شکرالله آقا صادقی بسیجی هنرمندشهر نراق

فرزندان علی محمد آقا صادقی که در شهر نراق به علی نرگس مشهور است هر کدام منشا خیر و برکت هستند . یکی از این فرزندان شکرالله آقاصادقی متولد 1339 نام دارد .

شکرالله آقاصادقی

 شغل شریفش جوشکاری و سال هاست با هنرنمایی بر روی آهن های گداخته رزق و روزی حلال به دست می آورد .
نان و طعام حلال و تربیت سالم که سرکار خانم بلالی و آقا شکرالله با جدیت دنبال کردند باعث گردید فرزندان تحصیلکرده و پاک طینت برای پیشرفت کشور به جامعه تحویل دهند .


 حسین – حسن – مجتبی و مرتضی آقاصادقی از این تربیت یافتگان هستند که به آنها مباهات می کنند .

شکرالله آقاصادقی در زمان رژیم ستم شاهی محمد رضا پهلوی به خدمت سربازی نرفت و تلاش مفتشان برای برخورد با وی به نتیجه ای نرسید.

 لیکن پس از انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری داهیانه آیت الله سید روح الله خمینی(ره) و یکسال پس از تهاجم ارتش متجاوز عراق به ایران و به قصد دفع تجاوز از سرزمین آبا و اجدادی وارد معرکه گردید .

ایشان تاریخ 18/5/1360 با داشتن فرزند یکساله اش حسین به خدمت مقدس در ارتش جمهوری اسلامی اعزام و پس از پایان دوره آموزشی اش در شهرستان سلماس در لشکر 64 ارومیه سازماندهی گردید .

   
شکرالله آقاصادقی در محور مهاباد -سردشت

به مدت 13 ماه در بدترین شرایط منطقه ای در کردستان انجام وظیفه نمود . محور مهاباد سردشت و جاده های ناامن که آن مقطع توسط گروه های ضد انقلاب کومله و دمکرات در اشغال داشتند و مانع پیشرفت و آبادانی می شدند مکانی برای رشادت های ایشان بود .


 تعدادی از سربازان و درجه داران و بسیجیان طی کمین های ناجوانمردانه تجزیه طلبان به شهادت رسیدند و او شاهد این وقایع اسفبار بوده است .

پس از سیزده ماه به علت حضور برادران دیگرش در جریان دفاع مقدس به تهران اعزام و یازده ماه بقیه خدمتش را در مرکز آموزش درجه داری جواد الائمه(ع) موسوم به 06 سپری نمود .

در طول 24 ماه خدمت سربازی از مرداد 1360 لغایت مرداد 1362 هر گاه برای مرخصی به زادگاهش نراق می آمد در فعالیت های عام المنفعه و سازنده بسیج حضور یافته و در مراسم ها به ویژه تشیع پیکر مطهر شهیدان شرکت می کرد .

پس از سربازی به شغل جوشکاری اش ادامه داد و همزمان با ستاد مقاومت فعالیت داشت . از آن پس تا انتهای جنگ تحمیلی در مرداد 1367 یک ماموریت بیست روزه توسط نامبرده از طریق ستاد پشتیبانی جنگ انجام گرفت .

آقاصادقی در تشییع جنازه شهید عباس رمضانی

زمستان سال 1366 مردم شهر نراق هزینه ساخت مخابرات لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) در شهرک صدر ؛ پادگان شهید زین الدین حومه شهرستان اندیمشک استان خوزستان را از صفر تا صد آن را بر عهده داشتند و آقا شکرالله به عنوان نیروی جوشکار در ساخت این ساختمان تشریک مساعی نمود .

خانواده یاد شده از جمله برادرانش در دفاع مقدس مردم ایران مقتدرانه فعالیت داشتند و چند شهید نیز تقدیم نموده اند .

برادر زاده اش به نام علی اکبر صادقی فرزند منوچهر(امرالله) تاریخ 12/12/1365 طی عملیات کربلای 5 در جبهه شلمچه خرمشهر استان خوزستان جاودانه تاریخ گردید .

   

شوهر خواهرش به نام رضا مهرانی فرزند علی اکبر جانباز مشهور کشور تاریخ 8/2/1375 به دلیل وخامت مجروحیتش در بیمارستان آراد تهران به شهادت رسید .

     

شهدای دیگر منتسب به این خانواده محمد کاظمی فرزند رمضان – حسن کرباسی فرزند علی – لطف الله صادقی فرزند غلامرضا می باشند .
آقا شکرالله همچنان خود را بسیجی قلمداد نموده و سرباز رهبر معظم انقلاب آقا سید علی می باشد .

وبلاگ سلحشوران شهر نراق 31/04/1392 

علیرضا رزاقی اهل شهر نراق جوانترین شهید دانش آموز بسیجی استان مرکزی

در طول هشت سال دفاع مقدس مردم ایران دو ماموریت به جبهه های نور علیه ظلمت داشتم .

ذوالفقار قجری

تاریخ 14/3/1362 لغایت 9/4/1362 به مدت 26 روز داوطلبانه از طریق اداره مخابرات شهرستان دلیجان به استان جنگ زده خوزستان اعزام شدم . در مخابرات شهرستان مقاوم دزفول برای رزمندگان اسلام خدمتگذاری می کردم .



دی ماه 1364 در مقطع پیروزی سپاهیان اسلام بر علیه ارتش عراق و حامیان جهانی آنها طی عملیات والفجر هشت و فتح بندر فاو عراق به جبهه رفتیم .

  

تعدادی از بسیجیان و خانواده های شهیدان شهر نراق برای بازدید فتوحات جبهه و دیدار با سلحشوران به مناطق عملیاتی از جمله اروند رود ماموریت داشتیم .

در مقطع هشت ساله جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران مرکز مخابرات نراق با امکانات ضعیف خدمات شایسته ای به رزمندگان و خانواده محترمشان ارائه داد و در خوشحالی آنها سهیم بود .


   ذوالفقار قجری درکنار تابوت  شهید  علیرضا رزاقی

خواهر زاده ام علیرضا رزاقی فرزند مصطفی متولد 1345 جوانترین شهید دانش آموز بسیجی استان مرکزی می باشد .

شهید علیرضا رزاقی

ایشان تاریخ 17/9/1361 در پاسگاه شرهانی عراق و مشرف به شهر زبیدات عراق طی پدافندی عملیات محرم به همراه حبیب بن مظاهر شهیدان نراق مندعلی نباتی فرزند حسین به شهادت رسید .

ذوالفقار قجری فرزند مصطفی اهل شهر نراق 28/7/1390

با بسیجیان عاشق در بسیج نراق

عکس یادگاری بسیجیان شهر نراق تاریخ 9/4/1361

در مقطع عملیات رمضان بسیج شهر کوچک نراق رزمندگان زیادی از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان محلات به جبهه گسیل داشت . بسیجیان در سه گروه به طور مجزا طی تاریخ های 30/3/1361 و 9/4/1361 و 26/4/1361 به جبهه اعزام شدند .

این عکس مربوط به دومین گروه سلحشوران شهر نراق در تاریخ 9/4/1361 می باشد که اکثر نفرات داخل این عکس یادگاری به جبهه جنوب اعزام گردیدند .

ساختمان قدیم بسیج خاطره های بس فراوان در سینه بسیجیان دارد .
ایستاده از راست :

علی قجری فرزند فرج الله – سید مرتضی میرسلطانی – سید مظفر باشی – ماشاءالله لطفعلی – سید عباس باشی – نصرالله حیدری – سردار شهید قدرت الله کمره ای – مرحوم علی اصغر عابدی – قاسم عظیمی – هادی ایزدی

نشسته از راست :

مرحوم سیف الله اکبری – ابوالقاسم احمدی – قنبرعلی عابدی – سلطانعلی قجری – غلامرضا قجری فرزند حیدرعلی – علی اکبر یوسفی – علی لطفعلی – ذوالفقار قجری – سید تقی باشی فرزند سید علی – رمضان یوسفی – اکبر مجیدی – سید حسن باشی – سردار شهید قاسم جعفری – مرحوم جانباز حاج محمود رزاقی – حسینعلی بیابانگرد – مرحوم سید ابوالفضل بابایی – غلام محمد قجری – شهید عباس رمضانی – غلامعلی رمضانی – مجتبی شریفی – سید مجتبی میرکریمی

عکس یادگاری بسیجیان شهر نراق تاریخ 9/4/1361

در مقطع عملیات رمضان بسیج شهر کوچک نراق رزمندگان زیادی از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان محلات به جبهه گسیل داشت . بسیجیان در سه گروه به طور مجزا طی تاریخ های 30/3/1361 و 9/4/1361 و 26/4/1361 به جبهه اعزام شدند .
این عکس مربوط به دومین گروه سلحشوران شهر نراق در تاریخ 9/4/1361 می باشد که اکثر نفرات داخل این عکس یادگاری به جبهه جنوب اعزام گردیدند .

ساختمان قدیم بسیج خاطره های بس فراوان در سینه بسیجیان دارد .
ایستاده از راست :
غلامرضا قجری – نصرالله حیدری – سید عباس باشی – سید مظفر باشی – هادی ایزدی – قاسم عظیمی – سردار شهید قدرت الله کمره ای – علی لطفعلی
نشسته از راست :
سید حسن باشی – قنبر علی عابدی – علی محمد قجری – مجتبی شریفی – حسینعلی بیابانگرد – ابوالقاسم احمدی – شهید عباس رمضانی – غلامعلی رمضانی – علی اکبر یوسفی – مرحوم سید ابوالفضل بابایی

یکی از مراسم های عمومی در بسیج شهر نراق - زمستان 1360

وبلاگ سلحشوران شهر نراق

نجات من از بمباران شیمیایی توسط همرزم

پدافندی عملیات والفجر  ده در منطقه حلبچه مستقر بودیم .13/1/1367 و سیزده بدر بود .

موسی عابدینی

پاسدار ابوالفضل قاسمی اهل شهرستان دلیجان که در تبلیغات لشگر 17 علی ابن ابیطالب (ع)فعالیت داشت از ستاد به خط مقدم آمده بود و نامه هایی که توسط خانواده ها ارسال شده بود را به رزمندگان تحویل داد .

من نامه ام را باز کردم که مادر و پدرم نوشته بودند که موسی جان برای عید نوروز منتظرت هستیم و یک سری به ما بزن . تاریخ نامه مربوط به قبل از عید بود ولی با تاخیر بدستم رسید .هجده سال بیشتر نداشتم کمی دلتنگ  و دمق شدم و رفتم توی سنگرم خوابیدم .

                                                                                                                                         مرحوم حاج علی عابدینی

در عالم خواب به یکباره  بسیجی پرویز ابراهیمی اهل دلیجان فریاد می زند موسی بلند شو و تا جنبیدم یک ماسک ضد شیمیایی را بر سرم کشید و رفت .

نفس که می کشیدم ماسک به صورتم می چسبید و کم کم نفسم بند می آمد و ملاحظه کردم که درپوش فیلتر ماسک بسته است .

درپوش را برداشتم و بیرون سنگر دیدم تعدادی از بسیجیان نراق از جمله حسن نباتی،محمد حیدری،علی کمره ای و... شیمیایی شده اند و با برانکارد  در حال انتقال هستند .به سمت آنها دویدم که فرمانده مان پاسدار غلامحسین منصوری اهل شهرستان دلیجان با ناراحتی فریاد زد :موسی نرو  و بیا از  ارتفاعات بالا برو .

   

پایین می روی تا مثل آنها شوی . صبح روز بعد آنهمه بیابان های سبز و زیبای منطقه حلبچه در اثر شیمیایی عراقی ها زرد شده بود .

عملیات والفجر ده از 24/12/1366 شروع شد و رژیم عراق در تاریخ 25/12/1366 شهر حلبچه را بمباران شیمیایی نمود و بیش از پنچ هزار نفر مردم بی دفاع حلبچه به شهادت رسیدند .و بمباران در طول روزهای دیگر ادامه داشت .

شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان در استان مرکزی 35 مجروح شیمیایی از نوع خفیف تا قوی دارد که 23 نفر آنان تاریخ 13/1/1367 طی پدافندی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق به این عارضه گرفتار شدند .

 

موسی عابدینی فرزند علی اهل شهر نراق31/1/1390

از ترس هفت کیلوگرم طی دو هفته در آبادان وزن کم کردم

دی ماه سال 1361 و هفت ماهی از آزاد سازی خرمشهر طی عملیات بیت المقدس گذشته بود . از طریق دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی اراک از استان مرکزی همراه اکیپی عازم جبهه های حق علیه باطل شدیم .

سیدتقی حسینی

بنده هم به عنوان تکنسین دارویی همراه اکیپ بودم . جراح ؛ پرستار ؛ عوامل اتاق عمل ؛ تزریقات و چند نفر خانم با اصرار خودشان در بین جمع حضور داشتند .

وقتی به شهر اهواز مرکز استان خوزستان رسیدیم ابتدا زن ها را به بیمارستان و مراکز پزشکی شهرستان مسجد سلیمان در راستای خدمت به دفاع مقدس فرستادند و مردها را به شهرستان بندری آبادان اعزام کردند .

بیمارستان آبادان چهار طبقه و یک طرفش توپخانه ارتش متجاوز عراق و طرف دیگرش توپخانه ارتش ایران استقرار داشت .

توپخانه های طرفین بی امان شلیک می کردند و موج انفجار باعث می شد پتوهایی که جلوی اتاق های مختلف از جمله اتاق عمل آویزان بود نیز پاره و به حیات پرتاب شوند . موج انفجار و ترکش های حاصله از انفجارات نیز هر لحظه باعث مجروحیت یا شهادت دوستان و رزمندگان می شد .


من آموزش نظامی ندیده بودم و با صداهای انفجار گوش خراش خمپاره و توپخانه آشنا نبودم . حتی صدای آتشبار رزمندگان ایران آزارم می داد و ترس بر من مستولی شده بود . خواب نداشتم و اکثرا با اضطراب و دلواپسی روزگار می گذراندم .

برای اینکه کمتر بترسم من را بردند توی موتورخانه بیمارستان آبادان که خودش صدا داشت تا بلکه صداهای انفجارات را کمتر و یا ضعیف تر بشنوم .طی مدت دو هفته ای که در شهرستان جنگ زده آبادان بودم هفت کیلوگرم وزن کم کردم .



این را گفتم تا ثابت کنم رزمندگان بسیج و ارتش مخصوصا سلحشوران نراق واقعا دل شیر داشتند . از صحبت ها و خاطراتی که از آنها می شنویم مشخص می شود با تمام وجود از مرزهای کشور اسلامی ایران دفاع کردند . برای وطن و رهبر عظیم الشان حضرت سید روح الله خمینی(ره) آبرو خریدند .

این شهیدان با شجاعت بی مثال خود در تاریخ درخشش دارند . تعدادی از مجروحین اهل شهر نراق در دوره نقاهت توسط بنده در درمانگاه حاج شنتیایی مورد معالجه قرار داشتند .

 حتی بعضی ها که شرایط حضور در درمانگاه را نداشتند با افتخار به منزلشان رفته و نیازهای پزشکی آنها را مرتفع می کردم . قدر همه زحمتکشان عرصه پیکار و دفاع را بدانیم و عزیز بشماریمشان .

                                             سید تقی حسینی فرزند سید رضا اهل شهر نراق 5/1/1391

نفرات اولی بودیم که در سربازی روانه جبهه شدیم

در تاریخ 15/9/1358 به خدمت مقدس سربازی اعزام شدم و دوره آموزشی را به مدت 70 روز در کرمان گذراندم و بعد به شهرضا اصفهان تقسیم و در گروه 22 توپخانه سازماندهی گردید

مهر ماه 1359 رژیم عراق جنگ را بر ایران تحمیل نمود .من و جعفر کریمی فرزند علی اکبر از شهر نراق اولین سربازانی بودیم که به همراه یکان مربوطه روانه جبهه شدیم .

از راست : سید حسن باشی (حسینی نژاد) ، جعفر کریمی

توپخانه ما در حوالی سپنتای اهواز مستقر شدیم که یکبار از ناحیه هواپیماهای عراق بمباران شدیم و قسمتی از تجهیزات ما از بین رفت .

  

در اواخر سربازی نیز توپخانه عراق به سمت موشک اندازهای ارتش شلیک کرد که ترکش کوچکی به دستم خورد و سرپایی معالجه شدم .پس از بازگشت سربازی در دی ماه 1360 جذب بسیج نراق شدم و به مرور لباس سبز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان محلات را بر تن کردم .

سید حسن باشی (حسینی نژاد) فرزند سیدمیرزاآقا اهل شهر نراق

اوج جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران بود . علیرضا کاظمی فرزند سلطانعلی که در شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان سکونت دارد برای دفاع مقدس دفترچه دریافت و به خدمت مقدس سربازی در ارتش اعزام گردید .

آزاده علیرضا کاظمی

او به همراه دیگر مرزداران حافظ ثبات و امنیت کردستان بود که مرداد 1362 در جاده پیرانشهر – سردشت در حومه میرآباد توسط تجزیه طلبان و پوچ گرایان حزب منحله دمکرات کردستان به اسارت گرفته می شود .

پنج ماه در زندان غیر قانونی دمکرات محبوس و بعضا نیز از وی و بقیه اسرا بیکاری گرفته می شد . حزب دمکرات از آغاز تا کنون با حمایت های بی دریغ بیگانگان از جمله رژیم بعث عراق بر پایه خشونت و فعالیت های قهر آمیز و قتل و کشتار استوار بوده و علاوه بر نیروهای دولتی آسیب های جدی به هموطنان کرد وارد کرده است .

ایشان نهایتا پس از پنج ماه حبس در زندان گروهک و خارج از هرگونه ضوابط تشکیلاتی و انسانی دی ماه 1362 در اثر پیروزی های رزمندگان اسلام از چنگال تهی مغزان دمکرات آزاد و مورد استقبال بی دریغ مردم خداجوی شهر نراق قرار گرفت .


حاج سلطانعلی کاظمی و مرحومه خانم عزت آعلی فرزند رضا(تاریخ فوت 2/11/1391) طی پنج ماه اسارت فرزندشان آسیب های فراوان روحی را تحمل کردند . بیشترین نگرانی خانواده ها به علت شکنجه های قرون وسطایی و غیر انسانی چته های حزب دمکرات بوده است .

وبلاگ سلحشوران شهر نراق28/05/1392

مرحمت ما به رحمت خدا دل بسته است

مادرمان سرکار خانم مرحمت اکبری فرزند نعمت الله در بستر بیماری قرار گرفته است . از دوستان و علاقمندان به این خانواده تقدیر و تشکر می کنیم که دعا کردند و تماس گرفتند و از احوال مشارالیها جویا شدند .

حاجیه خانم مرحمت اکبری

هر چه مصلحت خالق هستی است و راضی به رضای او داریم . شاکر به خاطر همه نعمت های عالی و شایسته ای که تا کنون عنایت داشته و در آینده نیز مقدر خواهد داشت.  این مادر نمونه نیز به مثابه مادران دیگر در مقطع نهضت مردمی به رهبری امام خمینی(ره) و بعد از پیروزی انقلاب و هشت سال دفاع مقدس زجرهای متمادی را تحمل نمود و برای رضای خدا و حس وطن دوستی انتقادی نکرد .

فرزندانش در جنگ تحمیلی و دفاع جانانه از کیان نظام اسلامی کوشا بودند و به سهم خود ادای دین کردند .

خانم اکبری نیز به سهم خودش در دفاع از آرمان های رهبر کبیر انقلاب آقا سید روح الله تلاش نمود و در پشتیبانی از جنگ همراه با زنان قهرمان شهر نراق کوشا بود . پس از رحلت امام راحل به رهبری داهیانه آیت الله سید علی خامنه ای(حفظه الله) احترام ویژه قایل است و مرید و مراد معظم له می باشد .

        

تعدادی از شهدا به ویژه هسته تشکیل دهندگان اولیه بسیج با او آشنا بودند و وی را مادر خویش خطاب می کردند . سال هاست صبح که بیدار می شود مقابل عکس شهدا قرار گرفته و به روح پر فتوح آنان سلام و درود و صلوات می فرستد . در ماه مبارک رمضان برای همه مرضا شفای عاجل از خداوند مسئلت داریم .

 

تیراندازی سهوی و فرارم از بسیج

 بهار سال 1360 ساعت ده صبح روی تخت بسیج  نشسته بودم و با  شهید غلامرضا قجری فرزند علی گپ می زدیم و غلامرضا گفت اسلحه ژ 3 را روی ضامن بگذار .

 

 

                        هادی ایزدی

من گفتم فشنگی داخل  اسلحه نیست و بیا نگاه کن و قندان تفنگ را روی زمین گذاشتم و شلیک کردم که تیری به سرعت برق از کنار صورتم عبور کرد و سقف آسایشگاه بسیج را سوراخ کرد .

       

شهید حمید( امیر ) حسینی                                      هادی ایزدی

ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود . تا چهار روز به صحرا و باغمان می رفتم و جرات بازگشت به بسیج را نداشتم تا اینکه فرمانده وقت بسیج شهر نراق پاسدار شهید امیر حسینی اهل محلات پیغام فرستاد و دوباره فعالیتم در پایگاه را ادامه دادم .

هادی ایزدی فرزند عباس اهل شهر نراق1390/1/18

 

محسن قجری نراقی تخریب چی گردان

متولد 1343 و طی سال های 1361 و 1362 عضو بسیج شهر نراق بودم . با چندین نفر از قدیمی های این نهاد مقدس دوست و همکلاس بودم .

محسن قجری

در شرایط سخت جنگ که رهبر کبیر انقلاب و فرمانده کل قوا حضرت آیت الله سید روح الله خمینی(ره) مرتب فراخوان به جهت حضور مردم در دفاع مقدس را اعلام می کردند بنده به خدمت مقدس سربازی اعزام شدم .

                                                                                 

از سال 1362 تا 1364 در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی خدمت کردم . در اکثر مناطق عملیاتی و جنگی غرب کشور از جمله میمک – سومار – صالح آباد – میرآباد سردشت و... حضور داشتم .

  

بنده در گردان تخریب چی بودم و خاطرات فراوانی در این واحد در ذهن دارم . چند بار هم تا آستانه شهادت نزدیک شدم ولی خالق هستی مقدر ندانست .

تاریخ 20/12/1364 تقدیر نامه ای به خاطر زحمات و ایثارگری هایم در ارتش دریافت کردم و در آن معیین شده در کلیه عملیات های ارجایی گردان فعالانه شرکت داشته ام .

تصویر این تقدیر نامه را در اختیار وبلاگ سلحشوران شهر نراق قرار می دهم . اکنون نیز به بازماندگان شهدا و دفاع مقدس ارج می نهم و با عده ای از آنها رفاقت و دوستی ام پایدار مانده است .

محسن قجری فرزند رحمت الله اهل شهر نراق 15/9/1390

دیوان محبت حاج علی یوسفی نراقی محبت علی را همراه دارد

در هر نقطه و مکانی که می گذری نام نراق و نراقی مثل خورشید فروزان می درخشد . خدمات آنان از دیرباز سطوری از ورق های تاریخ را نمایش می دهد .

از افراد و شخصیت های مختلف گفتیم و نوشتیم و حظ وافی بردیم . با خود گفتیم نکند در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) تهران نیز یکی از مشاهیر نراق سر بر تیره تراب دارد و آوازه شده باشد و ما بی خبریم .

ملزومات همیشگی یعنی قلم ؛ کاغذ و دوربین را برداشته و یا علی کنان رفتیم و ابتدا از تابلوی " قطعه هنرمندان" عکسی گرفتیم و داخل شدیم .

همه هنرمند؛موسیقی دان؛هنرپیشه؛نویسنده و القاب مختلف دور هم جمع شده اند .

ابتدای ورود به این قطعه بر سنگ قبری نام زیبای "نراقی" چشمگیر است . نزدیکتر می شویم و نوشته را می خوانیم :

عارف فرزانه استاد حاج علی یوسفی نراقی فرزند حسین ملقب به محبتعلی

علی یوسفی تاریخ 11/6/1304 در شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان در استان مرکزی متولد گردید . مادرش آمنه نام داشت و پدرش حسین از قاریان ممتاز قران مجید در نراق بوده و بر این اساس فرزندش به علی ملا حسین مشهور می باشد .

یکی دیگر از فرزندان ملا حسین به نام امرالله یوسفی ساکن تهران است و در واقع باجناق برادرش علی می باشد .

علی حدود سال 1324 با خانم بهجت عباسی فرزند حاج اسماعیل ازدواج نمود . حاصل این ازدواج چهار دختر و سه پسر به اسامی غلامرضا ، حسین(بازنشسته نیروی هوایی) و حسن می باشد .

غلامرضا یوسفی در نراق به شغل جوشکاری مشغول و از قاریان قرآن و ثناگوی علی بن ابیطالب(ع) بود . ایشان تا سال 1361 هر شب ماه مبارک رمضان در مسجد جامع نراق همراه با جمعیت انبوه یک جزء قرآن را قرائت می کرد و زکات علم خویش را ارائه می داد .

                

وی در سن 47 سالگی در تاریخ 06/07/1375 فوت و در وادی السلام نراق جایگاه ابدی وی می باشد . خانم عباسی سال 1377 فوت نمود و در قطعه 74 ردیف 89 شماره 82 به خاک سپرده شد .

                                                                                            مرحوم اویس یوسفی و پدرش مرحوم غلامرضا یوسفی

علی یوسفی که از کارمندان بازنشسته اداره پست و تلگراف تهران بود تاریخ 15/10/1380 فوت نمود و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) آرام گرفته است .

کتاب دیوان محبت در دو جلد اثر این نویسنده زبر دست نراقی یکی دو سال قبل از فوتش تهیه گردیده است .

  

دیوان محبت مجموعه غزلیاتی است که با مضامینی از عشق, محبت و عرفان به نظم درآمده است .این سروده‌ها در واقع ذکر و دعایی است بر حضرت حق و راز و نیاز عارفانه .

برخی از این غزل‌ها عبارت‌اند از :(دی بیامد میهمانی بهر ما, ای انیس و مونس دلهای ما), (دوش کردم سیری اندر ماسوا, بارها از خود همی پرسم چرا), (در مسیر عشق هر دل صاحب اسرار نیست, دلم از نای جانان راز بشنید), و (مردان ره حق و حقیقت دگرانند) .

جلد دوم دیوان علی یوسفی نراقی که متضمن اشعاری سنتی است با مضامین عرفانی به نظم کشیده شده است، از جمله این غزل :

دوش اندر بر آن دلبر زیبا بودم/ سراپا گوش شده غرق در آوا بودم/ پلک خود را نزدم من به هم آنی آن شب/ جمله اعضا شده چشم محو تماشا بودم

     

از زحمات حاج حسین قنایی فرزند میرزا در تهیه گزارش در خصوص داماد عمه اش متشکریم .

وبلاگ سلحشوران شهر نراق

زنده ماندن من به درایت شهید مهدی شیخ زین الدین

عملیات خیبر در اسفند 1362 به همراه فرمانده محور  سردار عبدالله عراقی در جلوی خط مقدم استقرار داشتیم .

غلامرضا قجری

مهدی شیخ زین الدین فرمانده لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) ضمن سرکشی از خط  به برادر عراقی گفت فرمانده محور و نیروهای مخابرات صلاح نیست اینقدر جلو بکشند .بروید  چهار کیلومتر عقب تر مستقر شوید .

 

روز بعد که برای انجام اموراتی با فرمانده محور به خط مقدم بازگشتیم هیچ اثری از سنگر و مواضع قبلی ما باقی نمانده بود و عراقی ها با خاک یکسان کرده بودند .

 

 

 غلامرضا قجری فرزند حیدرعلی اهل شهر نراق 17/1/1390

علی اصغر آقا زمانی شهید نراقی 7 تیر1360 حزب جمهوری اسلامی

علی اصغر آقا زمانی فرزند علی محمد در سال 1331 در شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان در استان مرکزی در یک خانواده مسلمان و مستضعف کشاورز متولد شد . دوران کودکی را تا کلاس سوم دبستان در نراق گذراند و سپس در سال 1341 در سن ده سالگی به همراه خانواده عازم تهران شد .

شهید علی اصغر آقا زمانی

تحصیلاتش را ادامه داد تا اینکه وارد دبیرستان شد . در دبیرستان همواره جزو بهترین شاگردان بود و همیشه اخلاق و رفتار وی باعث تحسین می شد . در اواخر دوران دبیرستان به مطالعه کتب مذهبی پرداخت و با شناختی که از اسلام پیدا کرده بود ‚ بطور جدی وارد جریانات سیاسی ، مذهبی شد و با همکاری چند تن از دوستان به تشکیل هئیتهای مذهبی پرداخت و به این ترتیب مبارزه خود را آغاز کرد .


علی اصغر آقا زمانی خواهر زاده من بود . پدرش علی محمد آقا زمانی فرزند عبدالمبین کارمند بانک در تهران بود که تاریخ 26/1/1352 فوت نمود .

                                                                                                                        یار محمد قاسمی

به خاطر علقه ای که ایشان و خانواده به زادگاهمان داشتند سختی راه را تحمل کرده و جنازه اش را به نراق انتقال دادند و در اطراف امامزاده سلیمان چند متر بالاتر از گلزار شهدای فعلی به خاک سپردند .



مادرش سرکار خانم ایران قاسمی فرزند میرزامنصور متولد 1310 در شهر نراق می باشد . دارای پنج فرزند هستند که پسرانش علی اکبر متولد 1328 – علی اصغر و علیرضا آقازمانی متولد 1334 می باشند و همچنین دو دختر به اسامی شمسی متولد 1337 و مهناز آقازمانی متولد 1342 نیز خداوند به آنها عنایت نموده است . فرزندانشان به جز آخرین دختر همه در شهر نراق متولد شده اند .

علی اصغر پس از انقلاب با آقای حسن اجاره دار فرزند حسین اهل تهران مدیر مسئول هفته نامه عروه الوثقی در ارتباط نزدیک بود . اجاره دار از شهیدان هفتم تیر ماه 1360 حزب جمهوری می باشد .

آقا دلاور(قهرمان) قاسمی فرزند غضنفر قبل از انقلاب در تهران اشتغال و سکونت داشت . او پسر دایی علی اصغر می باشد . در کوران مبارزه انقلابیون بر علیه رژیم ستم شاهی محمد رضا پهلوی علی اصغر به آقا دلاور که مغازه بافندگی داشت مراجعه می کند و از وی می خواهد یک پلیور مردانه برایش ببافد که روی سینه آن نمایی از حسینیه ارشاد مشخص شود . او می خواسته با این عمل به عنوان علامت شناسایی بین مبارزین شناخته شود .

سال های 1354 – 1355 فشار ساواک شاه بر علیه فعالین زیاد می شود فلذا انقلابیون مجبور می شوند با پوشش های لازم خود را مخفی و فعالیت پنهانی داشته باشند . وی مدتی سبیل چنگیزی می گذاشت تا شناسایی نشود و ارتباط بین محفلی شان لو نرود .

آقا زمانی و محفل مذهبی و انقلابی شان اکثرا پنج شنبه و جمعه ها در کوهنوردی شرکت و آنجا سازماندهی و فعالیت هایشان را برنامه ریزی می کردند .

هفتم تیر ماه 1360 سازمان منافقین دفتر حزب جمهوری اسلامی در تهران را منفجر و باعث شد دکتر بهشتی و 72 نفر از یاران انقلاب مظلومانه به شهادت برسند . یکی از این شهدا علی اصغر آقا زمانی اهل شهر نراق بود .

سرکار خانم ایران قاسمی در خصوص فرزندش اظهار نمود :

تاریخ 6/4/1360 شب هنگام منتظر علی اصغرم بودم تا سرانجام به منزلمان که آن موقع در نظام آباد سکونت داشتیم وارد شد . گفتم مادر کجا بودی که اینقدر دیر کردی ؟ گفت منافقین کور دل آقا سید علی خامنه ای را در مسجد ابوذر تهران ترور کردند . همراه مسئولین کشور بودم که برای ملاقات معظم له جهت عیادت به بیمارستان رفته بودیم . ایشان الحمدالله از ترور زنده ماند و دعا کن زودتر بهبودی اش را حاصل کند .

تاریخ 7/4/1360 فرا رسید و باز منتظرش شدم و از او خبری نشد . از نگرانی تا صبح خوابم نبرد و چشمم به در دوخته شده بود . ساعت شش صبح از رادیو خبر انفجار حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه تهران را شنیدم و ساعت هشت اخبار به صورت کامل تر بیان کرد و متوجه شدم فرزند گرانقدرم علی اصغر آقازمانی همراه دکتر سید محمد حسینی بهشتی و بیش از هفتاد دو تن از مسئولین نظام به شهادت رسیده اند .

هنگام دفن جنازه در قطعه 24 بهشت زهرا برای همیشه او را بوسیدم و بوئیدم و اکنون افتخار می کنم که شهید خانواده ما مملکت اسلامی مان و انقلابمان را سر بلند نمود .

جناب آقای یار محمد قاسمی به همراه دوست دیرینش حاج عزیزالله فروغی

همه تروریست ها و بد خواهان راه امام خمینی(ره) به هر بلایی گرفتار شدند ولی هنوز عاملین انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی به سزای اعمالشان نرسیده اند . من دوست دارم تا زنده هستم جزای منافقین و از جمله عنصر بد نامشان محمدرضا کلاهی گرفته شود . مگر این شهیدان چه هدفی جز خدمت به کشور و دینشان داشته اند که باید مورد تهاجم تروریستی بد خواهان قرار بگیرند .

از حاج عزیزالله فروغی فرزند ابراهیم که مقدمات ملاقات با جناب آقای یارمحمد قاسمی در تهران را فراهم نمودند صمیمانه تشکر می شود .

     با تشکر فراوان از آقای یار محمد قاسمی فرزند میرزا منصور اهل شهر نراق 29/11/1391




وبلاگ سلحشوران شهر نراق سی و دومین سالگرد شهادت علی اصغر آقازمانی و دیگر شهدای حزب جمهوری اسلامی را گرامی می دارد .

مجروحین شیمیایی از بین رزمندگان دفاع مقدس شهر نراق

شنبه 8 تیر ماه مصادف با روز "مبارزه با سلاح های شیمیایی و میکروبی" بود .از بین 98 نفر از مجروحین جنگی مربوط به نیروهای سپاه و بسیج شهر نراق 36 نفر آنان جزء مجروحین شیمیایی هستند . از بین مجروحین شیمیایی نیمی از آنان فاقد درصد و یا هنوز پرونده در بنیاد جانبازان تشکیل نداده اند .

این رزمندگان فقط خود می دانند که به چه بلایی گرفتار هستند . چند نفر از این افراد که در جبهه های جنگ تحمیلی توسط ارتش متجاوز عراق شیمیایی شده اند علاوه بر مشکلات خود در اثر ژنتیک بر فرزند یا فرزندانشان نیز اثر مخرب شیمیایی انتقال داده اند . آنان اصرار دارند نامشان به دلایل خاص فاش نشود .

بسیاری از این افراد حتی در بنیاد جانبازان نیز پرونده ندارند و یا شرایط تشکیل پرونده مهیا نشده است .

آثار و اثرات شیمیایی تا سالیان متمادی در بدن باقی می ماند و آسیب های جدی وارد می کند که باید فرد تحت درمان قرار گیرد و هزینه های درمان آن نیز هنگفت می باشد .

پس از 25 سال از پایان جنگ تحمیلی برای اولین بار آمار مجروحین شیمیایی رزمندگان شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان در استان مرکزی انتشار می یابد . درجات مجروحیت این افراد ضعیف تا حاد نام برده می شود :




1- علی محمد پیشه ور فرزند حسین طی عملیات خیبر در اسفند 1362 شیمیایی و با یک نوبت مجروحیت دیگر جانباز 35 % می باشد .



2- علی اکبر باقری نراقی فرزند حبیب طی عملیات خیبر در اسفند 1362 که از ناحیه پا شیمیایی و به بنیاد مراجعه نداشته است .



3- نورعلی آقاحسینی فرزند رضا طی عملیات خیبر در اسفند 1362 از نواحی مختلف بدن شیمیایی و فاقد درصد می باشد .



4- محمد رضا موسوی فرزند سید حسین طی عملیات والفجر 8 و فتح بندر فاو عراق در بهمن 1364 شیمیایی و با موج انفجار جانباز 15 % می باشد .



5- محمد حیدری فرزند علی طی عملیات والفجر 8 و فتح بندر فاو عراق در بهمن 1364 شیمیایی و جانباز 20 % می باشد .




6- مهدی هدایتی فرزند حسینعلی طی عملیات والفجر 8 و فتح بندر فاو عراق در بهمن 1364 شیمیایی و با خوردن ترکش فاقد درصد می باشد .



7- فردین رحیمی فرزند ماشاءالله طی عملیات والفجر 8 و فتح بندر فاو عراق در بهمن 1364 شیمیایی و به بنیاد مراجعه نداشته است .

8- هانی پنبه زن فرزند سلطانعلی طی عملیات های کربلای 4 – کربلای 5 و والفجر 8 شیمیایی و با موج انفجار جانباز 20 % می باشد .

9- غلامرضا قجری فرزند حیدر علی طی عملیات های کربلای 5 – کربلای 8 و والفجر 10 مجروح شیمیایی و تا کنون به بنیاد مراجعه نداشته است .

10- غلامحسین ایزدی فرزند حسن طی عملیات های کربلای 8 شلمچه و والفجر 8 شیمیایی و به بنیاد مراجعه نداشته است .

11- علی اصغر حیدری فرزند حسین طی عملیات کربلای 8 تاریخ 18/1/1366 شیمیایی و به بنیاد مراجعه نداشته است .

12- مجید کمره ای فرزند رضا علی طی عملیات های کربلای 8 شلمچه و والفجر 10 حلبچه شیمیایی و به بنیاد مراجعه نداشته است .

13- اصغر لطفعلی فرزند حسینعلی طی پدافندی جبهه در اسکله آبادان تاریخ 11/1/1367 شیمیایی و فاقد درصد می باشد .

14- محمد رضا حیدری فرزند رضا طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و با یک نوبت مجروحیت دیگر به بنیاد مراجعه نداشته است .

15- علی محمد کمره ای فرزند تقی طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و با دو نوبت مجروحیت دیگر جانباز 15 % می باشد .

16- محمد قجری فرزند علی طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و با یک نوبت مجروحیت دیگر جانباز 15 % می باشد .

17- حسن حبیبی فرزند اکبر طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و با یک نوبت مجروحیت دیگر فاقد درصد می باشد .

18- حسین قجری فرزند علی اکبر طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و به بنیاد مراجعه نداشته است .

19- قاسم کریمی نراقی فرزند ابوالفضل طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و جانباز 25 % می باشد .

20- اکبر قجری فرزند احمد طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و با یک نوبت مجروحیت دیگر جانباز 15 % می باشد .

21- قاسم حیدری فرزند رضا طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و با یک نوبت مجروحیت دیگر جانباز 20 % می باشد .

22- غلامرضا کمره ای فرزند باقر طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و با یک نوبت مجروحیت دیگر جانباز 25 % می باشد .

23- حسن نباتی فرزند مندعلی طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و جانباز 30 % می باشد .

24- حسین نباتی فرزند مندعلی طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و جانباز 35 % می باشد .

25- مرتضی عابدینی فرزند علی اصغر طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و جانباز 15 % می باشد .

26- موسی عابدینی فرزند علی طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و به بنیاد مراجعه نداشته است .

27- احمد مرادی فرزند علی محمد طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و جانباز 15 % می باشد .

28- حسن قجری فرزند علی محمد طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و به بنیاد مراجعه نداشته است .

29- علیرضا حیدری فرزند سلطانعلی طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و جانباز 5 % می باشد .

30- علی محمد اسماعیلی فرزند عباس طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و به بنیاد مراجعه نداشته است .

31- سید محمد حسینی فرزند سید رضا طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و به بنیاد مراجعه نداشته است .

32- محمد علی(امیر) ایزدی فرزند حسن طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و جانباز 5 % می باشد .

33- سید مرتضی بابایی فرزند سید رضا طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و دو نوبت مجروحیت دیگر به بنیاد مراجعه نداشته است .

34- غلامرضا اسماعیلی فرزند باباخان طی عملیات والفجر 10 در حلبچه عراق تاریخ 13/1/1367 شیمیایی و به بنیاد مراجعه نداشته است .

35- سید مهدی موسوی فرزند سید احمد طی بمباران شهرستان مرزی سردشت آذربایجانغربی در اردی بهشت 1367 شیمیایی و جانباز 5 % می باشد .

36- عبدالله لطفی فرزند محمد

شایسته است در این مقال تجلیلی از یکی از پرچمداران مجروحین شیمیایی استان مرکزی و منطقه کاشان داشته باشیم .

حاج اسدالله محمدی فرزند علی اکبر اهل روستای مهدی آباد اردهال از توابع شهرستان دلیجان در استان مرکزی می باشد . روستای مهدی آباد در پنج کیلومتری مشهد اردهال مضجع منور فرزند بلافصل امام پنجم شیعیان جهان سلطانعلی بن محمد باقر (ع)می باشد . مشهد اردهال از توابع کاشان در استان اصفهان می باشد .

       

حاج اسدالله محمدی در اثر استنشاق گاز شیمیایی طی عملیات کربلای 5 در دی ماه 1365 در جبهه شلمچه خرمشهر استان خوزستان دچار عارضه گردیده و اکنون جانباز 70 % می باشد . وخامت تنفس ایشان باعث گردیده که سه نوبت جهت معالجه به کشور آلمان اعزام شود .

حاج اسدالله برادر شهید حاج غلامرضا محمدی علاوه بر فعالیت های موثر دیگر روزهای یکشنبه در "موزه صلح تهران" واقع در ضلع شمالی پارک شهر به افشاگری رژیم متجاوز عراق و همپیمانان جهانی اش که از او برای بمباران شیمیایی بر علیه رزمندگان و مردم بی دفاع ایران پشتیبانی کردند به افشاگری می پردازد .
موزه صلح تهران برای نشان دادن پیامدهای جنگ ها در دنیا و نیز عواقب کاربرد سلاحهای شیمیایی و اتمی می باشد .

وبلاگ سلحشوران شهر نراق14/4/1392

اسامی عده ای از علما ؛ فضلا ؛ دانشمندان و روحانیون متوفی شهر نراق از توابع دلیجان

شهر قدیمی و تاریخی نراق با قدمت بیش از دو هزار ساله از توابع شهرستان دلیجان می باشد . نراق به نگین استان مرکزی مشهور است . مرکز علم و هنر ، تمدن و فرهنگ ، و در مسیر جاده ابریشم قرار داشته و دارای موقعیت استراتژیک اقتصادی و تجاری بوده و در قدیم الایام به هند کوچک معروف بوده است .

فضای منطقه یادآور مشاهیری می باشد که نام و هویتشان در ایران مشهور است و در اوراق تاریخی و فرهنگی این مرز و بوم نقش بسته است .عالمان بزرگی از این مکان پرورش یافته و خدمات زیادی به اسلام داشته اند و باعث مباهات و افتخار مردم این دیار می باشند .

نراق از توابع دلیجان از دیرباز ، سربلند و سرافراز ، استوار و با شکوه ، همچون کوه ال بر تارک تاریخ تمدّن بشری می درخشد.

  

این شهر علمای مبارزی در طول تاریخ در دامان خود پرورده است که هیچگاه در برابر ظلم و ستم خاموش ننشتند و با خدای خویش پیمان بستند که تا توان دارند از حق و حقیقت دفاع کنند . در اینجا برخی از علما و روحانیون مبارز و شهادت طلبی که یک لحظه در برابر ظلم و ستم خاموش ننشستند و در پایداری از حق سوختنند و به جوانان درس آزادی و آزادگی آموختند ، یادی می کنیم :

1-علامه ملا محمد مهدی فاضل نراقی فرزند ابوذر معروف به محقق(1146 ق – 1209 ق)
2-علامه ملا احمد فاضل نراقی فرزند ملا محمد مهدی متخلص به صفایی(1185ق – 1245ق)
3- ملا ابوالحسن نراقی فرزند ملا محمد مهدی
4- ملا محمد باقر نراقی فرزند ملا محمد مهدی
5- میرزا ابوالقاسم نراقی فرزند ملا محمد مهدی
6- ملا اباذر نراقی فرزند ملا محمد مهدی
7- ملا مهدی نراقی فرزند ملا محمد مهدی ملقب به آقا بزرگ و آقا کوچک(1209ق – 1268ق)
8- ملا محمد نراقی فرزند ملا احمد ملقب به عبدالصاحب و حجت الاسلام(1217ق – 1297ق)
9- میرزا محمد صادق نراقی فرزند ملا احمد فاضل(از شاگردان شیخ مرتضی انصاری)
10- میرزا محمد نصیر نراقی فرزند ملا احمد(احتمالا نصیرالدین مولف شرحی براصول کافی)
11- ملا محمد تقی نراقی فرزند ملا احمد فاضل
12- میرزا ابراهیم نراقی فرزند ملا احمد فاضل
13- حاج ملا محمد جواد نراقی فرزند ملا احمد فاضل متخلص به شفایی
14- ملا هاشم نراقی فرزند ملا احمد فاضل
15- ملا محمد علی نراقی فرزند ملا احمد فاضل
16- میرزا نصرالله نراقی فرزند ملا احمد فاضل
17- حاج میرزا ابوالقاسم نراقی فرزند حاج محمد ملقب به نجم الدین(1252ق - .)
18- حاج ملا محمد علی نراقی فرزند ملا مهدی بن ملا محمد مهدی( . – 1285 ق )
19- میرزا محمد الدین نراقی فرزند حاج محمد(حاجی خان)
20- حاج میرزا صدرالدین احمد نراقی( . – 1315)21- حاج میرزا فخرالدین نراقی فرزند محمد ؛ فقیهی که سیدجمال الدین اسدآبادی با اوملاقات داشته
22- حاج میرزا محمد حسین نراقی استاد علم اصول فقه که جمال الدین اسدآبادی با اوملاقات داشته
23- حاج آقا میرزا ابوالحسن نراقی از پیشوایان تراز اول کاشان و از یاران شهید آقا علی نراقی
24- آقا میرزا حسن مجتهد رییس و بزرگ خاندان نراقی و از یاران شهید آقا علی نراقی
25- حاج میرزا نظام الدین نراقی( . – 1285 )
26- حجت الاسلام آقاعلی نراقی مشهور به امام (.–1331ق) شهیدتوسط عمال نایب حسین کاشی
27- حجت الاسلام آقا محمد فاضلی نراقی فرزند ملا محمد رضا(.– 1350 ق)
28- حجت الاسلام آقا حسین فاضلی نراقی فرزند ملا محمد رضا(حدود 1285 ق– 1355 ق)
29- طلبه شهید و رزمنده دفاع مقدس محمد رضا رمضانی فرزند غلامعلی(1342– 2/3/1361)
30- طلبه شهید و رزمنده دفاع مقدس حسن کرباسی فرزند علی(1348 – 21/1/1365)
31- حجت الاسلام سید ابوالفضل بابایی فرزند رضا رزمنده دفاع مقدس مرحوم(1342- – 22/7/1372)
32-

منابع :

1- نراق در آیینه ی تاریخ اثر آقای محمد رضا خسروی
2- تاریخ نراق اثر آقای علی عظیمی
3- نوشته های وبلاگ سلحشوران شهر نراق

4- انقلاب اسلامی در کاشان اثر سید اصغر ابن الرسول



یادواره شهدای روحانی منطقه دلیجان در استان مرکزی

پنج شنبه تاریخ 6/4/1392 اولین یادواره شهدای طلبه و روحانیون متوفی شهرستان دلیجان و نراق ساعت 18 در مسجد جامع دلیجان برگزار گردید . مسئولین شهرستان و مردم و خانواده های معزز شهیدان و روحانیون در این یادواره شرکت داشتند .

این یادواره به همت روحانیون و نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران ناحیه دلیجان برگزار گردید .
آیت الله سید هاشم حسینی بردخونی بوشهری امام جمعه موقت شهر قم و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه سخنران مجلس بود . حجت الاسلام محمد فروغی مسئول حوزه علمیه شهر نراق خاطره و مطالب کوتاهی ایراد و به مدعوین خیر مقدم گفت .



دکتر فرزاد جمشیدی مجری توانمند کشور اجرای شایسته ای در این یادواره از خود به نمایش گذاشت .

                                                                                                                                                   فرزاد جمشیدی

شهرستان دلیجان دارای دو شهید در انقلاب و دفاع مقدس می باشد :



۱- طلبه شهید و رزمنده دفاع مقدس محمد رضا رمضانی فرزند غلامعلی اهل شهر نراق متولد 1342 تاریخ 2/3/1361 طی عملیات ظفرمند بیت المقدس در جبهه خرمشهر به شهادت رسید.

 

۲- طلبه شهید و رزمنده دفاع مقدس حسن کرباسی فرزند علی اهل شهر نراق متولد 1348 تاریخ 21/1/1365 طی عملیات ظفرمند کربلای پنج در جبهه شلمچه شربت شهادت نوشید .




همچنین از رزمنده دفاع مقدس مرحوم حجت الاسلام سید ابوالفضل بابایی فرزند سید رضا اهل شهر نراق متولد 1342 که تاریخ 22/7/1372 طی تصادف دارفانی را دواع گفت تجلیل به عمل آمد . ایشان با سابقه 38 ماه حضور فعال در جبهه های جنگ تحمیلی در بسیاری از عملیات های دفاع مقدس شرکت داشت . از وی دو دختر به یادگار باقی مانده است .

 
مرحوم حجت الاسلام سید ابوالفضل بابایی

دکتر فرزاد جمشیدی در اثنای برنامه از علمای منطقه دلیجان از جمله علامه ملا محمد مهدی نراقی و فرزند خلفش ملا احمد نراقی(فاضلین نراقی) و حجت الاسلام آقا حسین فاضلی نراقی و برادرش آقا محمد فاضلی نراقی فرزندان ملا محمد رضا و عالمان فرهیخته دیگر شهرستان به نیکی و شایستگی یاد کرد .

 سلحشوران شهر نراق6/4/1392

علی اکبر عبدلی جوان خاموش وادی السلام شهر نراق

محله شکاری نامی است قدیمی که دیگر بر زبان نراقی ها جاری نیست . زمین فوتبال کوچکی داشت که همیشه مملو از نوجوانان بود و ساختمان های متروکه اطرافش برای قایم موشک(باشک) مورد استفاده بود .

 
مرحوم علی اکبر عبدلی

در اطراف این محله خاطره انگیز خانواده محترم و با عزتی به نام آقای حسین عبدلی و همسر مکرمه اش سرکار خانم بهجت یوسفی زندگی می کردند که بعضی فرزندانشان بعدا در دفاع مقدس مردم ایران سهم داشتند .

                                                                                                                                    حسین عبدلی

علی – اصغر – محسن – علی اکبر – رضا – محمد – ماشاءالله عبدلی و یک دختر فرزندان بزرگوار این خانواده هستند .

 چند نفر از این پسران دوران مقدس سربازی خود در جنگ تحمیلی هشت ساله سپری و دو نفرشان نیز عضو بسیج و سابقه حضور در جبهه دارند .

             علی عبدلی

- اصغر عبدلی سرباز وظیفه ارتش جمهوری اسلامی بود که در جبهه مجروح شد و از جانبازان 25 % به شمار می رود .

- محسن عبدلی از بسیجیان نمونه و فوق لیسانس است که طی دو عملیات محرم و والفجر مقدماتی شرکت داشت و در جبهه فکه مجروح گردید لیکن در بنیاد جانبازان پرونده سازی نکرد .

                                                                                                                                      محسن عبدلی

- علی اکبر عبدلی بسیجی بود که زمستان 1366 به همراه عده ای از بسیجیان شهر نراق راهی جبهه های حق علیه باطل گردید . در عملیات والفجر ده حضور داشت و از رزمندگانی بود که تاریخ 13/1/1367 طی پدافندی این عملیات مجروح شیمیایی شد و به خیل جانبازان جنگ تحمیلی پیوست .

          جوان ناکام علی اکبر عبدلی
علی اکبر متولد 1348 در شهر نراق بود . ایشان بعد به خدمت سربازی اعزام و در نیروی انتظامی سازماندهی گردید . وی به تاریخ 23/3/1370 در حین خدمت در اثر اتفاق ناگوار فوت نمود و پدر و مادر زحمتکش و خانواده اش را سخت بر آشفت .

تشیع جنازه وی باشکوه انجام گرفت و در وادی السلام شهر نراق خاکسپاری گردید .

22 سال از مرگ این جوان می گذرد ولی خاطرات دفاع مقدس ایشان هنوز در ذهن همرزمانش باقی است . شایسته است برای آمرزش او و دیگر اموات صلوات و فاتحه قرائت کنیم .

وبلاگ سلحشوران شهر نراق 08/04/1392

بازگشت چهره دوست داشتنی حجت الاسلام علی اکبر حیدری به شهر نراق

حجت الاسلام علی اکبر حیدری سال 1335 در خانواده مذهبی در شهر نراق نگین استان مرکزی قدم به عرصه هستی نهاد .

حجت الاسلام علی اکبر حیدری

پدرش مرحوم حاج حسین مرد متدین و به شغل کشاورزی و دامداری مشغول بود . وی از سال 1341 در زادگاهش پا به تحصیلات ابتدایی نهاد و به این طریق تا دریافت مدرک سیکل به تحصیل ادامه داد .نامبرده به دلیل علاقه به علوم دینی و قرآنی با تشویق پدر و برادرش علی محمد در سن 15 سالگی سال 1350 وارد حوزه علمیه شهر قم گردید

مدرسه آیت الله محمدرضا گلپایگانی اولین محل تحصیلات مقدماتی او بود . بعد همین سال در مدرسه رضویه قم به فراگیری سطوح متوسط و عالی نزد آیات عظام آیت الله محمد تقی ستوده اراکی – آیت الله قدرت الله وجدانی فخر سرابی و آیت الله زین العابدین باکویی به تحصیل ادامه داد .

حجت الاسلام علی اکبر حیدری

بعد از اتمام سطح به مدت پنج سال در درس خارج فقه و اصول آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی و به مدت دو سال نیز در درس خارج آیت الله العظمی حسینعلی منتظری و مدت شش سال نیز در درس تفسیر آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی شرکت نمود .آقای حیدری در دوران پیش از انقلاب اسلامی 1357 با سخنرانی ، تبلیغ ، و شرکت در راهپیمایی ها به مبارزه علیه رژیم ستم شاهی پهلوی پرداخت . وی از ارادتمندان حضرت آیت الله سید روح الله خمینی (ره) بنیانگذارکبیر انقلاب می باشد.

صدرالذکر از ابتدا با بسیجیان همراه بود و با اکثر موسسین بسیج نراق که اکثرا به شهادت رسیده اند رابطه معنوی و برادرانه داشت . اکنون نیز تمامی ایثارگران دفاع مقدس و خانواده شهدا مورد احترام ویژه او می باشند .

حجت الاسلام علی اکبر حیدری در جمع بسیجیان در سالهای دفاع مقدس

در زمان حساس جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران از تاریخ 1/1/1362 الی 3/7/1362 به مدت هفت ماه مسئولیت عقیدتی ، سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان محلات را عهده دار بود و با سبز پوشان این نهاد فعالیت داشت .

حجت الاسلام علی اکبر حیدری در لباس سبز پاسداری

حجت الاسلام علی اکبر حیدری در طول هشت سال دفاع مقدس از ابتدای مهر ماه 1359 الی مرداد 1367 با توجه به فرامین موکد رهبری امام خمینی(ره) بر اهمیت دفاع مقتدرانه و حضور اقشار مردم در جبهه ها پانزده بار به مدت قریب یکسال به شرح ذیل در جبهه های نبرد حق علیه باطل حضور داشته است :

1- از تاریخ././1360 الی تاریخ././1360 در جبهه پاوه استان کرمانشاه
2- از تاریخ 4/9/1361 الی تاریخ 4/10/1361 در جبهه غرب منطقه...
3- از تاریخ 1/5/1362 الی 1/7/1362 در جبهه جنوب منطقه...
4- از تاریخ 9/3/1363 الی 12/4/1363 در جبهه جنوب منطقه...
5- از تاریخ 18/8/1363 الی تاریخ 19/9/1363 در جبهه غرب منطقه...
6- از تاریخ 18/12/1364 الی تاریخ 14/1/1365 در جبهه جنوب منطقه...
7- از تاریخ 24/1/1365 الی تاریخ 15/2/1365 در جبهه جنوب منطقه...
8- از تاریخ 18/5/1365 الی تاریخ 7/6/1365 در جبهه غرب منطقه...
9- از تاریخ 28/5/1365 الی تاریخ 7/6/1365 در جبهه غرب منطقه...
10- از تاریخ 23/9/1365 الی تاریخ 12/10/1365 در جبهه غرب منطقه...
11- از تاریخ14/4/1366 الی تاریخ 8/5/1366 در جبهه جنوب منطقه...
12- از تاریخ 8/9/1366 الی تاریخ 1/10/1366 در جبهه غرب - پاوه
13- از تاریخ 23/12/1367 الی تاریخ14/1/1368 در جبهه غرب- کرمانشاه


همچنین دو بار برای رساندن کمک های مردمی شهر نراق تحت نام "ستاد پشتیبانی جنگ" و برای بازدید از جبهه ها و دیدار با رزمندگان اسلام به شرح ذیل حضور داشته است :

حاج آقا حیدری در دیدار با بسیجیان شهر نراق در جبهه های نبرد

 

14- از تاریخ 16/10/1361 الی 20/10/1361 در اهواز و انرژی اتمی آبادان

15- از تاریخ 5/4/1364 الی تاریخ 8/4/1364 در جبهه جنوب

 

از زمان رحلت امام خمینی(ره) و انتخاب آیت الله سید علی خامنه ای(حفظه الله) در خرداد ماه 1368 وی مرید و علاقمند ولایتمداری معظم له می باشد و فرامین رهبر معظم انقلاب را امعان نظر دارد .

ایشان از سال 1369 از شهر قم به زادگاهش نراق بازگشت و تا سال 1374 به مدت پنج سال مسئول دفتر فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی واحد نراق را بر عهده گرفت .

شکوهمندترین خاطره ای که در قلب و ذهن وی وجود دارد تاریخ 29/5/1369 می باشد . هفت هشت نفر از اسیران جنگ با اقتدار و سربلندی از زندان های نظامی کشور عراق آزاد و به میهن اسلامی و شهر نراق بازگشتند .

آقای حیدری پس از اینکه مردم فرزندانشان را قلم دوش نموده و از آنها استقبال می کردند در جایگاه مخصوص قرار گرفت و از مقاومت دلیرانه آزادگان تحصین به عمل آورد .

به عنوان سومین فرد در تاریخ 20/1/1374 مسئولیت امام جمعه شهر نراق را به عهده گرفت و شانزده سال و سه ماه در این مسئولیت انجام وظیفه نمود .

پس از اقامه آخرین نماز جمعه در شهر نراق به تاریخ 7/5/1390 ضمن تشکر و خداحافظی از مردم عنوان داشت طی این مدت جمعیت شهر اندکی کاهش پیدا کرد ، لیکن تعداد نمازگزاران بیشتر شد .

 

اقامه نماز جماعت توسط حجت الاسلام علی اکبر حیدری در جبهه های نبرد حق علیه باطل

 

آقای حیدری تاریخ 9/5/1390 با حکم حجت الاسلام سید رضا تقوی رئیس شورای سیاست گذاری ائمه جمعه به امامت جمعه شهرستان شازند منصوب گردید .شهرستان شازند که قبلا به نام های " ادریس آباد – سربند – آزاد شهر – شاه زند" مشهور بوده دارای جمعیت 20000 نفره می باشد و از توابع اراک در استان مرکزی واقع است .

قبل از آقای حیدری شهر نراق دارای دو امام جمعه بوده که به دیار باقی شتافته اند :

آیت الله سید محمدباقر شریف موسوی فرزند سید هادی مشهور به موسوی همدانی به مدت 19 ماه از تیر ماه 1359 لغایت بهمن 1360 (1304 – 1379)
حجت الاسلام هبت الله نوروزی فرزند حسنعلی اهل همدان به مدت 13 سال از اسفند ماه 1360 لغایت 1374 (1310 – 1382)
آقای حیدری در سال..... ازدواج نموده و هم اکنون دارای یک فرزند پسر به نام محمدجواد و سه فرزند دختر می باشد .لازم به ذکر است مشارالیه دارای دو برادر می باشد که منشاء خیر هستند :

1- حجت الاسلام علی محمد حیدری نویسنده و مولف بیش از چهل کتاب

2- علی اصغر حیدری از پاسداران و رزمندگان سلحشور دفاع مقدس و از جانبازان جنگ تحمیلی که در حال حاضر کارمند دانشگاه آزاد اسلامی واحد نراق می باشد.

متاسفانه در بهمن ماه 1390 آقای حیدری دچار بیماری گردیده و در بیمارستان آراد تهران تحت عمل شیمی درمانی قرار گرفت . عارضه بیماری ایشان و رژیم غذایی اش باید تحت کنترل باشد و از طرفی چون خانواده اش در نراق سکونت دارند مسافرت پی در پی بین شازند تا نراق مشکلات را حادتر می کند .

       

حجت الاسلام حیدری در زمان بیماری

ایشان از سمت امام جمعه قصد استعفا داشت که شورای سیاست گذاری ائمه جمعه تصمیم گرفت همچنان از فضایل و خدمات معظم له استفاده گردد . فلذا حجت الاسلام علی اکبر حیدری به زادگاه خود بازگشته و در مسئولیت امام جمعه شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان در استان مرکزی فعالیت های خویش را احتمالا از جمعه 14 تیر ماه سال 1392 ادامه دهد .

شهیدان در وصیت نامه هایشان تاکید کرده اند که عموم مردم و خانواده هایمان در آیین سیاسی ؛ عبادی نماز جمعه شرکت داشته باشند و از ولایت فقیه حمایت کنند .

 

سایت  سلحشوران شهر نراق

 

آیت الله سید ابوالحسن موسوی همدانی (دبستانی)13 سال امام جماعت شهر نراق

آیت الله سید ابوالحسن موسوی همدانی (دبستانی) فرزند سید محمد در سال 1308 در روستای شورین همدان متولد شد . ظاهرا شهرت اولیه آنها دبستانی بوده که به موسوی تغییر می دهند . بعد در شهر قم سکونت می یابد .

آیت الله سید ابوالحسن موسوی همدانی

در سال 1339 با حکم آیت الله سید حسین بروجردی به عنوان مبلغ به قروه کردستان مهاجرت می نماید .
سال 1342 به پیشنهاد آیت الله شهاب الدین اشراقی ، داماد حضرت امام خمینی(ره) برای فعالیت های دینی و قرآنی به شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان در استان مرکزی اعزام می گردد و تا سال 1353 به مدت 13 سال در شهر سکونت می یابد .



مردم دیندار و مومن نراق پس از گذشت بیش از نیم قرن همچنان نام و یاد موسوی همدانی را در خاطره خود دارند . جالب اینکه اولین امام جمعه شهر نراق پس از انقلاب آیت الله سید محمد باقر موسوی همدانی است و شهرت " موسوی همدانی" در نراق زبانزد و پر آوازه است .

