عشق به خمینی(ره) توکل بر خداوند را در دلم تقویت کرد
بر اساس سُنت دیرین ایّام محرم شهروندان نراقی در هر کجای ایران باشند خودشان را به زادگاهشان می رسانند تا ضمن دید و بازدید در آیین های عاشورایی محرم شرکت فعّال داشته باشند .
عباس رجبی
بنده یک دستگاه ماشین تویوتا داشتم که شبیه به ماشین های ساواکی ها بود که روز پنج شنبه 16 آذر 1357 مصادف با 6 محرم 1399 با آن همراه با خانواده ام به شهر نراق رفتیم .
پس از برگزاری مراسم ختمی در مسجد جامع جمعیت به بیرون آمدند و آماده شدیم تا برای فاتحه اهل قبور در قبرستان پایین(وادی السلام) به صورت راهپیمایی حرکت و مخصوصا از مقابل پاسگاه ژاندارمری عبور کنیم .
قطعه شعری از تهران همراهم آورده بودم که ابتدای مسیر با اینکه کم رو بودم با صدای بلند خواندم و مردم و خصوصا جوانان انقلابی جواب می دادند :
کاخت کنم زیر و زبر یابن مرجانه
ای ظالم بیدادگر یابن مرجانه
ای دشمن دین و بشر یابن مرجانه
تا کی تو داری شور و شر یابن مرجانه
مردم تو را لعنت کنند یابن مرجانه
هر روز و شب تا به سحر یابن مرجانه
این اشعار پُر شور از شب های بعد محرم خصوصا شب های تاسوعا
و عاشورا توسط یکی از انقلابیون نراق به نام شیخ حسین حیدری فرزند غلامحسین ادامه
یافت .
نزدیکی های پاسگاه ژاندارمری که رسیدیم یکی از مامورین به زانو نشست و گلنگدن اسلحه ژ3 را کشید و نشان داد که قصد تیراندازی به سمت مخالفین حکومت شاهنشاهی را دارد . دقیقا یکماه قبل مامور پاسگاه آقای محرم رضایی همین کار را انجام و منجر به تیراندازی هوایی شده بود ؛ بر این اساس مثل دور پیش عده ای در جدول های کنار خیابان دراز کشیدند و تعدادی صحنه را موقتا ترک کردند و تعدادی هم ایستادگی کردند .
بنده و حاج علی کمره ای فرزند رمضان (پدر شهید محسن) و عده ای ماندیم و با مامورین صحبت کردیم و بعد از پاسگاه دوباره شعارها تکرار تا به وادی السلام رسیدیم و فاتحه اهل قبور را دسته جمعی قرائت کردیم .
مرحوم حاج محمد رجبی
شب جمعه که به منزل پدرم حاج محمد رجبی فرزند صادق و مادرم معصومه قاسمی فرزند عبدالرحیم رفتم گفتند عباس تو این رو و جرات را از کجا آورده بودی که اینگونه بین جمعیت شعار می دادی ؟
گفتم عشق به امام خمینی(ره) توکل بر خداوند را در دلم تقویت کرد . روز بعد نیروهای کمکی با ماشین ریو از هنگ ژاندارمری شهرستان محلات ابتدای شهر نراق متوقف بودند که با انقلابیون و شعار دهندگان برخورد کنند که من از طریق جاده زبیده خاتون به سمت دلیجان و سپس تهران صحنه را ترک کردم .
حاج عباس رجبی فرزند محمد اهل شهر نراق12/06/1393