سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

۱۶ مطلب در آبان ۱۳۹۱ ثبت شده است

متولد 1346 و از اسفند 1363 در بسیج شهر نراق فعالیتم را آغاز کردم . جهاد و دفاع مقدس به مرحله حساسی رسیده بود و رهبر کبیر و مقتدایمان آیت الله سید روح الله خمینی(ره) برای رفتن به جبهه فراخوان اعلام فرمودند . فلذا تاریخ 9/11/1364 با جمعی از بسیجیان نراق از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان دلیجان به جبهه اعزام و به مدت سه ماه و هشت روز یعنی تا 17/2/1365 در جبهه به سر بردم . از طریق مینی بوس و اتوبوس به اراک و سپس وارد پادگان زین الدین در شهرک بدر حومه اندیمشک در استان خوزستان شدیم .

 

k9zfzr145a4s6swbsrcz.jpg

مهدی هدایتی ، وکیل دادگستری

 

من در واحد پزشکیاری سازماندهی گردیدم . تاریخ 20/11/1364 عملیات موفق و سرنوشت ساز والفجر هشت و فتح شهر بندری فاو عراق آغاز شد . از شهر نراق قریب به 55 نفر داوطلب در منطقه حضور داشت و دو رزمنده به اسامی محمدعلی نوری فرزند حسین و حسین قجری فرزند علی محمد شهید و تعداد 15 نفر نیز مجروح شدند . با چند نفر از دوستان در اورژانس منطقه عملیاتی فاو مستقر و انجام وظیفه می کردیم . ارتش عراق بر خلاف قوانین بین المللی به بمباران شیمیایی مبادرت ورزید و خیلی از رزمندگان شیمیایی شدند و من هم در اثر استنشاق گاز شیمیایی از ناحیه ریه و کمی هم از ناحیه چشم دچار آسیب شدم . حتی چند نفر از رانندگان زحمتکش که برای برپایی بیمارستان فاو با ماشین تریلی تیرآهن انتقال می دادند مبتلا به عارضه شیمیایی گردیدند . مقرر شد لشکری جایگزین لشکر 17 علی ابن ابیطالب(ع) گردد و ما هم در حال جابجایی بودیم که در آن آتش و دود و سر و صدای انفجارات به یکباره سنگر اورژانس مورد هدف توپخانه ارتش عراق قرار گرفت . من از ناحیه داخل کشال ران مجروح شدم و پزشکیاری همانجا ترکش را درآورده و با زدن بخیه ، اقدامات اولیه پزشکی را انجام داد تا از خونریزی جلوگیری شود . بعد مکان جراحت عفونت کرد و در بیمارستان شهرستان اندیمشک به مدت چهار روز بستری شدم .

 

mxcjrceljmjm9ycnpn1v.jpg

 

مشکلات همچنان گریبانگیر من بود و در بیمارستان ساسان تهران نیز ویزیت می شدم تا سرانجام سال 1375 در بیمارستان شهید دکتر مرتضی لبافی نژاد تهران مورد عمل جراحی قرار گرفتم . لیکن مسئله شیمیایی همچنان وجود دارد و تا کنون به بنیاد جانبازان مراجعه نداشته ام . به علت کفالت پدرم از خدمت سربازی معاف شدم ولی بسیار خرسندم که در زمان بیماری(دیالیز) پدرم آقای حسینعلی هدایتی فرزند محمد خدمات خالصانه ای را به همراه سایر اعضای خانواده برایش انجام دادیم . تقدیر اینگونه بود که ایشان آخرین روز ماه مبارک رمضان تاریخ 30/8/1382 دارفانی را وداع کند . اطمینان دارم که دعای خیر مرحوم برای فرزندانش مشکل گشا خواهد بود . با توجه به نیاز کشور به کسب علم و دانش پرداخته و با دریافت لیسانس حقوق به عنوان وکیل دادگستری در خدمت جامعه هستم .

alh2g4qlxastp66e3z9g.jpg

مهدی هدایتی فرزند حسینعلی اهل شهر نراق 14/02/1391

۰ نظر ۲۹ آبان ۹۱ ، ۱۸:۲۶
سلحشوران شهر نراق

هوا تیره و تار است، زمین قله نار است، فلک صاعقه‌بار است و شده چشمه خورشید پر از دود و در آن وادی خون گم شده یک مرکب بی‌صاحب و فریاد زند زینب و بالای بلندی نگهش جانب میدان و در آن سور و در آن حال به تعجیل رود شمر ستمگر سوی گودال زده دامن خود بر کمر و در کف او خنجر و رو در روی او بر سر و بر سینه‌زنان فاطمه اطهر و جبریل امین و حسن و حیدر کرار، بیایید و بسوزید و بنالید و ببینید که با چکمه زند شمر ستمگر ز ره کینه بر آن سینه که انداخته گل از اثر بوسه پیغمبر اسلام، الا خیل ملک فوج رسل خویش به مقتل برسانید، که خنجر ز کف شمر ستمگر بستانید خدایا چه شده دم‌به‌دم از جانب گودال رسد ناله «ای وای حسین وای حسینا» به خدا خون زده فواره از آن حنجر صدپاره و قاتل به سر دست گرفته‌ست سری را که شبیه است به پیغمبر و خونش چکد از حنجر رویش به روی مادر و چشمش به سوی خواهر گردیده عیان واقعه محشر و دیدند سر نیزه همه شمس ضحی را

 

16qbpecjn6y4ok05zx.jpg       

حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر حیدر



مردم ، این قامت ، خمیده شده . این حنجره نای بلند گفتن حیدر را ندارد . دلش فریاد حیدر است ولی زبانش قاصر از فریاد بلند است . این دستان توان بر سر زدن و یا حسین گفتن ندارد . تنها چشمان گریان بر حسین را دارد چون می داند این اشک ها را ملائک تبرک می کنند .

 

ctsyj6gmm02bct844o26.jpg

 

می خواهد بر روی پاهایش بایستد و با جمعیت مشتاق فرزند رسول الله یا حیدر و یا حسین سر دهد .ولی رمق همیشگی در زانوانش نیست . ایام محرم عزاداران حسینی شهر نراق به یاد او و سایر مریضان هستند . آقای یوسف کاظمی فرزند محمد هر سال کفن بر تن در جلوی صف عاشقان حسینی در مراسم ها حضور داشت .ظهر عاشورای 1390 و شهر نراق غرق در ماتم و عزای حسین ابن علی بود . هیئت های عزاداری و نخل گردانی از کوچه نزدیک منزلش در حال عبور است. با هر زحمتی باید دینش را به مولایش ادا کند و نام حیدر را بر زبان بیاورد . طاقت نشستن در خانه را ندارد .ویلچر حامل عاشق حسین(ع) آقای یوسف کاظمی در مقابل هیئت های عزادار ظاهر می شود . مردم او را که می بینند شور حسینی می گیرند . مثل نگین دورش حلقه می زنند و همراه با یا حسین گفتن اشک می ریزند و رشک می برند .

 

    4t02espksm8mno7nqb2.jpg

 

خداوند سلامتش بدارد امسال نیز روز عاشورا یکشنبه 5/8/1391 در جمع نراقی ها و پای نخل در هیئت مثل همیشه دور او حلقه بزنیم .

فرزندانش محمد و علی و حسین کاظمی مثل پدر دل سوخته حسین(ع)فرزند زهرایند و در زمان دفاع مقدس و جنگ کفر بر علیه اسلام حضور داشته و به ندای حسین زمان امام خمینی (ره) لبیک گفته اند .

محمد کاظمی در لباس مقدس سبز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان محلات در عملیات های فتح المبین و رمضان شرکت داشته است .

 

a4rmh7l3h2349stu9dg1.jpg

              محمد کاظمی

 

علی کاظمی در لباس عزت آفرین بسیج در عملیات محرم شرکت و مجروح گردید و بعد هم در لباس شرفمند سربازی در کردستان خدمات قابل توجه ای انجام داد که در این عرصه نیز به دلیل شلیک های زیاد موشک آر . پی . جی . هفت بر علیه مواضع گروهک های ضد انقلاب کومله و دمکرات از ناحیه گوش دچار مشکل گردیده است .

 

jyks0reuk5l4c9pwkee.jpg

 

 

حسین کاظمی از پشتیبانان نظام و دفاع مقدس بوده است و در احسان به عزاداران سید الشهدا(ع) دخیل می باشد .

     

جمعه 26/08/1391 جمعی از بسیجیان و رزمندگان دفاع مقدس در منزل ایشان گرد آمده و دور بسترش حلقه زده و یکی از دوستان در فضیلت گریه بر حسین(ع) مطالبی بیان داشت .

 

t1l9cu4ikgdu01qb78n.jpg        ydw2jooiza3uroylz4b2.jpg

 

 

حاجیه خانم صغری....... که دو سه سالی است صبورانه از همسرش پرستاری می کند از حضور همولایتی ها در عیادت از آقای کاظمی دلسوخته اباعبدالله(ع) تشکر نمود . او می داند که اجرش در بهشت برین محفوظ خواهد ماند .

 

enkusy4cyajix06rvoie.jpg

 

 

از بسیجی گرامی صالح صالحی فرزند حسین که زحمات ملاقات پدر بزرگ دلبندش را فراهم نمود صمیمانه تشکر می کنیم .

 

kg6nw4h8ndgpu8nua9pu.jpg

                                                                                                                           سایت سلحشوران شهر نراق

۰ نظر ۲۸ آبان ۹۱ ، ۱۸:۲۶
سلحشوران شهر نراق

 حسین پهلوان و حسین عمو اسد  نامی است که نراقی ها به آن آشنایی دارند . تنومند و قدرتمند و عاشق ائمه معصومین که به علت صفات پهلوانی و منش خاص وی به حسین پهلوان مشهور شده بود و سال 1345 پس از فوتش به علت حضوراعضای خانواده در امامزاده عبدالله شهرستان خمین به خاک سپرده شد . مشخصات سجلی وی حسین  علی اکبری فرزند اسدالله می باشد .

 

این شیر مرد نراقی دارای فرزندانی می باشد که در این فرصت به چهار نفر از آنان در خصوص دفاع مقدس پرداخته می شود :

 

1- بسیجی محمد  اکبری فرزند حسین متولد 1336 در جبهه استراتژیک بازی دراز مابین سرپل ذهاب و گیلانغرب استان کرمانشاه شجاعانه جنگید و در سال 1360 به وسیله ترکش توپ از ناحیه پا مجروح گردید . ایشان هنوز در بنیاد جانبازان پرونده تشکیل نداده است

 

gsrai18y80vgza4z5vw.jpg

                  محمد اکبری

 

2- بسیجی اسماعیل  علی اکبری فرزند حسین متولد 1345 که با دستکاری در شناسنامه اش مجوز حضور در دفاع مقدس را دریافت نمود و در جبهه سومار استان کرمانشاه به وسیله تیر قناسه ارتش عراق به پایش مجروح می گردد . با مصیبت های زیاد به وسیله اسب از ارتفاعات پائین آورده شده و با ماشین تن مجروح وی را به پشت جبهه انتقال و نهایتا در بیمارستان نمازی شهر شیراز استان فارس بستری می گردد .

 

برای بهبودی بیشتر به بیمارستان ژاندارمری تهران که به بیمارستان ولی عصر(عج) ناجا تغییر نام یافته منتقل می گردد . یک هفته تحت نظارت قرار گرفته و سرم خون به ایشان وصل بوده تا اینکه پزشکان تصمیم می گیرند به علت عفونت شدید و سیاه شدن پای تیر خورده آن را قطع نمایند . تقدیر و مصلحت خداوند مقدر نگردید و پس از عمل دیگر به هوش نیامد و تاریخ 18/9/1361 در سن 16 سالگی به آرزویش که شهادت بود نایل آمد و در قطعه 28 بهشت زهرا(س) در کنار سایر شهدا ماوی گرفت . مادر محترمه اش ایران حیدری فرزند علی در سال 1371 فوت و در قطعه... متعلق با خانواده شهدا خاکسپاری گردید .

 

2letfprpy96rrn0u8i7z.jpg

     شهید اسماعیل علی اکبری

 

 به احترام شهید سنگ یادبودی  به نام اسماعیل علی اکبری در گلزار شهدای شهر نراق در نظر گرفته شده است .

