سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

سید حسین هاشمی نراقی در خونش خضاب نمود

دوشنبه, ۷ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۵۵ ب.ظ

زمستان 1365 شهر قم توسط هواپیما های متجاوز عراقی بمباران شد ؛ عده ای شهید و مجروح شده بودند .

 

شهید سید حسین هاشمی

بعضی از شهدا ومجروحین زنانی بودند که در یک مجلس روضه خوانی شرکت داشتند واین ساختمان ویران شده بود . برادرم سید حسین که جبهه جنوب بود مرتب سفارش می کرد در تمامی مراسم شهدا وتشییع آنان شرکت کنید وبا خانواده آنان همدردی داشته باشید .

برای تشییع گل های پرپر از بمباران رفته بودم و در برگشت به منزل دلشوره خاصی داشتم و از مسافرمان چند روزی بود خبر نداشتیم . ناگهان دیدم در خیابان عده ای از نیروهای بسیج در صدد بر پا کردن حجله شهیدی هستند .

قلبم به شدت می زد ؛ نزدیکتر رسیدم و از آنان سوال کردم مگر شهید از جبهه آوره اند؟

گفتند آری .

گفتم این شهدا از گردان و یا گروه خاصی هستند ؟
گفتند آری ؛ اینها سلحشوران گردان حضرت ابوالفضل (ع)اند .

     

من نمی دانستم برادرم سید حسین در کدام گردان است اما دلم گواهی بدی می داد . نمی دانم مسیر را چگونه طی کردم اما وقتی به منزل رسیدم از برادر دیگرم سید ابوالفضل پرسیدم داداش حسین در کدام گردان تو جبهه فعالیت دارد ؟

وقتی گفت گردان حضرت ابوالفضل(ع) انگار داشتم غش می کردم . سوال کرد برای چه می پرسی ؟
به او گفتم بسیجی ها حجله می زدند وگفتند شهدای این گردان را آورده اند . رنگ رخسارش زرد شد اما هر دویمان دیگر ادامه ندادیم . پرس وجوی بیشتر اضطرابمان را زیاد می کرد .

حسین برادرم ؛ با اینکه تو در سردخانه شهر در تابوت عشق آرمیده بودی اما پای حرکت برای رفتن وپرس و جو کردن نداشتیم . شب بدی در پیش بود و نسیم سردی در زمستان می وزید و بوی تو را به مشاممان می رساند ؛ اما باز ترجیح می دادیم ساکت ومنتظر باشیم .

شهید سید حسین هاشمی در کنار مادر و همسر و تنها یادگارش علی

در حالیکه جسم تو و همرزمانت در سردخانه که نه ؛ چون تعداد شهدا زیاد بود در فضای باز قبرستان شهر قم در تابوت بود وارواح مطهر شما به گردش در همه جا و فارغ از هر غمی و با قلبی آسوده سیر می کردید . با نام و یادتان به ما گوشزد می کردید که مقاومت و پایداری تلاش و تعهد لازم دارد تا راهتان پربار باشد .

پیکر مطهر شهید سید حسین هاشمی

وامروز که سالها از آن روز می گذرد راهت را بیشتر شناخته ام و وقتی تاریکی های جهل وغفلت بر چشم باطنم می نشیند ومانع دیدن این مسیر پوشیده از لاله های سرخ در خون طپیده می شود با آمدن بر سر مزارت خاطرات آن روزهای به یادماندنی و زیبا اما پر اضطراب را از ضمیر نا خود آگاه بیرون می کشم وغبار روبی می کنم .

خانم منیرالسادات خواهر شهید سید حسین هاشمی فرزند سید ماشاالله اهل شهر نراق 5/10/1393



توضیحات سلحشوران شهر نراق

پاسدار سید حسین هاشمی فرزند سید ماشاالله سال 1342 در شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان استان مرکزی متولد گردید . والدین شهید به اسامی حاج سید ماشاالله هاشمی فرزند سید عباس و حاجیه مرحمت اسماعیلی فرزند یوسف هر دو اهل شهر نراق می باشند .

  

                   شهید سید حسین هاشمی     مرحوم حاج سید ماشاالله هاشمی    حاجیه مرحمت اسماعیلی

سال 1348 همه اعضای خانواده از نراق به شهر قم نقل مکان نمودند . سید حسین هاشمی تاریخ 22 دی 1365 در جبهه شلمچه استان خوزستان طی عملیات کربلای 5 در گردان حضرت ابوالفضل(ع) جمعی لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) در خونش خضاب نمود و جان تابناکش را هدیه به درگاه دوست کرد و در گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) قم در ایوان عرش منزل گرفت .

