محمدرضابوجاری ( محمدی فر) . سیدهادی موسوی












شهر نراق سال ۱۳۵۰ منزل محمدخان یوسفی

از راست: دوست نزدیک فریدون فروغی- علی شادمان - مرحوم فریدون فروغی نراقی- مرحوم محمدخان یوسفی



مزرعه بهشت آباد - ( آبشتا) شهر نراق - سال 1371

ایستاده از راست : علی رمضانی فرزند حسن - حسن حیدری فرزند محمد علی- مرحوم مرتضی حمزه ای فرزند عبدالمبین

نشسته از راست : مرحوم سید علی (غلامرضا) جوادی فرزند سید ماشاالله - ابوالفضل لطفی فرزند محمد - محسن قجری فرزند علی





این عکسها گویای خاطرات قشنگ زندگی است .خاطراتی که هنوز با وجود گذشت سالها از آن  بوی تازگی و عطر خوش مهربانی می دهد . هنوز هم که هنوز است وقتی  آلبوم خاطرات آن روزگار را مرور می کنیم اشک شوق و لبخند دلنشین  دوستی با هم در می امیزند و ساعت ها وقتمان صرف مرور این خاطرات می شود.


خاطرات خوش گذشته را با هم ورق می زنیم تا.............


سلحشوران شهر نراق

۰ نظر ۰۸ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۵۶
سلحشوران شهر نراق
متولد سال 1333 در شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان استان مرکزی هستم . 21 اردیبهشت ماه سال 1353 از طریق گروهان ژاندارمری شهرستان محلات به خدمت سربازی اعزام شدم . چهار ماه آموزشی را در پادگان لشکرک تهران و دو ماه تخصصی را در لشکر 92 زرهى اهواز در رسته زرهی یا تانک ام 60 سپری نموده و به اخذ درجه گروهبان سوم وظیفه نایل آمدم .
http://bayanbox.ir/view/8222898178386815479/814704000-119394-1.jpg
در آن زمان دیپلمه ها با معدل زیر 14 سپاه دانش و بهداشت و بالای 14 گروهبان می شدند . بعد از اخذ درجه به گردان دژ 151 خرمشهر اعزام شدم و تا پایان خدمت وحتی 12 روز اضافه در آن گردان حضور داشتم .
لازم به ذکر است که گردان فوق یک گردان مستقل مرزی و رزمی و از گردان های نمونه ارتش بود که شامل چهار گروهان رزمی به استعداد هر گروهان 200 نفر بود و در زمان جنگ اول ایران و عراق در خرمشهر به عنوان گردان مرزبانی تاسیس شده بود . ماموریت آن حفاظت از مرزهای خرمشهر یعنی منطقه کوشک و شلمچه بود و هر دو ماه جایشان را با هم عوض می کردند .

جنگ اول ایران و عراق از سال 1348 شمسی یعنی زمانی که ژنرال احمد حسن البکر(1914- 1982) پدر زن صدام حسین عبدالمجید تکریتی(1914- 1982) رییس جمهور عراق بود آغاز شد .در آن زمان صدام حسین نخست وزیر عراق و برنده این نبرد هم ایران بود که با تمام قدرت در مقابل عراق ایستاد و حتی ارتش عراق را هم از مرزهای خودش هم به عقب راند و قسمت وسیعی از مناطق استراتژیک ارتش عراق را به تصرف خود در آورد.

بعد از مستقر شدن در گردان دژ، چون گروهان ما در منطقه بود به مرز کوشک اعزام شدم . لازم به ذکر است که کوشک و شلمچه یک منطقه وسیع مرزی بین ایران و عراق بود که در زمان جنگ یک نوار مرزی به طول 90 کیلومتر توسط ایران در آن کشیده شده بود و 30 سنگر بتونی زیر زمینی در آن احداث نموده بودند که به این سنگر های بتون آرمه ای به اصلاح " دژ " می گفتند .
این دژها 3 کیلومتر از هم فاصله داشتند. از دژ شماره 1 که از پشت کارخانه پتروشیمی شهر بصره و نزدیک به شهرک ولیعهد شروع می شد تا دژ شماره 16 که به محدوده استقرار این دژها " شلمچه " ومحدوده دژ 17 تا 30 را کوشک می گفتند. هر منطقه برای خودش یک ستاد فرماندهی داشت که مرکز گروهان مستقر در منطقه بود. در کل در این نوار مرزی دو گروهان به استعداد 400 نفر مستقر بودند یعنی هر سنگر( دژ) شامل 13 نفر خدمه بود. یک نفر گروهبان یا استوار به عنوان فرمانده دژ و یک نفر گروهبان با درجه پایین تر به عنوان معاون . این معاونت شامل گروهبان وظیفه هم می شد و بقیه هم سرباز بودند.
هر دژ شامل دو دستگاه تانک ، یک قبضه تفنگ 106 میلی متر مستقر روی جیپ شهباز، یک قبضه تیر بار کلاشینکوف و بقیه تفننگ ژ3 - آر.پی.جی7 - کلت فدرلایت، کلت اعلام خطر - دوربین دید در شب و .. بود .
با توجه به اینکه در همان سالهای اول جنگ دشمن از مواضع خود عقب نشینی کرده بود ولی جنگ پایان یافته نبود و جنگهای چریکی و نامنظم به شدت در منطقه ادامه داشت به طوری که رزمندگان هیچ حالت استراحت نداشتند و در طول شبانه روز خصوصا در شب آماده هر گونه رزم احتمالی بودند. لشکر 92 زرهی اهواز و تپپ یک زرهی دزفول در طول مدت جنگ که 7 سال به طول انجامید در حال آماده باش به سر می بردند.