 

3- عباس  علی اکبری فرزند حسین متولد 1331 از ابتدای پیروزی انقلاب در کمیته انقلاب اسلامی اشتغال و در حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب با سایر نیروها فعالیت داشته است .در پشتیبانی جنگ تحمیلی نیز مساعدت می کرده و مقطع عملیات کربلای پنج در شلمچه خرمشهر در دی ماه 1365 در جبهه های حق علیه باطل حضور داشته است .

vf6lhuu0d7q404wgczbg.jpg

                                                                                                                                              عباس علی اکبری

 

4- احمد  علی اکبری فرزند حسین متولد 1338 در حماسه مقاومت و آزاد سازی سوسنگرد تاریخ 26/8/1359 روز تاسوعای سالار شهیدان امام حسین(ع) که به ابوالفضل العباس مشهور است یکی از دستانش را تقدیم مکتب رهایی بخش اسلام نمود و با دست دیگر فریاد برآورد هیهات من الذله .

 

   kn4kbe5yzenc8016xkk.jpg

            احمد   علی اکبری

 

از زبان زیبای جانباز احمد علی اکبری بشنویم

 

31 شهریور 1359 آسمان تهران پایتخت ایران اسلامی و چندین شهر دیگر به وسیله هواپیماهای ارتش متجاوز عراق در هم نوردید . صداهای نا آشنای انفجارات فضا را پر کرد . جنگ ناخواسته بر کشورم تحمیل شد . مدت کوتاهی گذشت و فرود چکمه های دشمن در سرزمین عزیزم، تحمل را از من گرفت . پتک سنگین که در حال فعالیت بر روی شاسی و فنر ماشین بودم را به کناری انداختم و از استاد کارم خداحافظی نمودم و تلاش وی و دوستان نتوانست مانع اعزام من به جبهه شوند .

از خرداد 1357 تا خرداد 1358 اولین دوره سربازی یکساله را گذرانده بودم و خیلی نیاز به آموزش با انواع سلاح و تجهیزات متعلق به آن را نداشتم . به مسجدی در خیابان سبلان منطقه نظام آباد مراجعه کردم و به " ستاد جنگ های نامنظم دکتر چمران " مستقر در نخست وزیری واقع در خیابات پاستور تهران معرفی شدم . چهارده دستگاه ماشین جیب آهو و نود نفر نیرو به شهر اهواز مرکز استان خوزستان اعزام شدیم . بعد به پاسگاه روستای درب خزینه در محور مسجد سلیمان اهواز برای فراگیری آموزش های تکمیلی ماموریت یافتیم و مجددا به اهواز بازگشتیم . اوایل جنگ اکثرمردم استان خوزستان در اثر تجاوز ارتش عراق آواره شده بودند بالطبع مدارس نیز تعطیل شده بود .

 

 

بنابراین اکثر مدارس مقر نیروهای رزمنده بود . نیروهای ستاد جنگ های نامنظم چمران نیز در مدرسه ها استقرار داشتند .افسران این ستاد روزها برای شناسایی اقدام می کردند و ما اغلب شب ها برای فعالیت های تاکتیکی بیرون می رفتیم . سقوط شهرستان خرمشهر در تاریخ 04/08/1359 و همزمان حضور دشمن در سوسنگرد و بستان خشم ما را بر می انگیخت . هر روز به فرماندهان جنگ های نامنظم اصرار داشتیم تلاش کنید زودتر متجاوزین عراق را از خاکمان بیرون کنیم . البته نیرو و امکانات هم ضعیف بود .

 

0djeu0dpbdv30iy5w7jj.jpg

احمد  علی اکبری در جبهه - آبان 1359

 

آن موقع آیت الله سید علی خامنه ای نماینده امام در شورای عالی دفاع بود و در منطقه اهوازحضور داشت و مرتب وضعیت را رصد می کرد تا نهایتا حجت الاسلام سید شهاب الدین اشراقی داماد حضرت امام خمینی (ره) تلفنی از تهران به آیت الله خامنه ای ارتباط برقرار نمود و پیغام امام مبنی بر اینکه سوسنگرد فردا باید آزاد شود را به اطلاع ایشان رساند . سید ابوالحسن بنی صدر نیز در مقام فرماندهی کل قوا و ریاست جمهوری چاره ای نداشت و با پی گیری های صورت گرفته ، گردان هایی از لشکر 92 زرهی اهواز همپای پاسداران و نیروهای بومی برای عملیات آماده شدند . آن مقطع بنی صدر شعار زمین می دهیم و زمان را می خریم را در سر می پروراند .

سرانجام برای اجرای عملیات شبانه به پشت دروازه های شهرستان سوسنگرد رسیدیم . همه نیروهای بومی و ارتش و سپاه از 500 نفر بیشتر نبودیم . دوشنبه 26/8/1359 هجری شمسی مصادف با نهم محرم 1401 هجری قمری و برابر 17 نوامبر 1980 بود . در سر شور حسینی داشتیم . من تیربار چی اسلحه ژ 3 و حسین محمدیان اهل تهران نیروی کمکی من بود . درگیری تانک با نفر آغاز شد . تن به تن مقابله کردیم . کم من فئتن قلیله غلبت فئتن کثیره نمایان بود . عراقی ها در حال بزن و فرار قرار گرفتند و ما هم با روحیه با تعداد کم بر آنها غلبه می کردیم . دشمن به ناچار به آتشبار ها و خمپاره روی آورد . رگبارهای بی امان ما هم قطع نمی شد .

طی عملیات آزاد سازی سوسنگرد دکتر مصطفی چمران ساوجی فرمانده جنگ های نامنظم مجروح و یکی از محافظانش به نام اکبر چهره قانی فرزند حیدر اهل روستای چهره قان بخش میلاجرد شهرستان کمیجان اراک در استان مرکزی به شهادت رسید.

در موضع ما نیز طی یک فرصت مقدر گلوله خمپاره ای نزدیکمان اصابت کرد . حسین محمدیان مقابل چشمانم آخرین نفس هایش را کشید و به شهادت رسید .( در قطعه 24 بهشت زهرا دفن است) حس کردم ضربه محکمی به دستم فرود آمد . نگاه کردم دیدم دست چپم قطع شد و تیربار به سه چهار تیکه جلوی پایم افتاد . پهلوی چپم نیز در اثر ترکش شکافته و اجزای آن بیرون ریخته شد . نستا قوی و فرزند حسین پهلوان نراقی بودم . آنکه نامش را به تقدس مولایش حسین(ع) نام گذاری نموده بودند . سر فرود نیاوردم ، ننشستم و همانگونه که در حال قیام بودم در دل گفتم خدایا روز تاسوعاست . من آمده بودم سر نهم ، این دست کافی نیست . والله إن قطعتم یمینی إنّی اُحامی أبداً عن دینی .

در این اثنا یک رزمنده زیر بغلم را گرفت و وارد جیب استیشن که صندلی هایش را برداشته بودند گذاشت . درازکش شدم . راننده با سرعت حرکت کرد که به یک باره ماشین توسط دشمن به رگبار بسته شد . راننده با تهوری که داشت دنده عقب بازگشت و از خیابان دیگری من را به بیمارستان صحرایی رساند . بعد به هتل نادری اهواز که به بیمارستان مبدل شده بود منتقل شدم . دکترهای زحمتکش عکس گرفتند و عمل کردند و توسط هواپیمایی سی 130 ارتش به بیمارستان نمازی شیراز و روز بعد به بیمارستان میثاقیه تهران که به بیمارستان مصطفی خمینی تغییر نام داده شده انتقال یافتم . 24 روز در آنجا بستری بودم تا بهبودی نسبی حاصل گردید .

 

 

 

2tr5u2r7d7x8m2rbzty2.jpg

                                                                                                                                                               جانباز احمد و دخترش سحر علی اکبری

 

اکنون بدون داشتن شغل دارای 50 % جانبازی می باشم که به خاطر شرایط دشواری که وجود دارد مشکلات و تغییراتی در زندگی ام به وجود آمد . آرزوی سفر مکه معظمه و مدینه منوره را دارم که تا کنون محقق نشده است . با این تن رنجور همچنان با روحیه و انگیزه حاضرم سر و جانم را فدای آرمان های مقدسم نثار کنم . من و جانبازان دیگر فراموش شده ایم و از اینکه پس از سی و سه سال اولین مصاحبه ام را با سایت سلحشوران شهر نراق انجام می دهم خوشحال هستم

 

 

سایت سلحشوران شهر نراق حماسه مقاومت رزمندگان طی عملیات آزاد سازی سوسنگرد در تاریخ 26/8/1359 را به جانباز احمد علی اکبری و خانواده سردار شهید سید حسین میرسلطانی نراقی یکی از فرماندهان عملیات که با سلحشوران شهر تبریز در فتح سوسنگرد شرکت کرده بودند را تبریک می گوید .

 

۰ نظر ۲۷ آبان ۹۱ ، ۱۸:۲۶
سلحشوران شهر نراق

عملیات پیروزمندانه فتح المبین در اوایل نوروز سال 1361 بود . جنگده ایران یک فروند هواپیمای متجاوز ارتش عراق را در آسمان با موشک مورد هدف قرار داد و در آسمان متلاشی شد و سرانجام در ارتفاعات جبهه زلیجان سقوط نمود . ما این صحنه زیبا را نظاره گر بودیم و خلبان ها هم نتوانستند خود را نجات دهند.

 

 

mpuk8vwwhg7rgf1i35qt.jpg       dkzdkmea93wjv3y7j14c.jpg

                                                                                                                                      عکس یادگاری با لاشه میگ عراقی

 

 

 

در عملیات بیت المقدس در اردیبهشت 1361 نیز یک هواپیمای میک عراق کمی دورتر از سنگر ما سقوط کرد و خلبان ها با چتر خود را نجات دادند و به محض فرود آنها را مجبور به تسلیم نمودیم.

 

 

 

vu4t5476yem93c02cuh.jpg

محمدرضا(علی) قاسمی فرزند حسن 12/11/1389

۰ نظر ۲۲ آبان ۹۱ ، ۱۸:۳۷
سلحشوران شهر نراق

 دی ماه 1365 عملیات کربلای پنج در شلمچه خرمشهر بود . شب خواستم کمی استراحت کنم . به علت اینکه چاق بودم دوستان مرا به سنگرشان راه نمی دادند و می گفتند حاج حسین جا نداریم برو سنگر دیگر . سرانجام وارد یک سنگر شدم یا الله گفتم ولی سه نفر در آن به خواب عمیق فرو رفته بودند .



به سختی خودم را در فضایی بین آنها جا دادم و یک پتوی گل آلود هم از روی آنها به سمت خودم کشیدم و خوابیدم . صبح برای نماز هر چه صدایشان کردم جواب ندادند . هوا که روشن شد متوجه شدیم کنار کشته شدگان عراقی خوابیده بودم و باعث خنده رزمندگان شهر نراق گردید .

 

 

 

 ye8neyj5mq6fixwocz46.jpg

حسین نباتی فرزند مندعلی اهل شهر نراق 13/11/1389

 

۰ نظر ۲۰ آبان ۹۱ ، ۱۸:۳۳
سلحشوران شهر نراق

 ده ماهی از عملیات خیبر گذشته بود . تاریخ 29/10/1363 طی کمین جبهه طلائیه در جزیره مجنون مجروح شدم .سرانجام پس از منتقل شدنم به شهر نراق ؛ برادران پاسدارم سید حسین و سید حسن جوادی ماموریت دوری جستن پدر و مادرمان از نگرانی و اینکه متوجه نشوند پای من آسیب دیده را به عهده گرفتند .

 

aje4a9rczsxtj4eirvtz.jpg

شهید سید حسن جوادی

 

هر چه تلاش کردیم نتوانستیم ماجرا را کنترل و مدیریت کنیم و مادرم گفت چه بلایی بر سرت آمده است ؟ سید حسن گفت ناراحت نباشید سید عباسمان رفته بود جبهه شربت بنوشد دوغ نصیبش شد .

دو سال بعد سید حسن جوادی تاریخ 17/1/1365 در شهرستان اهواز به شهادت رسید و سید حسین نیز مجروح و به خیل جانبازان جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران پیوست .

 

                                          7wyj0q7f8cjenmkxxww4.jpg 

   سید عباس جوادی فرزند سید ماشا’الله  19/01/1390


 

۰ نظر ۱۷ آبان ۹۱ ، ۱۸:۳۷
سلحشوران شهر نراق

بنده با پسر عمویم سید حسین میرسلطانی فرزند سید نصرت آقا هم سن و متولد 1340 می باشیم . به این دلیل با هم بزرگ شدیم . مقطع ابتدایی را از سوم به ششم جهشی با موفقیت طی کرد . رفاقت دیرینه ای بینمان ایجاد شده بود در حدی که مثل دوست با هم رفتار می کردیم . نهضت اسلامی به رهبری آیت الله سید روح الله خمینی که بر پا شد سید حسین نسبت به بقیه پیشقدم تر شد و فعالیت انقلابی داشت .

nx7jey69tkrf6z1emh5a.jpg

                                                                                                                                                   سید فضل میرسلطانی

 

یک روز آمد و گفت سید ببین چی درست کردم . دیدم با درایت خاصی که داشت یک فرستنده رادیویی درست کرده و به راحتی امواج را دریافت می کرد . واقعا نابغه بود .

 

t8592_guigu1.jpg           m1486_tgy80gyi2.jpg

عکس سمت راست ،  از راست : مرحوم سید آقا نصرت میرسلطانی فرزند سید محمود - شهید سید حسین میرسلطانی - ناشناس - ناشناس - سال1354

 

عکس سمت چپ : از راست خانم میرسلطانی - شهید سید حسین میرسلطانی - شهید ... قشقایی دوست سید حسن - سید حسن میرسلطانی
موضوع عکس : سال 1355 مسافرت سید حسن میرسلطانی از تهران به آبادان و تحصیل در دانشگاه رشته مهندسی برق

 

 

سال 1356 در کنار فعالیت های موثرش به نفع انقلاب و بنیانگذارش امام خمینی(ره) در دانشگاه صنعتی شریف قبول شد . کار هر جوانی نبود در جو قدیم بتوان به دانشگاه صنعتی آریامهر به راحتی وارد شد . دانشگاه آریامهر در اوان پیروزی انقلاب اسلامی 1357 به دلیل اینکه در سال 1354 یک از دانش آموختگان آن به نام مجید شریف واقفی اهل نطنز کاشان کشته شده بود به صنعتی شریف تغییر نام یافت . من چند نوبت به اتفاق سید حسین به این دانشگاه رفته بودم . پس از پیروزی انقلاب سید حسین با انجمن اسلامی فعالیت را ادامه داد تا اینکه روز 13 آبان 1358 فرا رسید و سید حسین میرسلطانی یکی از حدود چهارصد نفر دانشجویان خط امام بود که سفارتخانه ایالات متحده آمریکا در تهران را تسخیر نمودند .

 

j1832_upuh3.jpg

از راست : شهید سید حسین میرسلطانی فرزند سید آقا نصرت اهل شهر نراق - ناشناس

 

پس از اردیبهشت 1359 که واقعه شکست آمریکا در صحرای طبس به وجود آمد دانشجویان مسلمان پیرو خط امام خمینی تصمیم گرفتند تا گروگان های آمریکایی را در شهرهای مختلف نگهداری کنند . فلذا سید حسین میرسلطانی در تیم تبریز مرکز استان آذربایجان شرقی انتخاب می گردد . یک آقایی به نام رحمان که بعد متوجه شدم همان شهید دکتر عبدالرحمان دادمان فرمانده سپاه پاسداران تبریز بوده و با سید حسین در لانه جاسوسی آشنایی داشته وی را جذب سپاه تبریز می کند . دیری نمی پاید که سید هم مربی و فرمانده پادگان خاصبان می شود . بعد این پادگان به نام میرسلطانی و اکنون به آموزشگاه درجه داری سیدالشهداء سپاه تبریز تغییر نام یافته است .

آن موقع که تجهیزات و مهمات کم بوده سید حسین دارای یک تفنگ ژ 3 بوده که آنجا مورد استفاده قرار می داده است . همانجا با خلاقیتی که داشته خشاب تفنگ را به خشاب 40 تیری تبدیل می کند و یک شکل هلالی هم به آن می دهد که تعجب عبدالرحمان دادمان و مربیان پادگان خاصبان تبریز را بر می انگیزد .

31 شهریور 1359 جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران که شروع می شود سید حسین تاب تحمل نیاورده و هنوز دو ماه از جنگ نگذشته که تصمیم جدی می گیرد برای دفاع مقدس وارد صحنه کارزار شودبعد که همراه با خانواده عمویم با عبدالرحمان دادمان فرمانده سپاه پاسداران تبریز آشنا شدیم نقل کرد که سید حسین میرسلطانی آمد نزد من و گفت آقا رحمان خبر داری عراقی ها در سوسنگرد دارند جنایت می کنند ؟

s3679_232324_117.jpg

شهید دکتر عبدالرحمان دادمان اهل اردبیل وزیر سابق راه و ترابری

 

من تحمل ماندن ندارم و اجازه بده من هم به جبهه اعزام شوم . آقا رحمان ایشان را به صبر دعوت می کند و می گوید تو یک مربی هستی و هر هفته و ماه می توانی نیروهای زیادی را آموزش دهی و این خود برترین جبهه است . سید حسین نمی پذیرد تا کار به جایی می رسد که دادمان می گوید من فرمانده تو هستم و دستور می دهم اطاعت امر داشته باشی . سید حسین با خونسردی لباس فرم سپاه پاسداران را از تنش بیرون آورده و جلوی رحمان گذاشته و می گوید از شرایط فرمانبرداری خارج شدم و علاقمند به رفتن جبهه هستم .

یکی دو روز از ایام محرم اباعبدالله(ع) سپری شده بود و دادمان متوجه می شود سید حسین عزم را جزم کرده و تصمیم خود را گرفته و می گوید ما به تخصص تو نیازمندیم و حالا که می روی حداقل ده روز دیگر برگرد . آن دو از هم خداحاظی گرمی می کنند و سید تاریخ 20/8/1359 با تعدادی نیروی داوطلب از تبریز به شهر سوسنگرد در حال محاصره وارد می شوند . همین مدت کوتاه خلاقیت های زیادی از خود نشان می دهند و برای خلق مقاوت قهرمانانه در سوسنگرد حماسه ها می آفریند .

 

     ykuos4od42nl9bzj3btb.jpg

سید فضل میرسلطانی فرزند سید اصغر در حال تشیع جنازه پسر عمویش سید حسین میرسلطانی30/08/1359

 

سرانجام 19 بهار از عمر با برکت سید حسین میرسلطانی فرزند ایران زمین می گذرد و روزسه شنبه تاریخ 27/8/1359 برابر با نهم محرم 1401 هجری قمری مصادف با 18 نوامبر 1980 در مقاومت حماسی سوسنگرد با ترکش گلوله خمپاره به شاهرگ گردنش به شهادت می رسد

جنازه مطهرش پس از انتقال به تهران روز دوازدهم محرم تاریخ 30/8/1359 پس از اقامه نماز با شکوه جمعه با حضور خیل عظیم امت حزب الله به طور مثال زدنی تشیع و در قطعه 24 بهشت زهرا(س) به خاک سپرده می شود

همزمان با ایشان یک دانشجوی دیگر پیرو خط امام به نام فضل الله میرعابدینی اهل آذربایجان شرقی و از دوستان میرسلطانی و پنج شهید دیگر جنگ نیز مقابل لانه جاسوسی آمریکا در خیابان طالقانی توسط مردم و خانواده هایشان تشیع می گردد .

من از اینکه پسر عمو و دوستم را از دست داده بودم ناراحت بودم . خداوند لطف کرد و انکار مسئولیتی به من واگذار شده و روز پنج شنبه 29/8/1359 رفتم چهار راه کوکولا از مغازه یک نراقی به نام آقای حسن کمالی یک دستگاه دوربین 110 تهیه کردم و رفتم به معراج شهدا در محدوده پارک شهر و از نگهبان رخصت خواستم که ابتدا اجازه نداد و دوربین را در جیبم مخفی کرده و خلاصه با لطایف الحیل راضی اش کردم تا لحظاتی جنازه پسر عمویم را ببینم و برگردم . خودم تخته درب تابوت را باز کردم و پلاستیک دور جنازه را کنار زدم و یک قطعه عکس از جنازه مطهر شهید گرفتم و بر گشتم .

 

ni0prf4kcniwvgf4l6o.jpg

جنازه مطهر سید حسین میرسلطانی اهل شهر نراق جوانترین فاتح لانه جاسوسی ، اولین شهید دانشجوی خط امام در جبهه ، اولین شهید دانشگاه صنعتی شریف در دفاع مقدس،اولین فرمانده آموزشگاه سید الشهداء تبریز(خاصبان) تاریخ شهادت 27/8/1359 در حماسه مقاومت سوسنگرد

 

پس از 33 سال این عکس را مرحوم عمویم آقا سید نصرت و زن عمویم خانم اقدس دخت طالبی و بقیه اعضای خانواده اش ندیده اند و به درخواست سایت سلحشوران شهر نراق تقدیم نمودم تا این افراد بتوانند در فعالیت های خیر خواهانه خود موفق باشند . این اقدام را تقدیر خداوند می دانم که به من توفیق چنین کاری در آبان سال 1359 و دو ماه از شروع جنگ که هیچکس به فکر کارهای فرهنگی نبود من بدون داشتن تجربه به این کار اقدام نمودم

روز جمعه برای تشیع جنازه با همه طایفه و نراقی های مهربان آمدیم مقابل لانه جاسوسی آمریکا در خیابان تخت جمشید که یکی دو ماهی به خیابان طالقانی تغییر نام یافته بود . آنجا نیز شروع به گرفتن عکس کردم و حدود 40 قطعه عکس انداختم .

 

huat4nluu2z442nge8p.jpg

تشیع جنازه مطهر سردار شهید سید حسین میرسلطانی دانشجوی پیرو خط امام مقابل لانه جاسوسی آمریکا - سید حسین تاریخ 27/8/1359 در حماسه عملیات آزاد سازی سوسنگرد به شهادت رسیده

 

چندین قطعه از عکس ها را رفتم بالای باربند اتوبوس تی بی تی حاج رمضان طالبی یا مرحوم علی (محمد) اشرفی فرزند نادرعلی و چون اشرافیت به همه مردم بود چند عکس گرفتم . چند عکس از اتوبوس نراقی ها که پارچه مشکی زده بودند و جلویش گل نصب کرده بودند گرفتم .

yb556t61kjozwcrcb88e.jpg

اتوبوس متعلق به نراقی ها برای ایاب و ذهاب مردم

 

دو سه تا عکس هم از عمویم آقا سید نصرت گرفتم که لابلای جمعیت حضور داشت . سه قطعه هم از افرادی که جلوی جمعیت در حال نواختن مارش عزا بودند انداختم . سه قطعه هم از تابوت و جنازه بسته بندی شده گرفتم که چهره شهید نامشخص بود . یک عکس از شهید عبدالرحمان دادمان فرمانده سپاه پاسداران تبریز و از فاتحین لانه جاسوسی(وزیر سابق راه و ترابری) در کنار عمویم گرفتم .

whnwg05kmwkwceh7bj6.jpg        v9857fqfipejfrnllf56.jpg

تشیع جنازه هفت نفر از شهیدان از جمله دو شهید از دانشجویان پیرو خط امام سید حسین میرسلطانی و فضل الله میرعابدینی مقابل لانه جاسوسی آمریکا

 

آن روز در کنار سید حسین میرسلطانی یکی دیگر از فاتحین لانه جاسوسی به نام فضل الله میرعابدینی نیز به همراه پنج شهید دیگر تشیع می شدند که دو تا عکس هم از تابوت ها که بر سر دست امت شهید پرور بود را نشان می دهد گرفتم .دو یا سه عکس هم خودم زیر تابوت شهید سید حسین میرسلطانی رفتم و فردی از من عکس یادگاری گرفت . اکنون پس از سی و سه سال باور کردنی نیست که این عکس ها و مخصوصا عکس جنازه شهید ارزشمند گردد و باز من حق تعالی را شاکرم که کمک کوچکی در این ارتباط انجام داده ام .

 

rdujamqj6aelcg5aajpb.jpg

سید فضل میرسلطانی فرزند سید اصغر در حال تشیع جنازه پسر عمویش سید حسین میرسلطانی - 30/8/1359

 

یک عکس هم زن عمویم خانم اقدس دخت طالبی در حال سخنرانی حماسی برای مردم مقابل لانه جاسوسی انداختم .

 

z946pid87qk9hfmhwn9h.jpg

 

زمانی که سید حسین شهید شد برادر دیگرش سید حسن میرسلطانی در جبهه آبادان در حال مقاومت برای دفاع مقدس بودند و با کارمندان صدیق شرکت نفت حماسه آفرینی می کردند .

             vz3swt4o11ik09n4yk.jpg

جانباز سید حسن میرسلطانی فرزند سید آقا نصرت مهندس شرکت نفت

 

سید حسن از آخرین نفراتی بود که همراه با تعدادی معدودی از رزمندگان و نیروهای بومی در خرمشهر مقاومت کرده بودند و موقع خروج اجباری از شهر روی پل نو مجروح می گردد . جبهه رفتن وی ادامه پیدا کرد تا اینکه مجروح شیمیایی شده است . سید حسن از مهندسین بی ادعا و بی تکلف در شرکت نفت صادقانه مشغول انجام وظیفه می باشد .خانواده عمویم همه دارای تحصیلات و علاقمند هستند برای جامعه مفید باشند .

gbh0hpmxojcvwkv434.jpg

خانم اقدس دخت طالبی فرزند حسین و همسرش سید آقا نصرت میرسلطانی فرزند سید محمود از اهالی شهر نراق

 

از همه زحمتکشان به ویژه تلاشگران سایت سلحشوران شهر نراق صمیمانه تشکر می کنم .

 

سید فضل میرسلطانی فرزند سید اصغر اهل شهر نراق 9/8/1391


۱ نظر ۱۴ آبان ۹۱ ، ۱۸:۳۳
سلحشوران شهر نراق

 جوانترین فاتح لانه جاسوسی ، اولین شهید دانشجوی خط امام در جبهه ، اولین شهید دانشگاه صنعتی شریف در دفاع مقدس،اولین فرمانده آموزشگاه سید الشهدا(ع) تبریز(خاصبان) سید حسین میرسلطانی اهل شهر نراق بوده است

 

پنج شنبه تاریخ 11/8/1391 در آستانه سی و سومین سالگرد تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در منزل شهید سید حسین میرسلطانی مهمان شدیم تا صحبت های سرکار خانم اقدس دخت طالبی فرزند حسین را بشنویم .

balbbtl95qq1mxlku907.jpg
خانم اقدس دخت طالبی با عکس شهیدش سید حسین میرسلطانی

مقاوم ، صبور ، دارای سواد تحصیلی قدیم و آشنا به گذشته و سیاست روز ، علاقمند به راه و رسم رهبر کبیر انقلاب خمینی راحل و امام خامنه ای می باشد .

 خانم اقدس دخت طالبی در معرفی اعضای خانواده اظهار نمود :

بنده متولد 1320 و اهل شهر نراق هستم . در زادگاهمان به " نوه کله علی ابوطالب " شهره هستیم . سال 1333 با سید آقا نصرت میرسلطانی فرزند سید محمود که ایشان نیز نراقی هستند ازدواج نمودم و به دلیل اشتغال همسرم در وزارت پست و تلگراف و تلفن به تهران نقل مکان کردیم ولی مرتب به زادگاهمان تردد داشتیم . ضمنا مدتی نیز آقا نصرت الله در اداره پست نراق خدمت می کرد و آنجا زندگی می کردیم .


    5x7bfev4dis8w863c39k.jpg

حاصل ازدواج ما پنج نعمت و رحمت از موهبات الهی بود که به زندگی ما هدیه نمود :

 

سید حسن  میرسلطانی متولد 1338 لیسانس برق و شاغل در وزارت نفت جانباز

اشرف السادات  میرسلطانی متولد 1336 لیسانس مکانیک

سید حسین میرسلطانی متولد 1340 دانشجوی رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف

اکرم السادات میرسلطانی متولد 1346 لیسانس مامایی

مریم السادات  میرسلطانی متولد 1360 فوق لیسانس معماری

 

سید حسین و تحصیلات با بصیرت

سید حسین سال 1346 وارد مدرسه شد و پس از قبولی در کلاس سوم ابتدایی و در تابستان سال 1349  با هماهنگی مسئولین سال های چهارم ، پنجم و ششم ابتدایی را به صورت جهشی با موفقیت به پایان رسانید . از کودکی با قرآن و عترت مانوس بود و به دلیل صوت زیبایی که داشت اکثرا در مدرسه پشت بلندگو برنامه اجرا می کرد که تعدادی عکس های آن موجود است . حتی در زمان برپایی اردوی دانش آموزی ایشان پیشقدم در برنامه های مذهبی و قرآن  و سرود بود .

 

bf2tit4eegbgvvykpg.jpg            iz1p1d8vpsar46dkyd8.jpg

شهید سید حسین میرسلطانی و استاد قرآنش مرتضی سالار طایفه(دومین فرد عینکی از راست)

 

نابغه تحصیل بود و پنج سال اول دبیرستان را دبیرستان آزادگان و سپس ششم دبیرستان را برای دریافت دیپلم در دبیرستان خوارزمی شماره یک گذراند .

 

سید حسین میرسلطانی و دانشگاه

 سال 1356 در سن 16 سالگی پس از موفقیت در کنکور وارد دانشگاه صنعتی شریف در رشته شیمی گردید. سه ترم را گذراند و اولین نیروی اعزامی از دانشگاه شریف و اولین شهید این مرکز آموزشی می باشد .

 

سید حسین میرسلطانی و انقلاب اسلامی

برای پیروزی انقلاب به رهبری قائد اعظم امام خمینی (ره) همگام با مردم انقلابی شب و روز نداشت . به همراه پدرش در راهپیمایی 17 شهریور 1357 حضور داشت که برای مبارزه بشتر بر علیه رژیم ستم شاهی پهلوی از پدرش جدا می شود و پس از اینکه مامورین مردم را به رگبار می بندند نگران بودیم که مبادا جزء شهیدان  جمعه سیاه باشد .

 

علقه سید حسین به مردم و شهر نراق

شهر تاریخی و مذهبی نراق در استان مرکزی زادگاه من و پدر سید حسین می باشد . در این شهر منزل ، باغ و اقوام زیادی داریم . اکثر تعطیلی ها و اوقات فراغت و شرایط مناسب به همراه اعضای خانواده و به ویژه آقا سید حسین به نراق مسافرت و مدتی آنجا به سر می بردیم . فرزندم علاقه خاصی به مردم و فامیل ها داشت . آنان نیز متقابل به دلیل ادب سید به او احترام می گذاشتند .

 

سید حسین میرسلطانی جوانترین فاتح لانه جاسوسی

پس از انقلاب با انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی شریف همکاری داشت . برای مقابله با گروه های منافقین و کمونیست ها نیز مقابله داشت . تا اینکه همراه با عده ای قلیل از خیل دانشجویان تهران برای تسخیر سفارتخانه ایالات متحده آمریکا انتخاب و سرانجام روز سیزده آبان 1358 به همراه دانشجویان خط امام خمینی وارد سفارت شدند و به دلیل افشاگری از اسناد مکشوفه از آن به بعد این مکان به لانه جاسوسی مشهور گردید .

4rdf9kqjbvikyp0eqhv.jpg           kexstwv6c3rrbmk6b6.jpg

سید حسین میرسلطانی اهل شهر نراق (دانشجوی رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف)

دانشجوی پیرو خط امام و جوانترین فاتح لانه جاسوسی آمریکا -

محل عکس لانه جاسوسی مقابل خانه موسوم به خانه سفیر- تاریخ 20/8/1358

 

خیلی از روزها من می رفتم لانه جاسوسی و می دیدم که فرزندم با دوستانش از جمله عبدالرحمان دادمان ( شهید) و مهدی رجب بیگی ( شهید) و فضل الله میرعابدینی و ... مشغول فعالیت هستند .

 

پشتیبانی کفن پوشان نراق از دانشجویان خط امام

یک روز جمعه از ماه آبان 1358 همولایتی های مهربان شهر نراق به صورت کفن پوش به تهران آمده و با ملحق شدن نراقی های مقیم پایتخت به آنها پس از شرکت در نماز جمعه به امامت آیت الله طالقانی مقابل لانه جاسوسی آمده بودند .

wrcsst9v1l8ir18blnnd.jpg        291kjrgkaj6vi8qq16nr.jpg

راهپیمایی تاریخی کفن پوشان شهر نراق مقابل لانه جاسوسی آمریکا در حمایت از دانشجویان خط امام - آبان 1358


آن روز فرزندم سید حسین میرسلطانی همچنان در لانه حضور داشت و از حضور نراقی ها که برای پشتیبانی دانشجویان خط امام به تهران آمده بودند اطلاع داشت .



خوشحالی سید حسین میرسلطانی از حضور سید احمد خمینی در لانه جاسوسی

فرزندم سید حسین میرسلطانی از اینکه روز بعد از از تسخیر سفارتخانه آمریکا در تهران فرزند رهبرشان را در بین خود دیدند خیلی خوشحال بود . حجت الاسلام حاج آقا سید احمد خمینی ساعت 15 و چهل دقیقه روز چهاردهم آبان 1358 وارد لانه جاسوسی شده و مورد استقبال دانشجویان پیرو خط امام قرار گرفت . پسرم گفت از آقا سید احمد درخواست کرده بودیم به نزد ما بیاید و وقتی حضور پیدا کرد باور کردنی نبود . در این عکسی که از 33 سال قبل به یادگار مانده و اولین بار در اختیار وبلاگ سلحشوران شهر نراق قرار می دهم فرزندم سید حسین دقیقا پشت سر مرحوم سید احمد قرار داد و خنده هایش نشان از ذوق حضور یار در بین خودشان دارد .

    f7gvb450ow2rjoowa65k.jpg     
بازدید حجت الاسلام سید احمد خمینی از لانه جاسوسی و ملاقات با دانشجویان خط امام  شهید سید حسین میرسلطانی پشت سید احمد قرار دارد- 14آبان 1358

 


عکس دیگری هم به همین مناسبت است و فرزندم سید حسین میرسلطانی نفر دوم کنار یک روحانی قابل مشاهده است و حجت الاسلام سید محمد موسوی خوئینی ها فرزند سید حسین اهل قزوین که از لیدرهای مذهبی دانشجویان مسلمان خط امام بود در حال ارائه گزارش به آقای سید احمد خمینی می باشد .

r0vzbjdrcfgi4ismv494.jpg

بازدید حجت الاسلام سید احمد خمینی از لانه جاسوسی و گزارش عملکرد دانشجویان خط امام
توسط حجت الاسلام سید محمد موسوی خوئینی ها - نفر دوم راست کنار روحانی
و پشت سر آقا سید احمد شهید سید حسین میرسلطانی می باشد - 14 آبان 1358



رابطه صمیمی سید حسین میرسلطانی با گروگان ها و احساس آنها

اگر شما خاطرات گروگان های آمریکایی در لانه جاسوسی را خوانده باشید تقریبا همه به اتفاق نوشته و گفته اند رفتار دانشجویان پیرو خط امام خمینی با آنها انسانی و با عطوفت بوده است . بالطبع سید حسین میرسلطانی نیز ذاتا انسان با محبت و نجیی بود . به من گفت اند پس از شهادت فرزندم در حماسه مقاومت سوسنگرد در تاریخ 27/8/1359 چند نفر از گروگان ها که سید حسین را می شناخته اند متاثر شده بودند .

ozypbhsyqlyfg0ltie8j.jpg

گروگان گیری آقای بیل بلک مامور مخابرات سفارت آمریکا در طبقه دوم لانه جاسوسی موسوم به دبیرخانه و شهید سید حسین میرسلطانی مقابل این فرد می باشد . دانشجویان یک حوله سفید رنگ روی سر بیل بلک آمریکایی انداخته اند . بعد ظهر 13 آبان 1358

من پس از 33 سال برای اولین بار عکسی را از نحوه دستگیری یکی از آمریکایی ها در طبقه دوم سفارت را به شما تقدیم می کنم که نشان دهنده روحیه انسان دوستانه و عاطفی دانشجویان با فرد اسیر خود را نمایان می کند و فرزند من دقیقا مقابل فرد آمریکائی قرار دارد و هیچ خشونتی در کار نبوده است .

توضیح برای عکس های رهبرمان آیت اله سید علی خامنه ای در لانه جاسوسی

درست نمی دانم که فرزندم سید حسین میرسلطانی عکس های آیت الله سید علی خامنه ای که خداوند حفظش کند مربوط به چه زمانی است و در آلبومش گذاشته است . ولی آنچه که مشخص است معظم له در حال سخنرانی مقابل لانه جاسوسی آمریکا در سال 1358 برای مردم است . یکبار نیز ایشان برای بازرسی و بازدید از گروگان های آمریکایی به سفارتخانه رفته بود و با اکثر گروگان ها صحبت کرده و مشکلاتشان را بررسی نموده بود که بارها تلویزیون نشان داده است


              1vxaa39siobbh9xm2792.jpg   5tp3prfyqku7l2w34a.jpg

سخنرانی امام آیت الله سید علی حسینی خامنه در مقابل لانه جاسوسی آمریکا - آبان 1358

 و احتمالا آن موقع برای مردم هم سخنرانی داشته است . یکبار هم عاشورای 1358 سخنرانی نمود که باز محتمل است آن زمان باشد . در یکی از صحنه ها دو روحانی دیگر از جمله حجت الاسلام سید محمد موسوی خوئینی ها هم حضور دارند .

 

واقعه طبس و انتقال گروگان ها به شهرها از جمله تبریز

پنجم اردی بهشت 1359 واقعه طبس رخ داد و آمریکائی ها برای آزادی نیروهایش شکست می خورند .  دانشجویان تصمیم گرفتند گروگان های آمریکایی را به شهر های مختلف انتقال دهند تا به طور متمرکز نباشند . یک تیم از دانشجویان تعدادی از جاسوسان را به تبریز انتقال می دهند که یکی از آنان سید حسین میرسطانی بود .

 

عضویت سید حسین در سپاه و فرمانده آموزشگاه خاصبان(سیدالشهدا)

 در این شهر توسط دوستش عبدالرحمان دادمان(شهید) اهل اردبیل که فرمانده سپاه تبریز بود جذب سپاه می شود . عبدالرحمان که ما به او آقا رحمان می گفتیم با سید حسین در لانه آشنا بودند . فرزندم در آموزشگاه خاصبان در حومه تبریز به عنوان مربی تاکتیک و بعد فرمانده آنجا فعالیت می کند .

 

    http://8pic.ir/images/ucumy87jtuwycie18cs9.jpg

 

در مدت این شش ماه حضورش در این پایگاه به همراه سایر مربیان نیروهای زیادی را آموزش می دهند و موفقیت های شایسته ای را کسب می کنند . یکی از دوستانش در آموزشگاه حسین یحیوی می باشد که خود جزء فرماندهان گردیده بود .

 

آغاز جنگ تحمیلی و اعزام سید حسین به جبهه

31/6/1359 عراق با حمایت سران کفر جنگ را بر ایران تحمیل می کند و کار سید حسین و دوستانش مضاعف می گردد . کمتر از دو ماه از جنگ نگذشته بود که عزیز دلبند من و پاره جگر مادر تاریخ 20/8/1359 به فرمان رهبرش داوطلب عزیمت به جبهه می شود و با نیروهایی که خود آموزش داده بود وارد شهرستان سوسنگرد اشغال شده توسط ارتش عراق می شوند .

 

a5xiffblc9ss0ltm2cv.jpg

 

با مساعدت نیروهای ستاد جنگ های نامنظم مهندس چمران یک هفته ای در حال جنگ و درگیری با عراقی های متجاوزگربوده اند تا اینکه 27/8/1359 مصادف با روز تاسوعای اباعبدالحسین(ع) به آرزویش شهادت می رسد . سید حسین اولین دانشجوی خط امام بود که در دفاع مقدس جانش را تقدیم آرمانش نمود .

تشیع جنازه میرسلطانی و سخنرانی خانم اقدس دخت طالبی برای مردم

چند روز بعد از انتقال جنازه قهرمان من به تهران و یکی دو روز هم صبر کردند تا روز جمعه شود و علاوه بر پاره تن من حدود شش جوان رعنای دیگر از جمله شهید فضل الله  میرعابدینی که دانشجوی خط امام بوده تشیع گردید . فضل الله همیشه به عابدینی معرفی شده و حتی روی پلاکارد آبان 1359 نوشته شده شهید عابدی و او دانشجوی دامپزشکی دانشگاه تهران و در واقع اولین شهید دفاع مقدس رشته دامپزشکی می باشد .

q5wy2sic5wcog5rnqycc.jpg

تشیع جنازه شهید سید حسین میرسلطانی اهل شهر نراق مقابل لانه جاسوسی آمریکا
جمعه 30/08/1359 از راست : ناشناس اهل نراق - رحیم نوروزی فرزند رمضان

 

من بر عزای فرزندم صبر پیشه کردم و خداوند همانگونه که وعده داده بود به من مقاومت و شکیبایی داد . مقابل لانه جاسوسی آمریکا مملو از جمعیت بود . تمامی اقوام ما و خصوصا اکثر نراقی های همیشه در صحنه به همراه خانواده های دیگر شهدا و مردم حضور داشتند . من بر جایگاهی برای امت سخنرانی حماسی انجام دادم و آنگونه که بعد مشخص شد حضرت امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب خرسند شده بودند و طی یک سخنرانی از فداکاری مادران شهدا تجلیل نموده بود .

 

z946pid87qk9hfmhwn9h.jpg

سخنرانی حماسی خانم اقدس دخت طالبی در روز تشیع جنازه فرزندش سید حسین میرسلطانی جمعه - 30/08/1359

 

بعد به من رخصت دادند جنازه پاره تنم را مشاهده کردم که ترکش خمپاره از ناحیه شاهرگ گردن ایشان را صدمه زده و باعث شهادتش شده بود . پسر عمویش سید فضل  میرسلطانی فرزند سید اصغر آن موقع که همه شرایط روحی مناسبی نداشتند همت کرد و تعدادی عکس از مراسم تشیع و جنازه دلبندم گرفت که اکنون به عنوان یادگار برای زنده نگاه داشتن خاطرات به آنها نظر داریم .

 

kpdkrdvnbdvd8eox972.jpg

تشیع جنازه هفت نفر از شهدا از جمله دو دانشجوی خط امام سید حسین میرسلطانی و فضل الله میرعابدینی - جمعه 30/08/1359

 

محل دفن شهید سید حسین میرسلطانی فرزند سید نصرت الله

جنازه مطهر شهید در قطعه24 بهشت زهرا(س) تهران در دل خاک ماوی گرفته است .

 

ni0prf4kcniwvgf4l6o.jpg

جنازه مطهر سید حسین میرسلطانی اهل شهر نراق جوانترین فاتح لانه جاسوسی ، اولین شهید دانشجوی خط امام در جبهه ، اولین شهید دانشگاه صنعتی شریف در دفاع مقدس،اولین فرمانده آموزشگاه سید الشهداء تبریز(خاصبان) تاریخ شهادت 27/8/1359 در حماسه مقاومت سوسنگرد

 

نام گذاری پادگان خاصبان به نام شهید سید حسین میرسلطانی

آموزشگاه خاصبان تبریز سال 1358 راه اندازی شده بود و سید حسین میرسلطانی اولین فرمانده پایگاه بود که به شهادت می رسد و اولین شهید از دانشجویان خط امام بود که به جبهه رفت و اولین شهید دانشجویان خط امام بود. جوان ترین فاتح لانه جاسوسی نیز سید حسین بود . فلذا مسئولین وقت نام آموزشگاه خاصبان را "شهید میرسلطانی" می گذارند . 7 تیر 1360 که منافقین حمله تروریستی بر علیه دفتر حزب جمهوری اسلامی انجام می دهند نام آموزشگاه به "شهید بهشتی" تغییر می کند و چند سالی است که این مکان را به " آموزشگاه درجه داری سیدالشهداء(ع) سپاه تبریز" نام گذاری کرده اند .

هر از گاهی دوستان سید حسین و مربیان و فرماندهان آموزشگاه سید الشهداء تبریز به دیدن ما به تهران می آیند و از سجایای اخلاقی سید و رشادت هایش برایمان صحبت می کنند . همچنین از نهادهای دیگر فرهنگی و آموزش و دولتی نیز به ملاقات ما می آیند و ما را خوشحال می کنند .

 

 بالندگی خانواده میرسلطانی

خانواده ما تحصیل کرده و برای مفید بودن در جامعه تلاش داشته اند . دو فرزند پسرم در انقلاب و دفاع مقدس کوشش داشتند و از اینکه چکمه خصم در سرزمینشان ایران اسلامی فرود آمده بود ناراحت بودند و لذا سید حسین تا مرز شهادت مبارزه کرد و پیروز شد و سید حسن زخم جنگ در بدن دارد . دامادم آقای محمد حسین  ثمره گلستانی نیز از زمره رزمندگان سلحشوری بود که اکنون جانباز می باشد . هر سه دخترم دارای تحصیلات و هم زندگی سعادتمندی دارند و هم برای سربلندی کشور ایران موفق بوده اند .

به لطف و عنایت حقتعالی همه فرزندانم از جمله فرزندم سید حسین میرسلطانی دارای نبوغ تحصیلی بودند و باعث افتخار وطن می باشند

 

eye1gntnx0h3mpkhgehr.jpg

محمد مهدی ایزدی خبرنگار نراق در حال ثبت خاطرات خانم اقدس دخت طالبی مادر شهید سید حسین میرسلطانی

 

 

کلام آخر

 

 

از همه کسانی که برای سربلندی و عزت ایران اسلامی تلاش می کنند آرزوی پیروزی دارم و برای زحمتکشان سلحشوران شهر نراق نیز که برای سیره شهیدان و در کنار آن پیشرفت و شکوفایی نراق کوشش می کنند سلامتی و عاقبت به خیری از خداوند طلب می کنم . از طریق سایت سلام من را به تمامی همشهریان برسانید .

 


۰ نظر ۱۲ آبان ۹۱ ، ۱۸:۳۷
سلحشوران شهر نراق

 وقتی به تاریخ پر افتخار شهر کوچک نراق واقع در استان مرکزی می نگری  در هر حادثه ای از حوادث انقلاب مردم و جوانان سهمی برای خود دارند .

شهید سیدحسین میرسلطانی فرزند سید آقا نصرت متولد 1340 و به قول نراقی ها نوه مرحوم آقا سید محمود از سادات شهر نراق بود .

 

mexkf0g5dnzunbfkcxd.jpg

شهید سیدحسین میرسلطانی در اوان کودکی

 

پدرش کارمند پست و تلگراف و تلفن بود به همین دلیل در اوایل دهه 30  نراق را به قصد تهران ترک کرد و لیکن مرتب به مکان آبا و اجدادیشان تردد داشتند . در این شهر دارای زمین کشاورزی و آب و ملک هستند .سید آقا نصرت که بازنشسته پست بود تاریخ 16/2/1390 در زادگاهش نراق فوت نمود و جنازه اش به بهشت زهراء(س) تهران منتقل و در قطعه 45 مربوط به خانواده شهدا در دل خاک آرام گرفت .مادر شهید سید حسین میرسلطانی ؛ سرکار خانم اقدس دخت طالبی فرزند حسین و در شهر نراق به نوه کله علی ابوطالب مشهور هستند . مشارالیها و فرزندانش از فعالین انقلاب و نظام و ولایتمدار می باشند .

 

          b5y7b8puylum7xbfbnm2.jpg

سید حسین میرسلطانی در کودکی در کنار پدرش آقا سید نصرت

 

سید حسین میرسلطانی انسانی بود که سیر تکاملی وتعالی بخش به سوی رستگاری را بخوبی پیمود وبار امانت خویش را در مسیر الهی به مقصد رسانید. زندگی او سراسر مملو از عشق و ایمان و عقیده بود. او یکپارچه حرکت و شور و علاقه به مکتب و جنب و جوش و فعالیت وتلاش برای کسب استعدادهای بیشتر و بکار اندازی آنها در جهت عقیده اش بود .

او سر تا پا فریادی بود که بر سر هر باطل ونشانه های آن و بر سر هر شیطانی بالا می رفت. او صراط مستقیم اسلام و نمود آن ولایت فقیه حرکت می کرد . در حقیقت بنای رفیع شهادتش را با این زمینه پی ریزی می کرد . بعد از پیروزی انقلاب عشقش به اسلام و انقلاب و رهبری امام خمینی و راه او صد چندان شده بو د ولحظه ای آرام نداشت و او که روحی خستگی ناپذیر داشت در جهت خطی که از رهبرش القاء میشد برای رهانیدن مستضعفین از جور ظالمان ۲۵۰۰سال ظلم و بیچارگی برای گسترش قسط و عدالت  به فعالیت پرداخت.

 

qd88fvph9hmwm0q4bpum.jpg

سمت چپ شهید سید حسین میرسلطانی در حال اجرای سرود و فعالیت های قرآنی

 

خانواده متعهد و با سیادتش از او در همان دوران تحصیل یک نابغه ساخت به گونه ای که در سن ۱۶ سالگی با تحصیلات جهشی که پشت سر گذاشته بود در سال 1356  وارد دانشگاه صنعتی شریف در رشته مهندسی شیمی شد .

به محض ورود به دانشگاه در همان سن و سال وارد فعالیت های انقلابی بر علیه رژیم ستم شاهی محمد رضا پهلوی گردید . پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357 به رهبری آیت الله سید روح الله خمینی(ره) در دانشگاه صنعتی شریف فعالانه با انجمن اسلامی همکاری می کرد . در سال 1358 به همراه دانشجویان این دانشگاه برای مدتی در جهاد سازندگی خرم آباد لرستان فعالیت عام المنفعه داشتند . سه ترم از تحصیل خود را پشت سر گذاشته بود .  تاریخ ۱۳ آبان سال ۱۳۵۸ با تعدادی از دانشجویان سفارتخانه ایالات متحده آمریکا در تهران را به اشغال خود در آورده و برابر اسنادی که منتشر کردند به اثبات رساندند که این مکان لانه جاسوسی می باشد  و امام خمینی این اقدام را انقلاب دوم نامیدند .

m94akcbwnte1soorfwr8.jpg

 

سید حسین میرسطانی جوان ترین دانشجوی تسخیر کننده لانه جاسوسی آمریکا بود و اکنون از او به عنوان جوان ترین فاتح لانه جاسوسی یاد می کنند .

دوستان همرزمش در تعریف از شخصیت دوست داشتنی او می گویند : بسیارفعال و خنده رو و خوش اخلاق بود و همه از مصاحبت با او لذت می بردند. تقریباً قسمت اعظم شبانه روز حضور در لانه جاسوسی آمریکا در تهران را در فعالیت و شیفت ها می گذراند. یک موتور سیکلت یاماهای ۸۰ اسپورت هم داشت که بیشتر اوقات دوستانش از آن استفاده می کردند. با توجه به روحیه فعال وی آموزش های نظامی را بسیار با علاقه پی گیری می کرد و بسیار سریع تر از همه اطلاعات و سطح آگاهی خود نسبت به وسایل نظامی از قبیل انواع سلاح ومواد منفجره را افزایش داد و در دوره های عملی آموزشی اردوی جنگل و فعالانه شرکت کرد.

 

429trms4r9nrpu19rv0s.jpg

 

خوشرویی و صمیمیتی که در وی وجود داشت، خاطره وی را برای همه همراهانش جاودانه ساخته است. از دوستان وی مهدی رجب بیگی اهل دامغان و بزرگ شده تهران بود که تاریخ 5/7/1360 در حمله تروریستی سازمان منافقین در تهران خیابان برادران شهید مظفر(صبا) ترور و به شهادت رسید و شهید دکتر عبدالرحمان دادمان اهل اردبیل بودند .

 

v9857fqfipejfrnllf56.jpg

شهید دکتر عبدالرحمان دادمان در کنار سید آقا نصرت میرسلطانی در تشیع جنازه سید حسین میرسلطانی

 

 پس از شکست مفتضحانه نظامیان آمریکا در صحرای طبس تاریخ 5/2/1359 برای نجات و آزادسازی گروگان ها در لانه جاسوسی تهران مسئولین تصمیم گرفتند آمریکائیها را در شهرهای مختلف ایران نگهداری کنند . بنابراین وقتی قرار شد عده ای از گروگان ها را از تهران به تبریز انتقال دهند وی از دانشجویانی بود که همراه آنها به تبریز مرکز استان آذربایجان شرقی ماموریت یافته بود . پاسدار عبدالرحمان دادمان فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تبریز(شهید) به خوبی سید حسین را در لانه جاسوسی و دستگیری جاسوسان آمریکا می شناخت .

wbnosl6zvuox1ogkbu2z.jpg

 

به سفارش آقا رحمان در اواخر اردی بهشت 1359 میرسلطانی در تبریز به عضویت سپاه  پذیرفته شد . او خود را در سپاه مثل ماهی در آب می یافت . بر این اساس ابتدا مسئول عملیات سپاه ولی پس از آن مربی تاکتیک و سپس فرمانده آموزشگاه خاصبان تبریز گردید .

 

     dlopmjtyfml6rgn2zoj.jpg

ایستاده وسط پاسدار محمود مهرانپور ، نشسته از چپ شهید سید حسین میرسلطانی

 

 در این رابطه در  دوره های سیاسی نظامی ایدئولوژی تعدادی از جمله نیروهایی از  شهرهای تبریز ، مشکین شهر و اهر را تعلیم داد . سید حسین بسیار پر کار بود و یک چریک  تمام عیار بود . همیشه هر چه را می دانست اصرار داشت که به همه یاد بدهد. او فداکار و شجاع و خستگی ناپذیر بود . وی تلاش می کرد که برادران سپاه را چالاک و هوشیار تعلیم دهد .

1wo06mv8csqld2ypnu95.jpg

بیش از دو ماه از جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران نگذشته بود که سید حسین به فرمان رهبر و مقتدایش خمینی کبیر و تاکید آیت الله سید اسدالله مدنی دهخوارقانی(شهید) امام جمعه تبریز مبنی بر حضور جوانان در دفاع مقدس تاریخ 20/8/1359 به همراه یک گروهان از نیروهای داوطلب پادگان خاصبان تبریز که توسط میرسلطانی آموزش دیده بودند وارد شهر سوسنگرد در استان خوزستان شده و به همراه مهندس مصطفی چمران(شهید) و سایر سلحشوران اسلام در حماسه مقاومت سوسنگرد فعالیت داشته است .

 یک هفته پس از ماموریتش تاریخ 27/8/1359 مصادف با تاسوعای سالار شهیدان امام حسین (ع) در کربلای سوسنگرد و حماسه مقاومت سوسنگرد به شهادت رسید. جنازه مطهر شهید سید حسین میرسلطانی همراه با شش شهید دیگر که یکی از آنها فضل الله میرعابدینی اهل شهرستان میانه و دانشجوی مسلمان پیرو خط امام که در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران تحصیل کرده بود با حضور گسترده و کم نظیر مردم و اقوام و نراقی های همیشه در صحنه پس از اقامه نماز جمعه در مقابل لانه جاسوسی آمریکا در خیابان طالقانی تهران تشیع و سپس در قطعه 24 شهدای بهشت زهرا خاکسپاری و جاودانه گردید . شهیدان سید حسین میرسلطانی و فضل الله میرعابدینی از اولین شهدای دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بودند که هر دو در سوسنگرد به شهادت رسیده و در یک روز تشیع و خاکسپاری شدند .

p411aeffq9uf7lj50r.jpg    5wnfcrnutpdbwyc0xyo6.jpg

تشیع جنازه هفت نفر از جمله سید حسین میرسلطانی و فضل الله میرعابدینی مقابل لانه جاسوسی

6kvqflfwhltg0lskj0rm.jpg

منوچهر توکلی اهل شهر نراق در تشیع جنازه شهید سید حسین میرسلطانی

 

او بقدری مهربان و قاطع بود که گروگانهای اسیر هم او را دوست داشتند و هنگام آزادی گروگانها بعضی از آنها که به وی علاقه داشتند بعد از شنیدن شهادت ایشان متاثر شده بودند .پس از شهادت سید حسین پایگاه آموزشی خاصبان تبریز به نام شهید میرسلطانی نام گذاری گردید و لیکن در حادثه هفت تیر 1360 و جنایت منافقین به نام شهید بهشتی و چندین سالی است که به " آموزشگاه درجه داری سید الشهداء سپاه تبریز " تغییر نام یافته است .

ni0prf4kcniwvgf4l6o.jpg

جنازه مطهر سید حسین میرسلطانی اهل شهر نراق جوانترین فاتح لانه جاسوسی ، اولین شهید دانشجوی خط امام در جبهه ، اولین شهید دانشگاه صنعتی شریف در دفاع مقدس،اولین فرمانده آموزشگاه سید الشهداء تبریز(خاصبان)

 

 

آموزشگاه شهید سید حسین میرسلطانی از سال 1358 به عنوان مرکز آموزش سپاه ، وظیفه و ماموریت آموزش و تربیت پاسداران استان های آذربایجان شرقی ، آذربایجان غربی ، اردبیل و زنجان را بر عهده داشته است . تا کنون چهل نفر از مربیانش از جمله سید حسین میرسلطانی در نبرد حق علیه باطل به شهادت رسیده اند .

 

جوانترین فاتح لانه جاسوسی ، اولین شهید دانشجوی خط امام در جبهه ، اولین نیروی شهید دانشگاه صنعتی شریف در دفاع مقدس،اولین فرمانده آموزشگاه سید الشهداء تبریز(خاصبان) سید حسین میرسلطانی اهل شهر نراق بوده است.

 

 

 

 qrqdrl7uaqdlx2mdthze.jpg

 

روز شنبه سیزده آبان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا به دست دانشجویان پیرو خط امام و روز ملی مبارزه با استکبار جهانی و روز دانش آموز و به ویژه عید سعید غدیر خم را گرامی می داریم .

 

۰ نظر ۱۲ آبان ۹۱ ، ۱۸:۲۶
سلحشوران شهر نراق

 آبان ماه 1362 به واسطه درخواست تلفنی آقای علی رعیتی راد قائم مقام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان دلیجان داوطلبانه آماده رفتن به کشور لبنان برای مبارزه با اسرائیل شدم . پاسپورت و ویزا نیاز نبود.

 

        iseys6.jpg

 

 

در فرودگاه مهرآباد تهران به محض ورود به سالن پرواز مامور کنترل اسامی گفت نصرالله حیدری فرزند رضا داخل شده و از ورود شما معذوریم .هر چه گفتم من نصرالله هستم و زنده در مقابل شما ولی مسئول قبول نکرد.   در شهر نراق با همه خداحافظی کرده بودم و خجالت از بازگشت داشتم . علاقمند هم بودم در این جبهه نیز حضور داشته باشم و این بار با سماجت بیشتر پی گیری کردم و سرانجام کاشف به عمل آمد بین رزمندگان اعزامی به لبنان دو نفر به نام نصرالله حیدری فرزند رضا وجود دارد و تشابه اسمی وجود داشت که حل شد.

 

سرانجام توفیق داشتم از تاریخ 28/08/1362 لغایت 19/12/1362 به مدت سه ماه و نیم همراه با نیروهای دیگر به کشور لبنان ماموریت یافته و در شهرهای شمسطار و بعلبک در دره بقاع در شمال لبنان حضور داشته باشم .

 

رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) طی پیامی اعلام نمودند " مقدمه اینکه لبنان را ما نجات بدهیم این است که ما عراق را نجات بدهیم " و یا به نقلی راه قدس از کربلا می گذرد. بر این اساس نیروهای اعزامی به لبنان به ایران بازگشتند.

 

66938829940759113382.jpg

نصرالله حیدری فرزند رضا    10/11/1389

 

۰ نظر ۱۱ آبان ۹۱ ، ۱۸:۳۳
سلحشوران شهر نراق

چهاردهمین اعزام بسیجیان شهر نراق به صورت گروهی از تاریخ 2/6/1361 لغایت09/09/1361 بوده و نیروها در عملیات محرم مورخ 10/8/1361 در منطقع عین خوش موسیان شرکت می کنند . همچنان بسیجیان نراق همراه با نیروهای داوطلب شهرستان محلات و حومه از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محلات به جبهه اعزام گردیدند . ماموریت آنان سه ماهه و لیکن بعضی از آنها به دلیل پایان عملیات زودتر تسویه حساب نموده اند   

همین تعداد بیست نفر نیروی داوطلب اعزامی به جبهه های حق علیه باطل از شهر کوچک نراق توانستند به سهم خود در کسب موفقیت آمیز عملیات محرم دخالت داشته باشند .


بیست نفر از نیروهای اعزامی در مقطع عملیات محرم و حضور در گردان محمد رسول الله (ص)عبارتند از:

 

  عکس

1- کاظم محمودی فرزند علی

       عکس

2- مظاهر لطفی فرزند محمد

       عکس

3- هادی ایزدی فرزند عباس

عکس  

4- حسن ترابی فرزند فتح الله

    عکس

5- محمدرضا قاسمی نراقی فرزند حسن مشهور به علی

       عکس

6- سید مرتضی میرسلطانی فرزند سید جعفر

        عکس

7-  سید مرتضی باشی فرزند سیدعباس

عکس  

8-  علی محمد کمره ای فرزند تقی

       عکس

9-  مرتضی فروغی فرزند حسین

      عکس

10- علی کاظمی فرزند یوسف

       عکس

11-  محمد ابوالحسنی فرزند عزت الله مشهور به غلام

عکس  

12- تقی باقری فرزند حسینعلی

      عکس

13- قدرت الله آقاصادقی فرزند علیمحمد

      عکس

14- غلامرضا قجری فرزند حیدرعلی

     عکس

15- قدرت الله کمره ای فرزند رمضان

     عکس

16- علی محمد قجری فرزند احمد

    عکس

17-سید اکبر کاظمی فرزند سید محمد

     عکس

18- محسن عبدلی فرزند حسین

     عکس

19-سید مظفر باشی ( موسویان ) فرزند سید غضنفر

     عکس

20- حسن نباتی فرزند مندعلی

 

دو نفر از بسیجیان داوطلب از روستای مهدی آباد اردهال به اسامی اسدالله محمدی فرزند علی اکبر و علی مرادی فرزند حسن نیز با نراقی ها همراه و در عملیات شرکت داشتند .

