اهالی شهر نراق به 500 جنگ زده مهاجر در شهرشان مساعدت داشتند
اینجانب حبیب حبیب زاده سال 1357 در شهرستان بندری آبادان استان خوزستان متولد شدم .
حبیب حبیب زاده نوچی
پدرم محمد رضا حبیب زاده فرزند اسدالله متولد 1327 و استوار ژاندارمری در آبادان بود . 31 شهریور 1359 که عراق جنگ را به ایران تحمیل کرد به همراه مادرم سیده معصومه خدری فرزند سید خلیفه و برادرانم به دلیل بمباران های ارتش متجاوز عراق همراه سایر مردم آواره شدیم .
مرحومه معصومه خدری مرحوم محمد رضا حبیب زاده
به جز پدرم بقیه اعضای خانواده به شهرستان هشتپر استان
گیلان مهاجرت و تا سال 1363 در هشتپر سکونت داشتیم . مادربزرگ
مادری ام خانم سَنَمبَر نوذری فرزند علی جزء آمار جنگ زدگان بود ولی ما هنوز
مستاجر بودیم
.
پدر بزرگم سید خلیفه خدری از مسئولین پتروشیمی آبادان بود که قبل انقلاب فوت ومورد احترام بود بدین جهت بنیاد جنگ زدگان پیشنهاد داد مادرم در منازل 20دستگاه شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان استان مرکزی اسکان یابد و تابستان سال 1363 یک باب منزل در اختیارش قرار گرفت . سه ماه بعد در مهر ماه 1363 جمع خانواده ما هم به نراق مهاجرت و در منزل مادرمان مستقر شدیم .
فرد پشت فرمان ماشین : محمدرضا حبیب زاده - بهبهان - سال 1347
بنده و چهار برادرم آقایان شهرام ؛ شهریار ؛ اسدالله ؛ و جواد حبیب زاده به همراه مادرم و یک خواهرم به نام فاطمه که بعدا متولد شد مورد لطف و محبت اهالی مومن و خداجوی شهر نراق قرار گرفتیم .
دو نفر از دایی هایم به اسامی اسماعیل و عباس خدری پاییز
1363 و بعد خاله ام به نام ملیحه خدری به همراه همسرش علی جمالی به نراق وارد و
جزء جنگ زدگان محسوب شدند . مادر بزرگ پدری ام خانم نرگس خاتون ولی زاده نیز در
آمار خانوادگی ما بود .
یکی از شوهر خاله هایم به نام علی بهمنی پور اهل آبادان کادر ارتش بود که در جبهه های نبرد عراق و ایران به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهیدان اهواز دفن گردید .
هفت ساله بودم که مهر 1363 سال اول ابتدایی را در مدرسه نراق شروع و تا دریافت دیپلم تحصیل کردم . در رشته حقوق دانشگاه آزاد اسلامی نراق قبول شدم که به دلیل مشکلات ادامه تحصیل مقدور نبود و ترک تحصیل کردم . انس و الفت با نراقی های مهربان و دلسوز باعث شد که برادرانم شهریار و اسدالله به ترتیب با محبوبه السادات و منصوره السادات موسوی فرزندان سید باقر ازدواج نموده ، خواهرم با سید مجتبی میرسلطانی فرزند سید جعفر و خودم نیز با خانم وجیهه ایزدی فرزند هادی ازدواج و زندگی مشترک تشکیل دهیم .
یگانه حبیب زاده
نازنین دخترمان یگانه حبیب زاده برای زندگی ما با سعادت و گهربار است که خداوند بر ما منت نهاده است. پدرم که کادر ناجا بود در اوج دفاع مقدس از سال 1363 بین آبادان و نراق تردد داشت تا اینکه سال 1376 بازنشسته و او هم در نراق سکونت دایم یافت .
نفر وسط : مرحوم محمدرضا حبیب زاده - جزیره خارک - سال 1361
پدرم یکسالی در امورات دفتری باربری آقای شعبان طالبی
اشتغال داشت و مدتی هم راننده دانشگاه آزاد اسلامی واحد نراق بود تا اینکه تاریخ
7/7/1378 در سن 51 سالگی به علت سکته قلبی در شهر
نراق فوت نمود و در قبرستان وادی السلام این شهر به خاک سپرده شد .
حدود 500 نفر از جنگ زدگان که بیشتر از اهالی اهواز ؛ آبادان و دزفول بودند مورد مهمان نوازی خونگرم نراقی ها قرار داشتند و تنها شهری که جنگ زدگان داخل حیاط صاحبان آن زندگی با اطمینان داشتند نراق بود .
اینگونه که آوارگان جنگ نقل مکرر داشتند دی ماه 1359 در زیر بارش برف و باران ماشین های حامل جنگ زدگان در میدان نراق متوقف و با کمک بی دریغ مردم در حسینیه مقابل مسجد جامع که آنزمان از شکل و ترتیب زیبایی برخوردار بود اسکان یافتند . حجت الاسلام سید محمد باقر موسوی همدانی (1304- 1379) اولین امام جمعه و مردم مهمان نواز نراق مساعدت های شایسته ای مبذول داشتند .
رحومه خدری
غم ها و شادی هایشان را با مهاجرین تقسیم کردند . بسیاری از جنگزدگان نیز با شرایطی که برایشان فراهم شد به بازار کار در این شهر رونق دادند . در اینجا لازم است از مهمان نوازی و زحمات بی دریغ مردم خونگرم نراق تشکر داشته باشم .
حبیب حبیب زاده فرزند محمد رضا اهل آبادان ساکن نراق06/10/1391