سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

شبی گرم در سرمای زمستان بسیج نراق

يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۵:۴۲ ب.ظ

سال 1352 در نراق متولد و سال 1359 به کلاس اول ابتدایی رفتم . آغاز تحصیلی ام با جنگ رژیم بعثی صدام حسین بر علیه ایران شروع شد .

.jpg

سید محمد میرسلطانی

رادیو و تلویزیون مرتب حماسه های درخشان رزمندگان را نمایش می داد و ما کم کم با نام آیت الله سید روح الله خمینی(ره) آشناتر و این نام برایم زیبا و با مسمی جلوه می کرد و به او عشق می ورزیدم .

     291.jpg

مرحوم پدرم سید احمد میرسلطانی فرزند سید محمود و مرحومه مادرم طاهره ترابی فرزند شکرالله با روند انقلاب مردمی و دفاعی کشور آشنا و برای من و برادرم سید عباس سختگیری نمی کردند . خانواده ما دو شهید بزرگوار تقدیم نموده است :

 0036.jpg

 * پسر عمویم سردار سید حسین میرسلطانی فرزند سید آقا نصرت که از فاتحان لانه جاسوسی آمریکا و از فرماندهان دفاع مقدس بود تاریخ 27 آبان 1359 طی عملیات آزاد سازی سوسنگرد پس از مقاومت دلیرانه به شهادت رسید .

 0062.jpg

* پسر دایی ام محمود ترابی فرزند علیرضا که سرباز ارتش بود تاریخ 28 شهریور 1365 در ارتفاعات میمک از توابع شهرستان مهران استان ایلام پس از خلق حماسه های ماندکار به شهادت رسید .


در هر سن و سالی که بودم در تشییع پیکرهای مطهر شهدا حضور داشتم و بعضی از آنها در ذهنم ترسیمی از فتوت و مردانگی و انسانیت ایجاد کرده اند . کوچه کوچک منزلمان چندین شهید تقدیم نموده که از جمله حمیدرضا ابراهیمی ؛ سید حسن جوادی و غیاثعلی عابدی می باشند . همچنین نزدیکی های منزلمان شهیدان عبدالله و کاظم محمودی سکونت داشتند .

1 (101).jpg

دفاع مقدس پایان یافت و سال 1369 در سن 17 سالگی به عضویت بسیج نراق درآمدم و شب ها برای برقراری امنیت نگهبانی و گشت خیابانی می دادیم . سرمای دی ماه 1369 با آقای محمد رجبی فرزند مسلم که تازه جذب بسیج شده بود اولین شب شیفتش را با هم بودیم . عصر رفته بود مغازه آقا ولی حمیدی و تخمه خریده بود . شب شد و داخل سنگر مقابل پایگاه مقاومت نوبت نگهبانی مان بود .

.jpg

                                                                                                                                                     محمد رجبی

آنقدر سرد بود که یک چراغ والور گذاشته بودند تا خودمان را گرم کنیم . رجبی گفت حوصله مان سر رفت و کسی هم که نیست و بقیه توی سالن خواب هستند فلذا بیا تخمه بو دهیم و بخوریم . شبرنگ های روی تابلوی ایست بازرسی که با سختی تهیه کرده بودند را با ظرافت کندیم تا بعد از شاهکارمان مجددا آن را بچسبانیم . تابلو را روی چراغ نگه داشتیم و تخمه ها را رویش ریختیم و و تلق و تلوق تخمه ها در آمد . در سرمای سرد تخمه های گرم را آرام آرام می شکستیم و خوش بودیم .

img_9433.jpg

نوبت شیفت بعدی فرا می رسید و هر کاری کردیم شبرنگ ها به فلز سیاه شده نمی چسبید . برچسب ها را قلمبه کردیم و انداختیم توی باغچه همسایه بغل بسیج و شیفت را تحویل دادیم . صبح که مسئول پایگاه پاسدار علی محمد رجبی فرزند بخشعلی اهل ریجان مشهد اردهال آمد و از ماجرا با خبر شد رجبی را اخراج و من را تنبیه نمود . مدتی پس از این ماجرای خاطره انگیز من و محمد رجبی به خدمت سربازی رفتیم .

img_9434.jpg

سال اول دبیرستان را در دبیرستان حاج عباس معصومی تحصیل کردم ولی شرایط به گونه ای شد که ادامه تحصیل میسر نشد . سال 1370 تا 1372 نیز در کلانتری زادگاهم دوران خوش سربازی ام را سپری کردم و راهی تهران شدم . به روح شهیدان پُر فتوح نراق درود و صلوات می فرستم و به مقام معظم رهبری و ایثارگران هشت سال جنگ احترام وافر می گذارم .

img_7126.jpg

سید محمد میرسلطانی فرزند سید احمد اهل شهر نراق22/10/1391

 

۹۳/۰۹/۲۳
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook