سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

من راننده اتوبوس هستم و در هشت سال دفاع مقدس بالای پانزده بار برای انتقال نیروهای رزمنده و یا جابجایی رزمندگان در جبهه ها حضور داشته ام . نصف این دفعات را از طریق فرمانداری و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان دلیجان و بقیه را از طریق تعاونی مسافربری ترمینال تهران به مدت پانزده یا یکماه اعزام شده ام . به همین منوال برادرانم علی اکبر و علی اشرف عضایی و پسر عمویم احمد عضایی و بقیه رانندگان شریف شهر نراق نیز به سهم خودشان خدمات قابل توجهی در دفاع مقدس داشته اند ولی این قشر تا کنون مورد توجه نبوده اند .

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/fjcvhjbhg.jpg


القصه در بیستم بهمن سال 1365 از تهران ماموریت یافتم همراه با چند دستگاه اتوبوس دیگر از جمله دامادمان حاج رضا ایزدی فرزند یوسف نیروهای اعزامی را برای عملیات پیش رو که بعدا کربلای پنج نام گذاری شد به جبهه شلمچه انتقال دهیم . در اتوبوس من یکی از جوانان اهل شهر نراق به نام علی اکبر صادقی فرزند منوچهر (امرالله) و به قول نراقی ها نوه علی نرگس حضور داشت که به دلیل دوستی دیرینه با پدرش سریع با هم آشنا شدیم . بین راه برای من آجیل آورد و در حین رانندگی می خوردم . جوانان با ایمان ولی در عین حال شلوغی نیز بودند .یعنی به موقع عبادت و نوحه خوانی ممتاز و در فرصت های متنوع دیگر شیطنت جوانی خود را بروز می دادند . سه راهی مرگ شلمچه خرمشهر را با هر زحمتی رد کردیم و نزدیکی های خط مقدم در مرز ایران و عراق که می رسیدیم صدای علی اکبر صادقی زدم و گفتم عمو جان من با پدرت سالیان سال رفاقت دارم و از سر صدق و صفا از تو می خواهم بیا به تهران برگرد . تو اکنون هفده یا هجده سال بیشتر نداری و فرصت برای آینده تو وجود دارد .

نیش خند ملیح و معنی داری زد و گفت مولایم امام خمینی فرمان جهاد با کفر جهانی را داده است . من لبیک نگویم چه کسی این مسئولیت را به عهده می گیرد . بعد در آخرین فرصت های باقیمانده نامه ای نوشت و گفت هر موقع به نراق بازگشتی این نامه را به دایی ام حسین کرباسی برسان .

زمانی که من به نراق آمدم مراسم هفت شهید علی اکبر صادقی نیز تمام شده بود و متوجه شدم در تاریخ 12/12/1365 مظلومانه به شهادت رسیده است . با اندوه تمام نامه شهید را به حسین کرباسی دادم و چشمانمان از اشک جاری شد .http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/fghh.jpg

ضمنا طی این ماموریت در اتوبوس حاج رضا ایزدی نیز یکی از وابستگان به شهر نراق به نام مهدی قیومی فرزند سلطانعلی ( پسر خاله جانباز اسماعیل حبیبی ) حضور داشت که ایشان نیز در سن هفده سالگی تاریخ 10/12/1365 به شهادت رسید .

 

راننده اتوبوس علیرضا عضایی فرزند عباس اهل شهر نراق

 

۹۱/۰۲/۱۳
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook