سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

سال 1361 یکی از روحانیون شهر نراق بر بالای منبر مسجد جامع گفت : آی خانواده های شهدا آیا شما حاضرید چند تا کهنه دستمال نوک چوبی بکنند و بگویند این تمثیل سر فرزندان شماست؟

 

a99o_image5170.jpg

سید حسین جوادی


 
پس بنابر این از آقای حسن کاظمی که نقش شمر را بازی می کنید خواهش می کنم تعزیه خوانی به این سبک را تعطیل و یا سعی کنید به شکل اصولی تر اجرا کنید .

ukfd_25492724633363513507.jpg

من عضو بسیج نراق بودم . آبان ماه و محرم سال 1361 فرا رسید و مقرر شد تعزیه ای در حسینیه برگزار شود . حاج حسین پریشانی در لباس یزید نقش بازی می کرد و هر کس در جایگاه شخصی در سال 61 هجری تعزیه می خواندند .

jjfm_naragh27.jpg

من در سن 16 سالگی نقش پیک را ایفا می کردم و نامه عمربن سعد را به یزید بن معاویه منتقل و متن نامه را که در آن نوشته بود حضرت مسلم به کوفه آمده و مردم با او بیعت می کنند را قرائت کردم .

dsr8_image5139.jpg

 

مغرور از اینکه تعزیه خوانی را موفق اجرا کردم و خوشحال بودم که نظر بزرگان این آیین عاشورایی را نسبت به خودم جلب کردم .
سرمست و خوشحال به بسیج رفتم ولی تا به سالن رسیدم متوجه چشمان خشم آلود بعضی از دوستان شدم . فهمیدم تعزیه خوانی با آن سَبک که روحانی مخالفت ورزیده مورد موافقت آنان قرار نگرفته است .

6ysj_image5140.jpg

                                                                                                                                                                                                                     جوادی در سالهای دفاع مقدس

 

خلاصه رفتم دراز کشیدم و پتو را روی سرم کشیدم و راستش خیلی هم می ترسیدم . در تب و تاب بودم که صدای قدرتمند و ناراحت صادق رضی مسئول بسیج فضا را پُر کرد . فریاد می زد و همینطور جلو می آمد و می گفت گو این سید حسین جوادی؟

 

5eb_image5156.jpg

  سید حسین جوادی به همراه فرزندش علی

 

رسید بالای سرم و داد زد پاشو ؛ پاشو از بسیج برو بیرون که آبروی بسیج را بردی .افتادم به دست و پایش و گریه کردم و گفتم آقا صادق دیگر این اشتباه را تکرار نمی کنم .

cq6s_image5178.jpg

آن زمان و همیشه یاد یک حرف و نصیحت شهید بزرگوار غلامرضا قجری فرزند علی که طی عملیات بیت المقدس به شهادت رسید می افتم که در ساختمان بسیج به من نصیحت کرد بدون دعوت هیج جا نرو و در کارها با دیگران مشورت کن .

dtcf_image5161.jpg

ولی حیف که تعزیه همه جا رونق گرفت ولی در نراق با آن همه قدمت آیین تعزیه خوانی از بین رفت .مدت کوتاهی پس ازاین واقعه تاریخ 20 آبان 1361 با جمعی از سلحشوران شهر نراق به جبهه اعزام شدیم و در دو عملیات پدافندی محرم و والفجر مقدماتی حضور داشتیم .

 

7pep_img_6726.jpg

ذاکر و جانباز سید حسین جوادی فرزند سید ماشاءالله اهل شهر نراق15/10/1390

 

۹۲/۱۲/۱۴
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook