روی تابلوی پاسگاه ژاندارمری نراق نوشتیم درود بر خمینی
بحبوبه انقلاب در شهر نراق فعالیت هایی از بعضی افراد اتفاق افتاده که طی 34 سال شاید برای یکبار هم بازگو نشده و اجرا کنندگان به آن رنگ و لعاب نداده و به سهولت از کنار آن گذشته اند . ما که این خاطره زیبا را اولین بار شنیدیم . برایتان تعریف می کنیم تا نظر شما را بدانیم :
فردین رحیمی
متولد سال 1345 در شهر نراق هستم . دایی ام نصرت الله اکبری
فرزند حسن لیسانس مدیریت و کارمند بازنشسته صدا و سیما و از مجریان توانمند این
سازمان بود . ایشان متولد سال 1337 و در سال 1356 برای خدمت سربازی به شهر اصفهان
اعزام گردید .
نصرت الله اکبری
انقلاب مردمی بر علیه رژیم سفاک محمد رضا شاه به رهبری آیت
الله سید روح الله خمینی(ره) در جریان بود . 11 آذر 1357 حضرت امام فرمانی صادر
فرمودند که سربازان به جهت اینکه مجبور نباشند از فرماندهان خود دستور تیر به سمت
مردم بی دفاع را اجرا کنند از پادگان ها فرار نمایند .
دایی دیگرم آقای عزت الله اکبری با ماشین به اصفهان رفته و برادرش را مخفیانه به شهر نراق منزل پدری منتقل می کند . پدرش حاج حسن اکبری فرزند حبیب الله (1294 – 1382)و مادرش سیده خانم گلین جلالی فرزند سید تقی (1297 – 1387)در جایگاه والدین نگران فرزندشان بودند که به درد سر نیافتد .
عزت الله اکبری
نصرت الله نسبتا مخفی زندگی می کرد ولیکن بیکار ننشست و به یک سری فعالیت مبادرت ورزید .
نراقی ها یادشان هست حدود سال 1353 نصرت الله یک ماشین کوچک
طراحی کرده بود که در کوچه های کوچک شهر حرکت می داد . یکبار نیز امواج رادیویی به
صورت FM درست کرده بود و آن مقطع از خود چهره خارق
العاده ای به نمایش گذاشته بود .
نصرت الله اکبری
ایشان از طریق عکس رادیولوژی مستعمل که در اکثر منازل یافت می شد به صورت کلیشه و تیغ تصویر رهبر کبیر انقلاب را طراحی و برش داد و زیر آن به زیبایی نوشت " درود بر خمینی" و یک طرح دیگر هم بود که دو تفنگ را مقابل هم به تصویر کشیده بود و زیر آن نوشته بود مرگ بر امپریالیسم .
شنیده ام آذر ماه 1357 افراد دیگری نیز در شهر اصفهان در راستای اهداف انقلاب فعالیت داشتند که دایی نصرت من نیز با آنها ارتباط داشت . یک نراقی به نام آقای محمود یوسفی فرزند علیرضا نیز در راستای تحقق انقلاب تلاش می کرد.
نصرت الله نیاز داشت چند نفر با او کار کنند . فلذا برادرش عزت الله را به اصفهان فرستاد تا تعدادی اسپری های رنگارنگ خریداری و به نراق بیاورد .
فردین در نوجوانی
آن مقطع به دلیل شعار نویسی بر علیه حکومت طاغوت ، خرید اسپری تحت نظر و کنترل دستگاه امنیتی قرار داشت و علت خرید باید روشن می شد . امیر اکبری فرزند دایی عزت و من هم مجموعا یک هسته یا گروه بودیم که فعالیت های تبلیغاتی را اداره می کردیم . آن موقع در نراق افراد دیگری نیز در حال فعالیت علیه حکومت دیکتاتوری شاه بودند .
اکثر کوچه و پس کوچه ها و بازار شمس السلطنه نراق را با استفاده از کلیشه و اسپری به عکس رهبرمان امام خمینی(ره) مزین نمودیم . تا آن موقع به این شکل و استفاده از کلیشه در شهرمان فعالیتی نشده بود و این اقدام توسط ما برای اولین بار بود .
جذاب ترین اقدام به دستور نصرت الله اکبری این بود که در سرمای دی ماه 1357 شبانه از طریق دشت روکیه به رودخانه و بعد از سر بالایی به طور سینه خیز بالا آمدیم و در خیابان اصلی و مقابل پاسگاه ژاندارمری قرار گرفتیم .سرباز وظیفه آن سوی خیابان مقابل پاسگاه داخل کیوسک نگهبانی می داد و سردی فضا را تحمل می کرد .
من و امیر اکبری روی تابلویی که نوشته بود ارتش شاهنشاهی ، پاسگاه ژاندارمری نراق طرف دیگرش کلیشه را روی تابلو گذاشتیم و با اسپری رنگ زدیم . وقتی کلیشه را برداشتیم صورت امام خمینی(ره) در زیر سوسوکنان نور ضعیف مثل قرص ماه می درخشید .
مجددا به رودخانه برگشته و تا منزل فرار کردیم و نصرت الله گفت بارک الله به مبارزین 13 ساله و به ما آفرین گفت .
تا سال ها پیش که در نراق ساخت و ساز کمتر بود همچنان آثار عکس های کلیشه امام بر روی در و دیوارها بود و برای ما صحنه های خاطره انگیز انقلاب اسلامی را یادآور می شد .
فردین رحیمی فرزند ماشاءالله اهل شهر نراق 25/12/1390
سایت سلحشوران شهر نراق