آیت الله سید ابوالحسن موسوی همدانی در مسجد جامع نراق

 مردم وقتی مطلب یا خاطره ای را در خصوص این دو عالم بزرگ برای هم تعریف می کنند باید حتما بگویند موسوی همدانی اولی یا موسوی همدانی دومی .

معظم له تلاش زیادی برای تفهیم مسائل دینی و مذهبی مردم داشت . یک یا دو نفر از روحانیون نراق به واسطه ترغیب و تشویق او به حوزه علمیه وارد شدند .

 
آیت الله سید ابوالحسن موسوی همدانی در مسجد جامع نراق

حضور 13 ساله آیت الله سید ابوالحسن موسوی در شهر نراق باعث گردید تا زمانی که وی در قید حیات بود مرتب یاد و خاطرات خود در شهر نراق را عنوان و مثالی برای مطالب خود بزند .

دو سال آخر یعنی 1352 و 1353 که آقا سید ابوالحسن موسوی در نراق حضور داشت ده سالی از زمان نهضت معمار انقلاب آیت الله سید روح الله خمینی (ره) گذشته بود .

با وجود خفقانی که رژیم پهلوی ایجاد کرده بود و پاسگاه ژاندارمری نراق با دقت فعل و انفعالات را کنترل می کرد ایشان در مغازه حاج حسینعلی هدایتی فرزند محمد (. – 1382) یا اطراف آن با عده ای از مذهبیون روشنفکر مثل حاج احمد قطبی فرزند نصرالله (1276 – 1368) - حاج میرزا منصور قاسمی فرزند محمد (. - 1360) – حاج اسماعیل عباسی فرزند ملا حیدر (1272 – 1359) و... جلسات غیر محسوسی داشت .

به زبان ساده به آنها می گفته که شخصی به نام خمینی در تبعید در حال مبارزه با محمد رضا شاه پهلوی می باشد .
با همه تعلقات خاصی که آیت الله سید ابوالحسن موسوی همدانی به نراق و مردمانش داشت در سال 1353 این دیار با برکت را ترک و به تهران نقل مکان نمود . پس از آن به دعوت مردم، سمت امام جماعت مسجد فرشته تهران را پذیرفت .

آیت الله سید ابوالحسن موسوی همدانی در منزل آقای مرتضی رادفر در شهر نراق - سال 1372

عشق و علاقه ویژه ای که معظم له به نراق داشت باعث شد قبل و بعد انقلاب اسلامی بارها به این شهر مسافرت نموده و با مردم ملاقات داشته باشد . از طریق تلفن هم مرتب به عده ای از نراقی ها ارتباط برقرار نموده و از حال و احوال مردم مذهبی با خبر می شد .

بسیاری از اوقات نیز مردم نراق به تهران یا همدان رفته و با ایشان ملاقات می کردند . مشارالیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی 1357 ، مامور اجرای فرمان هشت ماده‌ای امام در استان آذربایجان غربی می گردد .

مقبره مرحوم آیت الله سید ابوالحسن موسوی همدانی

ایشان در تاریخ 10/7/1363 با حکم حضرت امام خمینی (ره) به عنوان نماینده امام در استان و امام جمعه شهر همدان منصوب گردیده و پس از نوزده سال در سال 1382 به علت بیماری و مشکلات جسمی با هدف تقویت جایگاه نمایندگی ولی فقیه در استان استعفای خود را تقدیم آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب می نماید و مجددا به قم باز می گردد .

وی در دوره های دوم و سوم مجلس خبرگان رهبری سمت نمایندگی مردم استان همدان را بر عهده داشته است .

نمایی از سنگ قبر مرحوم آیت الله سید ابوالحسن موسوی همدانی

نامبرده در تاریخ 10/8/1386 در سن هفتاد و هشت سالگی در بیمارستان ولیعصر قم به علت سکته مغزی فوت می نماید . پس از تشیع جنازه در قم و همدان در باغ بهشت همدان به خاک سپرده می شود . به همین مناسبت در همدان سه روز عزای عمومی اعلام و روز پنجشنبه مورخ 10/8/1386 در همدان تعطیل رسمی اعلام می شود .

حضرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب طی اعلامیه ای فوت وی را تسلیت می گوید و همچنین در سفر خود به استان همدان در سال 1383 در اجتماع روحانیون استان وی را مورد تفقد قرار داد و از خدمات 19 ساله او در سمت امامت جمعه همدان تجلیل نمود .

وبلاگ سلحشوران شهر نراق 03/04/1392

نتایج انتخابات شورای شهر و ریاست جمهوری در شهر نراق

 با توجه به برگزاری انتخابات چهارمین دوره شوراهای اسلامی شهر روز جمعه 24/3/1392 نتایج شمارش آراء نامزدهای انتخابات شورای اسلامی شهر نراق به ترتیب ذیل می باشد . از مجموع 1524 رای شمارش شده پنج نفر اول حائز اکثریت آراء شدند .

 

در بین کاندیداتورها برای اولین بار دو خانم نراقی شرکت داشتند که هر دو با رای مردم به شورای شهر راه پیدا کرد .

 

1- آقای مجتبی عابدی فرزند غیاث 758 رای

2- آقای سیدمسعود موسوی فرزند هادی 557 رای

3- خانم خدیجه کریمی نراقی فرزند ابوالفضل 536 رای

4- آقای سید عباس حسینی نژاد فرزند سید میرزاآقا 526 رای

5- خانم فهیمه لطفعلی فرزند حسینعلی 481 رای

 

آقای ابوالفضل قجری فرزند رحمت الله 418 رای

آقای سید صدر موسوی فرزند سید حسین 385 رای

آقای حسین صادقی فرزند علیمحمد 382 رای

آقای سید جواد هاشمی فرزند سید رضا 354 رای

آقای مرتضی محمودی فرزند علی 305 رای

آقای جابر ایزدی فرزند یوسف 254 رای

آقای سید میثم نصراله فرزند سید محسن 216 رای

آقای عباس مطهری فرزند اسداله 151 رای

آقای محمد رضا بهجتی فرزند محسن 75 رای

 

 

آراء ریاست جمهوری در شهر نراق تاریخ 24/3/1392

 

از مجموع 1480 رای شمارش شده برای انتخابات ریاست جمهوری در شهر نراق کاندیداها به ترتیب ذیل رای آوردند :

 

1- آقای سعید جلیلی 508 رای

2- آقای حسن روحانی 364 رای

3- آقای محمد باقر قالیباف 323 رای

4- آقای علی اکبر ولایتی 237 رای

5- آقای محسن رضایی 37 رای

6- آقای سید محمد غرضی 11 رای

 

کاندیداهای اهالی سینقان و نراق برای شرکت در شورای اسلامی شهر قم

 

از بین 265 کاندیدای شورای شهر قم آرای دو نفر از دوستان عبارتند از :

1- آقای سید مهدی هاشمی فرزند سید حسین اهل روستای سینقان از توابع شهرستان دلیجان با 8571 رای در ردیف 57 لیست می باشد .

2- آقای حسین مهدیزاده نراقی فرزند علی محمد اهل شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان با 568 رای در ردیف 265 لیست می باشد .

 

 

کاندیداهای اهالی شهر نراق و مشهد اردهال برای شرکت در شورای شهر تهران

 

تاریخ 24/3/1392 چهارمین دوره انتخابات شورای شهر تهران برگزار و دو جانباز و رزمنده دفاع مقدس که زمانی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان محلات عضویت داشتند آراء نسبتا قبولی کسب نمودند .

همچنین یکی از جوانان پر شور نراقی به نام سید مسعود هاشمی (نوه مرحوم آقا سید مصطفی هاشمی) نیز در رقابت های انتخاباتی بوده است .

 

 

از بین 1732 کاندیدای شورای شهر تهران ؛ آراء چهار نفر از دوستان عبارت از :

 

1- حجت الاسلام علی رجبی فرزند قدیر علی در ردیف 66 دارای 61083 رای می باشد .

2- سید ابوالفضل حسینی فرزند سید علی اهل مشهد اردهال در ردیف 215 دارای 7982 رای می باشد .

3- محمد ابوالحسنی فرزند عزت الله اهل شهر نراق در ردیف 253 دارای 6433 رای می باشد .

4- سید مسعود هاشمی فرزند سید مهدی اهل شهر تهران(نوه سید مصطفی هاشمی نراقی) در ردیف 377 دارای 4165 رای می باشد .

 

 

ضمنا حجت الاسلام علی رجبی فرزند قدیرعلی ، رئیس حوزه علمیه مروی و مدارس تابعه از کاندیداهای شورای اسلامی شهر تهران بودند که در ردیف 66 لیست 61083 رای کسب کردند .

 

وی دانش آموخته رشته علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی دانشگاه تهران بوده و مدیر و مدرس حوزه علمیه مروی و مدرس دانشگاه‌های تهران و امیرکبیر است . ایشان پدر روح الله رجبی داماد آقای محمد ابوالحسنی می باشند که به شهر نراق و مردمانش لطف دارند .

 

 

                                                                                سایت  سلحشوران شهر نراق

 

شهید سید محمد جوادی: هر کس لباس بسیج پوشید باید آمادگی برای شهادت داشته باشد

خانواده های 80 شهید نراق در کشور پراکنده اند . نراق ، تهران ، الیگودرز ، قم و نهایتا شهر کرج باید طی شوند تا آنان را بیابیم . در واقع خویشتن خود را بیابیم و گرنه آنها مثل شهیدانشان هویدا هستند .

شهید سید محمد جوادی

گشتیم تا تابلوی خیابان شهید سید محمد جوادی در کوی کارمندان کرج در تاریکی شب بر ما درخشید . همانگونه که شهیدان با روشنایی خود سیاهی ها را می زدایند .


خانه ای معمولی و زوج خوشوقت اهل شهر نراق حاج سید رضا جوادی و همسرش خانم افسر محمودی در هیاهوی کرج ساده و بی آلایش گذران زندگی می کنند .

دستان پدر در ابتدا نظرمان را جلب می کند که چه سخت و جدی برای عائله خویش کسب در آمد مشروع داشته است .

  حاج سید رضا جوادی و همسرش خانم افسر محمودی

 چهره نورانی اش نمایان است که با همه پیراستگی اش محبت اهل بیت در سینه دارد و فرزندان با نام ائمه خو گرفته اند .

 کلام مادر نشان از صبوری در تربیت فرزندان دارد . در وهله اول نظرمان به تعداد افراد منزل جلب می گردد و تابلوی شهیدی که روی طاقچه اتاق ها نظاره گر اعمال ماست .

 

بعضی قسمت های منزل عمدا برای چیدمان عکس ساخته شده زیرا خانواده آنان پر شهید هستند . انگار وارد نمایشگاه کوچکی از شهدای دفاع مقدس شده ایم .


         سید محمود جوادی برادر شهید

این زوج دختر ندارند و پنج پسر نیکو خرد دارند که به مثابه خمس خانواده یکی از آنها حضور فیزیکی در منزل ندارد . سید محمد جوادی زنده هست ولی نزد پروردگارش روزی می خورد .

           

             سیداحمد جوادی و سید کاظم جوادی در کنار مادرشان                           سید مهدی جوادی برادر شهید

خانم محمودی مادر شهید بزرگوار می فرماید دو برادرم عبدالله و کاظم محمودی و دو پسر عمویم نصرت الله و احمد رضا محمودی قبلا به شهادت رسیده بودند . من راه و رسم پایمردی و مقاومت را آموخته بودم و تمرین صبر و شکیبایی را خداوند در من ایجاد کرده بود .

             شهید سید محمد جوادی

به این جهت وقتی پسرم شهید شد آمادگی شرایط را داشتم . ولی مظلومیت و غریبی فرزندم در شهادتش کمی دشوار بود . چون مانند حضرت زهرا(س) بارگاه و چراغی نداشت و تا سال ها چشم به درب منزل دوخته بودم تا از جنازه اش خبری برسد .

آقای جوادی پدر شهید گرانقدر می فرماید خداوند بر شهادت جوان 17 ساله ام در تاریخ 18/12/1362 طی عملیات خیبر بردباری و توان داد تا زانوانم سست نگردد .

ولی قبری که عقده هایم را خالی کنم وجود نداشت تا اینکه چهارده سال بعد پیکر مطهرش تاریخ 28 تیر ماه 1376 تفحص گردید و اکنون در گلزار شهدا واقع در امامزاده محمد کرج جایگاه

بلند مرتبه ای دارد .

                                                                                                                      شهید سید محمد جوادی

شهادت برادر زاده ام سید حسن جوادی و برادران همسرم گرچه آسیب روحی در ما ایجاد کرد لیکن خللی در عزم و اراده ما در راه دین و مملکت به وجود نیاورد .

این خانواده بزرگوار دارای دو افتخار هستند . اول شهادت سید محمد جوادی در راه خدا و دومین افتخار وجود چهار فرزند دیگرشان که در زمره تحصیل کرده های جامعه می باشند و هر کدام منشا خیر و نیکوداری هستند .

1- سید احمد جوادی متولد 1349 فوق لیسانس
2- سید محمود جوادی متولد 1356 فوق لیسانس
3- سید کاظم جوادی متولد 1361 فوق لیسانس
4- سید مهدی جوادی متولد 1363 فوق لیسانس

در بین برادران سید احمد به دلیل اینکه در اوایل جنگ تحمیلی حدود 13 ساله بوده شاهد خیلی از مراسم و وقایع شهیدان خانواده از جمله دایی ها و برادرش بوده و ذهن او مملو از خاطرات می باشد

برادران سند به جای مانده از شهید که نامه ای از جبهه هست را ارائه دادند . در نامه پس از حمد ثنای الهی و عرض ارادت به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت سید روح الله خمینی(ره) توصیه هایی به برادران مبنی بر جدیت در تحصیلات می کند که الحق آنها رعایت می کنند .
آدرس روی نامه : لشکر محمد رسول الله(ص) – تیپ 3 ابوذر – گردان مسلم – گروهان 3 شهادت – دسته 3 – سید محمد جوادی

چهار نفر از دوستان صمیمی شهید که در متن نامه نامش را ذکر نموده عبارتند از :

ناصر احمد زاده(استاد دانشگاه) – سلیمان مختاری(بازنشسته آموزش و پرورش) – سید محمد موسوی(دکتر) - علی هدایتی(آزاد) و همچنین سید جمال هاشمی مسئول وقت بسیج دوست او بوده است .

این نامه تاریخ 17/12/1362 توسط سید محمد در پادگان دوکوهه اندیمشک نوشته شده و اشاره کرده که از تاریخ چهارم تا سیزدهم اسفند 1362 در خط پدافندی بوده و به پادگان بازگشته اند . روز بعد 18/12/1362 پس از اعزام به خطوط مقدم که عملیات خیبر در جزیره مجنون عراق صورت می گیرد مجنون گردیده و به عرش خدا پرواز می کند .

  

از حاج احمد رضایی فرزند رضا و همسر مکرمه اش سرکار خانم محمودی که مقدمات مصاحبه و دیدار با خانواده شهید جوادی را فراهم نمودند صمیمانه تشکر می نماییم .

زندگینامه شهید سید محمد جوادی فرزند سید رضا

در سپیده دم 21 خرداد ماه 1346 در شهرک بیلقان کرج کودکی به دنیا آمد که نام مبارکش را سید محمد گذاشتند .

پدرش سید رضا و مادرش خانم افسر محمودی وی را در خانواده مومن و مذهبی رشد و پویایی دادند . او اولین میوه زندگی مشترکشان بود . تا کلاس سوم ابتدایی را در بیلقان و از سال 1356 به منزل همیشگی اشان در کوی کارمندان جنوبی نقل مکان نمودند .

   

 سید محمد در نوجوانی

دو سال مابقی ابتدایی را در مدرسه شهید نامجو (یدالله عقیلی) به پایان رسانید . سه سال راهنمایی را در مدرسه سوم شعبان واقع در سه راه رجایی شهر کرج با موفقیت پشت سر نهاد .

پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در بهمن 1357 به رهبری حضرت آیت الله سید روح الله خمینی(ره) درخشش خاصی در دانش آموزان ایجاد کرده بود . روح لطیف سید محمد از برکات انقلاب خمینی بهره مند گردید و از ابتدای انقلاب با قرآن و وعظ و منبر و سخنرانی روحانیون عجین گردید .

اولین مکان فعالیت های انقلابی و مذهبی و ورود به بسیج مستضعفین ایشان " مسجد المهدی " در کوی کارمندان می باشد که سال 1357 تاسیس گردید .

او به قرائت قرآن عشق می ورزید و همواره سرلوحه و چراغ راه زندگیش قرار می داد . پایگاه بسیج شهید حسین ناصر خاکی مسجد المهدی(عج) مدرسه عشق او بود .

31 شهریور 1359 که رژیم عراق با حمایت جهانیان جنگ هشت ساله را بر ایران اسلامی تحمیل نمود سید محمد جوادی 13 ساله و دانش آموز بود . وی در فعالیت های مختلف به نفع مردم و انقلاب اسلامی کوشا بود .

دو نفر از دایی هایش اهل شهر نراق به اسامی عبدالله محمودی تاریخ 2/1/1361 در عملیات فتح المبین و سردار کاظم محمودی تاریخ 16/8/1361 طی عملیات محرم در مصاف با ارتش عراق به شهادت رسیدند و تاثیر به سزایی در روحیه اش ایجاد گردید .

پدر و مادر شهید بزرگوار اهل شهر نراق از توابع دلیجان در استان مرکزی می باشند . بر این اساس سید محمد تابستان ها و ایام تعطیل مرتب به نراق مسافرت و کمک حال پدر بزرگش حاج علی و مادرش بزرگش خانم فاطمه رضایی بود .

مزرعه کندقه به دلیل تردد دایی های شهیدش و رزمندگان نراقی قطعه کوچکی از بهشت برایش محسوب می شد . منزل سایر اقوام از جمله آزاده جانباز احمد ابوالحسنی و پسر عموی شهیدش سید حسن جوادی فرزند سید ماشاءالله نیز در نراق می باشد . گلزار شهدای نراق بارها به قدوم این شهید مزین شده بود .

          

اواسط سال 1362 دفاع مقدس مردم ایران در اوج خودش بود و جبهه های نبرد حق علیه باطل نیار به نیرو پیدا کرد . هفده ساله بود و در سال سوم دبیرستان رودکی تحصیل می کرد که با چند تن از دانش آموزان درس و مدرسه را ترک و به عشق لبیک گفتن به ندای پاک رهبرشان خمینی(ره) کبیر راهی جبهه گردید .

عملیات والفجر 4 تاریخ 27/7/1362 با رمز یا الله طی چند مرحله و به مدت یکماه در نوار مرزی مقابل شهرستان های مریوان و بانه کردستان آغاز و تا عمق استان سلیمانیه عراق پیشروی حاصل گردید . بسیاری از ارتفاعات سوق الجیشی منطقه در تصرف سلحشوران ایران قرار گرفت . سید محمد به عنوان کمک آر پی جی زن حماسه های به یاد ماندنی از خود خلق کرد و نهایتا از ناحیه پا توسط خصم دون مجروح گردید .

نفر وسط : شهید سید محمد جوادی

با هر مشقتی او را به بیمارستان امام حسین(ع) تهران منتقل و بستری کردند . پس از بهبودی نسبی طاقت ماندن در شهر را نداشت . باز به دلیل نیاز جبهه ها فراخوان عمومی اعلام کردید .

  

جوادی تاریخ 26/11/1362 برای دومین بار با رزمندگان " طرح لبیک یا خمینی " عازم مناطق عملیاتی در جنوب گردید . شوق دیدار یار داشت و بارها همرزمان می شنیدند که در قنوتش دعای" اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک "را زمزمه می کرد .

عملیات مهم خیبر با رمز یا رسول الله(ص) از تاریخ 3 اسفند لغایت 22 اسفند 1362 در هورالهویزه و شمال بصره بر علیه نیروهای متجاوز ارتش عراق سازماندهی گردید . سید محمد جوادی با اینکه 17 سال بیش نداشت ولیکن با اندیشه های بلند در جزیره مجنون حضور پیدا کرد و از اولین نفراتی که به سوی دشمن بعثی یورش بردند .

پیروزی از آن رزمندگان ایران بود ولی سید مجنون دوست گردید و پس از شهادت ؛ پیکر مطهرش در صحنه درگیری مفقود و گمنام ماند .

14 سال بعد تاریخ 28/4/1376 جنازه اش تفحص گردید و پس از تشیع باشکوه در گلزار شهدای امامزاده محمد(ص) کرج در دل خاک آرام گرفت .

با توجه به علاقه زیادش به نراق و اهلیت خانواده و اقوام ؛ سنگ یادبودی به پاس ایثارگری های شهید توسط شهرداری در گلزار شهدای شهر نراق مد نظر قرار داده شده است .

همچنین سال هاست خیابان منتهی به منزل پدری به نام این شهید از سوی شهرداری کرج مورد توجه قرار گرفته است .
از شهید سید محمد جوادی وصیتنامه موجود نیست ولیکن جمله ای مشهور دارد که خود از وصیت کمتر نیست که مرتب می فرمود :

هر کس لباس بسیج پوشید باید آمادگی برای شهادت داشته باشد .

تهیه و تنظیم : وبلاگ سلحشوران شهر نراق 26/2/1392