رشادت های رزمندگان نراق طی عملیات فتح المبین از زبان محمد ابوالحسنی
زمستان 1360 ده نفر از بسیجیان نراق در جبهه گل به سر سومار استان کرمانشاه حضور داشتند . 8 اسفند 1360 قریب به 30 نفر دیگر از بهترین بندگان خدا از شهر نراق به جبهه اعزام و با حدود 100 نفر از محلاتی ها جمع 140 نفره ای را تشکیل دادند .
اغلب
آنان از موسسین بسیج نراق بودند که در تحصیلات نخبه و بیشترشان در سال سوم و چهارم
دبیرستان درس می خواندند .
راستش
به جزء خانواده هایشان بقیه مردم دلواپسشان بودند . چون آن زمان نمونه های شبیه به
آنها کمیاب بود و مثل دُر در صدف می درخشیدند .
سُفره
های هفت سین نوروز 1361 تازه پهن شده بود و تمام مردم غرق در شادی و غرور بودند .
به ناگاه خبری آمد که نراق ؛ دلیجان و خصوصا محلات و در مجموع استان مرکزی را به
لرزه انداخت
.
خبرهای
اولیه این بود : 140 نیروی اعزامی از بسیج سپاه پاسداران شهرستان محلات در نبرد
غرور آفرین عملیات فتح المبین در جبهه شوش شهید و زخمی و اسیر شده اند . آنچه مهم
است کمر نیروهای منطقه ما شامل نیروهای شهرستان محلات و نراق و روستاهای اطراف در
عملیات فتح المبین شکسته شد .
گرچه
عملیات مذکور یکی از نبردهای موفقیت آمیز در طول هشت سال دفاع مقدس بود و یک شوک
قوی به همه رزمندگان و دست اندرکاران منطقه وارد کرد .
نیروهای پایگاه بسیج نراق هم از این اتفاق مستثناء نبودند . چهار شهید و سه اسیر و هشت مجروح در یک روز برای شهری کوچک مثل نراق بسیار بسیار سنگین و غیره منتظره بود .
این
اتفاق برای خانواده ها بخصوص همرزمان این عزیزان که اکثرا" مجروح بودند بسیار
غم انگیز و دلخراش بود . از همه بدتر نحوه اعلام این اتفاق و خبر بود .
در آن مقطع سپاه پاسداران محلات بیش از 100 رزمنده از بهترین و با ایمان ترین و با تقوا ترین و با سواد ترین نیروهای خود را در منطقه جنگی داشت . ایام ، ایام فاطمیه (س) بود و رمز عملیات فتح المبین یا زهرا انتخاب شده بود .
مسجد قائم شهرستان محلات مملو از جمعیت بود و بیشتر سپاهیان و بسیجیان شهر هم حضور داشتند. در حین سخنرانی امام جمعه محلات آیت الله سید عبدالعلی مقدسی مشهور به حاج طه( 1304 – 1383) رحمة اله علیه یکی از پاسداران سپاه محلات سراسیمه وارد مسجد شد و در گوشی با فرمانده وقت سپاه پاسداران آقای سید هاشم فراهانی نجوایی کرد.
مرحوم حاج طه مقدسی
ایشان هم بدون فوت وقت برخاست و تند از پله های منبر بالا رفت و باز درگوشی مطالب و خبری را به سمع حاج طه رساند .خبر آنقدر مهم و غیره منتظره بود که رشته کلام از دست آقای مقدسی خارج شد و حتی نتوانست مجلس را ختم کند .
همگی بدون آنکه بدانیم خبر یا اتفاق چه می تواند باشد خود را به سپاه رساندیم . وارد سپاه که شدیم پاسداران گریه و جیغ می زدند . چه خبر است ؟ چه اتفاقی افتاده است ؟ حرف بزنید ، چه بر سرمان افتاده است .
بله خبر این بود که تمام سلحشوران اعزامی سپاه محلات شهید شده اند که اشک و شیون این جمع هم اضافه شد . الله اکبر ، الله اکبر از این مصیبت . هر کسی دوستان و عزیزان خود را نام می برد و بر اندوه و غم می افزود . در همان زمان سردار احمد نیکوئی به اتفاق چند نفر راهی جبهه شدند تا از نزدیک وضعیت را بررسی کنند .
مصیبت فقط این نبود . تمام جمعیت شهرستان محلات در خیابان جمهوری منتهی به سپاه پاسداران تجمع کرده بودند . خبر پخش شده و هر کسی اطلاعی از عزیزش می خواست . همه و همه ی ساکنین شهر مثل روز عاشورا حضور داشتند و این وضعیت چند روز ادامه پیدا کرد . سپس قرار شد لیست شهدا و مفقودین و مجروحین که هنوز مشخص نشده بودند اعلام شود . مقرر شد ساعت 19 بعد از نماز عشاء در مسجد قائم محلات اسامی به اطلاع خانواده ها برسد . از ساعت ها قبل همه آمده بودند . از نراق ،دلیجان ، نیمور ، مشهد اردهال و روستاهای اطراف و ... .
تصمیم ، تصمیم سختی بود ، چاره ای هم نبود . موعد فرارسید یادم هست کنار آقای مرتضی محمودی ایستاده بودم . از اسامی بعضی از شهدا و مفقودین اطلاع داشتم ولی ایشان نمی دانست که برادرش عبدالله محمودی و چند نفر از عزیزان نراق شهید شده اند . چند نفر دیگر هم از نراق در مسجدحضور داشتند . همه منتظر خبر نهائی بودند . یکی از برادران سپاهی که دستانش می لرزید پشت تریبون قرار گرفت و با صدای اندوهناک اظهار داشت :
انا لله و انا الیه راجعون . وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ با چشمانی گریان و بغض در گلو اول اسامی شهدا را اعلام کرد . یک : شهید محمد نادری . دو : شهید علی پور آغاسی و ...و به همین منوال چهار تن از شهدای شهر نراق به اسامی سید غلامرضا باشی فرزند سید علی – عبدالله محمودی فرزند علی – ابوالفضل بیابانگرد فرزند حسینعلی و مهدی عباسی فرزند غلام محمد خوانده شد . از همهمه و صدا و جیغ و داد انگار مسجد در حال انفجار بود . هر کسی به نحوی الله اکبر الله اکبر می گفت .
بعد از اعلام اسامی 35 نفر از شهدا کسی نای خروج از مسجد را نداشت . مردم از زن و مرد ، پیر و جوان ، یاری کردند و زیر بغل و دست مادران و پدران و برادران و خواهران شهدا را گرفته و از مسجد روانه خانه های غم زده آنان کردند . من نمی دانم آقای مرتضی محمودی و آقای سید نظام الدین باشی و دیگران وقتی خبر شهادت برادرانشان را شنیدند با چه حالی روانه نراق شدند ؟
چگونه به پدر و مادر خود خبر شهادت فرزندشان را دادند ؟ از این موعد چند روزی طول کشید تا پیکر مطهر شهدا از جبهه زعن در منطقه شلش شوش در استان خوزستان به سپاه محلات منتقل شد .
از مجموع 22 نفر نیروهای اعزامی از محلات که به اسارت نیروهای ارتش عراق گرفتار و بیش از هشت سال در اردوگاه های عراق به سر بردند سه نفرشان نراقی بودند :
قدرت الله ایزدی فرزند عباس
عباس باقری فرزند حسینعلی
احمد ابوالحسنی فرزند عزت الله
از مجموع 20 مجروح عملیات فتح المبین 8 نفر آنها به اسامی ذیل مربوط به شهر نراق بود :
قاسم آقاحسینی فرزند رضا بستری در بیمارستان عیسی ابن
مریم اصفهان
محمد
رضا رمضانی فرزند غلامعلی بستری در بیمارستان های شوش و دزفول
قاسم
جعفری فرزند ابراهیم بستری در بیمارستان ولیعصر(عج) اراک
عباس
رمضانی فرزند حسن بستری در یکی از بیمارستان های تهران
اسماعیل
حبیبی فرزند اکبر بستری در بیمارستان یزد
سید
مجتبی میرکریمی فرزند سید علی بستری در بیمارستان اشرفی اصفهانی تهران
حسین
عابدینی فرزند علیرضا
محمدعضایی
فرزند ابراهیم بستری در بیمارستان شهید بهشتی اصفهان
چهار
شهید اولیه به اسامی محمد علی قجری ، احمد ابراهیمی ، محمد رضا پورصادقی ، اسدالله خسروی به طور پراکنده در امام زاده سلیمان نراق به
خاک سپرده شده بودند . پنجمین شهید علی اصغر مهدوی نیز همچنان مفقود
الجسد می باشد و جنازه ای به دست نیامد.
با توجه به در راه بودن پیکر چهار شهید شهر نراق با بررسی هایی که انجام دادم ، محل گلزار فعلی در اطراف زمین فوتبال را انتخاب و روز 12 فروردین اولین شهید والامقام عبدالله محمودی(پسر دایی ام) در آنجا آرام گرفت .
پیکر مطهر شهید مهدی عباسی پیکر مطهر شهید سید غلامرضا باشی
روز بعد یعنی 13 فروردین 1361 که در واقع سیزده بدر و آخرین روز ایام تعطیلات عید نوروز بود سه شهید دیگر شهیدان سید غلامرضا باشی ؛ ابوالفضل بیابانگرد و مهدی عباسی در کنار شهید عبدالله آرام گرفتند . جوانان نراقی خسته نشدند و به فرمان رهبر کبیر انقلاب آیت الله سید روح الله خمینی(ره) رهسپار جبهه ها شدند و روحیه آنان برای مبارزه با دشمنان افزایش یافت .
یک ماه بعد طی عملیات بیت المقدس شهیدان غلامرضا و علیرضا قجری به یاران گلزار شهدا اضافه شد . طی عملیات رمضان محمد رضا بخشی و عباس رمضانی به جمع دوستان ملحق گردیده و تا انتهای دفاع مقدس 32 شهید گلگون کفن همدیگر را جُسته و در کنار هم قرار گرفتند .
بعد هم 48 یادبود به اسامی سایر شهیدان نراقی که به دلیل عدم حضور خانواده ها در بهشت زهرا تهران و قم و الیگودرز به خاک سپرده شدند و در گلزار شهدا صورت قبر مد نظر قرار گرفت تا نراق با 80 شهید آوازه منطقه گردد .
محمد(غلام) ابوالحسنی فرزند عزت الله اهل شهر نراق17/05/1392