در زمان کودکی در محله آب انبار پایین زندگی و در نزدیکی
های منزل حاج علی محمودی سکونت داشتیم .

شهید عبدالله محمودی
با عبدالله محمودی هم سن و سال بودیم و
هر چه بزرگتر می شد پر شر و شور تر می شد . هر وقت به سمت منزل خاله جواهر(مرحوم
جواهر صالحی فرزند رضا) می رفتم مورد غضب عبدالله قرار می گرفتم و از او می ترسیدم
.

چون آب انبار دقیقا مقابل منزلشان بود و پاتوق او محسوب می
شد . بزرگتر که شد تحت رهبری امام خمینی(ره) فعالیت داشت تا انقلاب به ثمر نشست .

زود جنگ شروع شد و عبدالله و دوستانش برای جلوگیری از
پیشروی ارتش عراق چند بار به جبهه رفتند تا سرانجام در عید نوروز 1361 پیکر مطهر
وی و سه همرزم دیگرش را در گلزار شهدای نراق به خاک سپردند .

نوروز 1361 مردم بزرگوار شهرنراق به خاطر همدردی با خانواده
های شهیدان و اسرا و مجروحین عید نگرفتند .فراموش نمی کنم مردم برای تشیع
پیکر مطهر عبدالله مقابل منزل پدرش اجتماع کرده بودند . کاظم یکی از برادران شهید
با لباس فرم سبز رنگ سپاه با ابهت و صبورانه و موقر بین جمعیت راه می رفت .

شهید
کاظم محمودی
هفت ماه بعد کاظم محمودی هم در دفاع مقدس به شهادت رسید .
به گفته همسایه ها حاج علی محمودی و حاجیه خانم فاطمه رضایی پدر و مادر شهیدان
تحمل شایسته ای از خود نشان می دادند .

مرحوم
حاج علی محمودی و مرحومه حاجیه خانم فاطمه رضایی
درجه ایمان آنها بالا بود و مادر شهیدان هنگامی که نا آرام
می شد در اتاق خلوت و یا زیر زمین مسکونی گریه و فغان سر می داد تا همسایه ها و
حتی اقوام بی طاقتی او را نبیند .
.

فرزندان به والدین توصیه کرده بودند که مانند حضرت زینب(س)
مقاوم و صبور باشند . بعد از شهادت ما صدای گریه تان را کسی نشنود .

تشییع جنازه شهید کاظم محمودی
ما وظیفه داریم نام و یاد شهیدان را زنده نگه داریم و
امیدوارم همانطور که در کودکی مورد لطف (کتک) عبدالله قرار گرفته ام در فردای
قیامت مورد شفاعت وی و سایر شهدا قرار بگیرم .

حاجیه
خانم اقدس جعفری فرزند علی اهل شهر نراق 12/11/1391