در رَمل های جبهه گرفتار شدم
متولد 1349 در شهر نراق هستم . به فرمان رهبر کبیر انقلاب آیت الله سید روح الله خمینی(ره) در بهمن 1365 در سن 16 سالگی با سپاهیان حضرت مهدی(عج) عازم جبهه شدم .
غلامرضا حسینی
با عده ای از بسیجیان زادگاهم از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان دلیجان به استان خوزستان وارد شدیم . عملیات پیروزمندانه کربلای 5 به اتمام رسیده بود و گروه ما برای پدافندی عملیات در خطوط دو و سه جبهه شلمچه خرمشهر استقرار یافتیم .
برای آمادگی رزمی و دفاعی در مقر شهید صادقی مرتب به تمرین های مختلف می پرداختیم . یک روز باران بارید و به درخواست فرمانده مشغول فعالیت های رزمی شدیم . وزنم سبک ؛ جثه ام ضعیف و فدم کوتاه بود .
غلامرضا حسینی در سالهای دفاع مقدس
داخل رمل ها گِل به پوتینم چسبید و از حرکت ایستادم و نمی توانستم پا از پا بردارم . آقای زنجیرانی مسئول واحد ادوات آمد و من را کول کرد و به سهولت انتقال می داد . انگار نه انگار که وزنی را بلند کرده و چه بسا باعث انبساط خاطر رزمنده ها هم فراهم گردید .
غلامرضا حسینی فرزند شعبانعلی اهل شهر نراق 27/11/1391