شهیدان نراق من را دریابید ؛ تنهایم
مردم مرا در آغوش بگیرید . من تاب تحمل این میزان داغ بردل ندارم . من سال هاست دق کرده و مرده ام . قلب من از سال 1359 تا 1367 هر از چند سال می مرد و زنده می شد . آی مردم زیر بازوان من را بگیرید داغ چهار برادر در فتح المبین سخت است . داغ برادران سید غلامرضا ؛ عبدالله ؛ ابوالفضل و مهدی در باور نمی گنجد . مقاومت و تحمل دوری اسیران : عباس ؛ احمد و قدرت الله را نداشتم .
گریه ها تاب تحمل من را برده بود . در خلوت انس بیچاره ام می کرد . ترانه ی " ای شهیدان وطن " تنها همنشین روزهای تنهایی من بود . داشتم سبک می شدم که بیت المقدس با پر کشیدن قجری ها و خصوصا رمضانی ضربه ای دیگر وارد ساخت . هنوز گریه ها بر روی صورت خشک نشده بود که رمضان چنان آسیب روحی تحمیل نمود که کمرم را شکست . محمدرضا و عباس از بهترین های دوران بودند. دیوانه شدم و قلبم دیگر خسته و نالان بود . گلزار شهدا مامن و زندگی من شده بود .
آی مردم من را دلداری دهید من تحمل داغ این همه برادر را ندارم . رفتند و رفتند و رفتند . قاسم ماند و ما به هم دلبسته بودیم . سعی می کردیم با هم باشیم و جایگزین برادران هم ؛ ولی روزگار اجازه نمی داد وما از هم جدا افتادیم . آن زمستان ناگوار قاسم را در شلمچه از من گرفت . من دیگر زندگی برایم حرام است. آه چه سخت است بدون تو و آن روی ماهت .
جوانان پاهای من سست شده زیر بغل هایم را بگیرید تا زمین نخورم . آنان که رفتند برادران من بودند . سالها با هم بودیم و اکنون تنهایم . همه جا دنبالشان رفتم از جنوب تا غرب از غرب تا جنوب ولی نتوانستم راضی شان کنم . هر بار من را مردود ساختند و در تیمشان راه ندادند . خانواده ها اکثرا یک داغ دیده اند ولی من داغ بیشمار برادر دیده ام. جوانان شما برادرم باشید و زیر شانه هایم را بگیرید ؛ دیگر تحمل ندارم . اکنون به نوعی دیگر شروع کرده ایم تا نام و یادشان را زنده نگه داریم بلکه راهی باز شود تا پذیرفته شویم .
آیا راه هموار می گردد ؟
قرائت شده در همایش خاطره گویی سلحشوران شهر نراق در عملیات فتح المبین تاریخ 7/1/1394 گلزار شهدای نراق