راز شهادت غلامرضا یوسفی نراقی عشق علی و آل علی است
اینجانب بسیجی ابوالفضل یوسفی فرزند نوروز متولد 1352 در نراق می باشم . اواخر دی ماه 1365 برادر بسیجی ام غلامرضا یوسفی در سن 16 سالگی طی عملیات کربلای 5 در جبهه شلمچه خرمشهر استان خوزستان مظلومانه به شهادت رسید .
ابوالفضل یوسفی شهید غلامرضا یوسفی
از سال 1366 با اینکه 13 سال داشتم سعی و تلاش کردم تا به فرمان رهبر کبیر انقلاب امام خمینی رحمت الله علیه لبیک بگویم و نگذارم اسلحه و افکار دشمن ستیز برادر شهیدم بر زمین بماند .
در این راستا فعالیت های خودم را اعم از جمع آوری دارو و کمک های مردمی و شُستن پتوهای ارسالی به پشت جبهه به همراه دیگر بسیجیان را شروع نمودم .
حتی به یاد دارم به همراه مرحوم جانباز حاج محمود رزاقی جهت گرفتن گندم به مزرعه های نراق می رفتیم تا پس از جمع آوری محصول وبعد تهیه نان توسط زنان مومنه به جبهه های حق علیه باطل ارسال گردد .
کفن پوش عاشورایی ابوالفضل یوسفی
در غالب گروه بندی هفته ای دو شب به محل بسیج مراجعه و در تیمی که سرگروهش جانباز اکبر قجری بود به همراه دوستانی مثل پسر دایی ام علی اکبر عظیمی فرزند حسن ؛ نوروز علی آقایی فرزند محمد ، مرحوم غلامرضا رزاقی فرزند عباس ، سید محمد میرسلطانی فرزند سید احمد و سایرین طبق لوحه ای که تنظیم شده بود نگهبانی می دادیم .
از آن روزها خاطرات زیادی به جا مانده که در این مقوله نمی گنجد . تا سال 1379 فعالیت هایم را در حوزه 2 ثارالله ادامه دادم و پس از دریافت لیسانس و مهاجرت از نراق به کرج در پایگاه بسیج سردار شهید حاج احمد کاظمی سازمان قضایی نیروهای مسلح استان البرز فعالیت را ادامه داده و در حال حاضر بعنوان معاونت پایگاه آنجا افتخار خدمت به وطن اسلامی را دارم .
در خصوص برادرم شهید والامقام زبانم قاصر است و همین بس که :
جانم ز تو ای گلشن خوبان چه نویسم .
غلامرضا یوسفی متولد 1349 در شهر شهید پرور نراق از توابع دلیجان استان مرکزی و در خانواده ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود . تحصیلات خود را تا دوم دبیرستان در سطح مطلوب ادامه داد .
شهید غلامرضا یوسفی فرزند نوروز
وقتی که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شد غلامرضا ده سال داشت . از اواسط دفاع مقدس با توجه به روحیه خاصی که داشت علی رغم سن و سال کم شجاعانه در تلاش برای اعزام به جبهه بود لیکن او را ثبت نام نمی کردند تا اینکه بالاخره درس و مشق را رها و سال 1365 به مراد دلش رسید .
در غالب سپاه حضرت محمد (ص) با جمع زیادی از شهر نراق با بسیجیان شهرستان دلیجان به منطقه شلمچه خرمشهر اعزام و در تاریخ 25دی 1365 بر اثر اصابت ترکش خمپاره ارتش متجاوزعراق به درجه رفیع شهادت که آرزویش را داشت نائل آمد .
پیکر مطهر شهید غلامرضا یوسفی
ایشان چون با من اختلاف سِنی 3 ساله داشت ارتباط تنگاتنگی با هم داشتیم و چون از نظر هیکل بلند و قوی بود بعنوان پشت و پناهم بود و یادم هست همیشه وقتی به بازی فوتبال می رفتیم به دوستان می گفت داداش من هم باید بازی کند . ( آن روزها تقریبا فوتبال یارکِشی برای همه افراد نبود)
ایشان اهل دین و دیانت و عاشق ائمه اطهار بود و نماز و روزه اش ترک نمی شد . در بین همه افراد خانواده از محبوبیت خاصی برخوردار بود . غیرت مثال زدنی نسبت به پدر و مادرم و خانواده داشت ؛ چون پدرم از کار افتاده و بیمار شده بود همیشه تنها دعایش این بود : خدایا محتاج خلقمان نکن .
غلامرضا در اوان نوجوانی
شهید یوسفی با غرور به پدر و مادرم می گفت پس من چه کاره هستم ؛ پیری و کوری شما من هستم و خوشبختانه همان هم شد .
در زمینه قرائت قرآن مجید چون صوت خوبی داشت در اکثر مراسم هایی که از سوی مدرسه و بسیج بر پا می شد بعنوان قاری به قرائت قرآن می پرداخت . شهید غلامرضا به افراد کهنسال اعم از پیر مردها و پیر زنها خیلی احترام قائل بود .
شهیدغلامرضا در حال قرائت قرآن
انسان شجاع و نترس و در عین حال بسیار دل رَحم و بین دوستان هم دوره خودش خیلی محبوب بود . تمامی رزمندگان سلحشور نراق که با شهید غلامرضا یوسفی در جبهه همرزم بودند از سجایای اخلاقی او تعریف می کنند از جمله استاد قنبرعلی عابدی که هر موقع از شهید یوسفی صحبت به میان می آید اشک از چشمانشان جاری می شود .
حاج میرزاعلی قجری(دایی) که همیشه هنگام دیدن بنده از خداوند طلب آمرزش برای شهید یوسفی می نماید و پاسدار سید مرتضی بابایی از محسنات اخلاقی او و عشق و علاقه شدید به شهادت دوست دیرینش سخن می گویند .
آری ؛ در پاسخ به سوال علاقمندان به شهدا مبنی بر اینکه چراغلامرضا یوسفی فرزند نوروز در عنفوان جوانی عاشق شهادت بود ؛ اگر اغراق نکرده باشم بنظر می رسد این همه ایثار به ریشه انسان بر می گردد .
مرحوم نوروز یوسفی خانم معصومه عظیمی
مادر زحمتکشم خانم معصومه عظیمی نمونه است و پدرم مرحوم نوروز یوسفی فردی کشاورز ، زحمتکش ، بسیار شجاع و انقلابی از همه مهم تر عاشق اهل بیت عصمت و طهارت بود و از کسی که ذکر لبانش نام حیدر حیدر و خونش برای سالار شهیدان همیشه می جوشید انتظار می رود که فرزندی عاشق شهادت و ولایت مداری مثل شهید غلامرضا تربیت نماید تا در راه رسیدن به حریم جانان و عشق به ولایت یعنی علی و آل علی جان خود را فدا نماید .
نکته عجیب اینکه دو جوان نراقی که اسم و شهرتشان مثل هم است و سال ها با هم دوست بودند در عملیات کربلای 5 به شهادت رسیدند که اسامی آنها غلامرضا یوسفی فرزند عباس و غلامرضا یوسفی فرزند نوروز می باشند .
در پایان امیدوارم بتوانیم رهرو راه شهیدان باشیم چرا که شهداء شمع محفل بشریتند و مایه مباهات و افتخار ما هستند .
شادی روح تمام شهداء از صدر اسلام تاکنون ، امام شهدا خمینی کبیر (ره) صلوات .
بسیجی ابوالفضل یوسفی فرزند نوروز اهل شهر نراق 25/1/1394