مشاهدات یک نراقی از اولین روز جنگ تحمیلی تاریخ 31 شهریور 1359
شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۴۷ ب.ظ
من
اهل شهر نراق هستم که با خانواده در تهران زندگی می کردیم . 31 شهریور 1359
بود .
حاج سلطانعلی قجری
یکی از فرزندانم مهدی قجری متولد 1350 می بایست روز بعد در بازگشایی
مدارس اول مهر ماه سر کلاس دوم ابتدایی مدرسه نظام مافی حاضر باشد . محل
سکونت ما خیابان مهر آباد جنوبی و نزدیک فرودگاه مهرآباد بود .
یک
پارچه سفید روی دوش مهدی انداخته و به اصلاح موی سرش با ماشین دستی اقدام کردم . نیمی از
کار تمام شده بود که ساعت چهارده و دوازده دقیقه بعد از ظهر صدای غرش رعد
آسا و انفجارات پی در پی همه چیز و همه جا را متغیر کرد .
جماعت ابتدا ترسیدند . مهدی نیز همانگونه نشسته بود و نصف موی سرش کوتاه شده بود که من با مردم ریختیم تو کوچه و خیابان تا ببینیم چه خبر شده و کمکی بکنیم .
در انتهای باند فرودگاه دود غلیظی به آسمان بالا می رفت . ابتدا کسی نمی دانست چه اتفاقی رخ داده است ولی ساعتی بعد جمعیت نجوا کنان گفتند که چهار فروند هواپیمای میگ 23 ارتش متجاوز عراق به فرودگاه مهر آباد حمله کرده و جنگ را بر ایران تحمیل نموده است .
چند
فروند هواپیمای ایران روی باند آسیب
دیدند . سریعا اعلام شد هر کس گونی خالی دارد بیاورد فرودگاه که با جمعیت
زیادی به آنجا رفته و شروع به سنگر بندی در اطراف پایگاه کردیم .
گوشه سمت چپ : حاج سلطانعلی قجری در تشیع پیکر شهید علیرضا قجری 17/2/1361
در حال انجام کار اطراف پایگاه یکم شکاری(بعد به نام خلبان شهید حسین لشکری نامگذاری شد) بودیم که آمبولانس ها آژیر کنان به سمت فرودگاه می آمد و داخل آنها خلبانان شجاع نیروی هوایی بودند .
حاج سلطانعلی به همراه فرزندش مهدی
حاج سلطانعلی قجری
مهدی قجری
جماعت ابتدا ترسیدند . مهدی نیز همانگونه نشسته بود و نصف موی سرش کوتاه شده بود که من با مردم ریختیم تو کوچه و خیابان تا ببینیم چه خبر شده و کمکی بکنیم .
در انتهای باند فرودگاه دود غلیظی به آسمان بالا می رفت . ابتدا کسی نمی دانست چه اتفاقی رخ داده است ولی ساعتی بعد جمعیت نجوا کنان گفتند که چهار فروند هواپیمای میگ 23 ارتش متجاوز عراق به فرودگاه مهر آباد حمله کرده و جنگ را بر ایران تحمیل نموده است .
کفن پوش عاشورایی مهدی قجری
گوشه سمت چپ : حاج سلطانعلی قجری در تشیع پیکر شهید علیرضا قجری 17/2/1361
در حال انجام کار اطراف پایگاه یکم شکاری(بعد به نام خلبان شهید حسین لشکری نامگذاری شد) بودیم که آمبولانس ها آژیر کنان به سمت فرودگاه می آمد و داخل آنها خلبانان شجاع نیروی هوایی بودند .
حاج سلطانعلی به همراه فرزندش مهدی
فراخوان عقابان تیز پرواز به جهت
مقابله به تهاجم دشمن بود . مهدی هم پس از ساعتی انتظار در محوطه خانه با همان سر و وضع نصف و نیمه و مضطرب مایوس می شود و
به داخل اتاق بازگشته بود تا اینکه شب آمدم منزل و با نمره 4 موی او را
کوتاه کردم ..
حاج سلطانعلی قجری فرزند غلامعلی اهل شهر نراق 5/10/1391 کربلای معلی
۹۲/۰۶/۳۰