واژه و اصطلاحات بین مردم شهر نراق(4)
به نام او که خرد را ترازومان ساخت و خدمت را آرزومان . به یاد همه آموزگاران بزرگ خردورزی و خدمتگزاری در سراسر تاریخ .
روزی بر آن شدم که گویش ها و لهجه های مردم زادگاه با بصیرتم را در حدی که بضاعت آن را در خود حس نمایم به رشته تحریر درآورم . شاید این اقدام خود دلیل بارز و عشقی وافر به زادگاهم شهر نراق باشد . امیدوارم دیگران هم به تکمیل و پُربار نمودن آن بیفزایند .
بعد از این مقدمه باید اذعان نمایم زیاد نیست در جهان پاره خاکی که به اندازه ایران ماجرا به چشم دیده باشد . زیرا قحطی و خشکسالی و هوس بازی امیران و پادشاهان و سالوس موبدان و زاهدنمایان به وفور آزموده است .همه این انبوه عظیم یادگار دسترنج مردمی است که به تعداد ده ها میلیون این سرزمین را آباد کردند ؛ و آن را دوست داشتند و به آن عشق می ورزیدند . لذا در راهش جنگیدند و چه پیکرهای جوانی که هوده (با هدف و فایده) بر این خاک افتاده است و چه چشم هایی به راه آنکه می بایست بیاید و هرگز نیامد .
دانشکده حقوق دانشگاه تهران - 20/12/1337
نفر اول از سمت چپ : حسام الدین نراقی پور
این سرزمین مقدس در برابر تازه به دوران رسیده های عباسی و
مروانی و نِخوت غلامان ترک ، تحقیر و توهین ها دیده ولی باز مردانی آزاده سر بلند
کرده اند و به هم وطنان ستم کشیده خود گفته اند شما آزادگان و سرافرازان بوده اید
؛ این رادمرد فردوسی بود که کتاب او اخلاقی ترین و انسانی ترین کتابی است که
تاکنون در زبان فارسی نوشته شده است و به قول نظامی عروضی : "سخن را به آسمان
علین برده"
.
تهران - 12/02/1347 - جلسه امتحانات - مراقب آقای حسام الدین نراقی پور
مولوی بزرگترین کتاب عرفانی و اشراقی زبان فارسی را آفرید و به گمان من پهناورترین مغزی است که تاکنون زبان به گفتن باز کرده . سعدی و حافظ هم هر یک در جای خود منزلتی رفیع دارند که حافظ آخرین بزرگ است .
سخن کوتاه ؛
یکی از ویژگی های مردم ایران تنوع و تعدد گویش ها و لهجه های مردمان در نقاط مختلف این سرزمین پهناور است و شاید در سایر جهان و کشورهای دیگر هم چنین باشد . این تنوع در حد خود بسیار جالب و دلپسند است و موجب ایجاد سوژه ها و مطالب مفرّح و نشاط آور و سرگرم کننده می شود که ذیلاً به درج آن می پردازم.
در ضمن متذکر می شوم که وظیفه هر ایرانی وطن پرستی است خصوصاً آنان که قلم گویا و بیان پویا دارند که به مردم مملکت خود خدمت کنند و خفتگان وادی غفلت را از کابوس جهالت بیدار نمایند . زیرا قدم به قهقرا گذاشتن راه ترقی معکوس پیمودن است .
حسام الدین نراقی پور 25/2/1378
اصطلاحات رایج در شهر نراق که توسط آقای حسام الدین نراقی پور فرزند احمد چهره فرهنگ دوست که زمان حیاتش در سال 1378 جمع آوری نموده است :
• ماجون : مادربزرگ
• خصرو
: مادرزن،مادرشوهر
• باقصوره : پدرزن،پدرشوهر • هم دوماده : باجناق
• دائیزه : خاله • دوتی : دختر
• دادا : خواهر • جوجون : مادربزرگ
• پور : پسر • آبجی : خواهر
• عجوزه : پیرزن پرمدعا • پِتیاره : زن وقیح
• شِلَخته : نامنظم
• هالو : بی مغز و بی سواد
• گَر : کچل • بیچی : بچه شیرخوار
• پوشاب : ادرار • زهراب : ادرار
• مَوال : مستراح • خَلا : مستراح
• اَلِنگاز : معطّل • اَلدنگ : بی عار
• پاپَتی : گدا • یک نمازی : خسیس
• های و هو : سرو صدا
• آغور بخیر : کجا میروی
اوسّا : دلاک حمام • بدسرشت : بد ذات و بد اخلاق .
• سَرجومه : شماتت • نازک دردونه : نازک نارنجی
• پاپی شدن : پی گیری • تُمّون : شلوار
• وِروِر کردن : مبهوت نگاه کردن • تو زِکِش زدن : خیط کردن
• پس صبا : پس فردا • پَسّا : نوبت
• آله کردن : دو قسمت کردن
• پوشه : هسته
• اَلگ : نوعی هلو • تُرشاله : برگه زرد آلو
• دلواپسی : اضطراب • دَم دادن : حرف زدن
• دَم نده : حرف نزن • دَمِش نده : حرفی به او نگو
• شید : باز کردن • شید کردن : پهن کردن
• بَرانداز : کنار کردن • سُدِّه : سرما خوردی
• ناخوش : بیمار
• سَوا کردن : جدا کردن
• پامیل : فامیل • خرت و پرت : وسایل ناقابل
• شارلاتان : حقه باز • داغون : منهدم
• پیومِه : بهانه • کج و کوله : ناموزون
• قُرِّه : رعد و برق • تاقار : ظرف ماست
• بَستو : کوزه • سِرکو : هاون سنگی
• سِلخ : استخر
• دَول : وسیله چرمی برای آب کشیدن ازچاه
• یَختِه : مقدار کم • رِِجه : بند لباس
• ماسوره : قرقره • چُلمو : دَماغو
• چُس دماغ : متکبر • بُغ : گونه
• تخم اذا زلزله : بچه شرور • ناساز : بیمار
• پَنگاندن : بهم پیوستن • بُرمه : غذا پز سنگی
• تُکِ پا : یک لحظه
• دَبّه در آوردن : بی جهت ایراد گرفتن
• آغوز : شیرگاو تازه زاییده • هوای گرگ و میش : تاریک و روشن
• طاس : لگن حمام • گیجگاه : شقیقه
• پَسین : بعدازظهر • چِنقُلوسه : قلقلک
• زی یَسمان : زن تازه زا • شَلتاق کردن : شلوغ کردن
• تخم دو زرده کرده : پر مدعا • مُشت در کونی : قضیه سربریدن گوسفند
• قُمپوز : لاف زدن • چُلمَنه : کسیکه آب دماغش همیشه بیرون است
• ورانداز کردن : با دقت اندیشیدن
• چاخان : دروغ
• چوخط : چوبی که از روی آن جنس نسیه می گرفتند • گاه : صبح
• شُوم : شب • مشت و مال : ماساژ
• غُرولَند : اعتراض • عَروگوز : هوچی گری
• پَستو : صندوق خانه • بِجِّه : بدو
• چِکّوله : مقدار کم • درگیرانه : آتش روشن کن
• کُلوم دان : قفل چوبی درب ورودی خانه • پاتَمَرد : بلند شو
• پامیر : بلند شو
• بِِدَرون : پاره کن
• دَرید : پاره شد • بُلُوق : چشم درشت
• پردا : فردا • رُفتنِ سردرختی : چیدن
• دِقِز : شکاف ، تَرَک • ته طَغاری : آخرین فرزند
• حُکماً : حتماً • گُرم : گردن
• آخاله : پسرخاله • آقاعمه : پسر عمه
• آقادائی : پسردائی • آقا عمو : پسرعمو
• بچه نحس : بچه شلوغ و ناراحت • لوغوز : متلک
• در را پیش کن : درب را ببند • پاتیل : دیگ
• آغُل : طویله
• لیسیدن : زبان زدن
• جِر دادن : پاره کردن • طَبوله : جایگاه احشام
• رباط : کاروانسرا • آغوندن : پُر کردن
• اومعَلیه : آن وقت • خَرَند : بالکن، زمین جلو اتاق
• چوقُلی : شکایت ، گله کردن • بِستانَم : گرفتن
• رودِم : عزیزم • توله : بچه سگ
• اُتُل : ماشین • گُرده : گردن
• هرز : هدر • پِِشک : قرعه کشی
زاوارشدن : از خواب پریدن • هُرم : گرمای زیاد
• غُراب : پُز ، تعریف بیش از واقعیت
• غُرّه : مغرور
• قِی : استفراغ • کُلّی : زیاد
• بیلچه : بیل کوچک • پِی : دنبال کردن
• کلنجار رفتن : ضد ونقیض گفتن • آشغال کله : بی شعور
• تق ولق : نامرتب • تَلَق وتُلوق : سروصدا
• کِز کردن : جمع شده و خوابیده • هَرَزگاهی : بعضی مواقع
• تک و توک : مقداری • به جُم : زود باش ، تکان بخور
• سَلید : پاره شد • باباجی : پدربزرگ
• کُل : کوتاه • کوتوله : قدکوتاه
• واهمه : ترس • چَموش : سرکش
• کُشتن : خاموش کردن • درب و داغون : متلاشی
• مَنگ : گیج
استاد حسام الدین نراقی پور فرزند احمد تاریخ 20 مهر 1311 در شهر نراق تولد یافت . ایشان فارغ التحصیل رشته حقوق از دانشگاه تهران و ریاست آموزش و پرورش شهرهای تهران( منطقه 8 )، بروجرد ، محلات ، بابل و گرگان را عهده دار بود تا اینکه بازنشسته گردید . نامبرده تاریخ 2 آذر 1391 در سن 80 سالگی بدرود حیات گفت . از مهندس کامران نراقی پور فرزند برومند آقا حسام الدین از بابت تحویل این اسناد و از سرکار خانم ... موسویان فرزند سید تقی نیز از بابت تایپ این مجموعه کمال تشکر را داریم .
وبلاگ سلحشوران شهر نراق