سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

۱۴ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است


ما را در سر سودای عاشقی است

                                                   و دفاع همچنان باقیست

                                                                                                                                                                                                              و تا انتها ایستاده ایم.....

۰ نظر ۱۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۱:۳۸
سلحشوران شهر نراق

هو
بیع نمودم و بفروختم به بیع لازم جازم صحیح شرعی قطعی راقم المعروف(نگارنده معروف – نویسنده) حسین خلف مرحوم مقصور خیرالحاج حاجی محمد جعفر نراقی به عالیحضرت آقا جان خلف مرحوم آقا محمد علی من القصه همگی و تمامی یکدرب حصار مخروبه مشهور به حصار مرحوم حاجی علینقی واقعه در محله مُلایان
محدود به حدود اربعه
دو حد آن به شارع
حدی به حصار آقا احمد حاجی حسین
حدی به حصار جناب محمد مهدی کربلائی محمد حسن
با جمیع آوار و سنگ که جوف(داخل) حصار است باستثناء هیچ شیئی از آن بمبلغ چهارده تومان نصف هفت تومان رایج سلطان ریال ناصرالدین شاهی عددی یکمثقال ده عدد یکتومان رواج نقد فی المجلس واصل و عاید اینجانب گردید و مشتری نیز تصرف مالکانه مستحقانه نمود تلک المراتب ملک طلق مشتری مزبور است مرا حقی و بهره ای باقی نمانده . فی شهر جمادی الثانی سنه 1305(برابر با 25 بهمن 1266)
مهر: یا اسدالله الغایب
 مهر: حبیب الله
 مهر: بسم الله الرحمن الرحیم
 اعترف بما رقم فیه لدی
مُهر: ابوالقاسم(کاتب قباله ملا ابوالقاسم فروغی نراقی فرزند ملا عبدالکریم)
 من الشاهدین اقل جواد خلف مرحوم آقا قاسم نراقی 1306

سایت سلحشوران شهر نراق ، از استاد خستگی ناپذیر حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود از بابت بازخوانی قباله مِلک در محله مُلایان نزدیک به 140 سال پیش سپاس گزار می باشد .

توضیحات : بعضی از القاب و اسامی مورد استفاده یک قرن و نیم پیش در حال حاضر موجودیتی ندارد و اسامی مثل محله ملایان یا حصار حاج علینقی و نام های افراد ذکر شده در متن سند از افکار مردم نراق حذف شده است .

۰ نظر ۱۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۱:۳۸
سلحشوران شهر نراق

بسم الله الرحمن الرحیم

همه شما ارتش امام زمان (عج)هستید.      امام خمینی(ره)
حضور محترم پدر و زن پدر وبرادرهای مهربانم سلام عرض می کنم.
با درود فراوان وطول عمر برای رهبر انقلاب وبا درود بر تمامی ملت شهید پرور ایران‌سخن خود را آغاز می کنم.وپس از تقدیم عرض سلام سلامتی شما را از درگاه ایزد متعال خواستارم.وانشاالله که از احوال اینجانب فرزند خود غلامعباس خواسته باشید سلامتی بر قرار است.

بابا حسن وخاله(فاطمه) را سلام برسانید.دایی غلامحسین را با خانواده سلام برسانید.عمو اکبر وزن عمو وفامیل را سلام برسانید.عمو محمد را با خانواده سلام برسانید.ماشاالله سه خانواده(سه زَنَه ) را سلام برسانید.جعفرعلی را با خانواده سلام برسانید.سلطانعلی را با خانواده سلام برسانید.حسینعلی را با خانواده سلام برسانید(همسایه ها).آخاله رمضان(شاطری)راباخانواده سلام برسانید.آخاله ماشاالله(علی آقایی) را با خانواده سلام برسانید.حاج محمود(رزاقی) را با خانواده سلام برسانید.حاج اصغر(رزاقی)را با خانواده سلام برسانیدقربانعلی داماد عمو محمد(یوسفی)را با خانواده سلام برسانید.سیف الله (اکبری) را با خانواده سلام برسانید.

عمو سید کاظم وعمه گلبانو را سلام برسانید.سید غلامرضا (باشی) را با خانواده سلام برسانید.سید میرزآقا را با خانواده سلام برسانید.سید حسن(موسویان)را با خانواده سلام برسانید.سید محمد(پسر عمو سید کاظم)را با خانواده سلام برسانید.زنِ حاجی(مادر سید تقی)را با خانواده سلام برسانید.حسن باشی(حسینی نژاد) را سلام برسانید.حاج علی عشقی(علی اکبری) را با خانواده سلام برسانید.غلام محمد(رزاقی) را با خانواده سلام برسانید.مصیب(حمامی) را با خانواده سلام برسانید.محمد را با خانواده سلام برسانید.قاسم را با خانواده سلام برسانید(فرزندان مصیب).خانم آغا(سید معدی) را با سلطانعلی سلام برسانید.آقا رضا بابایی را با خانواده سلام برسانید.

حاج سید حسن(بابایی)را با خانواده سلام برسانید.سید غلامرضا بابایی را با خانواده سلام برسانید.حاج رمضان را با خانواده سلام برسانید(طالبی).نصرت الله باشی را با خانواده سلام برسانید.تمام فامیل ها که در نراق هستند ومن ذکر نام آنها را فراموش کرده ام سلام برسانید. انشاالله نامه قبلی که من نوشته ام به دست شما رسیده باشد.واگر رسیده انشاالله ناراحت نشده باشید.
خوب،من نامه برای شما نوشتم ،می خواستید جواب یک‌نامه را برای من بنویسید؟شاید بگویید که هر کسی برای خودش یک نامه بنویسد.می توانستید به حسین (حسینعلی)بگویید پیگیری کند اگر می گفت بلد نیستم به دایی مهدی(رزاقی) می گفتید.ایشان بنویسند کاغذ به او می دادید و می گفتیدحد اقل‌جواب نامه را  برای من می نوشت(می نوشتید).

ببخشید ،انشاالله که حالتان خوب باشد.من از اینکه نامه را خیلی ریز نوشتم دیدم کاغذ خیلی جا دارد این حرف ها(دلخوری ها)را نوشتم.البته برای اینکه‌ شاید بَدِتان بیاید.خوب ،ایشان حاج خانم (احتمالا همشیره) اگر‌آمده اند از قول من مخصوصا برسانید.ومن انشاالله حمله که تمام شد می آیم شما را می بینم.به محمد وحسین وغلامرضا بگویید که مانند گل همدیگر را ببوسند.وبه جای من یکی دو بوس به محسن(برادر کوچک) بکنید.و زن بابا(نقلی خانم)را از قول من سلام برسانید.ودوتا بوس هم به فهیمه دختر دایی مهدی (رزاقی)کنید عوض من.
دیگر عرضی ندارم جز دوری ودیدار شما که آنهم به زودی زود دیدارها تازه گردد.با سلام بر رهبر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) وبا درود فراوان برتمامی ملت ایران که جبهه دوم (داوطلبانه) تشکیل می دهند. سخنم را‌ با شما تمام می کنم وبا سلامتی پیر جماران شما را به خدا می سپارم.

علی آقایی   امضا   تاریخ ۶۱/۷/۶


یادآوری می گردد ، غلامعباس علی آقایی فرزند یوسف سال 1338 در شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان متولد شد .
مادرش خانم منیر رزاقی فرزند حسن تاریخ 17 مهر 1357 دار فانی را وداع گفت .
غلامعباس تاریخ 0/0/1358 با دختر عمویش سرکار خانم عشرت علی آقایی فرزند علی اکبر ازدواج نمود . فرزندشان خانم مریم علی آقایی تاریخ 24 فروردین 1359 متولد گردید .

علی آقایی از نیروهای متعهد و مومن برای حفظ دین و کشور به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان لبیک گفت و به جبهه اعزام گردید . تاریخ 9 مهر 1361 طی عملیات مسلم ابن عقیل در جبهه سومار استان کرمانشاه به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای زادگاهش شهر نراق خاکسپاری گردید .

شادی روح مطهرش صلوات

۰ نظر ۱۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۱:۰۷
سلحشوران شهر نراق

فـــــدایت شوم
مطالب را با آدم معروف آقا دو کلمه عرض شد السّاعه عبد وارد شد. تو این پاکت دوم دیگر کاغذی نداشت! معلوم میشود پاکت اول مفقود شده است. تعلّقه دیگر... کاغذ خاجه(خواجه)عزیز زیارت شد. اینکه قند و چائی خواسته اید خدا میداند وجه ندارم.چائی یا قند لازم دارید از اروجی بخواهید. در خصوص محاسبات آنجا هرطور صلاح است عمل فرمایید. صلاح میدانید سربسته نمایید تا بهار صلاح است ختم فرمایید. اینکه هفتصد تومان برات فرموده اید آقاعموجان ولله ندارم و مانده ام معطّل. مرقوم داشته اید در ماه ربیع الاول(سال 1331 قمری) می آیم جواب قروض را میدهم مختارید .

هر وقت می آیید تشریف بیاورید و لیکن وجه حسـین ملّا عبـــاس و حاجےمحمـد و سایرین را از کجا بدهم؟! هفتصد تومان مازوج فروخته ام.پس سایرین را از کجا بدهم؟! اجناسی که ندارم بفروشم.صبح تا ظهر حجره هستم بعد میروم خانه دیگر نمی آیم از بی پولی. لابد اینطور که شد و مردم شک می آیند خواهند آمد.خانه مجبورم ولو از هر... که بالاتر باشد.ولو باری ده تومان ضرر کند بفروشم.
آقاعمـوجان فایده شما در آنجا ماندن نیست.چه ثمری دارد،حیثیتتان میرود جهنم.بیایید اینجا فکری بکنیم.نوشته اید توتون را ببرید تبـــــریز.من حاضرم بروم شما هم میروید بروید.امّا هرکاری بخواهیم بکنیم بی بودن شما در اینجا ممکن نیست.باید فکری به حال خودمان کرد.توتون مبالغی موجود و طلبکار بیاید درب حجره چه میماند.
و البته خواستم چائی بفرستم بواسطه وجه نداشتن ممکن نشد.از اینجا دیناری نمیتوانم بفرستم. بهرحال باید فکری به حال خودمان کرد آبرو نرود و البته حتی الامکان توتون را من نخواهم فروخت ، مگر عرصه در من تنگ شود.آنوقت چشم را هم خواهم گذاشت و دست را دراز خواهم کرد.تشریف بیاورید فکری بکنیم. ده ماه است در اینجا نبوده ام.از هیچ نوعی باخبر نیستم.به تنهایی کار از پیش نمیرود.لامحاله علاج تا عیدی را باید کرد تا از قروض آسوده باشیم،آنوقت هرطور شود ممکن است. نبادا نبادا معامله حاجےابراهیـم را مینمایید.شما که منع از فروش توتون کرده اید و مدام خرید نمایید بفرستید و برات نمایید و مال فروش نرود از کجا وجه برات شما داده شود؟!

عبـدالاحـــد هم آمده است اینجا وجه میخواهد.چه خاکی بر سر کنم! راهی را شما به من نشان بدهید از روی او رفتار کنم، مانده ام معطل.باری اگر بتوانید مازوج حاجےابـــــراهیم را به وعده دو سه ماه بخرید. ضرر ندارد که مازوج او بیاید نقد شود  قدری کار راه بیفتد. و الّا توتون او لازم نیست.و در خصوص برنج ... من فروختم اینطور باشد که بخرید و برات او عقب سرش باشد لازم نیست. اینکه نوشته اید شلمو فلان مطلب را شهادت داد، آقاعمـو جان شما مگر نشسته اید که هر چه شلمو شهادت داد قبول فرمایید؟! شلمو غلط کرده‌!
در باب محاسبه حاجےمحمـود اینکه نوشته اید فلان فلان کم است یا زیاد نوشته شده،اولاً دوماه است اجناس او در خانه اش میباشد،بلکه دزدیده باشند من کم داده ام حکایت سه...مدام روسی بود که او میگفت من نیاورده ام و اصلاً نمیشناسم تا آخر از حجره اش پیدا نمودم ، حقیر و تسلیمش.گفتم کارهای حاجےمحمـود دَرهَم است. اگر از او بپرسید که قبای تند در کجاست نمیداند! نمیداند چه که حساب ندارد کارهای او. بهرحال هرطور میتوانید ختم نمایید.امورات اشنویه هرکدام به این ...تمام میشود درست کنید و هرکدام نمیشود بماند و تشریف بیاورید. اینکه مرقوم داشته اید که توتون سرگین چطور؟ آقاعمــو جان غرض عرض حقیر این است که انسان از درد لاعلاجی مجبور است که مال را به ضرر بفروشد. نه این است که شما تقصیر داشته باشید.از همدان هم ماهی یک کاغذ می آید و تمام. داد و فریاد توتون هایی که جهت او رفته است تاکنون فروش نرفته که چرا گران پای او نوشته اید.
بـــــاری! اموراتمان تمام معوّق،یعنی بواسطه بی پولی و البته از روزی که آمده ام نتوانستم صد تومان برات به همـــــدان چی ها بفروشم که کسی نخریده است.الساعه بواسطه این برواتی که کرده اید از بی هواسی نمیدانم چه مینوسم،چه که نه مالی داریم بفروشیم؟!
حجره خالی نشسته ام.نه توتون میتوانم بفروشم.روزی ده مرتبه حسیـــن ملا عباس مطالبه میکند و نمیتوانم در حجره بشینم.تشریف بیاورید ببینید راهکار چی است.نشستن در آنجا بیکار و مخارج و ما بیکار و مخارج چه ثمر دارد اینکه نوشته اید، مقصود منافع خودم در معامله میـــــرزا اکبر هم بوده است،نه اینطور نیست.
حقیر به شما نوشتم که اگر صلاح میدانید این معامله شود،تاکنون نشده است.یقین بدانید توتون را باری صد تومان بخرند تا شما تشریف نیاورید نخواهم فروخت.از تبـــــریز هم همه روزه مطالبه وجه میکنند.توتون مجد آقا که از اشـنویـه آورد سی تومان نمی ارزید!

آقامحــمدعلے همــدانے خرید و در همدان هفتاد تومان فروخته اند.نمیدانم جناب متعهد چه علتی داشته که این توتونها را نفروخته! کاغذی مال آقا ابوالقاسم در جوف(داخل) است.بدهید حاج مـــــولود ولے...از او بگیرید جهت او بفرستید.نبادا خریدی بنمایید،لازم نیست. والســـــلام
الساعه از لابلای تلگرافے به آقا نعمـت الله(احتمالا نعمت الله فرخزاد نراقی برادرِ فضل الله نراقی) گفتم که موجودی توتون را بفروشد و وجه برساند،بلکه از آنجا کاری بشود.اگر چه خاطرجمع هستم که آنهم همتی نخواهد کرد،بلکه انشاءالله وجه میرساند. مختصر آقاعـموجان بواسطه بی پولی خیلی درهم بر هم هستم،باید علاجی کرد.و دیگر سابق عرض شد که پنج تومان خواجه آقا ملا ناصـــر دارد که بابت شاگردانه نگه داشته شده.انشاءالله از او خواهید گرفت و محسوب خواهید داشت.

