اشعار خودمانی رزمنده نراقی علی رضایی
وقتی خاطره گویی و خاطره نویسی شروع می شود طبع شعر و شاعری سلحشوران شهر نراق نیز پویا و هویدا می گردد . عده ای قلیلی از دوستان سروده هایی در یادداشت های خود نوشته اند که به تمنای ما لبیک گفته و شعرهای خودمانی شان را در اختیار قرار می دهند .
علی رضایی
آقای علی رضایی فرزند رضا نظر دفتر اشعاری دارد
که به مرور نمایش می گردد :
میدان مین
گفت میدان مین به رزمنده
که چقدر قامتت زیباست
با همه حُسن که من ز تو دیدم
چشمهای تو از چه نابیناست
من در اینجا نه لحظه ای خوابم
بلکه بر عکس چشم من بیناست
منتظر باش اگر شوی نزدیک
تکه هایت نه در زمین ؛ به سَماست
برو و فکر مادر خود باش
جای تو خانه است نه در اینجا
زین طریقی که آمدی برگرد
بزم در خانه شما بر پاست
خنده ای کرد قهقهی سر داد
گفت خانه برای ما زیباست
لیک امروز شاهد آنم
رهبرم با لباس رزم اینجاست
مرد هرگز نمی شود غافل
دشمن حق همیشه رو به فناست
گفته بودی که چشم های تو
اندکی بسته است و نابیناست
لیک من چشم باز کردم و دیدم
روی چشمان من کلام خداست
حک شده قصد معامله داری
وعده استجابتش اینجاست
جانباز و رزمنده دفاع مقدس علی رضایی فرزند رضانظر اهل شهر نراق 06/01/1394