برخورد کلاهخود آهنی بر سر سید حسین جوادی
دی ماه 1365 هنوز عملیات کربلای پنج شروع نشده بود . رزمندگان شهر نراق در کانکس های معروف در انرزی اتمی آبادان استقرار و مترصد فرصت برای حمله به نیروهای ارتش عراق بودیم . تجهیزات انفرادی به در و دیوار آویزان بود . بعضی ها نشسته و عده ای دراز کش در حال استراحت بودیم .
من به دوستان گفتم حالا خوبه این کلاهخود بیافتد و صاف به فرق سر من بخورد . حرف هایم تمام نشده بود که کلاهخود سنگین و آهنی بر ملاج من فرود آمد و از حال رفته و غش کردم . ده دقیقه بعد که به هوش آمدم دیدم همه بدن و لباس هایم خیس است . از بس بسیجیان نگران شده و آب روی سر و صورتم ریخته بودند . حالا ناراحتی دوستان برطرف شد و جایش خنده های طولانی جایگزین گردید . خودت نراقی های شوخ طبع و خنده رو آنهم از نوع بسیجی اش را که می شناسی.
جانباز سید حسین
جوادی فرزند سید ماشاءالله اهل شهر نراق 1390/09/27