شاگردانه حاجـــےمحمـودی و انعام آقامحمـــد از... فراموش نشود و در صورت محاسبه اش ذکر شده.انشاءالله بزرگی خواهید فرمود.اینکه منع از خرید حاجے ابـــــراهیم شده نه این است که توتون مازوج او را نخواسته باشم و منع از خرید کرده باشم! اما بواسطه بی پولی است که مازوج او را طلبکار خواهد برد و قرض برات را به زمین خواهد ماند و وجه برات او که نرسید برات مرجوع خواهد شد و در اینصورت جز بد نامی ثمر دیگر نخواهد داشت و لیکن اگر نقدی او را برای شب عید بگذارید وعده او را وعده ۸-۹ ماه بدهد.البته توتون مازوج او را در صورت آنکه توتون او را حاجےمحمـــود صلاح بداند بخرید .

و اینکه نوشته اید از توتونها حمل ارومیـــــّه بکنم خدا میداند حقیـــــر به حدی پریشان هستم که هواس خود را نمیدانم و رشته شور از دستم پاره شده،به هیچ کاری رمقی نه کمرم و نه عقلم راست نمی آید و تمام از پریشانی است و الّا علتی دیگر ندارد و الآن که عریضه نگارم عبدالاحـــــد اینجا نشسته برای پول.خدا میداند ندارم پول هم و به حدی پریشان هستم که میترسم در امورات خطر واقع شود که خود را شهر بدر شوم. نعل میخ حاضر نیست که بفرستم.اگر نعل اردبیـــــل و زنجـــــان لازم است شاید پیدا شود.اگر لازم است بفرستم.ولیکن پول که بخرم ندارم.خود شما از وضع حجره بهتر بلد هستید. خدمت جناب حاجےمحمـــودآقا و سایر دوستان هر کس را صلاح بدانید سلام برسانید.زیاده مطلبی ندارم
...من الاقلّ محمــد سلام میرسانم.متعلقه حضرتعالے زیارت شد.خداوند سایه شما و جناب آقامحمـــود را از سر فانے کم نکرداند. یقین است که حضرتعالے لطف و مرحمت و پدری در حق فانے دارید.از بابت خانه آسوده باشید.بحمدلله همگی سلامت ، چشم والده عطاءالله(مهدوی نراقی فرزند فضل الله معاون التجار) و خود او بحمدالله خوب است.آقاعبـــاس(مهدوی نراقی فرزند فضل الله معاون التجار) را سلام برسانید.گویا کاغذ نباشد.عرض میکنم دوکلمه به والده خوب است بنویسید.قادر...را دعا برسانید. و دیگر ۱۵۰ بار کرایه کرده ام که فردا شب با مُکّاریهای زنجـانی ها به کرایه شانزده تومان ارسال شود.لیکن بدون پیش کرایه قرار دادم. توتونهای لطیـــف خان را یکجائے حمل خواهم کرد.اطلاعاً عرض شد. آقا ملا کریـــــم سلام میرساند.

پشت و روی پاکت نامه :
اشنوه( اشنویه از شهرهای مرزی استان آذربایجان غربی محلی برای تجارت) – جناب مستطاب عمده التجار آقای معاون التجار نراقی(فضل الله نراقی فرزند محمد جواد) زیده عزه مشرف شود  17 شهر صفر المظفر 1331(برابر با 6 بهمن 1291) وصول 19 صفر 1330(به جای 1331 اشتباها 1330 نوشته شده - برابر با 8 بهمن 1291)

از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی نامه از نراق به اشنویه سپاس گزار می باشیم .

از جناب آقای حمید سلطانی شایان فرزند اکبر از بابت تایپ و تنظیم 111 ساله که در آن از بحران معیشت و کسب و پیشه گلایه شده قدردانی می کنیم.


۱ نظر ۱۴ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۳:۴۸
سلحشوران شهر نراق

در اولین روز سال ۱۴۰۰ شمسی سنگ یادمان و علامت و گلدان در گلزار شهدای شهر نراق برای شهید جمشید سامری نصب گردید . این اقدام پسندیده با پی گیری موثر مهندس حسن امین زاده دَرزی شهردار نراق و  شورای اسلامی توسط زحمتکشان شهرداری صورت گرفت .

یادآوری می گردد جمشید سامری فرزند حسین تاریخ ٢٠ خرداد ١٣٢٧ بدنیا آمد . در سایه پدر و مادری فرزانه تربیت یافت و در هفتمین پائیز زندگی به مدرسه رفت . شوق آموختن علم باعث شد بعد از اخذ مدرک دیپلم تحصیلاتش را در دانشگاه ادامه دهد .
ایشان در کارخانه کِشتی سازی مشغول به کار شد . انقلاب اسلامی و حادثه عظیم تحول یکپارچه ایران او را نیز به این موج خروشان کشاند تا آنجا که به یاری رهبر کبیر نهضت حضرت آیت الله سید روح الله خمینی(ره) شتافت .

جمشید سامری در کودکی

سال چهارم دانشگاه و دو هفته از پیروزی شکوهمند مردم بر علیه رژیم منحوس محمد رضا شاه پهلوی گذشته بود تاریخ ٧ اسفند ١٣۵٧ در سن ٣٠ سالگی در میدان ونک تهران داخل ماشین فیات شخصی مورد تهاجم قرار گرفت و به شهادت رسید .  پیکر مطهرش پس از تشییع باشکوه در قطعه ۲۱ ردیف ۴۰ شماره ۴ بهشت زهرا (س) تهران خاکسپاری گردید . کد شناسایی شهید 1385575 و کُد پرونده شهید  1155-57-3-ش ثبت گردیده است .   

همسر شهید ، خانم خدیجه ونکی فرزند حسن متولد ۱۳۳۳ ساکن تهران و تنها فرزندشان به نام سارا سامری متولد ۲۲ مرداد ۱۳۵۷ در کشور کانادا به سر می برند . کتاب یادنامه صفحه ۹۱۶ در خصوص زندگینامه جمشید سامری توضیحاتی ارائه نموده است .

مرحوم حسین سامری

پدر جمشید آقای حسین سامری فرزند حبیب الله سال ۱۲۹۶ در روستای شهابیه از توابع خمین استان مرکزی متولد و در طول زندگی دو همسر انتخاب نمود . همسر اولش خانم سکینه لطفی اهل روستای خوگان از توابع شهابیه خمین و فرزندان آنان جمشید ، مجید ، پروین و بتول سامری می باشند :

🔹جمشید سامری تاریخ ۷ اسفند ۱۳۵۷ شهید و در قطعه ۲۱ ردیف ۴۰ شماره ۴ خاکسپاری گردید

🔹بتول سامری تاریخ 25 شهریور 1376 فوت و در قطعه 36 ردیف 116 به خاک سپرده شد. همسرش حاج ابراهیم بهرامی اهل خورهه محلات تاریخ 30 شهریور 1392 دار فانی را وداع گفت .

🔹پروین سامری تاریخ ۱۹ اسفند ۱۳۸۰ فوت و در قطعه ۲۲۶ ردیف ۱۳ شماره ۴۹ دفن گردید

🔹مجید سامری تاریخ ۴ تیر ۱۳۸۲ فوت و در قطعه ۲۲۷ ردیف ۱۱۹ شماره ۴۰ دفن شده است

شهید جمشید شاطری

خانم سکینه لطفی که همراه با همسرش در شهرنراق نیز تردد داشت احتمالا تاریخ ٢٧ اردیبهشت ۱۳۵۸ فوت و در قطعه ۲۲ ردیف ۸ شماره ۴۷ بهشت زهرا(س) تهران به خاک سپرده شد .
همسر دومش خانم شهربانو میرمحمدی فرزند حسین سال ۱۳۱۱ در روستای قیدو از توابع شهرستان خمین استان مرکزی به دنیا آمد . دو شهید از هفت شهید روستای قیدو به اسامی داود میرمحمدی فرزند علی و ابراهیم میرمحمدی فرزند محمدعلی از اقوام خانم شهربانو هستند .