دو گروهان دو ماه در منطقه بود و بعد از آن به پادگان داخل شهر می آمد و جایش را به دو گروهان دیگر می داد. این روال به این صورت ادامه داشت. در ضمن دو پاسگاه هم به نام پاسگاه طلاییه قدیم و جدید هم در منطقه کوشک و شلمچه مستقر بودند نیروهای آن عمدتاً چریک بودند و با سایر نیروهای منطقه همکاری می کردند . از طرفی حمام هم در منطقه نداشتیم و هر سنگر دارای یک منبع آب بتونی 1000 لیتری برای آشامیدن داشت که هفته ای یک بار آن را آب می کردند و باید در مصرف آب صرفه جویی می کردیم . از هر سنگر هم روزی یک نفر با یک دستگاه ماشین " زیل " ارتشی مجاز بودند که در خرمشهر به حمام بروند. در آن سال حقوق و مزایای من به عنوان گروهبان 3 وظیفه 1200 تومان بود و یک سرباز عادی 17/5 ریال حقوق داشت. بنزین هر لیتر7/5 ریال (هفت ریال و ده شاهی) بود و همه چیز فراوان و ارزان بود.
در اوایل سال 1355 شمسی جنگ تقریباً پایان یافته اعلام شده بود . چون کارشناسان عراقی ورودشان به منطقه آزاد گردیده بود و مرتب در حال نقشه برداری بودند. از طرفی حسن البکر رییس جمهور عراق از محمدرضا شاه پهلوی(1298ش – 1359ش) دعوت کرده بود که به عراق برود و شاه هم امتناع کرده بود. خلاصه جنگ توسط صدام حسین نخست وزیر وقت عراق و امیرعباس هویدا (۱۲۹۸ش – ۱۳۵۸ش) نخست وزیروقت به نفع ایران خاتمه یافت و کلیه مناطقی هم که در اوایل جنگ از عراق توسط ارتش ایران تصرف شده بود مجدداً به عراق مسترد گردید.
در 21 اردیبهشت سال 1355 از خدمت ترخیص شدم زمزمه انقلاب تازه به گوش می رسید و هر روز ابعاد تازه ای به خود می گرفت تا اینکه بهمن 1357 به پیروزی رسید. در همین اثنا صدام حسین به جای حسن البکر رییس جمهور عراق بر مسند قدرت رسید و مجدداً جنگ را شروع کرد و از منطقه ای که فقط 400 نفر امنیت و حفاظت آن را به عهده داشت یعنی کوشک و شلمچه با چند لشکر به ایران حمله کرد و شهر های خرمشهر و آبادان و منطقه وسیعی از مناطق جنوب کشورمان را به تصرف خود در آورد.
در اواخر سال 1359 سازمان نظام وظیفه نیروهای احتیاط سال 1355 را مجددا به خدمت مجدد زیر پرچم فرا خواند . من در آن موقع معلم حق التدریسی بودم و درس و مشق را رها کرده و خود را جهت عزیمت به جبهه به پاسگاه ژاندرمری محل معرفی نمودم .
از راست : مرتضی علی آقایی ، شهید غلامعباس علی آقایی
روز 29 اسفند 1359 از استان البرز(کرج) به پادگان زنجان با دو دستگاه مینی بوس اعزام شدیم . درست شب سال تحویل و زمان تحویل سال 1360 به پادگان زنجان رسیدیم . یک هفته آنجا آموزش دیدیم و مجددا ما را به پادگان قزوین آوردند. در آنجا در یک گروهان به نام گروهان " کماندوی الله " به مدت یک هفته آموزش نطامی تکاوری از قبیل پرش از مانع ، پرش پلنگی ، پرش با طناب و ... دیدیم و پس از آن ما را به منطقه عملیاتی جنوب یعنی پل کرخه و منطقه هویزه اعزام کردند.
در آن زمان قسمتی از پادگان سوسنگرد و منطقه هویزه در عملیات نصر تازه از اشغال ارتش متجاوز عراق آزاد شده بود و لشکر قزوین به کمک سایر نیروهای ارتش دشمن را تا شمال رودخانه کرخه عقب رانده بودند و مانع از پیشروی مجدد دشمن به خاک کشورمان شده بودند .
    
سپاه با اینکه یک نهاد تازه تاسیس بود و در حال سازمان دادن نیروهایش بود ولی دوشادوش نیروهای ارتش می جنگید بدون اینکه از هیچگونه پشتیبانی زرهی و توپخانه منظم بر خوردار باشد . دشمن تا نزدیک اندیمشک رسیده بود ولی حضور مقتدرانه ارتش و سپاه مانع پیشروی آنها شده بودند .صدای توپ و موشک از هر طرف به گوش می رسید. شهر دزفول و پایگاه هوایی آن آماج موشک های عراقی ها بود، کارخانه نیشکر هفت تپه تخریب شده بود ولی مردم و نیروهای نظامی همچنان مقاومت می کردند.
از آغاز جنگ تا خرداد 1360 فرماندهی کل قوا به عهده سید ابوالحسن بنی صدر بود که در شور جنگ دم از صلح می زد و باعث پیشروی بیشتر دشمن به خاک کشور شد که با مقاومت و پایداری دلاورمردان سپاه و ارتش روبرو گردید .
در اولین فرصت حضرت امام خمینی(ره) بنی صدر را از فرماندهی عزل و مجلس هم رای به عدم کفایت او داد که با تایید حضرت امام راحل از سمت ریاست جمهوری عزل گردید و سه ماه بعد در شهریور سال 1360 خدمت احتیاط من نیز خاتمه یافت .
لازم به توضیح است که سال 1355 آقای اصغر صفری(حمامی) فرزند مرتضی قلی آن مقطع سرباز پالایشگاه نفت آبادان و آقای علی اکبر عضایی فرزند عباس هم در خرمشهر راننده آمبولانس بود .
http://bayanbox.ir/view/1425652319162819415/%D8%BA.jpg
سایت سلحشوران شهر نراق از جناب آقای مرتضی علی آقایی فرزند علی اکبر اهل شهر نراق از بابت شرح خاطراتش قدردانی می نماید .

۱ نظر ۰۶ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۱۸
سلحشوران شهر نراق

بر اساس گزارش سایت سلحشوران شهر نراق ؛ کمتر از یک قرن و نیم پیش سال 1250 شمسی فرزند خلفی در نراق متولد شد که نامش را علی گذاشتند . علی در خانواده مذهبی و متدین پرورش یافت که از خادمان مسجد و بانیان هیئت های مذهبی و عزاداری بودند .


مرحوم  استاد علی رضایی(جرّاح) فرزند غلامرضا ابن حسین(1250 ش - 1334 شمسی)

پدرش غلامرضا رضایی فرزند حسین و مادرش ..... فرزند ..... از مردم نیکو ضمیر به شمار می رفتند . همسرش خاور خانم ... فرزند غلامعلی و صاحب چهار فرزند شدند که محمد،هاشم،عصمت و عزت رضایی نام داشتند .  خاور خانم پس از فوت در بقعه شاه سلیمان خاکسپاری گردید ولی در بازسازی صحن سنگ قبر مشارالیها از بین رفته است .

معصومه خاتون یکی از خواهرهای علی بود . علی ارتباط دوستانه ای با اهل علم و عالمان دینی برقرار نمود و پذیرای روحانیونی بود که از قم برای امر تبلیغ در ماه های رمضان و محرم به نراق می آمدند .

http://asanteb.com/wp-content/uploads/2017/03/daro-giahi-98698.jpg

رضایی فردی خیّر و نیکوکار و با هوش و استعداد شایسته توانسته بود در قسمتی از امور پزشکی به صورت تجربی تبحر پیدا کند و با داروهای گیاهی بر اساس دستورات بوعلی سینا دارو تهیه و بیماران را معالجه نماید . بر این اساس به استاد علی جرّاح در نراق و منطقه شهره گردید .

 

چاقوی جراحی یا نیشتر متعلق به مرحوم  استاد علی رضایی(جرّاح)

استاد علی جرّاح در زمانی که دکتر و دارو در مضیقه بود بیماری های مختلفی را بهبود می بخشید که نمونه های آن عبارتند از :
دُمَل – زخم های ناشی از شکستگی ها – سیاه زخم – غده های زیرپوستی – زخم های منجر به عفونت – مارگزیدگی – عقرب زدگی .
بریدگی های عضلانی را با مَرهَم گیاهی و با خارج کردن عفونت به وسیله تیغ جرّاحی بنام نیشتَر مداوا می کرد. جالب توجه اینکه نیشتر استاد علی همچنان به یادگار نزد اقوامش به عنوان یادگار نگهدای می شود . روش دیگری نیز مانند حجامت و زالو درمانی از معالجات استاد علی بود .

یک قرن پیش و بلکه بیشتر علم پزشکی و طبابت در دسترس همگان نبود و فاقد گستردگی بود بر این اساس منهای مردم نراق ؛ افراد نیازمند به درمان از اطراف و اکناف و دلیجان به نراق می آمدند و در منزل استاد علی جراح وارد می شدند و گاهی هم ایشان را دعوت می کردند تا به آبادی های دیگر رفته و بیماران را مداوا نماید .

استاد علی دلبسته و چشمداشت به پول کسی نبود فلذا درخواستی برای معالجه نداشت مگر اینکه افراد خودشان با اشتیاق مبلغ یا خصوصا کالای مورد مصرف آن روزگاران را هدیه می کردند .
حتی افرادی از قصبات و آبادی ها به منزل ایشان در نراق مهمان می شدند تا چند روز را بیتوته می کردند تا طول درمانشان کامل شود چون وسیله ایاب و ذهاب به ندرت یافت می شد .

 

کلبتین متعلق به مرحوم  استاد علی رضایی(جرّاح)

یکی از بیماری های متداول یک قرن پیش دندان درد بود که قابل ترمیم نبود و عِلم این کار نیز وجود نداشت و تنها علاجش کشیدن دندان بود که استاد علی از ابزاری به نام کَلبَتین استفاده می کرد که همچنان یادگار او توسط اقوامش نگهداری می شود . کلبتین انبرک مانندی است که در نراق به وسیله آن دندان را از آرواره بیرون می کشیدند .


سنگ قبر استاد علی رضایی در صحن بقعه شاه سلیمان شهر نراق

استاد علی رضایی جرّاح پس از 84 سال عمر شریف و خدمات صادقانه به خلق الله سرانجام تاریخ  7 تیر 1334 برابر 9 ذیقعده 1374 به رحمت خدا پیوست و پیکر پاکش توسط خانواده و مردم شریف در صحن بقعه شاه سلیمان شهر نراق خاکسپاری گردید .
با اینکه 62 سال از فقدان استاد علی جرّاح می گذرد لیکن سنگ قبر قدیمی وی علی رغم بازسازی صحن در سنگفرش صحن موجود می باشد .

مرحوم استاد محمد رضایی

تنها فرزند ذکور ایشان به نام استاد محمد رضایی ضمن اینکه در مغازه اش به کسب و کار مشغول بود با ذکر خوشش به مدح و ثنای ائمه معصومین علیه السلام می پرداخت .

سایت سلحشوران شهر نراق ؛ از جناب حاج علی اکبر رضایی فرزند محمد از بابت مساعدت در تهیه پست در خصوص پدربزرگ گرانقدرش سپاسگزار می باشد .

۰ نظر ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۵۵
سلحشوران شهر نراق

براساس گزارش سایت سلحشوران شهر نراق ؛ آقای محمود مرادی تاریخ 1 مهر 1351 در شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان استان مرکزی تولد یافت و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش سپری نمود .

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1394/04/22/13940422000427_PhotoA.jpg 

پدرش حاج علی محمد مرادی فرزند نصرالله و مادر محترمه اش خانم بخشنده نجاتی فرزند حسین از زمره نیروهای انقلابی و پیرو رهبر کبیر انقلاب آیت الله سید روح الله خمینی(ره) می باشند . بر این اساس در نیمه اول سال 1357 مغازه شیشه بُری آنها که محل کسب بود به دلیل وجود عکس رهبران دینی توسط مامور ژاندارمری رژیم پهلوی مورد شلیک گلوله تفنگ ژ3 قرار گرفت و آسیب مالی به آنان وارد آمد .

http://naragh.ir/uploads/photo_2017-03-05_11-45-38.jpg

آنها ارادتمندی خویش به رهبر و کشور را همچنان در مقطع جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران حفظ نموده و از پشتیبانان رزمندگان دفاع مقدس در سرحدات نبرد بودند و به ستاد پشتیبانی جنگ کمک می کردند . یکی از فرزندان این خانواده محترم به نام احمد مرادی از سلحشوران شهر نراق می باشد که تاریخ 13 فروردین 1367 طی عملیات والفجر 10 در جبهه حلبچه عراق مجروح شیمیایی گردید و از جانبازان 15 % دفاع مقدس می باشد .

آقای محمود مرادی شهریور سال 1373 لغایت شهریور 1375 خدمت سربازی اش را در تهران و لشکر 27 محمد رسول الله(ص) سپاه پاسداران انقلابی اسلامی در اتوبان شهید عباس دوران سپری نمود .
از مهر 1375 که تازه کار بازسازی بقعه متبرک زبیده خاتون(س) از نسل چهارم امام جواد علیه السلام شروع شد ایشان نیز در آنجا فعالیت داشت تا اینکه اواسط سال 1376 در شهرداری نراق استخدام گردید .

http://s7.picofile.com/file/8241909600/d87e369f9c13ee4f89446af222513248bb3379e5a15fa15ba3a04b5aa5f737b7.jpg

سال 1384 در آزمون دانشگاه قبول و مدرک لیسانس علوم ارتباطات خود را از دانشگاه آزاد اسلامی اراک دریافت نمود . سپس در مقطع کارشناسی ارشد در رشته علوم سیاسی ادامه تحصیل داد .
در سومین دوره شورای اسلامی سال 1387 تصدی شهرداری بر عهده او واگذار گردید و تاریخ 12 شهریور 1392 در اولین جلسه دوره چهارم شورای اسلامی شهر نراق برای دومین بار اداره شهرداری به ایشان سپرده شد .

http://bayanbox.ir/view/5090849028535921947/2951182-4566401.jpg

حاج محمود مرادی سال ها در بسیج زادگاهش عضویت دارد و با دارا بودن مسئولیت همیشه خود را یک بسیجی دانسته و در اکثر مراسم های این نهاد مجددانه شرکت می کند .
عطش و علاقه او به شهدای گرانقدر از جمله 80 شهید نراق و 7 شهید گمنام دفاع مقدس وصف ناپذیر است و بر این اساس به خانواده های ایثارگران از جمله شهدا ارج می نهد و مرتب به دیدارشان می رود.

http://naragh.ir/Files/Images/slide/636375312656602808photo_2017-08-05_11-55-07.jpg

به دلیل حضور چندین کارمند شهرداری نراق در هشت سال دفاع مقدس فضای معنوی قشنگی در شهرداری حاکم است و هفته دفاع مقدس هر سال به همت آقای مرادی از تلاش های این زحمتکشان تقدیر می شود و ماکت های رزمندگان مقابل شهرداری به نمایش گذاشته می شود که هر رهگذری را به تماشا وا می دارد .
در ایّام های خاص در سطح شهر نیز بَنر و تبلیغات شهرداری و شورای شهر قابل مشاهده می باشد .

http://payamedelijan.ir/uploads/posts/2016-03/1456991025_photo_2016-03-03_11-16-25.jpg

آقای مرادی از ابتدای تفکر و راه اندازی سایت سلحشوران شهر نراق همپای آنان است و برای پیشبرد اهداف گوناگون آنان همیت و تلاش وافر دارد و حتی از لحاظ مالی مساعدت می کند .
در مراسم ها و همایش های خاطره گویی سلحشوران شهر نراق از اولین افرادی است که حضور گرم و صمیمانه دارد و حتی خاطره های خود از جهادگران این عرصه را بازگو نموده که مورد تشویق رزمندگان قرار گرفته است .

http://s3.picofile.com/file/8203956068/o_2_.png

حاج محمود به دلیل مطالعات گسترده ای که دارد خود یک کتاب تاریخ منطقه ای است . وقایع اتفاقیه طی یکی دو قرن که پیرامون نراق و دلیجان و کاشان و اکناف آن را بر اساس مطالعاتی که داشته به زیبایی و بیان شیوا نقل می کند و امیدواریم مجموعه دانش و فیش برداری و تحقیقات میدانی که سال ها رصد کرده است منتج به چاپ کتاب شود تا مورد استفاده همگان گردد .

http://www.naragh.ir/uploads/photo_2017-07-27_10-22-55.jpg

سایت سلحشوران شهر نراق از جناب مهندس حاج محمود مرادی از بابت تلاش های موثرش در زمینه های مختلف تقدیر و تشکر نموده و همواره آرزومند موفقیت روزافزون در مراحل دیگر پیشرفت این بزرگوار می باشیم .

۷ نظر ۰۲ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۲۵
سلحشوران شهر نراق

هدایت به بالای

folder98 facebook