روزی که مانع بمباران هواپیمای عراق در آلواتان شدم
بسیجی بودم که دفترچه آماده به خدمت دریافت و سربازی ام را از تاریخ 18/4/1361 لغایت 18/4/1363 در لشکر 64 پیاده ارومیه – تیپ 2 سلماس – گردان 109 سپری کردم .
علی رضایی
در محور پیرانشهر - سردشت استان آذربایجان غربی و در منطقه آلواتان مستقر بودیم . مدتی بود حمام نرفته بودیم . مقداری چوب جمع کردیم و چند پیت 17 کیلوگرمی روغن نباتی را پر ازآب کرده و روی آتش گذاشتیم .
با کمک سایر همرزمان استحمام کردیم . فرد شامپو می زد و دوستی آب روی سرش می ریخت و به نوبت می رفتند تو سنگر تا لباس بپوشند .
دو نفر آخر مانده بودیم و من شامپو زدم و سر و صورتم با کف یکی شده بود که ناگهان سر و کله دو فروند هواپیمای میگ نیروی هوایی ارتش عراق پیدا شد .
سربازی که آب دستش بود به سمت سنگر دوید و بقیه سربازان به هر گنجی پناه بردند تا از آسیب نجات پیدا کنند .
وسط پایگاه تک و تنها چاره ای نبود با ساعد و دستان به هر زحمتی کف ها را از مقابل چشمانم پاک کرده و پریدم پشت یک قبضه کالیبر 50 میلی متری و به سمت هواپیماهای دشمن متجاوز تیراندازی کردم
.
خلبانان ارتفاع را کم کرده و روی پایگاه مانور می دادند و من هم با شهامت به شلیک کردنم ادامه می دادم . سرانجام مانع از بمباران منطقه شدم و آنها مجبور شدند از پایگاه فاصله گرفته و بمب های خود را در منطقه غیر نظامی بریزند و الحمدالله ضرر و زیانی متوجه کسی نشد.
این صحنه هم خنده دار بود و دارای حماسه ماندگار گردید که
موفق شدیم هواپیمای دشمن را فراری بدهیم .
علی رضایی فرزند رضا نظر اهل شهر نراق 19/11/1391