حاصل ازدواج خانم میرمحمدی و آقای سامری چهار فرزند به اسامی زینت الملوک ، حمید رضا ، افسرالملوک و سعید رضا سامری می باشند . این زوج کمی قبل از انقلاب اسلامی در شهر نراق سکونت یافته و زندگی آرام و بی دغدغه ای را در خانه باغی که از حاج حسن رزاقی خریداری کردند ادامه دادند . اهالی هم احترام ویژه ای برای آنان قایل بودند .

آقای حسین سامری با اینکه پدر شهید بود ولی کمتر کسی شنید که او  خودش را مطرح نماید .او مرد ساکت و زحمتکش بود و تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۶۹ فوت و پیکرش با عزت و احترام به جای جَنب گلزار شهدا در وادی السلام نراق به خاک سپرده شد .
همسرش خانم شهربانو میرمحمدی نیز تاریخ ۲۳ شهریور ۱۳۹۳ فوت و در قبرستان نراق خاکسپاری گردید . از غریبی دیگر مرحوم حسین سامری اینکه در زمان حیات برای فرزند شهیدش یادمان در گلزار نصب نشد و مورد بی مِهری قرار گرفت .

طالبین حقیقت ؛ نام شهید جمشید سامری یکی از شهدای ترور توسط سازمان مجاهدین خلق(منافقین) را در اینترنت سرچ و مطالب را مشاهده کنند .
 یادآوری می گردد اکثر  سنگ یادبود شهیدان و حتی سنگ مزار شهدای مدفون در گلزار نراق دارای اشکالات نوشتاری هستند و در سنگ یادمان شهید جمشید سامری نیز دو اشتباه وجود دارد که تاریخ شهادتش را یک ماه کمتر و محل و علت شهادت را اشتباها روی سنگ قید نموده اند .

به روح شهید جمشید سامری و روح والدین و امواتش صلوات نثار می کنیم.

۰ نظر ۱۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۳:۵۲
سلحشوران شهر نراق

فدایت شوم مطالب به تَواطُر(تواتُر – پی در پی) عرض شده امروز معروف وارد شد ..... شریف زیارت شد از سلامتی سَرکار کمال مسرت روی داد ........ داده شده اند ،اینکه مالهای میرزا شریف را کرایه کرده اید خود دانید . امروز ۹ بار توتون شعله نشان را حَمل همدان کردم ، ۱۳ باری که آقا عباس خریده است معلوم نیست کدام است ؟
به هر حال من که نمیدانم کدام توتون ها مانده است به هر حال یک باری که خراب بود بقدر امروز خالی کردم چهار پوط(وزنی معادل پنج مَن و نیم تبریز) از او عمل آمد باقی یک مَن پنجهزار نمی ارزد

و لیکن ..... من همان روز که این توتون آمده بود اگر خالی کرده بودید منتها یک پوط خاک که مخلوط کرده بود ضرر میشد اما گویا چنان دانسته اید که ضرر این توتون ها از کیسه حقیر بیرون میرود به هر حال فعلاً پنجاه تومان بواسطه اهمال کاری از کیسه رفت و.......... چشم این سفر با معروف میفرستم وقت غروب وارد شد اجناس که خواسته بودید جور نموده مع .....این دفعه با معروف میفرستم مشکی هم چشم
بابت حکمی که خواسته اید از قراری که شنیدم حکومت ......زاده داده شده و او هم داده شد به هر .... میل داشته باشید یا او ممکن است ولو اینکه او را وادار نمایید به ارومیه هم بنویسید البته از قول حقیر سلام مخصوص برسانید  پاکتی مُهر کرده فرستادم صلاح بدانید کاغذی به او بنویسید از قول حقیر و بدهید اگر از افتخار لشکر کاغذی رسیده باشد بنویسید

هر جور صلاح بدانید عمل نمایید و دیگر بهای مازوج امروز 395 میخرند اگر معامله ابراهیم چاچان و حاجی ابراهیم ... بنمایید پس گذاشتید برای چه وقت ؟
توتون به هیچ وجه پول نمی شود مگر به وعده یا آنکه حَمل همدان نمایید دیگر نمی دانم 9 بار توتون بی نشان که به همراه اسماعیل ... فرستاده بودم چه شده ؟ اگر عمل کرده اید کی و اگر مانده است در کجاست ؟ بنویسید از وضع اشنویه مرقوم فرمایید اینکه دکان میرزا محمد امین را بُریده اند خیلی محزون شدم خداوند عوض بدهد . دیگر حجت سلیم موصلی ..... توجه داده ممکن است یکمَن اشنویه چهار تومان معاوضه نمایید اگر ممکن باشد از او بخرید .... تمام فروخته اند ، در تبریز اما ننوشته اند که چند فروخته اند ؟
حاجی احمد از من توتون خواسته بود که به قیمتی که از کمپانی خریده ام بدهد جواب خوبی به او نوشتم اگر حاجی مولود توتون .... به وعده ده ماه روی همی 9 تومان بدهد تمام را از او بخرید و حمل نمایید من یکصد بار توتون بسیار اعلا برای بهار باید بگذارم ، باری هزار دانه گردوی اعلا برای حاجی ابراهیم البته بفرستید .
جناب حاجی میرزا پدر آ حبیب الله و میرزا کریم سلام میرسانند و مثل شما مطالبه وجه میکنند تکلیف چیست؟ زیاده مطلبی ندارم جناب حاجی محمود آقا را سلام میرسانم .

پشت و روی پاکت نامه :
هو
اشنویه(شهر مرزی در استان آذربایجان غربی) – خدمت جناب مستطاب عمده التجار و الاعیان آقای آقا میرزا فضل الله معاون التجار تاجر نراقی(فضل الله نراقی فرزند محمد جواد) رسیده مشرف شود
لیل 23 محرم 1331(برابر 12 دی 1291)
وصول 24 محرم 1331(برابر با 13 دی 1291)
مُهر : عباس

سایت سلحشوران شهر نراق از استاد ارجمند حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی نامه از نراق به اشنویه بیش از 150 سال پیش سپاس گزار می باشد .


۰ نظر ۱۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۳:۴۹
سلحشوران شهر نراق

قرآن کلام خدا و دین هدای ماست

قرآن نجات دهنده بشر و رهنمای ماست

قرآن بخوان و تو کام دلت را بگیر از آن

کاین جاودانه کتاب از خدای ماست

روشن شود ضمیر تو از خواندنش بدان

ای نور چشم من وصیت آن مصطفی ماست

نورش منور است در آن عالم درون

این معجز از آن خاتم انبیای ماست

هرکس که خواند و عمل کرد این کتاب

در روز محشر زمره آن از کیای ماست

این حافظان عاشق قرآن در این مکان

این اختران قم شهر خون و قیام ماست

این افتخار نصیب ما که در شهر فاضلیم

حامیان دین گامتان رو دیدگان ماست

هرکس که روح و دلش زنده شد به آن

شک نیست پیرو دین و اصفیای ماست

گر جمع شوند صاحبدلان و علم

عاجز ز یک آیه و قرآن برای ماست

( پرتو) ز وصف کلام الهش زبان الکن

جان سخن سعادت همگان در کیمیای ماست

شعر از استاد علی اکبر جعفری فرزند غلام متخلص به پرتو

۰ نظر ۱۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۳:۱۱
سلحشوران شهر نراق

بتاریـــــخ 13 ربیع الاول 1335(برابر 17 دی 1295)
نـــــراق
حضور محترم مستطاب اجل امجد عالی آقای معـاون التجّـــــار(فضل الله نراقی فرزند محمد جواد) تاجـــــرنراقـے
قربانـــــت گردم
هشتم ربیع الاول(8 ربیع الاول 1335 برابر 12 دی 1295) جوف(داخل) پاکت حضرت اجلّ آقای معــاون الممالک(میرزا غلامحسین خان امینیان نراقی فرزند حاج میرزا محمد خان معاون الممالک) عریضه عرض کردم ، البته رسیده است.
حال تحریر هم این مختصر را مصدّع و خاطر شریف را مستحضر میدارم از بابت وجهی که قرار بود علیا مخـــدّره همشیره آقامحمـّد قرض کرده بفرستید و حضرت مستطاب عالـے در تاریخ پنج صفر(5 صفر 1335 برابر 10 آذر 1295) مرقوم فرموده بودید که الی سه روز دیگر حتماً وجه میرسد که حرکت نماییم.

بنده هم بر حسب امر سرکار که نقل صحیح فرموده بودید که سه روز دیگر وجه میرسد تهیه حرکت خود را دیده بودم که امروز چاپار(پیک – نامه بَر) خواهد آمد و مسلّم وجه میرسد و حرکت خواهم کرد. بدبختانه چاپار وارد شد و کاغذ مورخ ۹ربیع الاول...جناب معاون الممالک رسید و از حضرتعالـے به هیچ وجه دستخطی نرسید.خیلی خیلی اسباب حیرت و تعجب شد که با آن قول که سرکار داده بودید دو سه روز دیگر وجه میرسد و حالا ۱۳ ربیع الاول میباشد و به هیچ وجه خطی هم از سرکار زیارت نشده ، چه علت داشت؟ مخصوصا این عریضه را با کمال عجله حضور مبارڪ عرض مینمایم تمام معطلی بنده رسیدن وجه است که فوراً  حرکت نمایم و منتظر بودم این وجه امروز خواهد رسید و با همین پُست حرکت خواهم کرد.
برعکس...هم از سرکار عالـے نرسید.حالیه عرض میکنم و استدعای چاکرانه مینمایم چنانچه این وجه به موجب قولی که پنج صفر داده بودید میرسد،فوراً برسانید که تا برفی نیامده حرکت نمایم و هرگاه به مسامحه(سهل انگاری) و مماطله(معطل کردن) است و نخواهد رسید،آنرا هم استدعا دارم که به فوریت مرقوم فرمایید که بنده منتظر و چشم به راه نباشم.

زیرا میدانید اینکه بنده بخواهم حرکت کنم یک ترتیبی دارد و هرگاه وجه نرسد و حرکت موقوف شود آنهم یک ترتیبی دارد. بنده فعلاً تمام همّم مصروف به حرکت است که به رسیدن وجه عازم شوم و مسلماً هرگاه امروز وجه رسیده بود با این پُست حرکت میکردم و این معنی را هم میدانید که انتظار و چشم به راهے بد است! خواهشمندم که به فوریت جواب و تکلیف را مرقوم فرمایید. چنانچه وجه میفرستید که فوراً بفرستید و هرگاه مسامحه است آنراهم استدعا دارم عاجلاً جواب را مرقوم فرمایید که بنده تکلیف خود را بدانم. البته البته فوراً جواب را دستخط فرمایید که منتظر رسید این عریضه هستم. دیگر چه سفارشی عرض نمایم؟! خدمت والده آقا محمـــد و همشیره های آقا محمــد سلام برسانید. نورچشمان را دیده بوسی فرمایید.بنده زاده ها سلام میرسانند.
راستی چند کاغذ به همشیره آقا محمــد عرض کرده بودم،جواب هیچ یک را ننوشته اند! علت ننوشتن کاغذ ایشان چیست؟ از روزی که بنده یک همچه خواهشی از ایشان کرده ام یک خط از ایشان نرسیده! استدعا دارم علت او را مرقوم فرمایید.

همه روزه مُترصّد فرمایشات سرکار هستم.
خدمت خانـان آقای ناظـــم التجّــار(محمد کاظم نراقی ناظم التجار فرزند محمد جعفر فوت 1303 شمسی) و آقا محمـد عـلی( محمد علی فرزند محمد کاظم ناظم التجار فوت 1301 شمسی) و آقا حسیـن سلام برسانید.
...شده ام.
به مرگ من به مرگ من جواب را فوراً مرقوم فرمایید که چاکر بدانم نـــــراق آمدنی هستم تا طهـــــران ماندنی خواهم بود. دیگر چه سفارش عرض نمایم!
مـــددی   محمــدعلــی نـــــراقی

از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی نامه تهران به نراق در 108 سال قبل سپاس گزار می باشیم .

از جناب آقای حمید سلطانی شایان فرزند اکبر از بابت تایپ و تنظیم نامه محمد علی نراقی به معاون التجار و بلاتکلیفی از نرسیدن پول قدردانی می کنیم .

۰ نظر ۱۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۳:۴۶
سلحشوران شهر نراق


ما را در سر سودای عاشقی است

                                                   و دفاع همچنان باقیست

                                                                                                                                                                                                              و تا انتها ایستاده ایم.....

۰ نظر ۰۹ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۰۹
سلحشوران شهر نراق

20 ربیـــــع الثانی 1330(برابر با 19 فروردین 1291)
به شرف مطالعه مساطعه حضرت مستطاب اجل الله اعظـم والتجّــار ولی النعــم
...آقای آقامیــرزا فضل الله معــاون التجّـــار(فضل الله نراقی فرزند محمد جواد) دام ظلّه العالے و ارواحنا فـــــداه مشرّف شود
قـــــربانت گردم
رقیمه مبارک مورخ 19 ربیع الاول 1330(17 اسفند 1290) توسط رئیس پُسـت محمـد جـواد(محمد جواد تیموری نراقی مشهور به جواد رئیس) واصل و از صحت مزاج اقـــدس با بستگان نهایت تشکر الـــهے حاصل گردید. از قرار، رقیمه مبارڪ الی آن تاریخ بازهم عریضه خانزاد نرسیده بود! امیدوارم عریضه جات به شرف ملاحظه فائز گردیده باشد.

در باب خواستن وجه امورات و موضوعات و ترتیبات کارها مشروحاً مصدع گردیده بودم که بعضی به شریکی و بعضی را به محق کسی زده ام  و بتدریج ردیف کرده ام تا هرکجا جور شده مِلک برای حضرت اجلّ خریده و میخرم. منجمله از شدت تنگی و سختی و معطلی مردم از کمی غله و گنـــــدم ....... بلکه هشتهزار، ناچار املاک و خانه و فرش و غیره که مانده میفروشند!
هفته قبل سَرجوبه ی میـــــرزا آقا حلاج که متّصل به جوی سَرکَمر است،مالکی سرکار از وَرثه و به اذن و امضای آقا محمـــد خریدم و مبلغ شانزده درخت سنجد و بیـد و چنار بزرگ دارد و چهل پنجاه درخت کوچک. بعد از خریدن برزگرها را با عجله فرستادم زمین او را هموار کردند و قلمه خیار و سنجد بسیار غرس نمودند. بسیار خرید خوبی میباشد ، جزء باغ سَرکَمر شد. خـداداد و باقــرسیّد هم هردو به کل فروش آمده اند.انشاءالله در سر صبری به قیمت مناسب میخرم.

و عرض دیگر در سه یوم قبل باغچه خانه محمـدتقـــے حاجے سلمانــے که شش مَن بذرافشان است و ... دو سه درخت بادام معتبر دارد. و زوجه محمـد جـواد عبدالڪــریم مُکاری خریده بود و یک مَن هم عالیــجاه محمـــد یوسـف خان(یوسفی) خریده بود، تمام را خریدم به سرسختی به مبلغ ... و قباله معتبر به اسم حضرت اجــلّ گرفتم به خط آقا میـــرزا نصرالله قطب(نصرالله قطبی فرزند زین العابدین) . و مُهر آقایان و تجّـــــار و غیره و تصرف کردم و ماشَک هم کاشتم.
و در کارم که خانه مــراد محمــد امیـن هم که جنب همان باغچه است و متصل است بخرم...را یکی کنم.اینقدر بدانید که آقامیـــرزا نصرالله قطـب و دیگران به آقا ملّا علــی(محمد علی فروغی فرزند ملا ابوالقاسم) گفته بودند عجب خرید خوبی کرد فلانی. سی تومان در شش کیلوئی که تو به یکصد و بیست تومان خریده ای بهتر و مرغوب است از حیث محل و ملک و درخت بادام. به ملاحظه آنکه اگر حاجــےمحمـد املاڪ را بگیرد نقص به کار وارد نگردد.

مثلاً خیار و هندوانه کاری را دشت لاستان(دشت لاستان حومه نراق) و پایین در اطراف بنا گذارده ام که خاشاک صد بار ۱۵ ریال ... مرغوبی جایش را داشته باشیم. و دشت بالا در باغ عزیـــــز(محدوده حوزه علمیه فعلی) خاشاک زیاد برده ایم که اگر املاڪ را گرفته،به قدر آب املاڪ مستعد داشته باشیم و اینقدر خاطر مبارڪ مسبوق باشد که آب و املاک حاجــےآقا محمـدی هم مشتری اجاره کردن ندارد و طالب ندارد.دیگر قوّه ندارد!
نبادا اگر خواست به سرکار مجدد اجازه بدهند چیزی علاوه کنید و امورات کسبی جو و نان بحمدالله در کمال گردش و نظم است.علـے در دو ماه و نیم دریافت تنخواه حساب کرد پنجاه تومان منافع داشت.خود چاکـــر هم مشغول رسیدن حساب هستم در حجره.  در نـــــراق هم امسال بحمدالله...خوبی و هوا و آب فراوان و بهاره کاری از نخود و ماشَک و جو بهاره و غیره به قاعده صحیح نموده ایم.خداوند انشاءالله خودش برکت عطا فرماید.و از سرما و سایر صدمات زمینے سر درختے را انشاءالله حفظ فرماید.  چون چاپار الساعه رسید مجال.... .... ....
خدمت آقای وکیل التجّـــــار و آقای معتمـدالتجّـــار و آقازادگان به عرض...مصدعم
ایام عزت مســـــتدام

محمـــــدڪاظم نـــــــراقی(محمد کاظم نراقی ناظم التجار فرزند محمد جعفر فوت 1303 شمسی قبر بقعه شاه سلیمان نراق)

پشت و روی پاک نامه :
ساوَجبُلاغ مُکری – بحضور میرزا فضل الله نراقی معاون التجار
مُهر : محمد کاظم نراقی و مُهرهای اداره پست تبریز واحد و تهران و نراق

از جناب استاد حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی نامه کاظم نراقی به فضل الله معاون التجار سپاس گزار می باشیم .

از جناب آقای حمید سلطانی شایان فرزند اکبر از بابت تایپ و تنظیم نامه 113 سال قبل از نراق به ساوجبلاغ مکری قدردانی می کنیم .

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۳:۴۵
سلحشوران شهر نراق

مهدی معینی نراقی فرزند حاج عبدالهادی ابن حاج محمدتقی نراقی به تاریخ ذِی الحَجه الحَرام 1358 قمری برابر با بهمن 1318 شمسی(اشتباها 1218 نوشته شده) آیه مشهور قرآن مجید : اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ در سوره نور آیه 35 را به صورت برجسته و ماهرانه طراحی نموده است . این نوشته های برجسته توسط معینی نراقی رحمت الله علیه با چوب بریده شده و قطعه نویس کرده است.

﴿ اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

در ماه ذی الحجه الحرام 1358 برابر بهمن 1318(اشتباها 1218 قید شده) در شهر ملایر - حرره العبد معینی نراقی

شادی روح پاک مومن مهدی معینی نراقی صلوات

با تشکر از  سرکار خانم نسرین دفتری فرزند مهدی ابن ابوالقاسم دفتری نراقی ابن علی بابا نراقی

۰ نظر ۰۴ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۶:۵۶
سلحشوران شهر نراق

و بعد حاضر آمد عفت پناه المسماه محترم خانم بنت مرحوم آقا میرزاجان نراقی زوجه عالی شان آقا شکرالله آقا محمد آقا محمود نراقی در حالتی که مرضی و نافذ بود از او جمیع اقاریر الشرعیه و بالطوع والرغبه دون الاکراه والاجبار بتصدیق اهل خبره مصالحه صحیحه شرعیه نمود به اخ من الابوینی خود و هو آقا رضا تمامی ادعا و حقوقی که در پنج باب تحتانی و فوقانی موروثی خودش که عبارت است از سه محل اطاق مخروبه و یکدرب تحتانی مشهور به زیره و یکباب فوقانی خرابه با کافه ملحقات آن از ممر و مدخل و مشاعات و کلما یتعلق بهم به نحوی که دیناری مصالحه مزبوره به هیچ وجه من الوجوه حقی در خانه موروثی نداشته باشد و ذکرام لم یذکر و سمی ام لم یسم به مال المصالحه مبلغ یازده تومان نصف پنجاه و پنج ریال فض وجه نقد رایج خزانه سلطان احمد شاه ماخوذ حین العقد باعترافها الشرعی و مقدار صد دِرَم نمک آران و تمامی مال المصالحه را نقداً او جنساً مصالح له مزبور فی المجلس بسوی مصالحه مرقومه مسترد داشت و او به وصول تمامی مال المصالحه اقرار و اعتراف نمود
الیوم به مقتضای ما رقم تمامی ادعا و حقوق مسماه مزبوره ساقط و به هیچ وجه من الوجوه حقی و بهره ای از برای او باقی نمانده و تمامی پنج باب مزبور حق صرف آقا رضا است و اختصاص به او دارد و راه دعاوی مسماه مرقومه مسدود است عقد مصالحه صحیحه شرعیه مشتمل به جمیع شرائط و ارکان خالیه از کافه نواقص و بطلان با اسقاط خیارات موجبه فسخ بینهما جاری شد و منبعد هذا مصالحه مزبوره ملتزمه شرعیه گردید که هرگاه از این تاریخ به بعد ادعایی بمصالح له مزبور نماید یا احدی از قِبَل مسماه مرقومه ادعا نماید به سوای مال المصالحه معادل آن مجاناً بلاعوض دادنی باشد و صیغه جاری شد
و کان ذالک تحریراً او وقوعاً فی یوم چهارشنبه بیست و سوم شهر جمادی الثانی مطابق سنه 1334
23 جمادی الثانی 1334(برابر با 7 اردیبهشت 1295)
توضیح اینکه یک زوج درب کاهدان را هم که موروثی بوده مسماه مزبوره(خانم محترم ابن میرزا آقا جان) در متن سهم خود را به اخ(برادر) خود مصالحه نمود و جزو مصالحه میباشد فی التاریخ متن
اعترف بما رقم فیه لدی
مُهر: محمد
ابن آقا علی اکبر
اعترف بما رقم فیه لدی حره 1334
مُهر:غلامرضا(احتمالا کاتب ملاغلامرضا فروغی فرزند ملا محمد تقی)
اعترف بمارقم فیه لدی ابن خیرالحاج میرزا ابراهیم
مُهر: الراجی عباس
هو  لقد اعترف بالمصالحه المرقومه المتن والهامش لدی حره الاحقر
مُهر: عبده حسین ابن محمد رضا

سایت سلحشوران شهر نراق ، از استاد ارزشمند و فرهیخته گرانقدر آقای حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود جهت بازخوانی مصالحه نامه بین خواهر و برادر در 108 سال قبل سپاس گزار می باشد .
توضیحات :
آقا میرزاجان ابن مرحوم آقا محمد علی ابن خالو آبابای نراقی تاریخ 1 جمادی الاول 1320 برابر 14 مرداد 1281 وصیتنامه نوشته که در سایت سلحشوران شهر نراق به تاریخ 16 اردیبهشت 1399 نمایش شد و اموال خود را به دو فرزندش آقا محمد رضا و خانم محترم تقسیم نمود .  
همچنین از فرزندان درخواست کرده پس از فوت نعش من را از نراق به قم انتقال و در بقعه و قبرستان علی ابن جعفر(ع) خاکسپاری نمایید .

۰ نظر ۰۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۵:۰۵
سلحشوران شهر نراق
کَندَن از نظر لغوی به معنی حفر کردن و آن چه را که در اثر فعل کندن ایجاد می شود به آن کَندَه می گویند و به معنی حفره یا زاغه ای شبیه غار است که در قدیم در دل خاک می کندند و از آن برای نگهداری گوسفندان در زمستان استفاده می کردند.
نام قدیمی کَندَه در گویش قدیم نراق، زاغه بود و به مرور زمان به کنده تبدیل شد. در داخل رودخانه نراق روبروی پاسگاه ژاندارمری قدیم و بالاتر از سِلخ دشت روکیه که اکنون به دامداری تبدیل شده باغی بود که به آن " باغ زاغه " می گفتند. این باغ که کهریز قنات روکیه در آن قرار داشت متعلق به آقا تقی رئوفی بود که به این دلیل باغ زاغه می گفتند .
در قسمت شمال آن چند دهنه زاغه در قدیم برای گوسفند داری حفر کرده بودند و هم اکنون نیز موجود می باشند.اطراف این زاغه ها با دیوار گلی محصور شده بود و سه دهنه آن متعلق به خاندان سید مهدی(سید مَعدی) موسوی بود که در قسمت بالای آن دیوارهای اتاق های مخروبه به چشم می خورد که نشانه این بود که در قدیم از این زاغه ها برای نگهداری گوسفندان استفاده می شده واتاق های روی کنده هم محل زندگی دامداران بوده است.وعلت دیگر آن نزدیک به  سلخ روکیه برای تامین آب مورد نیاز گوسفدان بوده است.
در کهن شهر نراق و مزارع اطراف آن از این کنده ها به وفور مشاهده می‌ شود که نشانه آن است که در زمان های گذشته دامداری در نراق رونق بسزایی داشته و شاید قطب دامداری منطقه بوده است. نسل جوان امروزی نه تنها از اهمیت این مکان ها مطلع نیست بلکه از وجود آنها هم در گذشته بی اطلاع می باشد.ِلذا سعی شده تا با این نوشته تصویری از آن را در ذهن جوانان به وجود آورده و آنها را با نوع زندگی گذشتگان آشنا‌ نماید.
و اما چه عاملی باعث شده است که دامداران به حفر این کنده ها روی آورده اند خود علت های مختلفی دارد که به چند مورد آن به اختصار اشاره می شود:
۱-برودت هوا در فصل زمستان:
چون در قدیم بیشتر دام های نراق بز یا بُزَنَه بودند و در برابر سرما آسیب پذیر، بنابراین کنده بهترین سر پناه در فصل زمستان برای گوسفندان بود .

۲-کمبود مصالح:
ساخت سر پناه با مصالح برای دامداران عمده که تعداد گوسفندان زیاد داشتند نه تنها مقرون به صرفه بلکه غیر ممکن بود چون با سنگ و گل نمی شد فضایی به مساحت ۵۰ الی ۱۰۰ متر مربع و حتی بیشتر برای این کار احداث نمود .لذا دامداران ترجیح می دادند که با حفر کنده این فضا را در دل خاک ایجاد کنند. اگر چه زحمت و مشقت فراوان داشت باز هم برای آنها مقرون به صرفه بود.

۳-مکان مناسب برای نگهداری بره ها وبزغاله ها:
کنده جای بسیار مناسبی برای نگهداری بره و بزغاله هایی که در طول زمستان متولد می شدند بود.چون نزدیک مادر بودند و راحت می توانستند از شیر مادر تغذیه کنند .

۴-امنیت در برابر سارقان:
کنده های نراق چون کاملا در دل خاک بود و یک ورودی و خروجی بیشتر نداشت استتار شده بود بنابراین دسترسی سارقان به آنها کمتر بود .
نحوه حفر کنده
حفر کنده یک کار کاملا تخصصی بود و کار هر کس نبود .فقط مقنیان واستاد کارانی که به خاک‌ های منطقه آشنایی داشتند می توانستند این کار را انجام دهند.خاک های سُست برای این کار مناسب نبود چون امکان ریزش یا به گویش محلی طَبلَه کردن داشت. بنابراین باید زمین های سفت را برای این کار در نظر می گرفتند.
بهترین محل برای حفر کنده پایین تپه ها بود از نظر ضخامت خاک یا گُردَه استحکام بیشتری داشتند. کنده ها معمولا‌ یک شیب ۴۵ درصد از سطح زمین داشتند چرا که ورودی کنده را نمی شد مستقیما روی خاک باز کرد بلکه اول باید دالان و یا راهرو کنده را حفر نمود تا محل ورودی کنده مشخص شود .
این کار باید با دقت و فناوری خاصی انجام می گرفت. برای انجام آن نقشه راهرو کنده را روی خاک محل مورد نظر ترسیم می کردند به این صورت که یک نقشه به شکل مستطیل به طول ۶ متر وعرض ۲ متر روی خاک می ریختند و سپس شروع به کندن می نمودند.هر یک متر افقی که روی نقشه جلو می رفتند باید نیم متر عمودی پایین می نشستند یعنی به صورت سطح شیب دار و به همین ترتیب دو متر جلو رفتن، ارتفاع کانال یک متر پایین می افتاد به همین ترتیب کار را تا آخر ادامه می دادند وخاک های مربوطه را بیرون می ریختند.در پایان کار و بر اساس نقشه مربوطه یک کانال بن بست شیب دار به طول ۶ متر وعرض ۲متر و ارتفاع در گودترین نقطه ۳ متر ایجاد شده بود.در این مرحله کار بیرونی کنده تمام بود.
در مرحله بعد، از انتهای کانال که یک دیواری به عرض ۲متر وارتفاع ۳ متر ایجاد شده بود ،استاد کار ورودی کنده را روی این دیوار خاکی به ابعاد ۱ متر عرض و دو متر ارتفاع جدا می کرد واز اینجا کار حفر کنده شروع می شد.استاد کار عمل کندن را به طرف جلو ادامه می داد و فضا را به مرور باز می کرد به طوری که ۳ متر عرض وطول دلخواه بر اساس تعداد گوسفندان معمولا حد اکثر از ۱۰ تا ۳۰ متر و ارتفاع دو و متر با سقف قوسی برای کنده در نظر می گرفت .خاک های کنده شده با بار الاغ از کنده خارج می شد و بیرون از کنده می ریختند این کار ادامه داشت تا حفر کنده به پایان می رسید.
در مرحله بعد استاد کار دو کانال فرعی برای کنده در نظر می گرفت و به ابعاد دلخواه حفر می کرد.به این کانال ها به گویش محلی دسَّکِ کنده می گفتند.از یکی از این دَسَّک ها برای نگهداری‌ بره و بزغاله هایی که در طول زمستان متولد می شدند استفاده می شد واز دسک دیگری برای گوسفندان آبستن سنگین که به تشخیص چوپان احتمال زایمان آنها در شب وجود داشت استفاده می شد تا بره ها و بزغاله های متولد شده در اثر ازدحام گوسفندان داخل کنده زیر دست و پا له نشوند.در اینجا کار حفر کنده تکمیل بود.
در مرحله آخر در قسمت بیرون و بالای کنده یک یا دو چاه به عنوان تهویه هوای کنده حفر می شد.دهانه این چاه ها باید از سطح زمین بلندتر بود تا آب باران به داخل آن نفوذ نکند و برای این کار برای هر چاه یک سنگ صاف سحل به عنوان درپوش در نظر می گرفتند.

سپس درب ورودی کنده را که معمولا چوبی بود و با کلوندون و یا‌ چفت و بس قفل می شد نصب می کردند و اطراف آن و دیوارهای دالان کنده را سنگ چین می کردند تا از ریزش احتمالی خاک جلوگیری شود.در بالای ورودی کنده را هم به اندازه یک متر با سنگ های مخصوص به صورت عدد هشت قوچ بَند می کردند و روی آن را با گِل می پوشاندند تا از ورود باران به ورودی کنده جلوگیری شود.اطراف کنده را هم با سنگ و چوب وفنس و شاخه های خشک درختان و لاستیک های مستعمل به صورت پرچین در می آوردند تا گوسفندان از گزند سارقان و جانوران وحشی مانند گرگ در امان باشند. معمولا در نزدیکی هر کنده در نراق یک اتاق کوچکی هم برای چوپان درست می کنند که در گویش نراقی به آن مِرخانه می گویند.مرخانه پاتوق چوپان است و برای استراحت و نگهداری وسایل گوسفندان از آن استفاده می کند.
در شهر نراق در طول زمستان تغذیه دستی گوسفندان در خارج از کنده صورت می گرفت وامکان آن در داخل کنده به علت ازدحام گوسفندان ممکن نبود مگر اینکه تعداد دام ها کم باشد. در این تغذیه گوسفندان(میش و بره) در الویت قرار داشتند .برای این کار از آخورهای دستی متحرک از جنس چوب،حلبی ولاستیک مستعمل استفاده می کردند وغذا را داخل این آخورها می ریختند.البته بزها یا بُزَنَه ها چون در زمستان هم در صورت مساعد بودن هوا برای چرا به بیابان می رفتند نیاز به تغذیه دستی کمتری داشتند. تغذیه دستی گوسفندان معمولا قبل از غروب آفتاب انجام می گرفت و بعد از آن گوسفندان به داخل کنده هدایت می شدند یا به گویش محلی جا می رَفتند.
نگهداری گوسفندان در نراق معمولا تا اواسط بهار در کنده ادامه داشت و با گرم شدن تدریجی هوا  و سبز شدن بیابان آنها به چرا می رفتند و شبانه در حصار نگهداری می شدند. بعد از زمستان گذرانی گوسفندان ،کودهای داخل کنده را با بار الاغ از کنده خارج می کردند و در جای مخصوصی سَرِنگاه یا دپو می کردند تا بعدا برای فروش و یا انتقال آنها به مزرعه تصمیم بگیرند. در طول تابستان کنده ها خالی بود و با توجه به اینکه داخل آنها خنک بود،چهارپایانی مانند الاغ و گاو که در حوالی این کنده ها چرا می کردند در میان روز که هوا گرم بود برای استراحت داخل این کندها می رفتند.
قبل از فرا رسیدن زمستان برای استفاده مجدد از این کنده‌ ها،باید آنها را ضد‌ عفونی و آماده می کردند.در قدیم ، سَم و سمپاش وجود نداشت. و دامداران از بوته های خشک بیابان مانند جاز وکُلُو و یا چوب و چیله درختان،کَندُه را پر می کردند و در آخر آتش می زدند در اثر این آتش همه کنه ها،حشرات و جانوران موذی و خزنده از بین می رفتند و کنده ضد عفونی و برای استفاده مجدد آماده می شد. بر اساس اسناد قدیمی بیشتر کنده ها در نراق مالکیت عام یا خاص داشته است.از کنده های معروف نراق می توان به کنده شیرعلی و سید کاظم در محدوده مزرعه آبشتا،کنده حسین در حوالی غار نخجیر،کنده سید ماشاءالله،سید معدی و استاد رحمان واقع در مزرعه روکیه اشاره کرد.
سایت سلحشوران شهر نراق از نویسنده توانا ، محقق پی گیر و پژوهشگر ارزشمند تاریخ و فرهنگ شهر تاریخی نراق استاد مرتضی علی آقایی نراقی از بابت تهیه این نوشته سپاس گزار می باشد .
۰ نظر ۰۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۵:۰۱
سلحشوران شهر نراق

هو
بتاریخ 12 شهر محرم الحرام سنه 1261 هجری(برابر 1 بهمن 1223) عالی شان آقا محمد حسن نراقی با عالی شان ملا حسین ابن مرحوم حاجی آقاخانی اردستانی به خانه حقیر آمده در باب طلب عالی شان آقا محمد حسن از مشارالیه و اختلاف در زیاده و نقصان که ملا حسین اظهار مینمود فی الجمله گفتگو فی الشعار، آخرالامر بطریق مصالحه قرار شد که سی مَن به وزن سابق روغن خوراکی که آقا محمد حسن به ایشان بدهد و بضمیمه طلبی که از ایشان دارد مبلغ بیست و نه تومان حجره از او بگیرد که بعد از انقضای مدت شش ماه ... مودی(اَدا شده) نماید صیغه مصالحه بطریق مذکور جاری گردید  بفاصله نیم ساعت آقا محمد حسن ..... کرده و از این مصالحه پشیمان شده اظهار فَسخ نمود چون در باب فسخ حضور ملا حسین نیز ضرور بود ، آقا محمد حسن را به طلب او فرستادم ...... مذکور نمود که فسخ مصالحه من الطرفین شده دو نفر شاهد هم حضور داشتند آن دو نفر آقا سید ابوالقاسم و آقا سید محمد ولدان مرحوم آقا سید حیدر باشند شهادت خود را نزد حقیر صادر این سخن هم مذکور شد که ملا حسین بعد از فسخ مصالحه راضی بود که  روغن و طلب را آقا ملا حسین به او مصالحه نماید بمبلغ سی تومان موعداً شش ماه هذا ما عندی(نزد من) آنچه در این ورقه نوشته شده است مطابق واقع است
مُهر : عبده الراجی محمد سعید الحسنی
مجددا مرقوم میگردد که از قبول مصالحه ملا حسین معلوم و محقق گردید که بعد از وضع همه روغن که از یکمَن وجه عادله آن پنجهزار رایج مراوده شده است مبلغ چهارده تومان طلب آقا محمد حسن را باید ملا حسین مودی و مهمسازی نماید بتاریخ
مُهر : عبده الراجی محمد سعید الحسنی

سایت سلحشوران شهر نراق ، از استاد ارزشمند حاج سید مجتبی غفاری فرزند سید محمود به جهت بازخوانی سند مصالحه و بعد فسخ قرار سپاس گزار می باشد .

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۵:۰۲
سلحشوران شهر نراق

هدایت به بالای

folder98 facebook