حاج علی اکبر علی اکبری راننده دفاع مقدس شهر نراق ندای حق را لبیک گفت
پنج شنبه 14 اردیبهشت 1391 عده ای از بسیجیان و رزمندگان دفاع مقدس را مهیا کردیم تا از نراق به دلیجان عزیمت و مرد عاشق پیشه و دوست داشتنی حاج علی اکبر علی اکبری فرزند شکرالله را ملاقات کنیم .
سال اول کار سلحشوران شهر نراق بود و شعار ما این بود که همه زنان و مردان برای سربلندی کشورمان ایران و برقراری مکتب عدالت گستر اسلام و در دفاع مقدس کوشش داشته اند و منوط به افراد محدود و خاص نیست .
مرحوم حاج علی اکبر علی اکبری
هنوز دوستان آشنایی کامل به افکار و استراتژی فعالیت ما نداشتند . داخل میدان با توجه به کمبود وقت زیدی آمد و در گوشم نجوا کرد که ما مخلص شما هستیم و هر جا بگویی می آییم ولی ملاقات علی عشقی در منزلش منافاتی با کار جبهه و جنگ ندارد . گفتم حالا بیا برویم بعد از بازگشت مفصل صحبت می کنیم .
حاج عباس علی اکبری به همراه مادرش حاجیه خانم سیده باشی سوداگر
داخل منزل حاجیه خانم سیده باشی سوداگر فرزند سید رضا خاله شهید دانشجو علیرضا صادقی فرد فرزند امرالله از دوستان پذیرایی به عمل آورد . حاج عباس فرزند برومند خانواده هم به مهمانان محبت ورزید و لحظات بعد گفتم عمو علی میشه یه کم برای دوستان ما از ماموریت جبهه ات توضیح بدی ؟
گریه اش بلند شد که سلحشوران شهر نراق یک راننده زحمتکش
دفاع مقدس را مورد تکریم قرار داده اند و برای حفظ روحیه و سر سلامتی اش به
ملاقاتش آمده اند . حاج علی
سینه سوخته اهل بیت عصمت و طهارت بود و سال ها نفر اول هیئت زنجیرزن بود و
فرزندانش نیز از زحمت کشان هیئات مذهبی در نراق و دلیجان هستند .
حاج علی ابتدا اظهار داشت : من کاری نکرده ام ؛ اگر خدا قبول کند دین خودم را ادا کردم . ایشان گفت : در مقطع جنگ و جهاد 8 ساله هفت نوبت با عشق و علاقه با ماشین شخصی ام کامیون بنز 10 تُن مدل 53 به شماره شهربانی 18537 تهران ب قرمز رنگ به یاری رزمندگان در جبهه شتافتم . از سوی جهاد سازندگی شهرستان دلیجان ماموریت می یافتم و هر بار دو تا سه هفته در مناطق مختلف حضور داشتم .
از جمله اقدام های مهم ما و رانندگان شِن ریزی شبانه برای
احداث جاده برای عبور رزمنده ها ؛ انتقال یخ به خطوط مقدم ؛ انتقال هدایای مردم
خونگرم دلیجان و نراق به سرحدات استان خوزستان و کارهای مختلف دیگری که مسئولین
امر از ما می خواستند . حاج اصغر
صفری نیز که خود از رانندگان دفاع مقدس است حاج علی را شارژ می کرد و می گفت موضوع
شجاعتت بین راننده ها را بگو .
حاج علی اکبر بیان داشت : جهادگر مخلص آقای عبدالحسین ناجیان اصل مسئول ستاد پشتیبانی مناطق جنگی جنوب آمد بین راننده ها و گفت : چه کسی حاضره ماشین شخصی اش را برای ماموریت بده ؟ من نگاه کردم دیدم کسی بلند نشد من گفتم آقا من حاضرم . ناجیان گفت خوب این ماشین . حالا کی حاضره با این ماشین بره خط ؟ باز دیدیم کسی پا نشد خوب ما هم نراقی هستیم و آوازه شجاعتمان همه جا مطرحه ؛ اصغر صفری هم بلند شد و گفت آقای ناجیان من حاضرم .
اصغر صفری فرزند مرتضی قلی در ادامه افزود : با ماشین حاج علی رفتم کارخانه یخ سوسنگرد و 400 قالب یخ داخل کامیون چیدیم و بردم خط مقدم جبهه فکه ؛ شدت گرما زیاد بود و اواخر تیر ماه 1361 برابر 21 تا 23 ماه مبارک رمضان 1402 بود .به والله قسم چند نفر از رزمنده ها از شدت تشنگی به شهادت رسیده بودند و بعضی دیگر از شدت گرما و کم آبی آنقدر تشنه بودند که شکم هایشان را روی یخ گذاشتند .
همانجا گلوله خمپاره نزدیک ماشین علی عشقی زمین خورد و ترکش به میله استرلینگ آسیب زد که ماشین دیگر روشن نمی شد . آقای عبدالحسین ناجیان اصل(فرزند محمود اهل تهران) که بعد شنیدم در مهرماه 1361 در سومار به شهادت رسید ؛ دستور داد یک استرلینگ نو تحویل گرفتم و روی ماشین بستم .
وقتی ملاقات تمام شد و به نراق بازگشتیم دوستان از ماشین ها پیاده شدند و آن دوست آمد و صورتم را بوسید و گفت حالا فهمیدم که چرا اصرار می کنی در پیروزی انقلاب و دفاع مقدس همه مردم سهیم و شریک هستند و کسی نسبت به دیگری امتیازی ندارد .حدود دو سال از آن ملاقات معنوی و خوشایند می گذرد و دورادور از طریق فرزندان سلامی و دعایی به عمو علی می فرستادم تا اینکه چهارشنبه 27 اسفند 1393 دوستی از طریق پیامک اطلاع داد که حاج علی اکبری از رانندگان دفاع مقدس شهر نراق به ملکوت اعلی پیوست .
مرحوم حاج علی اکبر علی اکبری
سلحشوران شهر نراق مصیبت وارده را به خانواده های عزادار تسلیت گفته و دعا می کنیم روح متوفی در ایّام فاطمیه از سفره با فضیلت حضرت فاطمه زهرا(س) متنعم گردد .