سعید سلیمانی نراق مفقودالاثر در اردوگاه های بعقوبه 18 و تکریت 14 عراق
سال 1345 متولد شدم و تا کلاس دوم راهنمایی تحصیل نمودم . تاریخ 18/4/1365 به خدمت سربازی رفتم و سه ماه دوره نظام وظیفه آموزشی ارتش را در چهار راه قصر تهران گذراندم . سپس از اواسط مهر 1365 در لشکر 58 تکاور ذوالفقار سازماندهی و در مناطق عملیاتی دفاع مقدس در جنوب و غرب کشور انجام وظیفه می نمودم .
آزاده جانباز سعید سلیمانی
در پائیز سال 1365 در تک ارتش عراق در جبهه جزیره مجنون بر اثر بمباران شیمیایی مجروح شدم . همچنین در تاریخ 23/10/1365 در عملیات کربلای شش در منطقه عمومی در نوار مرزی نفت شهر و سومار از توابع قصر شیرین استان کرمانشاه مجددا در اثر بمباران شیمیایی وسیع منطقه مجروح شدم . عملیات کربلای شش با رمز یا فاطمه الزهرا در نفت شهر چهار روز پس از عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه خرمشهر انجام گرفت و نیاز بود افکار دشمن از جنوب به غرب متوجه گردد. تاریخ 27/4/1367 جمهوری اسلامی ایران قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد را پذیرفت و حضرت امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب در این خصوص فرمود این مسئله برای من از زهر کشنده تر است ، ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم .خدمت بنده به پایان رسید و تسویه حساب دریافت کرده بودم و روز آخر بود که به دلیل شهادت چند نفر از دوستان و کمبود نیرو در یگان مربوطه فرمانده درخواست نمود یک روز دیگر در جبهه بمانم و روز بعد خداحافظی کنم . ارتش عراق در واپسین روزها از فرصت پیش آمده سوء استفاده نموده و مجددا به باز پس گیری مناطق ایران نمود که از آن جمله منطقه عمومی نفت شهر و سومار در استان کرمانشاه بود .سه روزی در محاصره قرار داشتیم و نبرد می کردیم تا اینکه تاریخ 31/4/1367 در شرایط سخت جنگ به همراه عده ای سرباز دیگر از لشکر 58 تکاور ذوالفقار به اسارت نیروهای ارتش صدام حسین گرفتار شدم . در دو اردوگاه اسرای ایران در شهر بعقوبه مرکز استان دیاله در پنجاه کیلومتری بغداد که به بعقوبه 18 مشهور بود و شهر تکریت مرکز استان صلاح الدین در 140 کیلومتری بغداد که به تکریت 14 مشهور بود نگهداری می شدیم .
بسیاری از اسرای ایرانی در اردوگاه های
بعقوبه 18 و تکریت 14 به صورت مخفیانه و به دور از ثبت نام در صلیب سرخ جهانی
نگهداری می شدند . در مدت بیست و شش ماه اسارت من حتی یک نامه و عکس با خانواده
هایمان رد و بدل نشد.
آزاده جانباز سعید سلیمانی
بنیاد شهید به خانواده ام مفقودالاثر بودنم را اعلام کرده بودند . حتی شهرداری قرار بوده نام کوچه محل سکونت ما را به نام شهید سعید سلیمانی تابلو بزند که با مخالفت مادرم مواجه می شوند .مادرم حاجیه خانم کبری خسروی فرزند شهبازعلی و پدرم رضا(علی) سعیدی فرزند یوسف هر دو اهل شهر نراق و خواهرم زهره و سه برادرم مسعود ، ناصر و محمود و سایر اعضای دیگر خانواده مشکلات عدیده ای را طی این مدت متحمل شدند . تا اینکه لحظه غرور آفرین و سرنوشت ساز پیروزی فرا رسید و تاریخ 26/6/1369 آزاد و به میهن اسلامی ایران بازگشتم . هیچ کس باور نمی کرد من زنده هستم و در کمال ناباوری خانواده ام به جمع آنان برگشتم .غریو شادی و هلهله بر پا شد و مشاهده فیلم استقبال از من در آن مقطع شور و احساس زیبایی برایم ایجاد می کند . پس از بازگشت از اسارت بنیاد جانبازان در کمیسیون پزشکی اعلام کرد به افتخار 30 درصد جانبازی نایل آمده ام و دیپلم افتخار به من دادند .
شهید عباس رمضانی شهید لطف الله صادقی
در پایان ذکر این نکته ضروری است لطف الله صادقی فرزند غلامرضا که تاریخ 22/11/1357در هنگام تصرف کلانتری شش تهران به شهادت رسید پسر عمه من و همچنین عباس رمضانی فرزند حسن که تاریخ 7/5/1361 طی عملیات رمضان در پاسگاه زید به شهادت رسید پسر خاله ام می باشند
آزاده جانباز سعید سلیمانی فرزند رضا اهل شهر نراق 22/05/1391