وصف و چشم انداز کوه اُل شهر نراق اثر امیرمسعود نراقی
به کوه اُل که نشان دیار من است
سلام باد که پیوسته افتخار من است
به دامنش درو دشتی است سبز و خرم و شاد
که آب صافی آن شهد خوشگوار من است
رقم زده فلکش بر جبین گذشت زمان
که از روند زمان نقش پایدار من است
به هیبتی که بدامان کشیده خاک نراق
نهفته قصه پیوند استوار من است
زباغ لاله که در دل دمیده فصل بهار
توان شناخت که مشتاق بی قرار من است
به صخره های سترگی که در میان دارد
حکایت دل سنگین روزگار من است
به آتشی که شبانان برآن بر افروزند
زبان شوق و لهیب دل فکار من است
به ابرو باد و مه و خور به طعنه خنده زند
که تا قیام قیامت جهان به کام من است
برون کشیده سر از خاک و برفلک اندام
عقاب عرشم و شیر فلک شکار من است
برون نمی رود از دل هوای منظر اُل
که یاد عهد جوانی و یادگار من است
سلام من همه بر آشنا و سال و زمان
به اُل که آینه دار دیار و یار من است
به باغ طبع نراقی بهار گو نرسد
بهار منظر آل را نما بهار من است
مرحوم امیر مسعود نراقی فرزند میرزاابوالقاسم از شعرای بزرگ
این دیار قبل از دهه 60 در وصف کوه اُل اشعار فوق را به یادگار گذاشته است .
در دامنه کوه قلعه ای وجود دارد که از دور به صورت هلال قابل مشاهده است . در زمان های نه چندان دور و تا همین ده سال قبل اوایل بهار که می شد عده ای از چوپانان با ایمان که برای چرای گوسفندان خود به دامنه ی با شکوهِ کوه اُل می رفتند شبانگاهان هیزم آتش زده و از ارتفاع آن پایین می انداختند . این حرکت باعث شور و شعف می شد و مورد تشویق اهالی قرار می گرفتند .
بعضی ها که صدای بلندی داشتند از روی پشت بام با صدای کشیده چوپانان را صدا می زدند و آنان نیز مجددا آتش را در شیب تند کوه اُل پرتاب می کردند . هیزم ها که تا انتهای سوختن به پایین سقوط می کرد لحظات مفرح را با شادمانی برای مردم فراهم می کرد و سال نکو را از خداوند متعال برای خود و دیگران مسئلت می نمودند .
شاعر توانای کشور پهناور ایران شادروان امیر مسعود نراقی که خود به دفعات شاهد صحنه آتش افروزی در ارتفاع کوه اُل بوده در بین اشعار زیبایش در خصوص عظمت خدادادی این کوه و آتش روشن کردن بیان داشته :
به آتشی که شبانان برآن بر افروزند زبان شوق و لهیب دل فکار من است