خواستگاری یک رزمنده نراقی از خانواده ای که دختر نداشت
قاسم آحسینی فرزند رضا
آذر ۱۳۶۰ بالغ بر بیست و پنج نفر از سلحشوران شهر نراق پس از حصر آبادان در جبهه محمدیه دارخوین در جاده آبادان حضور داشتند .
رزم و راز تمام شده بود .
نیاز به انبساط خاطر بود .
قاسم آحسینی فرزند رضا و محمد رضا رمضانی انتخاب شدند .
قاسم تو سنی ازت گذشته چرا زن نمی گیری ؟
آخه کیا بگیرم اینم تو این شرایط جنگ .
محمد رضا رمضانی یک خواهر مومن و قشنگ داره می خواهی باهاش صحبت کنم وقتی نراق رفتیم بریم خواستگاری.
آخه زشت نیست تو عالم رفاقت ؟
نه بابا محمد هم خوشنود می شه .
اواسط بهمن
۱۳۶۰ قاسم
جعبه شیرینی به دست می ره منزل خانم نیره قاسمی و حاج غلامعلی رمضانی .
دوستان هم
که از قبل برنامه ریزی کرده بودند شیرینی ها را می خورند و یکی از دوستان
در چادر زنانه وارد می شه و قاسم به احترامش بلند می شه و خنده دوستان
قضیه را لو می دهد که ای بابا محمد رمضانی اصلا خواهری ندارد .
سه ماه
بعدتاریخ 2/3/1361 محمدرضا رمضانی فرزند غلامعلی طی عملیات بیت المقدس در جبهه خرمشهر
به شهادت می رسد و قاسم هر شب جمعه بر سر قبر شهید خاطره
ها را مرور
می کند و در فراق محمدرضا گریان می شود .
با تشکر از وبلاگ
شهر من نراق 11/09/1390