سید محمود موسوی فرزند سید حسن ، بسیجی و الگوی هیئت عزاداران نراق
محرم امسال و چندین سال است که در شهر نراق جای خالی یکی از عاشقان دلسوخته حضرت حسین ابن علی (ع) بسیار محسوس است . تاسوعا و عاشورا ، کسی سید محمود موسوی فرزند سید حسن را در سوگواری مشاهده نکرد .
سید محمود موسوی
لیکن آذر ماه 1357 که مصادف با محرم حسینی و پیروزی خون بر شمشیر بود و در اوج سربلندی انقلاب اسلامی به رهبری خمینی کبیر سید محمود و عده ای از جوانان پر شور شهر نراق به صورت کفن پوش به بازار و خیابان آمدند .
کفن پوش اول از چپ : سید محمود موسوی آذر ماه 1357
آنها با در دست داشتن چوب که نشانه اعتراض آن ایام بود به مقابله با رژیم ستم شاهی پهلوی پرداختند .
سید محمود موسوی پس از پیروزی نهضت یک بسیجی فعال بود که دقیقا 5 آذر 1371 در سالروز گرامیداشت بسیج مستضعفین در سانحه رانندگی فوت نمود . خیلی زود از میان ما رفت . متولد 1325 و 46 بهار از زندگی اش گذشته بود .
سید محمود در کنار مزار فرزند شهیدش
از ابتدای مهر 1359 تا مرداد 1367 جنگ هشت ساله بر ایران اسلامی تحمیل شد و سید محمود به عشق رهبر حضرت سید روح الله خمینی(ره) فعالیت هایش را مضاعف نمود . او کارمند صدیق بانک صادرات در تهران بود . هم رزمنده و هم در ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ مساعدت می کرد . مشوق عده ای نیز برای رفتن به سرحدات کشور برای جلوگیری از تجاوز ارتش عراق و گروه های ضد انقلاب بود . از جمله برادرم سید مرتضی موسوی با رایزنی ایشان به مدت سه ماه با باجناقش قربانعلی احمدی فرزند علی به منطقه سقز کردستان اعزام شد .
ایام محرم که متعلق به سید و سالار شهیدان کربلا امام حسین(ع) می باشد جایش را کنار بچه های هیئت خالی می بینم . همه می دانند برادرم سید محمود عشق و جانش حسین(ع) فرزند زهرا(س) واهل بیت عصمت و طهارت بود . براساس این عاشقی بود که فرزندش سید بهرام موسوی به ندای حسین زمان آیت الله خمینی(ره) لبیک گفته و به جبهه ها شتافت تا دین خدا را یاری رساند .
شهید سید بهرام موسوی
سید بهرام (سید مهدی) موسوی فرزند سید محمود متولد 1349 تاریخ 24/10/1365 در سن 16 سالگی طی عملیات کربلای پنج در جبهه شلمچه خرمشهر استان خوزستان در مصاف با ارتش متجاوز عراق به شهادت رسید .
من با اعضای خانواده از شهر نراق برای تشیع جنازه و خاکسپاری برادر زاده ام به تهران رفتیم و خیلی ناراحت بودیم . سید بهرام در طایفه یک جواهر بود و همه به این جوان عشق می ورزیدند . در شلوغی و شار و شیون و داد و قال برادرم سید محمود تعدادی از ما را به داخل منزلش برد و با طمانیه خاص و روحیه بالای ایمانی بدون گریه و فغان گفت :
مراسم تشییع جنازه شهید سید بهرام موسوی
شما عزیزان من هستید و من هم عزیزم را از دست داده ام . بدانید سید بهرام به راه مقدس جدش رفت و آرزوی شهادت داشت . از شما می خواهم بردبار و صبور باشید و بر سر و صورت نزنید و احساسات خویش راکنترل کنید . انشاءالله پاداشمان را از جدمان خوهیم گرفت .
در خیابان سبلان در منطقه نظام آباد تهران مردم بیشتر از خانواده ما اشک ریخته و نالان بودند . برادرم سید محمود فقط دستانش را روی هم گذاشته بود و جلوی صفوف مشایعت کنندگان جنازه چنان راسخ و استوار قدم بر می داشت که اطرافیان را به بهت فرو برده بود .
مرحوم سید محمود موسوی به همراه پدر بزرگوارش مرحوم سید حسن موسوی در تشییع جنازه شهید سید بهرام موسوی
مشخص بود که خداوند صبر این داغ بزرگ را برایش مقدر نموده و شاید هم فرزند شهیدش از خداوند خواسته بود که به پدر و مادرم صبر عنایت فرما .
سید باقر موسوی فرزند سید حسن اهل شهر نراق 26/08/1391