روز ارتش بر سربازان و درجه داران و فرماندهان نراقی ارتش گرامی باد
پس
از پیروزی انقلاب مردمی به رهبری آیت الله سید روح الله خمینی رحمت الله
علیه ؛ دشمنان انقلاب و نیز برخی دوستان ناآگاه انقلاب نغمه شوم انحلال
ارتش را سر دادند و ارتش در حساسترین شرایط حیات خود قرار گرفت . امام
خمینی (ره ) نقشه دشمنان را نقش بر آب کرد و طی پیام تاریخی بر ضرورت حفظ
ارتش و انجام وحدت و نظم در ارتش تاکید نمودند. ایشان تاریخ 29 فروردین
1358 را روز ارتش اعلام نمودند و از ارتش خواستند که در این روز با ساز و
برگ نظامی به رژه بپردازند و پشتیبانی خود را از جمهوری اسلامی و ملت بزرگ
ایران و حضور خود را برای فداکاری در راه استقلال و حفظ مرزهای کشور اعلام
نماید . یک
سال و نیم بعد ارتش عراق به سرزمین ایران تجاوز نظامی نمود و اولین
مدافعان از دین و مملکت همین ارتشیان بودند که در کنار نیروهای بسیج و سپاه
دفاع مقدسی را رقم زدند که در تاریخ ایثارگری ارتشیان غیور ثبت گردید . روز
ارتش جمهوری اسلامی ایران را به تمام غیور مردان ارتشی شهر نراق اعم از
سربازان و درجه داران و فرماندهان تبریک گفته و به نیابت از تمام جانفشانی
هایی که داشته اند خاطراتی از حماسه آفرینی یکی از سربازان نراقی طی عملیات
مهم خیبر نمایش داده می شود : شرح گوشه ای ازعملیات خیبر و تبدیل تصور شکست به تحقق پیروزی علی محمد میرشکاری فلذا
تلفات ناشی از خمپاره 60 میلی متری خیلی زیاد و روزی نبود که دراین خط
شهیدی نداشته باشیم. بنابراین ناچارا حد اکثر هر 15 روز یکبار نگهداری خط
فوق به نوبت به هر یک از گروهان ها سپرده می شد . روزی
به دستور فرمانده تیپ 3 خبر دادند که گردان 134 برای استراحت باید به عقب
خط و پشت جبهه انتقال یابند لیکن بزودی رازحقیقت یعنی اجرای عملیات خیبر
برای بچه ها بر ملا شد . میرشکاری در سالهای دفاع مقدس شب
حساس حمله فرا رسید ، عصر آنروز با آمادگی کامل با خودرو های سنگین و سبک
تا دژ به جلو رفتیم . قبل از اذان مغرب در پشت دژ شام که چلو مرغ بود را
صرف و پس از ادای فریضه نماز مغرب و عشا منتظر ماندیم تا هوا تاریک تر شد،
سپس سوار بر خودروهای سبک تویوتا وجیپ به صورت چراغ خاموش به سمت خط مقدم
حرکت کردیم. هرچه
پیش می رفتیم شلیک گلوله های ارتش متجاوز عراق بیشتر و بیشتر می شد،
گهگاهی با نور منورها مقداری اطراف را می دیدیم . بالاخره بعد از گذشت
چندین خاکریز به خط مقدم رسیدیم، تاریکی شب اجازه تشخیص محیط را نمی داد،
سنگرهای موجود گنجایش نیروها را نداشت. بیشتر
نیروهای ما در پای خاکریز و چاله ها و در میان جعبه های مهمات جای گرفتند.
به نظر می رسید دشمن از انجام عملیات با خبر شده است زیرا آنان با یک آتش
بار مجهز و سنگین و تبدیل منطقه به جهنمی از آتش اقدام نموده بود. آسمان
تا صبح با منورهای عراق مثل روز روشن بود. با همه این وجود طبق فرمان
فرماندهان ،عملیات 3 اسفند 1362 با رمز یا رسول الله آغاز و هریک از گردان
ها یکی پس از دیگری با تجهیزات کامل وارد میدان کارزار شده و تا آنجا که
امکان داشت از کانال ها و خاکریزهای فرعی و اصلی و میادین مین و موانع دیگر
گذشتیم. ولی
به دلیل پیچیدگی استحکامات و آتش شدید خصم دون موفق به پیشروی کامل نشدیم .
در بازگشت وقتی به دژ رسیدیم هوا کاملاً روشن شده بود و اینجا بود که مشخص
شد تیپ ما بیشترین تلفات و شهید را تقدیم کرده است. خبر
انهدام نسبی گردان ما در همه جا زمزمه می شد،لیکن در فردای آن روز
فرماندهان و ستاد گردان در یک گردهمایی بمنظور تقویت روحیه نظامی سربازان
،باقیمانده نیروها را توجیه کردند که نه تنها شکستی در کار نبوده بلکه
اقدام و عملیات تیپ ما با هدف سرگرم نمودن و غافلگیری دشمن در این منطقه
بوده تا عراقی ها تمامی نیروها و امکانات جنگی خود را به این منطقه بکشاند
تا نیروهای دیگر ما در مناطق عملیاتی جزایر مجنون ،هورالعظیم و طلایه پیروز
شوند که خوشبختانه نتیجه آن آزاد سازی منطقه ای به وسعت زیاد را در بر
داشت .
بهمن
1362 در خط مقدم جبهه در منطقه ای در شرق بصره موسوم به ابرویه در لشکر
پیاده 77 ثامن الائمه خراسان تیپ 3 گردان 134 مستقر بودیم . خاکریز این
منطقه مانند یک کمان و ابرو به داخل خاک عراقی ها مشرف شده بود و فاصله ما
با نیروهای دشمن حدود 300 متر بود .
پس
از استقرار در محلی در منطقه حسینیه مرخصی ها لغو گردید ؛ اسلحه هایمان را
تعمیر و بعضا تعویض نمودیم . خودروها را تعمیر کردیم ،ساک ها و وسایل شخصی
را به انبار گردان تحویل نمودیم . دهها یادداشت حاوی اسامی و مشخصات و محل
اعزام خود را نوشتیم و در هر یک از جیب هایمان نهادیم.
ناچاراً شب های بعد عملیات که ده روز به طول انجامید برای جمع آوری مجروحان و شهدا به محل درگیری عزیمت و دوباره باز می گشتیم .
علی محمد میرشکاری فرزند علی اهل شهر نراق تاریخ 27/10/1393