                           

به احترام شهید و خانواده اش در زادگاهش سنگ یادبودی در گلزار شهدای شهر نراق مد نظر قرار گرفته شده است .
ایشان مقطع شهادت دارای همسر و یک فرزند به نام سید علی می باشد .

                                         

سلحشوران شهر نراق سی امین سالگرد شهادت پاسدار سید حسین هاشمی نراقی را گرامی داشته و صلوات و فاتحه نثارش می کنیم .


۹۴/۱۰/۰۷
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۵)

۰۸ دی ۹۴ ، ۱۸:۰۸ علیرضا اسماعیلی ( باباخان )
با سلام ؛ اینجانیب افتخار میکنم که شهید سید حسین هاشمی پسر عمه ام هست و ارادت نسبت به خانواده این شهید بزرگوار داشته و دارم خاطره از این شهید بزرگوار زیاد دارم شهید هاشمی در عملیات خیبر انگشتان دستش را از دست داده بود بعد از اینکه ایشان دوباره برگشتند به جبهه فرمانده با توجه به اوضاع و احوالی که داشتند خواسته بودند که در عملیات نباشد ایشان آمد پیش بنده و من به ایشان گفتم شما با توجه به مجروحیتی که پیدا کردی در عملیات نباش ایشان با آن متانت عجیب خودش در حالی که سر به زیر افکنده بود خطاب به بنده گفتند علی آقا همه رفتند و من جا مانده ام و در لحن صدای ایشان غم موج میزد ایشان برگشتند خط و در عملیان کربلای 5 به درجه رفیع شهادت نایل آمد روحش شاد.
۰۸ دی ۹۴ ، ۱۸:۱۳ موسوی شورا
سلام و درود به ارواح پاک همه شهدا علی الخصوص شهید سید حسین هاشمی . سال گذشته مرحوم رکن آبادی در سالگرد شهید هاشمی در منزل ایشان در قم حضور داشتند
شهید سید حسین هاشمی از کسانی بود که همیشه همه را دعوت به حجاب و اطاعت از ولایت ارشاد می فرمودند روح ایشان شاد راهش ادامه دار خواهد بود
۰۹ دی ۹۴ ، ۱۰:۴۰ حجت عبدالهی
روحشان شاد و یادشان گرامی باد
۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۸:۴۳ سید حسین هاشمی سجزی
من نسبت به ایشان ارادت خاصی دارم و خواستم که ادرس مزار شریف ایشان را برای من ارسال نمایید
ممنون
من سید حسین هاشمی
متولد ۱۳۷۷
اصفهان
۰۹۳۳۹۵۳۸۴۰۵
۲۷ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۲۶ سلحشوران شهر نراق

قسمتی از زندگینامه شهید سید حسین هاشمی

شهید سید حسین هاشمی در سال 1342 در شهر نراق در خانواده ای مذهبی و متوسط پا به عرصه وجود نهاد. در شهر قم مرکز علم و تقوا بزرگ شد و از همان اوان کودکی با عشق و علاقه وافری که نسبت به جدش می داشت، در ایام محرم با کمک همسالانش خیمه برپا می کرد و به سوگواری مشغول می شدند. در همان دوران نوجوانی با توجه به معرفتی که نسبت به دین مبین اسلام داشت وجودش از ایمانی راسخ به خدا و روز قیامت کامل شده بود.

در زمان انقلاب اسلامی او 15 سال داشت و در تمام صحنه های پر شور انقلاب نقش فعال را در محل ایفا می کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی سطح آگاهی و بینش سیاسی و مذهبی شهید حسین بالاتر رفت دردمند دردآشنا شد، غفلت را از خود می راند ...
با فرمان امام مبنی بر تشکیل بسیج حسین از نفرات پیش قدم در امر عضویت در بسیج و فعالیت در این نهاد مقدس بود که طبق پرونده های موجود او دوازدهمین عضو در بسیج شهرستان قم بود. او پس از آموزش در بسیج با شروع جنگ تحمیلی به جبهه اعزام و تا قبل از شهادت چندین بار به جبهه رفته بود و چندین بار به سختی مجروح شده بود. او در سال 63 برای رفع تکلیف شرعی ازدواج نمود که حاصل این ازدواج یک فرزند پسر به نام علی می باشد.

او چند ماهی که از ازدواجش گذشت مجدداً به جبهه اعزام که این سفر هشت ماه طول کشید که ایشان فقط برای تولد فرزندش سید علی برای مدت 10 روز به قم برمی گردد. او در عملیات غرورآفرین والفجر 8 از ناحیه پا، شکم، دندان، و دستها مجروح می شود که بر اثر کثرت جراحت پزشکان از زنده ماندن وی قطع امید می کنند اما او بطور معجزه آسایی طی چندین عمل جراحی بهبود می یابد. با امیدی دیگر به زندگی ادامه می دهد تا اینکه می تواند با دست مجروح خود هشت انگشت (از یک بند) قطع شده بود، مختصر کاری انجام دهد. وقتی امتحان می کند که ماشه اسلحه را می تواند بچکاند، گل از رخسارش می شکفد و احساس می کند که دوباره می تواند به جبهه برود. با اصرار زیاد با توجه به حال نامساعدی که داشته عازم جبهه می شود و همسر دلبندش را به خدا می سپارد و در تاریخ 18 دی ماه 65 خود را به گردان حضرت ابوالفضل معرفی که یک روز بعد وارد عملیات می شوند که پس از شهادت فرمانده گروهان شهید حسین فرماندهی گروهان را به عهده می گیرد و در تاریخ 22/10/65 در عملیات پیروزمند کربلای پنج در منطقه شلمچه به لقاء دوست می شتابد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

وصیت نامه شهید سید حسین هاشمی
بسم الله الرحمن الرحیم
الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئک هم الفائزون.
آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت کردند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردند آنها را مقامی بلند است در نزد خدا، بلخصوص آنان رستگاران و سعاتمندان دو عالمند.
با سلام به منجی عالم بشریت امام زمان (عج) و نایب عظیم الشأنش امام عزیزمان پیر عارفان خمینی کبیر و با درود به تمامی شهیدان اسلام از صدر تاکنون و با سلام و درود بر امت قهرمان و همیشه در صحنه حزب الله چند جمله ای را به عنوان وصیت خدمتتان عرض می کنم.
ملت قهرمان و شجاع، ای شمایی که با تحمل سختیها و فشارها از جانب ابر جنایتکاران شرق و غرب همواره چون کوهی استقامت کرده و می کنید، مطمئن باشید که نظر حق تعالی به جانب شماست و پیروزی انشاالله نزدیک است.
تقاضای حقیر به عنوان برادری کوچک از شما این است که دنباله روی روحانیت اصیل و ولایت فقیه باشید تا هیچ آسیبی به شما و دین و میهنتان نرسد و همیشه گوش به فرمان امام این رهبر دلسوز و حسین زمان و این نعمت بزرگ الهی باشید و در همه وقت این امام عزیزتر از جانم را دعا کنید.
و شما ای پدر و مادر بزرگوارم امیدوارم مرا حلال کنید و اگر نتوانستم برای شما فرزند مفیدی باشم مرا ببخشید و اگر از من خطایی سر زد مرا حلال کنید.
به شما خواهران توصیه می کنم اولاً مرا ببخشید و دیگر اینکه همیشه در زندگی حضرت فاطمه زهرا (س) و حضرت زینب کبری (س) را برای خود الگو قرار دهید.
و شما ای برادر عزیزم انشاالله با تلاش و کوشش بیشتر به درس خود ادامه دهی و در خط اسلام و ولایت فقیه گام برداری و هرگز خدای ناکرده از این راه که راه انبیا است منحرف نشوی.
و شما ای همسر عزیزم:
در این لحظات که شاید از آخرین لحظات زندگیم باشد به شما همسر عزیز و با وفایم عرض کنم اگر در طی این مدت کوتاه ولی پر بار و ثمر از حقیر بدی یا کوتاهی دیدی امیدوارم به بزرگی خودت مرا ببخشی از شما تقاضا دارم فرزند عزیزم علی جانم را با لطف و عنایت پروردگار و با مهربانی و عطوفت شما با تربیت اسلامی او در مسیر مکتب حیات بخش اسلام و ولایت فقیه رشد نماید باز هم از شما عاجزانه تقاضا دارم مرا حلال کنی.
در اینجا از کلیه دوستان و آشنایان و فامیل و همسایگان می خواهم که اگر از حقیر بدی یا خطایی دیده اند مرا ببخشند و حلالم کنند.
در خاتمه با آرزوی عزت و سربلندی اسلام در سرتاسر جهان و پیروزی بر کفر و استکبار جهانی و طول عمر و سلامتی روز افزون برای امام عزیزتر از جانمان همگی شما را به خدا می سپارم.
والسلام علیکم و رحمت الله

سید حسین هاشمی


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook