مهدی قجری انقلابیٍ هفت ساله نراق در سال 1357
آذر ماه و محرم 1357 هفت ساله بودم . مردم طبق روال هر شب به صورت پراکنده به داخل خیابان اطراف که بعدا دانشگاه علوم و فنون هوایی در همسایگی پایگاه یکم شکاری(شهید حسین لشکری)واقع در مهرآبادجنوبی آمده بودند
.
مهدی
قجری
همه بر علیه حکومت محمد رضا پهلوی و به دفاع و پشتیبانی از رهبر انقلاب آیت الله سید روح الله خمینی(ره) شعار می دادند. ناگهان نیروهای نظامی که در داخل پایگاه هوایی بودند به بیرون آمدند و به مردم بی دفاع حمله ور شدند .مردم متفرق شدند و به داخل کوچه ها فرار کردند . درب منازل به روی معترضان باز شد و به داخل منازل پناه بردند .
ماموران
قلدر شاهنشاهی در پی تعقیب آنان به داخل کوچه ها روانه شدند .مدتی گذشت و مردم به
خیال اینکه نظامیان محل را ترک کرده اند قصد خروج داشتند که در این حین یکی از
مامورین با صدای بلند فریاد زد اگر جرات دارید بیاید بیرون .
کفن
پوش عاشورایی مهدی قجری
با این کارش به همه فهماند که از منازل خارج نشوید .در پی این کار فرمانده آنان مامور مورد نظر را به باد فحش و ناسزا گرفت و دستور بازداشت وی را همانجا صادر کرد . به دنبال این کار فریاد الله اکبر جمعیت از پشت بام منازل به صدا درآمد و نظامیان پس از شلیک چند تیر هوایی با ناراحتی محل را ترک نمودند .
من
نیز با پدرم حاج سلطانعلی قجری فرزند غلامعلی و دایی ام آقا هدایت الله رحمانی
فرزند نصرالله در پشت بام منزلمان در منطقه مهر آباد جنوبی به صورت مخفیانه نظاره
گر ماجرا بودیم .
مهدی قجری فرزند سلطانعلی اهل شهر نراق 20/11/1392