 

عکس

جانباز اسدالله محمدی

 

مسئولیت شش نفر از پاسداران سپاه شهرستان محلات در گردان محمد رسول الله عبارتند از :

 

- شهید حسین انصاری فرزند رضا اهل شهرستان محلات فرمانده گردان شهادت 5/5/1365

- شهید کاظم محمودی فرزند علی اهل شهر نراق جانشین فرمانده گردان شهادت 16/8/1361

- شهید علی خوشبخت فرزند مهدی اهل شهرستان محلات بی سیم چی گردان شهادت 13/8/1361

- شهید احمد صفری فرزند محمد حسن اهل شهرستان محلات پیک گردان شهادت 12/12/1365

-شهید مظاهر لطفی اهل شهر نراق مسئول یکی از دسته های گردان شهادت 11/8/1361

- جانباز محمد (غلام) ابوالحسنی اهل شهر نراق تعاون گردان




نتایج و دستاوردهای عملیات محرم در استان ایلام

 

 

عملیات محرم در چند محور و طی چند مرحله طراحی شد که مرحله اول آن دوشنبه 10/08/1361 با رمز « یا زینب (س )» با سرعت و غافلگیری قابل ملاحظه آغاز شد . عملیات محرم از نوع عملیات های موفق دفاع مقدس در منطقه و روستای عین خوش موسیان از توابع شهرستان دهلران در استان ایلام بر روی ارتفاعات جبال حمرین آغاز شد . آن سوی نوار مرزی ایران نیز پاسگاه شرهانی تلمبه خانه های نفت و شهر زبیدات در استان العماره عراق قرار داشته است .

 

عکس

 

-خارج کردن جاده دهلران عین خوش به طول 100 کیلومتر از زیر دید و تیر دشمن

-تأمین امنیت شهرهای موسیان، دهلران و پادگان عین خوش، دشت اژیه و دهکده های اطراف آن
-
به خطر انداختن جاده ارتباطی طیب علی غربی و جاده نظامی بغداد العماره
-
تعداد اسرا ۳۴۰۰ نفر

 

 

در عملیات محرم دو پاسدار به اسامی سردار مظاهر لطفی (شانزدهمین شهید) در تاریخ11/8/1361 و سردار کاظم محمودی(هفدهمین شهید ) در تاریخ 16/8/1361به شهادت رسیدند و در گلزار شهداء نراق به خاک سپرده شدند.

 

عکس     عکس

                                                                             شهید کاظم محمودی             شهید مظاهر لطفی

 

ذکر این نکته ضروری است که خانواده علی محمودی تاریخ 2/1/1361 اولین فرزندشان عبدالله محمودی را طی عملیات فتح المبین و دومین فرزندشان کاظم را نیز تاریخ 16/8/1361 به فاصله هفت ماه و نیم به آرمان های جهاد و شهادت و مسیر الی الله امام سید روح الله خمینی تقدیم نمودند.

 

عکس  عکس

خانم قجری و جنازه شهید مظاهر لطفی غنچه دامادی در تشیع شهید کاظم محمودی

 

 

 

 

در عملیات پیروزمندانه محرم علاوه بر تقدیم دو شهید ، هفت نفر از بسیجیان دیگر شهر نراق به اسامی ذیل مجروح گردیده اند :

 

- مرتضی فروغی فرزند حسین از ناحیه های مختلف بدن مجروح و اکنون جانباز 50 درصد است
-
تقی باقری فرزند حسینعلی از ناحیه صورت مجروح واکنون جانباز 15 درصد می باشد
-
علی محمد کمره ای فرزند تقی در اثر موج گرفتگی مجروح و اکنون جانباز 15 درصد است
-
هادی ایزدی فرزند عباس از ناحیه پای راست مجروح و هنوز ترکش زیر زانویش وجود دارد
-
سید مرتضی میرسلطانی فرزند سید جعفر از ناحیه قوزک پای راست مجروح گردیده است
-
علی کاظمی فرزند یوسف به وسیله ترکش از ناحیه پائین کمر مجروح گردیده است
-
محمد(غلام) ابوالحسنی فرزند عزت الله در اثر موج گرفتگی مجروح می شود .

 

 


۰ نظر ۰۹ آبان ۹۱ ، ۱۸:۲۶
سلحشوران شهر نراق

 زمستان 1364 در مقطع عملیات والفجر هشت در لشکر 17 علی ابن ابیطالب گردان حضرت معصومه با یک بسیجی امدادگر به نام سید محمد حسین  موسوی خرم آبادی اهل خرم آباد و ساکن قم آشنا و دوستی بین ما ایجاد شد .

 

xtu

 

او قرار شد به زادگاه من شهر نراق مسافرتی داشته باشد . علاقه زیادی به ایشان پیدا کرده بودم و روزگار را با هم در جبهه سپری می کردیم . نامبرده یک دوربین عکاسی داشت و بعضا عکس می گرفت . روزی یک حلقه فیلم خریدم و با دوربین وی عکس هایم را با دوستان انداختم و مقرر شد محمد حسین زحمت چاپ آن را کشیده و در اختیار من قرار دهد . شرایط جنگ و یا پایان ماموریت بین من و او فاصله انداخت .مدت ها بعد دلتنگش شدم . به بهانه دریافت عکس هایم و احوالپرسی با آدرسی که از ایشان داشتم نامه ای به منزلشان در شهر قم نوشتم . یک هفته بعد در مقر لشکر در شهرک صدر اندیمشک نامه رسان صدایم زد و نامه را که باز کردم در کمال تعجب و ناباوری عکس سید محمدحسین موسوی که به شهادت رسیده بود را مشاهده کردم .

 

aserasr     dtyd

 

می خواستم فریاد بزنم و اطرافیان متوجه نبودند که چه حادثه ای صورت گرفته است . نشستم و چند خطی از خانواده اش را خواندم که نوشته بودند برادر بابایی گرچه ما تو را نمی شناسیم ولی اطلاع داشته باش که دوست شما به آرزویش شهادت نایل آمد و این عکس ها را به یادگار برایت می فرستیم .

sryzsdry 

   سید مرتضی بابایی فرزند سید رضا اهل شهر نراق  8/4/1390


۰ نظر ۰۷ آبان ۹۱ ، ۱۸:۳۳
سلحشوران شهر نراق

 سال 1361 در دبیرستان حاج عباس معصومی شهر نراق تحصیل می نمودم . به دلیل فعالیت در راستای اهداف انقلاب و جنگ و درگیری های لفظی با عده ای به مدت ده روز از دبیرستان اخراج شدم .

 

محمدرضا رمضانی(شهید) و سید ابوالفضل بابایی(متوفی) که خداوند قرین رحمتشان گرداند و از اعضای بسیج بودند برای ماموریتی به اراک می رفتند و از ماجرای کار من خبر دار شده بودند و من را نیز با خود به اراک بردند و در اداره کل آموزش و پرورش از برخورد دبیرستان نراق با بسیجیان گلایه نمودند.

 

aw4t               sddgds

                                                 حجت السلام مرحوم سید ابوالفضل بابایی               شهید محمدرضا رمضانی

 

همان روز از اراک به مسئولین دبیرستان تماس گرفته شد و تذکر دادند که با زحمتکشان بسیج رفتار مناسب تری صورت گیرد .
ده روز من به سر آمد و با تعهد رعایت مقررات به سر کلاس بازگشتم . از آن به بعد بسیجیان بیشتر مورد احترام قرار گرفتند .

 

 

 sdrtas

سید مهدی موسوی فرزند سید احمد 7/2/1390

 

۰ نظر ۰۵ آبان ۹۱ ، ۱۸:۲۶
سلحشوران شهر نراق

 دشت وسیع و دره شیلر میان شهر مرزی بانه و مریوان  در استان کردستان با فرورفتگی خاصی که از خاک عراق به داخل ایران دارد ، در گذشته و در تاریخ جنگ تحمیلی منطقه مهمی به شمار می رفت . بلندی های سورن ، سورکوه و کانی مانگا در دهانه این دشت قرار دارند 

 

چگونگی انجام عملیات

 

عملیات والفجر 4 تاریخ 27/07/1362 در سه مرحله و با هدف وصل این بلندی ها به یکدیگر در خط خودی ، از روز 27 مهرماه 1362 به مدت 33 روز در منطقه جبهه شمالی سلیمانیه و پنجوین عراق انجام شد . حمله ساعت 24 و با رمز یا الله . یا الله . یا الله در منطقه ای به وسعت صدها کیلومتر مربع آغاز شد . نیروها در دو محور بانه و بلندی های لری ، گرمک ، کنگرک و در محور مریوان و بلندی های پنجوین به نام زله ، مارو و خلوزه به پیشروی پرداختند .

 

تعدادی از زمندگان شهر نراق در عملیات والفجر چهار شرکت داشتند که از جمله اسامی عده ای عبارتند از :

 

     kjhg

1- علی محمد کمره ای فرزند تقی

     dfyudy

2- هادی ایزدی فرزند عباس

     drtyjfh

3- علی اکبر کمره ای فرزند باقر

 

4 عباس ( غلامعباس) آقاحسینی فرزند علی

 

5- سید حسین جوادی فرزند سید ماشاالله

 

در این عملیات علی اکبر کمره ای مجروح و به خیل جانبازان پیوسته است

هادی ایزدی مسئول مخابرات تیپ از لشکر 17 علی ابن ابیطالب(ع) اظهار می دارد شبانه با جیب مخابراتی به سختی به ارتفاعات تپه لری شیلر پشت پنجوین عراق مشرف بر منطقه رسیدیم و صبح که هوا روشن شد و نیاز به کاری بود از همان جاده که بر می گشتم متعجب شدم که چگونه این مسیر صعب العبور را گذرانده بودیم . آنقدر هوا سرد و طاقت فرسا بود که برای نماز صبح نتوانستم وضو بگیرم و اجبارا تیمم کردم و حتی در حال نماز هم از سرما به خود می لرزیدم. ضمنا فرمانده مخابرات لشکر 17 خلیل ابوبصیری اهل زنجان و انسان بزرگواری بود . دوستانی که اطلاعات بیشتری از خلق حماسه رزمندگان شهر نراق در عملیات والفجر چهار سراغ دارند اطلاع رسانی کنند .

۰ نظر ۰۴ آبان ۹۱ ، ۱۸:۳۳
سلحشوران شهر نراق

مداحان نیز مومنانی بودند که ما را با نام حسین و علی و فاطمه و اهل بیت آشنا کردند . اگر احساس کردیم که مدیون آنها هستیم ذکر و نامشان را با فاتحه ای گرامی داریم :

 

 

1- حاج احمد قطبی نراقی فرزند نصرالله

 

مومن و صادق بود . صدای آوای روضه و قرآنش هنوز در اذهان باقی است . تا همان سال های آخر عمر در ماه مبارک رمضان بین الصلاتین دعای مشهور یا علی یا عظیم یا غفور یا رحیم را در مسجد جامع برای مردم می خواند . ایشان و هم کیشانشان مایه برکت شهر بودند . در کنار امورات دیگر به کشاورزی هم می پرداخت . خطبه عقد اکثر جوانان را خوانده و در دفتر بزرگش یاداشت می کرد و از عروس و داماد امضا می گرفت . آن دفتر گنجینه ای از خاطرات نراقی هاست و در صورت نگه داری باید در موزه ای به یادگار بماند .

 

xsrr83r6oybgq7h0oacl.jpg

 

متولد 1276 بود و تاریخ 6/8/1368 بدرود حیات گفت و در وادی السلام شهر نراق به خاک سپرده شد .

 

 

2- بهارعلی  مداحی فرزند شکرعلی

 

عبا بر روی دوش می انداخت و پای منبرهای اباعبدالحسین روضه خوانی می کرد . سال های قدیم  که توی بازار شمس السلطنه نراق سکونت داشت ، اوقات فراغتش به بند زدن قوری های شکسته مردم با مهارت مشغول بود . همانا که در قدیم به آنها می گفتند : چینی بند زن"

pefcdq3zqazt7u5e7ujs.jpg

 

شنیدید که می گویند دلی که شکست دیگه شکسته و مثل قبلش بر نمیگرده . ولی بهارعلی  چینی های شکسته را چنان بند می زد که انگار  تزئین بندی شده است و به اینگونه ثابت می کرد که اگر دل بشکند با محبت و ایجاد صفا امکان بازگشت به حالت اولی وجود دارد .

 

متولد 1334 بود و تاریخ 5/7/1370 فوت نمود و در قطعه 72 ردیف 212 شماره 33 بهشت زهرا (س) تهران به خاک سپرده شد .

