سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

علیرضا قجری خودش را وقف عقیده اش کرده بود

شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۱۱:۴۱ ب.ظ



اینجانب علی محمد قجری با شهید علیرضا قجری فرزند سلطانعلی از دوران راهنمایی و دبیرستان دوست و با هم ارتباط داشتیم . ایشان به رهبری آیت الله سید روح الله خمینی (ره) عشق می ورزید و در انقلاب اسلامی 1357 کوشا بود .

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/gggggyy.jpg      http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/ffdrrddd.jpg

                                                                                                                                  رزمنده علی محمد قجری              شهید علیرضا قجری

تاریخ 15/12/1358 به اتفاق دفترچه آماده خدمت را دریافت و برای فراگیری دوره آموزشی به پایگاه شماره چهار مهرآباد جنوبی معرفی شدیم . یکسالی از انقلاب گذشته بود و تب و تاب فعالیت های احزاب و گروههای چپ و راست و التقاط ادامه داشت. پس از فراگیری آموزش به هر طریقی بود به خیابان های تهران می آمدیم و علیرضا همچنان برای حفظ ارزش های انقلاب و پیروی از حضرت امام خمینی تلاش می کرد . وضع مالی من بد نبود . در خیابان ها مشاهده می شد دختران نگون بخت به اسم میلیشیا روزنامه های مجاهد را بالای سر برده و ضمن تبلیغ آنها را به فروش می رساندند .روزنامه های سراسر بی محتوی را خریده و جلوی چشمان سمپات ها از بین می بردیم . کم کم وضعیت بیرون رفتن از پادگان سخت می شد . یک ورق مرخصی را تهیه کرده و با تغییر ساعت و تاریخ و ... چند روز دیگر را سر می کردیم.

 علیرضا قجری زیرک بود ، شب که می شد کیسه خواب را چنان در زیر پتو تعبیه می کرد و پوتین ها را از زیر پتو بیرون می گذاشت که شکل ظاهری یک انسان را نشان می داد . تخت خواب من و علیرضا چسبان به همدیگر بود . پاسبخش که نگاه می کرد قیافه یک فرد را می دید و آمار حضور را رد می کرد و آنوقت بیرون پادگان و در خیابان های اطراف برای ثبات انقلاب کوشش می کرد . در اثر شلوغ کاری و لو رفتن خروج بیش از اندازه از پادگان در پایان دوره آموزش تاریخ 12/3/1359 من را به بندر عباس مرکز استان هرمزگان و علیرضا را به تبریز مرکز استان آذربایجانشرقی فرستادند و اجازه با هم بودن را ندادند .

ارتباط تلفنی و حضوری من با علیرضا همچنان برقرار بود . او می گفت در پادگان نیروی هوایی که هستم فعالیت های مخالفین بر علیه انقلاب زیاد است و روزی عکس آیت الله سید محمد کاظم شریعتمداری موسس حزب جمهوری خلق مسلمان ایران را از دیوار آسایشگاه پائین آورده و عکس آیت الله روح الله خمینی را جایگزین نمودم.

آن مقطع دل شیر می خواست کسی به عکس و شخصیت شریعتمداری در تبریز توهین کند . در جریان درگیری های حزب جمهوری خلق مسلمان در اسفند 1358 هواداران او موفق به تصرف رادیو تلویزیون تبریز شده بودند که با پیام امام خمینی رهبر انقلاب به شریعتمداری و دستگیری و اعدام چند نفر توسط دادگاه انقلاب اسلامی این حزب سرکوب و منحل اعلام گردید .

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/xfhxfjj.jpg

علیرضا گفت برایم خط و نشان کشیده اند و بر این اساس فرماندهان تصمیم می گیرند برای برقراری آرامش ایشان را به شیراز مرکز استان فارس منتقل نمایند .من نیز از بندر عباس به تهران منتقل و در پایگاه یکم نیروی هوایی ارتش در جاده کرج ادامه خدمت نمودم . جنگ تحمیلی عراق از اول مهر 1359 شروع شد و تیر ماه 1360 در پادگان فراخوان عمومی اعلام شد که هر کس تمایل دارد در ستاد جنگ های نامنظم شهید چمران ثبت نام نماید . من و تعدادی از سربازان داوطلب گردیده و به اهواز مرکز استان خوزستان اعزام شدیم . شهریور 1360 در حومه اهواز بر اثر ترکش توپ از ناحیه دست مجروح و در بیمارستان نادری بستری گردیدم . پس از سه روز به بیمارستان فاطمی شهر قم انتقال یافتم و یک هفته ای نیز آنجا بستری بودم و پس از بهبودی نسبی با دریافت دو ماه مرخصی استعلاجی مرخص شدم لیکن من حتی به نراق نیز نرفتم و دوباره به محل خدمتم در اهواز مراجعه کردم .

خدمت سربازی من و قجری با همه فراز و نشیب تاریخ 15/12/1360 به پایان رسید . دو هفته بعد چهار نفر از بسیجیان شهر نراق در عملیات فتح المبین به شهادت رسیدند و سه نفرشان به اسارت گرفتار شده و هفت نفر هم مجروح داده بودند و ایشان دیگر تحمل ماندن در شهر را نداشت . علیرضا خودش را وقف عقیده اش کرده بود .

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/gggtttt.jpg

 

لذا تاریخ 21/1/1361 با تعدادی از جمله غلامرضا قجری فرزند علی(شهید) در عملیات بیت المقدس در جبهه خرمشهر شرکت نموده و سیزده رجب همزمان با سالروز ولادت مولی الموحدین علی(ع) تاریخ 17/2/1361 سر بر آستان دوست نهاد .

 


علی محمد قجری فرزند احمد اهل شهر نراق 04/01/1391


۹۱/۰۲/۳۰
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook