حاج غلامعلی رمضانی نراقی به شهید بیت المقدسی اش محمد رضا پیوست
... من آن شانه هایت را می خواهم که پناهم بود . همان یک وجب از شانه ات تمام دارایی ام بود . من آن دست های گرمت را می خواهم که یک عمرعبادت به نامش نوشته شد . پدر گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی ، کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی . گرفته دلم ، کجایی که به درد دل هایم گوش کنی . نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام .
مرحوم حاج غلامعلی رمضانی
نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام در لا به
لای برگهای زندگی
نیست روزی که از تو نگفته باشم . صد سال هم که بگذرد من در
توهم حضورت نفس می کشم .
وقتی دیروز باران بارید
“آن مرد در باران آمد” را به یاد آوردم
“آن مرد با نان آمد”
یادم آمد که دیگر پدرم در باران
با نانی در دست
و لبخند بر لب
نخواهد آمد
امروز دلم تنگ شد و با آسمان و دلتنگیاش
به یاد پدر سخت گریستم
پدرم وقتی رفت سقف این خانه ترک بر داشت
پدرم وقتی رفت دل من سخت شکست ....
حاج غلامعلی رمضانی فرزند محمد تقی افتخار داشت که فرزندش محمد رضا رمضانی تاریخ 2/3/1361 طی عملیات بیت المقدس با جانفشانی و شهادتش خرمشهر را از چنگال دشمن بعثی آزاد کرد .
بعد خودش اسلحه فرزند را بر دوش کشید و بسیجی شد و بسیجی ماند . خدمات پشت جبهه در ستاد پشتیبانی جنگ نراق بر کسی پوشیده نیست .ایشان و حاج رضا رضایی فرزند نظر چند سالی هم عضو هیئت امنای بقعه امامزاده سلیمان نراق بودند ولی هفت هشت سال در بستر بیماری افتاد و با تخت در منزل انس و الفت گرفت .
دختر ندارد ولی همسر مکرمه اش حاجیه خانم نیره قجری به
مثابه پرستار این سال های رنج و محنت را در کنار همسر خدمت رسانی کرد . فرزندان
بزرگوار این خانواده شهید یکی پس از دیگری به صورت نوبه ای در خدمت پدر بودند تا
با دعای خیر او عاقبت به خیریشان تضمین تر گردد .
شهید محمدرضا رمضانی درکنار پدر بزرگوارش مرحوم حاج غلامعلی
رمضانی
آقایان غلامحسین ، علی ،احمد و مجتبی رمضانی هم حافظ راه برادر شهیدشان محمد رضا و هم خدمتگزار پدر در این چند سال گرفتاری بودند . مصیبت ابوالشهید را خدمات خاندان رمضانی و فرزندان و همسرش تسلیت عرض می نماییم .