دوستم محمدحسین موسوی شهید شد ولی بی اطلاع بودم
زمستان 1364 در مقطع عملیات والفجر هشت در لشکر 17 علی ابن ابیطالب گردان حضرت معصومه با یک بسیجی امدادگر به نام سید محمد حسین موسوی خرم آبادی اهل خرم آباد و ساکن قم آشنا و دوستی بین ما ایجاد شد .
او قرار شد به زادگاه من شهر نراق مسافرتی داشته باشد . علاقه زیادی به ایشان پیدا کرده بودم و روزگار را با هم در جبهه سپری می کردیم . نامبرده یک دوربین عکاسی داشت و بعضا عکس می گرفت . روزی یک حلقه فیلم خریدم و با دوربین وی عکس هایم را با دوستان انداختم و مقرر شد محمد حسین زحمت چاپ آن را کشیده و در اختیار من قرار دهد . شرایط جنگ و یا پایان ماموریت بین من و او فاصله انداخت .مدت ها بعد دلتنگش شدم . به بهانه دریافت عکس هایم و احوالپرسی با آدرسی که از ایشان داشتم نامه ای به منزلشان در شهر قم نوشتم . یک هفته بعد در مقر لشکر در شهرک صدر اندیمشک نامه رسان صدایم زد و نامه را که باز کردم در کمال تعجب و ناباوری عکس سید محمدحسین موسوی که به شهادت رسیده بود را مشاهده کردم .
می خواستم فریاد بزنم و اطرافیان متوجه نبودند که چه حادثه ای صورت گرفته است . نشستم و چند خطی از خانواده اش را خواندم که نوشته بودند برادر بابایی گرچه ما تو را نمی شناسیم ولی اطلاع داشته باش که دوست شما به آرزویش شهادت نایل آمد و این عکس ها را به یادگار برایت می فرستیم .
سید مرتضی بابایی فرزند سید رضا اهل شهر نراق 8/4/1390