 

3- حاج غلامحسین قاسمی نراقی فرزند کریم

 

بحر طویل خواندنش را شب تاسوعا در مسجد جامع نراق یادتان می آید:

 دید که اندر حرم خسرو خوبان ، همشان مویه کُنان ، موی کنان ، مویو پریشان ، دل بریان ، لب عطشان ، سوی عباس شتابان ، که عمو جان ، چه شود قطره آبی ، برسانی ، به لب سوختگان ، شیر دشت عربستان و وزیر شه خوب و پسر مظهر یزدان ، که بُدی ، که بُدی صاحب حلم و ادب و بیرق و سجاده و سیف و هشم اندر رقمش با لقب ماه بنی هاشم و عباس ، علمدار ، سپه دار ، جهانگیر و جهاندار 

چار امامی که تو را دیده اند ، دست علم گیر ِ تو بوسیده اند ، طفل بُودی مادر والا گهر ، بُرد تو را محضر قدس پدر ، چشم خداوند چو دست تو دید ، بوسه زد و اشک ز چشمش چکید ، با لب آغشته به زهر جفا ، بوسه زده دست تو را مجتبی ، دید چو در کرب و بلا شاه دین ، دست تو اُفتاده به روی زمین ، خم شد و بنهاد سر دیده اش ، بوسه بزد با لب خشکیده اش ، حضرت سجاد همان دست پاک ، بوسه زد و کرد نهان زیر خاک

 

شه با وفا ابوالفضل . معدن سخا ابوالفضل

 

بیشترین دعایی که در ذهنمان از ایشان وجود دارد می گفت خدایا به بانیان مجلس ، کسانی که فرش ، زیلو ، حصیر ، و........کمک کرده اند به شایستگی قبول بفرما .

8fyp21vvhk4gru3u72m5.jpg

 

 متولد 1290 بود و تاریخ 22/8/1375 به رحمت خدا پیوست و در وادی السلام شهر نراق به خاک سپرده شد  .

 

 

4- سلطانعلی مرادی فرزند نصرالله

 

بسیجی و یاور بسیجیان بود . یکی از مداحان اهل بیت عصمت و طهارت به شمار می رفت . در اکثر مراسم های مذهبی طنین صدایش شهره شهر شده بود . در مراسم های رزمندگان و شهدا با صوت دلنشینش جلایی به دل های مومنین می داد .

 

uj5cfmhw5yei4yxsa8b.jpg

 

روز حادثه داخل مینی بوس بوده و به محض اینکه ماشین در محور مشهد روی گدار می رسد و گنبد ملکوتی حضرت سلطانعلی بن محمد باقر (ع) هویدا می گردد با صدای بلند سلام داده و جمعیت ماشین را به ذکر صلوات دعوت می کند که همان لحظه درب مینی بوس در اثر نقص فنی باز شده و ایشان پشت درب بوده و به سمت زمین پرتاب و نقش زمین می گردد .  متولد 1338 بود وتاریخ 27/7/1381 بدرود حیات گفت و در وادی السلام شهر نراق دفن می گردد.

 

 

 

5- حاج حبیب الله حسنی فرزند شکرالله

 

مخلص و ارادتمند آقا عبدالله الحسین و اهل بیت بود . با توجه به اینکه از نعمت چشمان محروم بود همیشه شاکر خداوند از نعمات دیگر بود . در هر شرایط از کوچه شربتی ها خودش را به مسجد جامع نراق می رساند و در نماز جماعت شرکت می کرد . شوخ طبع و قلب پاکی داشت .

آنچه که در یاد از ایشان مانده شعر مشهوری بود که می خواند :

 

جانم به فدایت یا ابا عبدالله             قربان وفایت یا ابا عبدالله

لعنت به جماعتی که منعت کردند از آب فرات یا اباعبدالله(ع)

 

bm15wb0c7eswwwhi1nz5.jpg

 

متولد 1301 بود و تاریخ 12/8/1381 به رحمت خدا پیوست و در وادی السلام شهر نراق به خاک سپرده شد .

 

 

 

6- حاج محمد علی  توکلی فرزند مهدی

 

صدای رسایی داشت و با این نعمت الهی به امام حسین و اهل بیت ارادت و عشقش را نشان می داد . تسبیح به دست و ذکر و صلوات می فرستاد . مورد احترام مردم کوی و برزن بود .

 

xwejb8hdxy51nsfmsanx.jpg      qigxr4xxfd9i1rn7osb.jpg

 

قطعه ای از شعری که همیشه در روضه ها قرائت می کرد :

 

اول سلام به احمد

دوم به ساقی کوثر

سوم به فاطمه

چهارم به سبز پوش پیمبر

سلام پنجم من به شهید نیزه و خنجر

که بعد از سلام پنج تن حق ، سلام بر همه یک سر

 

متولد 1296 بود و تاریخ  24/2/1382 به رحمت خدا پیوست و در قطعه 74 ردیف 90 شماره 79 بهشت زهرا(س) تهران دفن می باشد .

 

 

  7-حاج حسن کاظمی فرزند رضا

 

در استان مرکزی و منطقه کاشان در تعزیه خوانی روی دست نداشت . بیش از 50 سال تلاش کرد مظلومیت اهل بیت و امام حسین را به مردم و از جمله نوجوانان و جوانان ثابت کند و الحق که موفق بود . اشعار زیادی به شخصه سروده  ولی متاسفانه تا کنون مجلد نگردیده و بهره برداری نشده است .ظلم ستیزی و عدالتخواهی در اشعارش  را از بچگی از ایشان آموختیم .

 

q8helxz0ismknfilduyv.jpg

 

کشاورزی می کرد و در مساجد شهر نراق پای منبرها روضه می خواند . از کودکی به یاد داریم که ایام محرم و سوگواری مولای سر از تن جدا امام حسین(ع) در لباس قرمز شمربن ذی الجوشن  ظاهر می شد  و گرچه این نقش را به زیبایی هر چه تمامتر اجرا می کرد ولی در واقع دستگاه ظلم و بیداد معاویه و یزید را افشا می کرد . برق شمشیر و کوبیدن بر سپر و رجز خوانی هایش هنوز در اذهان باقی است .

 

متولد 1285 بود و تاریخ 26/6/1389  به رحمت خدا پیوست و در وادی السلام شهر نراق به خاک سپرده شد .

 

 

8- حاج ماشا’الله کریمی پور(پنبه زن) فرزند خداداد

 

نامبرده از ذاکرینی بود که در ایام محرم پای نخل روضه خوانی می کرد و از نخل گردان ها بود که بر بلندای نخل می نشست و دعا و صلوات می فرستاد . از علاقمندان اهل بیت عصمت و طهارت بوده است . صدای مدح و ثنای وی هنوز در کوچه های زادگاهش پر طنین است . عشق دیرینه ای به حسین زهرا (ع) داشت.


فرزند دلبندش پاسدار غلامحسین کریمی پور متولد 1341 تاریخ 22/5/1360 در داخل کمیته انقلاب اسلامی خیابان نبرد پیروزی تهران طی حادثه به شهادت رسید .


وی متولد.... و تاریخ .......... دارفانی را وداع گفت و جنازه اش در وادی السلام شهر نراق به خاک سپرده شده است .

 

 

9- حاج حسین پریشانی فرزند عباس

 

نامبرده از پیر غلامان اباعبدالله به شمار می رفت و از مشهورترین ذاکرینی بود که روز عاشورا پای نخل در عزای امام حسین (ع) شعر حماسی می خواند و مردم به خاطر مظلومیت اهل بیت بر سر و سینه می زدند .

متولد... بود و تاریخ.........فوت نمود ودر وادی السلام شهر نراق به خاک سپرده شد .

 

 

10- حاج عباس جعفری فرزند صادق

 


هفتاد هشتاد سال قبل در نراق و خیلی مکان های دیگر برق نبود . شب های محرم چندین نفر از مردم چراغ توری که با نفت و فشار تلمبه روشنایی می داد و به چراغ زنبوری نیز مشهور است در هیئت بزرگ نراق بر سر دست چرخانده می شد . یکی از چراغ توری ها کنار حاج عباس بود تا با استفاده از روشنایی بتواند از روی ورق های نوشته شده اشعار را قرائت کند .

یک جوان چهار پایه چوبی را حمل می کرد و مرتب بر زمین می گذاشت و شیخ عباس جعفری بر روی آن رفته و برای سوگواران حسین ابن علی (ع) نوحه خوانی می کرد .

متولد... بود و تاریخ 26/12/1355 به رحمت خدا پیوست و در امامزاده سلیمان نراق به خاک سپرده شده است .

 

 

11- غلام جعفری فرزند احمد

 


مثل پسر عمویش شیخ عباس جعفری از ذاکرین اهل بیت عصمت و طهارت بود . یکی از مراکزی که بیشتر خاطر انگیز است بر روی چهار پایه ای بود که عزاداران او را در بین انبوه جمعیت ببینند . در بین هیئت افرادی خیری بودند که چهار پایه و چراغ های زنبوری را حمل می کردند تا خلق الله راه را در تاریکی شب تشخیص دهند .

در مسجد جامع نراق روحانی نیز بر بالای منبر و بدون امکانات و بلندگو برای مردم از مظلومیت ابا عبدالله الحسین(ع) سخنرانی می کرد .

متولد... بود و تاریخ ........... فوت و در ......به خاک سپرده شده است .

 

12- شکرالله(شکری) جعفری فرزند احمد

 


ایشان نیز از ذاکرین اهل بیت بود و همراه با برادرش شیخ غلام جعفری برای هیئت سینه زنی نوحه خوانی می کرد . هفتاد سال قبل فقط یک هیئت منظم سینه زنی وجود داشت و هنوز زنجیر زنی رواج پیدا نکرده بود . ولی نخل کردانی که قدمت طولانی دارد به عنوان محل تمرکز عزاداران محسوب می شد و شیخ شکری در اطراف نخل و میان هیئت با صدای زیبایش مظلومیت اهل بیت و محکومیت ظلم ظالمان را به مستمعین اطلاع می داد .

متولد.... بود و تاریخ..............فوت و در ................خاکسپاری گردیده است .

 

13- محمد رضایی فرزند علی

 

یک مغازه کوچک خوار و بار فروشی داشت و اغلب در حال قرائت قرآن مشاهده می شد . خیلی برای عاقبت به خیری اش تلاش می کرد .

ایام سوگواری سالار شهیدان حسین ابن علی (ع) در ایام محرم از ذاکرین اهل بیت بود . آن موقع امکانات وجود نداشت و مادحین با صدای خودشان باید متن نوحه را به همه مستمعین برساند و مرحوم رضایی با صدای رسا اشعار را می خواند . پدرش در نراق و منطقه به علت طبابت تجربی به اوستا علی جراح مشهور بود .

 

متولد.... و تاریخ ......... فوت و در ............دفن می باشد .

 

 

14- حاج اسماعیل عباسی فرزند...

 


اصالتا اهل روستای دستجرده حومه قم می باشد که در جوانی و در موقع تعزیه خوانی و تجارت قالی به نراق مسافرت و ماندگار و با خانم عصمت کریمی فرزند علی اکبر اهل نراق ازدواج و صاحب چندین فرزند می شوند .

از قاریان شایسته قرآن بود و مرتب در حال قرائت قرآن بود . بیشتر تعزیه خوان حرفه ای بود که اکثر نراقی ها نقش های او را به یاد دارند .

متولد.... بود و تاریخ ..........فوت نمود و در حومه امامزاده سلیمان نراق دفن می باشد .

 

 

 

ceul03u95m6302e5hjtf.jpg

 

از کلیه همشهریان اهل بیت دوست درخواست می شود نقایص نوشته فوق را تذکر و نسبت به افرادی که از قلم افتاده با ذکر مطالب اطلاع رسانی نمایند .

 

۰ نظر ۰۳ آبان ۹۱ ، ۱۸:۳۳
سلحشوران شهر نراق

 دوشنبه تاریخ 1/8/1391 رزمنده دفاع مقدس آقای مصطفی قجری فرزند رمضان در اثر برخورد یک دستگاه وسیله نقلیه با ایشان از ناحیه پا آسیب دیده و مقرر است دکترهای بیمارستان الغدیر تهران روز چهارشنبه پای شکسته وی را مورد عمل جراحی قرار داده و از پلاتین استفاده کنند .

 

dtyhzdt

                                                                                                                                                                بهنام قجری بر بالین پدرش مصطفی

 

 

 

برای ایشان و همه بیماران ومصدومین شفای عاجل از خداوند متعال خواستاریم .

 

 

     fcfgkcgjk

 

مصطفی قجری قبلا لباس مقدس سبز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بر تن داشته و سابقه چهارده ماه حضور در دفاع مقدس در کارنامه دارد . آقا مصطفی اکنون از بازنشستگان بانک صادرات است و از خدمت گزاران هیئت های مذهبی محرم می باشد .

 

۰ نظر ۰۲ آبان ۹۱ ، ۱۸:۲۶
سلحشوران شهر نراق

هدایت به بالای

folder98 facebook