سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

ترور بسیجیان شهر نراق توسط سازمان تروریستی منافقین

چهارشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۱، ۰۴:۳۶ ب.ظ

تعدادی از نیروهای مومن و معتقد به آرمان های اللهی و مقدس بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (ره) به جرم فعالیت های انقلابی توسط اعضای سازمان منافقین مورد سوء قصد قرار گرفته اند .سی و یکسال قبل تاریخ 26/5/1360 بسیجی قدرت الله آقاصادقی فرزند علی محمد متولد 1334 اهل شهر نراق و قربانعلی احمدی فرزند علی متولد 1336 اهل خمین و ساکن نراق در خیابان ملاصدرا تهران مورد تهاجم تروریست های منافقین ( سازمان مجاهدین خلق ) قرار گرفتند .

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/cvkckkyy.jpg           http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/vhkcghkhk.jpg

قدرت الله آقاصادقی                              قربانعلی احمدی

دو ضارب منافق دو روز بعد زمانی که قصد اقدام تروریستی دیگری را داشته اند طی درگیری با پاسداران کشته می شوند .

مصاحبه با ترور شدگان و زندگینامه و شرح واقعه :

قدرت الله آقاصادقی متولد 1334 و خانواده ام دامدار و کشاورز بودند . سال 1347 در سن سیزده سالگی از شهر نراق به تهران آمدم و تا سال 1355 در مغازه جوشکاری کار می کردم . پس از دریافت پایان خدمت سال 1357 همزمان که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) پیروز شد به شهر قم آمدم . فعالیتم در مسجد کرامت بود و به عضویت بسیج در آمدم . حدود چهار ماه با تعدادی دوره آموزشی و مربی گری را گذراندم .

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/vhinjkjhk.jpg

جانباز قدرت الله آقاصادقی

تاریخ 31/6/1359 رژیم عراق جنگ را بر ایران تحمیل نمود . شانزده روز از آغاز تجاوز ارتش عراق با حمایت جهانیان نگذشته بود که با سی نیروی آموزش دیده از قم به جبهه اعزام شدیم . در مدرسه پاسارگاد اهواز مستقر و در ستاد جنگ های نامنظم مهندس چمران سازماندهی گردیدیم و تا فروردین 1360 در جبهه سوسنگرد فعالیت داشتم و به قم بازگشتم .برای کار گچکاری به تهران رفتم و با دوستم قربانعلی احمدی کار می کردیم . قربانعلی فردی مومن و طرفدار نظام بود . صبح روز 26/5/1360 از خانه خارج شدم . من آن روز بر حسب اتفاق لباس سبز به تن داشتم که معمولا پاسداران کمیته انقلاب اسلامی می پوشیدند و با ریش بلند بودم .چهارراه ملاصدرا تهران مقابل یک گل فروشی بودیم و اطرافمان کسی نبود و دقایقی مشغول نگاه کردن به گل ها شدیم که ناگهان صدای تیراندازی با کلت صورت گرفت و یک فشنگ به بالای کشاله ران نزدیک کمرم اصابت کرد و نقش بر زمین شدم و دوستم آقا قربانعلی نیز مورد هدف قرار گرفت و یکی از تیرها به زیر شانه اش اصابت کرد . ما در آن شرایط الله و اکبر و خمینی رهبر و همچنین شعار مرگ بر منافق گفتیم .

 

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/xfxf.jpg

     قدرت الله آقاصادقی

مهاجمین دو ترورست از سازمان منافقین و سوار بر یک دستگاه موتور سیکلت هوندا 125 بودند و پس از انجام ترور از صحنه گریختند . سال 1360 مملو از ترور و خیانت منافقین در تقویم به ثبت رسیده است و مردم نیز با جنایت های آنان آشنا بودند . امت انقلابی در صحنه دور ما را گرفتند . لابلای مردم فردی به نام حسن برزی پاسدار کمیته انقلاب اسلامی من را بیمارستان شهید دکتر مرتضی لبافی نژاد در خیابان پاسداران انتقال داد و بعد چهار نوبت نیز به ملاقاتم آمد . نیروهای انتظامی و امنیتی هم از شرایط اتفاقیه گزارش تهیه کردند .

