حاج مسلم مرادی :سوی دیار عاشقان به کربلا می رویم
اواخر
اردیبهشت سال 1361 بود . پدرم قرار بود صبح زود با حسین نباتی از شهر نراق به جبهه بروند. شب ساعت دو بامداد بابام
بلند می شود و بلند بلند نوحه
می خواند و به سینه می زند و می گوید" سوی دیار عاشقان به کربلا می رویم" . و داشته از در منزل خارج می شده که
مادر و برادرم از سر و صدای ایشان
از خواب پریده اند و جلوی او را می گیرند و می گویند مسلمان چه بر سرت آمده و کجا می روی ؟ حاج مسلم همچنان که بر
سینه می زده می گوید به گلزار
شهدای نراق می روم
.
ایشان را آرام
کرده و به جایش بر می گردانند و مجددا به خواب می رود .صبح که ساکش را بر می دارد تا خداحافظی و حرکت
کند
داستان چند ساعت
قبل
را برایش می
گویند و او باور نمی کند و عنوان می کند والا چیزی متوجه نشده ام. شما هم سعی کنید صدایش را درنیاورید برامون
دست
می گیرند .
غلامرضا مرادی فرزند مسلم اهل شهر نراق 01/09/1390