به یاد سلحشوران جبهه های جنگ شهر نراق
به نام ربّ الشُّهدا
به یاد جبهه و جنگ می سرایم
به یاد جان نثاران می سرایم
برای ثبت و ضبط این حقیقت
سرودی از دل و جان می سرایم
عجب حال و هوایی داره اینجا
عجب عطر گلابی داره اینجا
یقین اینجا گلستان نراقه
نماد جنگ ایران و عراقه
شده ذات الصُور اینجا تو گویی
شده ذات الحُنُک اینجا تو گویی
گُلای این گلستان گشته پَرپَر
قدم آهسته نِه در کوی دلبر
برای حفظ خونین شهر و بستان
بنا گردیده روزی این گلستان
بکارید سَرو وُ شمشاد و گل یاس
چه بوئی می وزد از دشت عباس
بیارید آبی از کارون و آروَند
که با خون جوانان خورده پیوند
به گوره شیر سردشت هر حرامی
شده مقهور رزم یک نراقی
کنیم یاد از مُحرم های جبهه
شده جسم عزیزان قطعه قطعه
گُلا پَرپَر شدند اندر هویزه
بهشت عاشقان گشته هویزه
شلمچه مشهدی دیگر به پا شد
زیارتگاه مردان خدا شد
گواهی می دهد تنگه چزابه
که خون عاشقان چون شطِ آبه
اَلا ای لشکر مخلص بسیجی
تو بودی صف شکن در روز میدان
زده بوسه به دستان تو رهبر
شده دشمن زِ رَزم تو مُکدر
بسیجی و عشایر با سپاهی
شدند همدست و هم جُند الهی
شَبای حمله آن بیدار مردان
نمودند دشمنان را گیج و حیران
ز سنگر ساز بی سنگر چه دانی
که کرد؛در راه یاران جانفشانی
بگو از این عزیزان جهادی
که گشتند نیک مردان جهانی
زِ سنگر ساز بی سنگر بکن یاد
که از بی باکیَش دنیا کُند یاد
بِزَن تانک و بِزَن تانک و بزن تانک
دُرود بر همت مردان بی باک
شدند در جبهه های حق فدایی
هوا نیروز و نیروی هوایی
زدند ناپالم و بمب شیمیایی
به روی ارتشی و هم سپاهی
نگون شد میگ و میراژ عراقی
ز نیروی پدافند هوایی
شده دود هوا سوپر اتاندار
درود بر آن پدافندان هوشیار
شدند دریا دلان کابوس دشمن
شده مستاصل و درمانده دشمن
زِ ثامن تا به مرصاد خاک ایران
شده گلگون ز خون شیر مردان
شده هشت ساله جنگ حق و باطل
غُرور از خون یاران گشته حاصل
سَر هر کوی و بَرزن با تَبَسم
بخوان نامی ز نام نیک مردان
گلستانی که پُر آوازه گشته
یقینا گوشه ای هم از بهشته
بکن عباس یاد از شیر مردان
قَدم آهسته نِه در این گلستان
اشعار تقدیمی از آقای غلامعباس عظیمی فرزند امیدعلی برای هفتمین همایش خاطره گویی رزمندگان دفاع مقدس شهر نراق