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/image5732.jpg    http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/ft7ifguovbjl.jpg

تاییدیه های پزشکی و نظامی ترور جانباز قدرت الله آقاصادقی

چهار ماهی در بیمارستان لبافی نژاد تحت درمان بودم و تیر ستون فقرات و کمرم را تحریک کرده بود و زجر می کشیدم . مدتی نیز در بیمارستان نجمیه در خیابان حافظ تهران بستری بودم تا اینکه یکسال و سه ماه بعد از ترور تاریخ 7/9/1361 در بیمارستان نجمیه فشنگ کلت 45 میلی متری را از کمرم بیرون آوردند که هنوز به یادگار نگه داشته ام .

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/fyicfgyjcgh.jpg

جای تاسف داشت که رزمندگان در جبهه با کفر جهانی نبرد و جهاد می کردند ولی منافقین در شهرها از جمله تهران دست به ترور و آشوب و بلوا می زدند .از سال 1362 به نراق بازگشتم و در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان دلیجان عضویت یافتم و بعد در جبهه های نبرد حق علیه باطل شرکت داشتم و اکنون با 25 درصد جانبازی بازنشسته شده ام . همسرم خانم معصومه کاظمی خواهر شهید محمد کاظمی است  .شهید علی اکبر آقاصادقی برادر زاده ام می باشد . همچنین شوهر خواهرم رضا مهرانی از شهدای ورزشکار و شهید حسن کرباسی نیز از اقوامم می باشد .

///////////////////////////////////////////////////

اینجانب قربانعلی احمدی متولد 1336 در قورچی باشی خمین می باشم . سربازی ام را در تیپ هوابرد شیراز گذراندم و تاریخ 15/4/1357 کارت پایان خدمت دریافت کردم . ریشه نراقی داریم و پدر بزرگم کربلایی قاسم عبدالجبار در بقعه زبیده خاتون دفن می باشد .

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/fyxfhkxvh.jpg

     جانباز قربانعلی احمدی

بحبوبه انقلاب در سال 1357 به شهر نراق مهاجرت و زیباترین روز زندگی ام ورود امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی از تبعید بود که ما همانروز جشن ازدواجمان با خانم عشرت رمضانی فرزند علیرضا را برگزار کردیم .بعد به تهران نقل مکان و در بلوار کشاورز سکونت یافتیم . یکی دوسال بعد سازمان ها و گروهک ها از جمله منافقین به نشانه سهم خواهی از انقلاب مبادرت کردند و سطح خیابان های تهران روزمره شاهد میلیشیا و برگزاری میتینگ های مختلف آنان بود . بعد از ظهرها که از گچکاری باز می گشتم حوالی منزلم از نزدیک با آنها بحث می کردم و فریب خوردن آنها را متذکر می شدم تا اینکه مورد تهدید قرار گرفتم و از من خواستند تا از فعالیت های انقلابی ام به نفع مسیر الی الله امام خمینی فاصله بگیرم .ابتدا یک جلد کتاب به منزلم انداخته بودند که تبلیغ به نفع سازمان منافقین و نامی از مسعود رجوی و موسی خیابانی برده بود . بار دیگر چهار لاستیک ماشین پیکان جوانانم را با چاقو پاره کردند .از سال 1360 ترورهای منافقین به اوج رسید و تقریبا هر روز شاهد ترور انقلابیون و مردم زحمتکش بودیم  تاریخ 26/05/1360من و دوستم قدرت الله آقاصادقی صبح هنگام در حال رفتن برای گچکاری منزل فردی بودیم که در چهار راه ملاصدرا خیابان شیراز مقابل یک گل فروشی مربوط به آقا نبی اهل شهرستان خمین ایستادیم و از طراوت و زیبایی گل ها لحظاتی استفاده کنیم که حدودا از فاصله چهار پنج متری از پشت سرمان صدای تیراندای بلند شد که از سه تیر شلیک شده یکی هدر رفت و بعد قدرت الله از ناحیه کشال ران تا کمر مورد اصابت قرار گرفت و سومین تیر کلت 45 میلیمتری نیز به پائین کتف من خورد و از سمت کمرم خارج شد .اتوبوس دو طبقه در حال عبور بود که جوانی پیاده شد و به همراه مردم جلوی ماشینی را گرفتند و ما را ابتدا به کلنیک ونک در حومه میدان ونک و از آنجا با آمبولانس به بیمارستان لبافی نژاد منتقل نمودند .پرونده اولیه ما در کلانتری یوسف آباد تشکیل شد و نیروهای امنیتی و انتظامی تحقیقات به عمل آوردند .در بیمارستان از طریق رسانه ها شنیدم که دو منافق که دو روز قبل در چهار راه ملاصدرا دو بی گناه را ترور کرده بودند در باغ های منطقه ده ونگ طی درگیری با پاسداران کمیته کشته شده اند .

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/rusdrtu.jpg

     قربانعلی احمدی در شهرستان سقز

من پس از یک هفته بهبودی نسبی ام را به دست آوردم ولی به علت آسیب در زیر شانه ام دیگر نتوانستم گچکاری کنم ولی قدرت الله صادقی تا مدت ها تحت درمان بود و حتی مدتی در بیمارستان نجمیه نیز بستری بود .ابتدا برای من در بنیاد جانبازان 25 درصد جانبازی در نظر گرفتند ولی چند سالی است که به 10 درصد کاهش داده و از هیچ امکاناتی برخوردار نیستم .بعدا کارمند وزارت بازرگانی شدم و در قسمت مرکز تهیه و توزیع قطعات الکتریک به اتفاق باجناقم سید مرتضی موسوی فرزند سید حسن مشغول شدم و از طریق بسیج ادارات دو نوبت به جبهه های نبرد نور علیه ظلمت در سقز و اسلام آباد غرب اعزام شدم که در نوبت اول با باجناقم سید مرتضی با هم ماموریت 45 روزه ای در سقز کردستان بودیم . اکنون نیز به عنوان راننده کامیون مشغول اداره زندگی می باشم .

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/gj2.jpg

از راست : سید مرتضی موسوی با باجناقش قربانعلی احمدی در سقز

جالب است بدانید منهای ترور نافرجام ، یک بار دیگر نیز از مرگ حتمی(شهادت) نجات پیدا کرده ام و تاریخ 24/12/1363 به اتفاق پسر خاله ام آقای سعید باطنی فرزند محمدعلی کارمند وزارت امور خارجه به نماز جمعه در دانشگاه تهران رفته بودیم و دقیقا همان نقطه ای نشسته بودیم که بعد انفجاری رخ داد . سعید گفت بیا برویم جلوتر بنشینیم تا هم صف نمازگزاران پر شود و هم نزدیک تر به سخنران و جایگاه باشیم .

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/dsc00299.jpg

        قربانعلی احمدی

آیت الله سید علی خامنه ای که آن زمان ریاست جمهوری ایران را عهده دار بود در حال قرائت خطبه در خصوص آیت الله کاشانی و دکتر مصدق بودند که صدای انفجار مهیبی همه محیط را پر کرد . رژیم عراق در محمل یک قالیچه بمب گذاری شده توسط دو نفر از ایادی مزدور و منافقش به زمین چمن دانشگاه تهران نفوذ کرده و پس از اقدام تروریستی چهارده نفر از مومنین نماز گذار شهید و 88 نفرمجروح گردیدند ولی آیت الله خامنه ای با صلابت خطبه ها را ادامه دادند و نقشه دشمن مبنی بر عدم حضور مردم در نماز را خنثی کردند                          

از آقایان آقاصادقی و احمدی بابت مصاحبه متشکریم .

 اطلاع داشته باشید دهه 60 سازمان منافقین ترورهای زیادی انجام می داد و مردم شاهد وحشی گری های آنان بودند . یکماه و نیم قبل از ترور این دو نراقی تاریخ 7/4/1360 دفتر حزب جمهوری اسلامی توسط انفجار تروریستی با خاک یکسان شد و دکتر بهشتی و بیش از 72 نفر از مسئولین نظام به شهادت رسیدند که یکی از این شهیدان علی اصغر آقازمانی فرزند علی محمد اهل شهر نراق بود . دو هفته بعد از ترور نراقی ها تاریخ 8/6/1360 رجایی رئیس جمهور و باهنر نخست وزیر توسط اقدام تروریستی منافقین به شهادت رسیدند . و ده ها ترور در سطح خیابان ها و مغازه ها صرفا به علت داشتن ریش یا انقلابی بودن و... صورت می گرفت .بی شک برای جوانان امروز کشورمان که پس از سال های 70 به دنیا آمده اند ، موضوعاتی چون لو رفتن حمله ، آمدن شهیدان به فاصله ختم تا هفت یکدیگر ، ترور اعضای خانواده پای سفره افطار ، انداختن سه راهی و بمب در منازل و مغازه های مردم ، ترور افراد عادی جامعه از خیاط گرفته تا نانوا و کفاش ، موضوعی قابل هضم نیست .


۹۱/۰۵/۲۵
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook