سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

عـکـس، خـاطـرات ، دل نـوشـتـه هـای دفـاع مـقـدس ، انـقـلـاب و اطـلـاعـات عـمـومـی

سلـحــشـوران شـهـر نــراق

شهر نراق زادگاه علامه ملا محمد مهدی نراقی و ملا احمد نراقی (فاضلین نراقی)
بیش از 100 نفر از مشاهیر نامدار دارای جمعیت سه هزار نفره در مقطع 8 سال دفاع مقدس دارای 180 رزمنده بوده و علاوه بر آن 8 آزاده و 100 جانباز(مجروح)و 80 شهید تقدیم آرمان های میهن اسلامی نموده است.


بایـگـانی
آخـریـن مـطـالـب

بیش از 500 (پانصد) سال پیش خواجه میر احمد نراقی در نراق که آن مقطع قصبه ای از ایالت کاشان و بعضا قم محسوب می شد بدنیا آمد و با همسر و فرزندانش در این دیار خوش آب و هوا و کوه سِترک اُل و غار چال نَخجیر زندگی می کرد .

             http://mw2.google.com/mw-panoramio/photos/medium/5580543.jpg

خواجه میر احمد شیعه ای پاکسرشت و از تاجران متمکن نراق بود که بیشتر به شغل های شَعربافی و بزازی که آن مقطع کمتر افراد به آن توانمندی داشتند اشتغال داشت . ایشان دستگاههای متعددی داشته و با داشتن حجره به فروختن آنها روزگار شایسته ای می گذرانده است .

گشتی در شهر تاریخی گمنامی مانند

در اصطلاح بافندگی، شَعر نوعی پارچه‌ است که با مو یا ابریشم و با " دستگاه بافندگی چهاروردی" بافته می‌شود. بافتن شَعرِ پشمی در یزد و اصفهان و شَعر ابریشمی در کاشان رواج داشت .

عنوان خواجه در آن روزگار اغلب به بازرگانان به کار می رفت که پیشه ی مهمی مثل داشتن کارگاه شَعر بافی و یا بزازی(تجارت پارچه) داشته اند.

نراق با وجود تجار و دارایی های زیاد مکانی برای سایر تجار شهرها و بلاد دیگر بود . به دلیل اینکه شَعربافی در کاشان رواج بیشتری داشت و کسب و کار پُر رونقی بود میراحمد نراقی به شهر کاشان در 50 کیلومتری زادگاهش مهاجرت نمود ولی به نراق عُلقه وافر داشت و برای ملاقات قوم و خویش و همچنین تجارت دائما مسافرت می کرد .

*مولانا محتشم و پدرش میر احمد نراقی الاصل هستند

بسیاری از کُتب قدیمی و عصر کنونی بر اساس مطالعات تاریخی نویسندگان اهلیّت مولانا علی نراقی (کمال الدین – محتشم) را نراق(شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان در استان مرکزی) می دانند که آن مقطع جزء ولایت کاشان محسوب می شد .

نمونه این سند متقن کتاب های مهم تاریخ ادبیات در ایران تالیف ذبیح الله صفا و فرهنگ شاعران زبان پارسی تالیف عبدالرفیع حقیقت و موارد دیگر است .
لیکن بر اساس عادت نویسندگان قدیم و جدید کاشان چندین تَن از مشاهیر ایران زمین از جمله نراق را که ساکن شهرشان بودند اسم و پسوند اصلی مشخصات آنان را حذف و پسوند کاشانی را به آن چسبانده و در حد گسترده انتشار می دهند .

به عنوان نمونه :

علامه ملا احمد نراقی کاشانی
علامه ملا محمد مهدی نراقی کاشانی
مولانا میرزا محمد نراقی متخلص به مخلص کاشانی


* فرزندان خواجه میر احمد نراقی به اسامی علی(محتشم) و عبدالغنی

دو فرزند میر احمد یکی عبدالغنی و دیگری علی ملقب به کمال الدین متخلص به محتشم علاقه وافر به زادگاه خانوادگی خود نراق داشتند .

خواجه عبدالغنی نراقی علاقه برای مسافرت به سایر ممالک دور دست داشت که یکی از آن مناطق هندوستان بود . برادرش علی (شاعر محتشم) در دورۀ گسترش روابط شعرای ایرانی با شبه قارۀ هندوستان    با اینکه خود به هندوستان نرفت، ولی اشعارش همه ساله توسط برادرش عبد الغنی به نزد سلاطین آن خطّه فرستاده شد. علی(کمال الدین) اشعاری در مدح شاهان و امرای هند مانند اکبر شاه و عبد الرحیم خان، خان خانان دارد .
نهایتا عبدالغنی نراقی که در هند متاهل شده بود با داشتن یک فرزند در یکی از سفرهایش به سال 950 هجری قمری در سِن جوانی درهندوستان فوت نمود و برادرش علی(محتشم) سخت بر آشفت و از فرط ناراحتی یازده بندی دلسوز و حسرت انگیز در غم فراق برادر سرود که یکی از آنها را می خوانید:

گل گلشن لطف عبدالغنی
که بادش بهشت معلی نصیب
به غربت فتاد و شراب اجل
شد از جام دورش همان جا نصیب
ولی چون پس از اربعینی شدش
چنین منزلی راحت افزا نصیب
خرد فکر تاریخ وی کرد و گفت
چه جای مبارک شد او را نصیب


پس از مرگ خواجه عبدالغنی از وی فرزندی وجود داشت و اموالی از وی در ولایتی از هند به نام دکن یا دکهن به جا ماند که محتشم نراقی در این باره قصیده ای برای مرتضی نظام شاه بحری پادشاه دکن فرستاده و تقاضای فرستادن برادر زاده اش به ایران و منطقه کاشان را نمود .

بر اثر تقاضای مکرر مولانا محتشم نراقی برادر زاده اش را از دکن به قصد ایران روانه می کنند ولی بر اثر حادثه ای در راه مکه گم شده و به دست اعراب می افتد. واقعه گم شدن آن کودک پس از گیر و دارهای زیاد نهایتا به کاشان انتقال داده می شود ولی محتشم هرگز نمی تواند اموال عبدالغنی در دکن هند را تحصیل نماید .

فرزند دیگر خواجه میر احمد نراقی جناب علی نراقی ملقب به کمال الدین و متخلص به محتشم بود که پس از تحصیل مقدمات علوم زمان خود ؛ پیشه پُر رونق پدر را دنبال نمود و به شَعربافی و بازرگانی پرداخت و آخر الامر با توجه به ماشینی و صنعتی شدن این حرفه به تنگدستی دچار گردید و در اشعار عدیده‌ای به این موضوع اشاره کرده است .

پیش از این، کز شاعری حاصل نمی شد یک شعیر
وز ضرورت، کرده بودم «شعربافی» را شعار

* سال فوت خواجه میر احمد نراقی و اشعار مولانا محتشم نراقی در هجران پدر

خواجه میر احمد نراقی در سال 962 هجری قمری رحلت نمود . محتشم نراقی مشهور به شمس الشعرا در خصوص تاریخ فوت پدر خود مرحوم میر احمد نراقی (475 سال قبل) گوید :

والد من خواجه میراحمد که بود از اعتقاد
رشته مهر امیرالمؤمنین حبل المتین
با گناه بیحد از دنیا چو رحلت می نمود
داشت امید شفاعت زان شفیع المذنبین
لاجرم تاریخ فوتش هرکه کرد از من سئوال
گفتمش بادا شفیع وی امیرالمؤمنین

همچنین در صفحه 497 دیوان محتشم نراقی در ارتباط با مرگ پدرش خواجه میر احمد در سال 962 هجری قمری مرقوم شده :

چون خواجه امیر آن مه خورشید نظر
در میغ(ابر و صحاب) فنا کرد نهان روی منیر
تاریخ وفاتش ز خرد پرسیدم
گریان شد و گفت حیف از خواجه امیر



* مکان دفن خواجه میر احمد نراقی در بقعه عطابخش کاشان استان اصفهان

ملا محمد بن مرتضی بن محمود (1007 هجری قمری – 1091 هجری قمری) معروف به ملا محسن و ملقب به فیض کاشانی مزار خواجه میر احمد نراقی پدر مولانا محتشم نراقی را درایوان شرقی بقعه متبرک سلطان عطابخش در خیابان حبیب الله شریف ( خیابان دروازه اصفهان قدیم) در شهر کاشان ذکر کرده است .


قبر میر احمد نراقی در کنار قبر محمد طاهر نقاش(0-1091ه.ق) در ایوان بقعه قرار دارد .


* ازدواج و طلاق و نداشتن فرزند و مشکلات دنیوی مولانا محتشم نراقی


محتشم نراقی با دختر مورد علاقه اش در کاشان ازدواج نمود ولیکن به دلیل عقیم بودنش از نعمت فرزند محروم ماند و بر این اساس پس از یکسال منجر به جدایی گردید و طی 91 سال عمرش دیگر ازدواج ننمود و 22 سال آخر عمرش را در کاشان از پا درد مهلک رنج می برد و از نظر مالی نیز ورشکسته و با کسر مال مواجه شد. و لیکن دوستان وی او را کمک و مساعدت می کنند و قرضش را ادا کرده و به دستگاه او رونق و جانی دوباره می بخشند.

قطعه ای که در شکایت از محصل مالیات به درگاه سلطان فرستاده:

مـشکـلی دارم ز دسـت چـرخ کـم فـرصـت ، ولــی
مشکـلی آسـان گـشـا در دسـت شـاه کـامـگــار
پیش از این کز شاعری حاصل نیم شد یک شعــیر
وز ضرورت کرده بودم « شعربافی » را شعـار
مـی گـذشـت از جـمـلـه اوقـاتـی ولـی پیوستـه بود
مـردم تاجــر در مـیـان و حـال دیــوان بــر کـنـار

   


نداشتن فرزند و همچنین علاقمندی به دیدار برادر زاده اش از هندوستان را در غالب شعر مطرح نموده است :


سخنی دارم و دارم طمع آن که بر آن
گذری چون به سعادت نفتد در ادراج
متاهل شدن من چو قیاسی است عقیم
که از آن عقم بود در تتق غیب نتاج
غیر بی حاصلی و بوالهوسی هیچ نبود
ازدواج من دیوانه و ترتیب دواج
قره العین(نورچشمی) من آن اختر برج اخوی
هم نیامد که مرا دل شود از وی وهاج(نور درخشنده)


* شهرت یافتن مولانا محتشم نراقی ؛ دوران صفوی در ایران و هند

محتشم نراقی یکی از آن افتخارات منطقه کاشان و کشور ایران است که از 30 سالگی به شهرت رسید تا جایی که آوازه‌اش به هند هم رسید و شیخ‌ ابوالفیض بن مبارک کدکنی ضمن قطعه‌ای وی را می‌ستاید و به تعریف مرتبه‌ی شاعریش می‌پردازد :

حریرباف سخن که در کاشان
به طرز تازه طراز سخنوری دارد


علی نراقی (کمال الدین - محتشم) مرثیه سرای مشهور ایرانی در آغاز سده ده هجری در جوانی به دربار شاه تهماسب صفوی راه یافت و به مناسبت قصیده و غزل های زیبایش مورد لطف شاه قرار گرفت‌ و پس از مدتی در زمره شعرای مذهبی و علاقمندان به چهارده معصوم جای گرفت .

* مشهورترین اشعار مولانا محتشم نراقی در ارتباط با امام حسین(ع)

کمال الدین یا محتشم نراقی که به حسان العجم مشهور است . حسان العجم مخصوص شعرایی بود که در مناقب اهل بیت علیهم السلام و یا مرثیه ها و مضامین مذهبی شعر می گفتند :

باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
باز ایـن چه رستـخیز عظـیم اسـت کز زمـین
بـی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است؟
گـویـا طـلـوع مـی‌کـنـد از مـغـرب آفـتـاب
کـاشـوب در تــمـامـی ذرّات عـالم است
گـر خوانمـش قیـامـتِ دنیـا بـعیـد نـیـست
این رستخـیز عـام که نامـش محرّم است
در بــارگـاه قــدس کــه جـای ملال نیـست
سـرهای قُدسیان همه بر زانوی غم است
جـنّ و مَلَـک بر آدمـیـان نـوحـه مـی‌کـنـند
گــویـا عـزای اشــرف اولاد آدم اسـت
***************

از آب هـم مـضایقـه کردنـد کـوفیان
خـوش داشـتند حُرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دَد همه سیراب و می‌مکید
خاتـم ز قحـط آب،سلـیـمان کـربلا
زان تشنگان هـنوز بـه عیّوق مـی‌رسد
فـریـاد العـطـش،ز بـیـابـان کـربلا

********************

روزی کـه شـد بـه نـیزه سر آن بـزرگـوار
خـورشید سر بـرهنـه برآمد ز کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه
ابری بـه بـارش آمد و بگریست زار زار
گفتی تـمام،زلزلـه شـد خـاک مطمئـن
گفـتـی فتـاد از حـرکت چرخ بی‌قرار
عـرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر
افتاد در گمان کـه قـیامت شد آشکار
آن خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود
شد سرنگـون ز بـاد مخالف حباب وار
جمعی که پای محملشان داشت جبرئیل
گشتند بی‌عَماری و محمل،شترسوار
با آن‌کـه سر زد ایـن عـمـل از امّت نبـی
روح الامین ز روح نبی گشت شرمسار

****************************

این کشته‌ی فتاده به هامون،حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون،حسین توست
ایـن نخـل تـر کـز آتـشِ جـان‌سوزِ تشـنگی
دود از زمین رسانده به گـردون،حسین تـوست
ایـن ماهی فتاده دریـای خـون کـه هست
زخـم از ستـاره بـر تنش افزون،حسین توست
ایـن غرقـه‌ی مـحیط شـهادت که روی دشت
از مـوج خـون او شـده گلـگون،حسین توست
ایـن خـشـک لب فـتـاده‌ی دور از لـب فـرات
کز خون او زمین شده جیحون،حسین توست
ایـن شـاه کــم سپـاه کـه بـا خـیل اشـک و آه
خرگـاه،زین جهان زده بیرون،حسین توست
این قالـب طـپـان که چـنـین مـانده بر زمیـن
شاه شهـید ناشده مـدفـون،حـسین توست


* محتشم نراقی فرزند خواجه میر احمد نراقی دارای هفت دیوان می باشد

1) صبائیه: اشعار مربوط به دوران کودکی شاعر
2) شبابیه:شعرهای دوران جوانی او
3) شیبیه: شعرهای دوره‌ی پیری و مرحله‌ی کمال وی
4) ماده تاریخ ها: که محتشم در ساختن آنها مهارت فراوانی داشته
5) معمیات
6) جلالیه: که مربوط می‌شود به دوران دوستیش با شاطر جلال
7) نقل عشاق: که به نظم و نثر موجود است


* فوت مولانا علی(محتشم) نراقی و محل مقبره اش در کاشان استان اصفهان

مولانا علی فرزند میر احمد نراقی سال 905 هجری قمری در نراق کاشان متولد و پس از 91 سال در ربیع الاول سال 996 هجری قمری در کاشان بدرود حیات گفت .
مقبره علی نراقی (کمال الدین – محتشم) در خیابان محتشم و کوچه باغبان شهر کاشان قرار دارد.

رباعی شاعر سعید قصاب کاشانی بر قطعه سنگی حک شده و بر بالای مدخل مقبره علی یا محتشم نراقی در شهر کاشان نصب شده است :


این منزل پُر فیض که جایی اَلَمیست


بی فاتحه زین روضه گذشتن سِتمست

باید بادَب گذشت زین دَر قصاب

این جای رفیع مَدفن مُحتشمست


این مقبره مساحتی بالغ بر ۸۰ متر داشته و سنگ مرمرین مزار محتشم نراقی در وسط بقعه قرار گرفته است. گنبدی فیروزه‌ای شکل و کاشیکاری شده به ارتفاع ۱۴ متر روی بقعه قرار دارد و دور تا دور دیوار بقعه آجری و مقرنس کاشیکاری شده است و ابیات این شاعر روی آن نوشته شده است. مردم خصوصا اهالی نراق و کاشان به احترام این شاعر، سرمزار او حاضر شده و برای شادی روحش فاتحه و صلواتی نثار می کنند .

*معانی محتشم

محتشم یعنی توانا و بزرگ – دارای خدم و حَشَم بسیار – با شکوه و جلال

http://ghbook.ir/media/com_mtree/images/listings/m/5486.jpg


* منابع و ماخذ

دیوان محتشم نراقی که اصطلاحا به محتشم کاشانی تلقی شده

خلاصه الاشعار و زبده الافکار تالیف میر تقی الدین محمد کاشانی

تاریخ ادبیات در ایران مولف ذبیح الله صفا


برگزیده آغاز سخن در شعر فارسی مولف دکتر نصرت صفی نیا


فرهنگ شاعران زبان پارسی تالیف عبدالرفیع حقیقت

وب سایت سلحشوران شهر نراق

فرهنگ فارسی معین

منابع اینترنتی


حسین و محمد عضایی


سلحشوران شهر نراق به مناسبت 441 سالگرد رحلت مولانا محتشم نراقی فرزند خواجه میر احمد نراقی برای اولین بار تحقیقات جامع و مستند در خصوص خانواده ی محتشم به علاقمندان فرهنگ و ادب تقدیم می دارد .


۹۴/۱۰/۲۵
سلحشوران شهر نراق

نظرات  (۱۵)

آقایان عضایی
با سلام
ضمن تشکر از شما بزرگواران در رابطه با جمع آوری این مطالب که بسیار سخت و زمان بر می باشد، از خداوند متعال برایتان آرزوی موفقیت و افزایش انگیزه تحقیق و پژوهش را بیش از پیش دارم.
اگر کاری هم از دست ما برمیاد بفرمایید.
۲۵ دی ۹۴ ، ۱۳:۳۹ سلحشوران شهر نراق
از جناب آقای محمد جواد پیشه ور فرزند غلامعلی و دوستانش از بابت تهیه تمثیل عکس محتشم نراقی کمال تشکر داریم .

از برادران محسن و محمد رضایی فرزندان علی از بابت تهیه عکس از مقبره خواجه میر احمد نراقی و فرزندش محتشم نراقی در شهر کاشان فراوان ممنونیم .

از جناب آقای محمود مرادی فرزند علی محمد متشکریم که سال قبل در مقطع فقر اطلاعات در وبلاگش نوشته محتشم نراقی زاده است .

از همه کاربران به ویژه مهربانان دیار زیبای نراق به طور وافر تشکر داریم که با دلگرمی ها و تشویق هایشان ما دو نفر را در دریای تاریخ ناگفته و ننوشته جلو می فرستند تا از دل مطالب متلاطم نراق را دریابیم .
خسته نباشید .
با توجه به زحماتی که این عزیران کشیده اند ، بهتر است مسئولین امور فرهنگی دلیجان و نراق یک کنگره شعر مذهبی در دلیجان یا نراق برگزار نمایند .
****
فکر کنم لازم است حاج محمد آقا و حسین آقای عضایی یک سفری به هندوستان داشته باشند .
تشکر از همه دوستان که در این رابطه تحقیق کردند واقعاً زمان گذاشتن برای این موضوعات ارزشش را دارد.
۲۵ دی ۹۴ ، ۱۷:۲۴ سلحشوران شهر نراق

مرثیه و ترکیب بند های مولانا علی متخلص به محتشم نراقی فرزند خواجه میر احمد نراقی در غم از دست دادن برادر جوانش به نام خواجه عبدالغنی که سال 950 هجری قمری در هندوستان فوت و همانجا مدفون گردید .
این اشعار در دیوان محتشم نراقی وجود دارد .


ستیزه گر فلکا از جفا و جور تو داد
نفاق پیشه سپهرا ز کینه‌ات فریاد
مرا ز ساغر بیداد شربتی دادی
که تا قیامتم از مرگ یاد خواهد کرد
مرابگوش رسانیدی از جفا حرفی
که رفت تا ابدم حرف عافیت از یاد
در آب و آتشم از تاب کو سموم اجل
که ذره ذره دهد خاک هستیم بر باد
نه مشفقی که شود بر هلاک من باعث
نه مونسی که کند در فنای من امداد
نه قاصدی که ز مرغ شکسته بال و یم
برد سلام به آن نخل بوستان مراد
سرم فدای تو این باد صبح دم برخیز
برو به عالم ارواح ازین خراب آباد
نشان گمشدهٔ من بجو ز خرد و بزرگ
سراغ یوسف من کن ز بنده و آزاد
به جلوه‌گاه جوانان پارسا چه رسی
ز رخش عزم فرودآ و نوحه کن بنیاد
چو دیده بر رخ عبدالغنی من فکنی
ز روی درد برآر از زبان من فریاد
بگو برادرت ای نور دیده داده پیام
که ای ممات تو بر من حیات کرده حرام
دلم که می‌شد از ادراک دوری تو هلاک
تو خود بگو که هلاک تو چون کند ادراک
تو خورده ضربت مرگ و مرا برآمده جان
تو کرده زهر اجل نوش و من ز درد هلاک
به خاک خفته تو از تند باد فتنه چو سرو
به باد رفته من از آه خویش چون خاشاک
گر از تو بگسلم ای نونهال رشتهٔ مهر
به تیغ کین رگ جانم بریده باد چو تاک
ور از پی تو نتازم سمند جان به عدم
سرم به دست اجل بسته باد بر فتراک
شبی نمی‌گذرد کز غمت نمی‌گذرد
شرار آهم از انجم فغانم از افلاک
بر آتش دل خود سوختن چو ممکن نیست
بهر زه می‌کشم از سینه آه آتشناک
اجل چو جامهٔ جانم نمی‌درد بی‌تو
درین هوس به عبث می‌کنم گریبان چاک
ز ابر دیده به خوناب اشگم آلوده
کجاست برق اجل تا مرا بسوزد پاک
روا بود که تو در زیر خاک باشی و من
سیاه پوشم و بر سر کنم ز ماتم خاک
چرا تو جامه نکردی سیاه در غم من
چرا تو خاک نکردی بسر ز ماتم من
چرا ز باغ من ای سرو بوستان رفتی
مرا ز پای فکندی و خود روان رفتی
در یگانه من از چه ساختی دریا
کنار من ز سرشک و خود از میان رفتی
ز دیدهٔ پدر ای یوسف دیار بقا
چرا به مصر فنا بی‌برادران رفتی
به شمع روی تو چشم قبیله روشن بود
به چشم ز خم غریبی ز دودمان رفتی
گمان نبود که مرگ تو بینم اندر خواب
مرا به خواب گران کرده بیگمان رفتی
تو را چه جای نمودند در نشیمن قدس
که بی‌توقف ازین تیرهٔ خاکدان رفتی
درین قضیه تو را نیست حسرتی که مراست
اگرچه با دل پر حسرت از جهان رفتی
مراست غم که شدم ساکن جحیم فراق
تو را چه غم که سوی روضهٔ جنان رفتی
ز رفتن تو من از عمر بی‌نصیب شدم
سفر تو کردی و من در جهان غریب شدم
کجائی ای گل گلزار زندگانی من
کجائی ای ثمر نخل شادمانی من
ز دیده تا شدی ای شاخ ارغوان پنهان
به خون نشانده مرا اشک ارغوانی من
بیا ببین که که فلک از غم جوانی تو
چو آتشی زده در خرمن جوانی من
بیا ببین که چه سان بی‌بهار عارض تو
به خون دل شده تر چهرهٔ خزانی من
خیال مرثیه‌ات چون کنم که رفته به باد
متاع خرده شناسی و نکته دانی من
اجل که خواست تو را جان ستاند از ره کین
چرا نخست نیامد به جان ستانی من
چو در وفات نمردم چه لاف مهر زنم
که خاک بر سر من باد و مهربانی من
ز شربتی که چشیدی مرا بده قدری
که بی‌وجود تو تلخ است زندگانی من
ز پرسشم همه کس پا کشید جز غم تو
که هست تا به دم مرگ یار جانی من
چو مرگ همچو توئی دیدم و ندادم جان
زمانه شد متحیر ز سخت جانی من
که هر که جان رودش زنده چون تواند بود
چراغ مرده فروزنده چون تواند بود
کجاست کام دل و آرزوی دیدهٔ من
کجاست نور دو چشم رمد رسیدهٔ من
گزیده‌اند ز من جملهٔ همدمان دوری
کجاست همدم یکتای برگزیدهٔ من
فغان که از قفس سینه زود رفت برون
چو مرغ روح تو مرغ دل رمیدهٔ من
امید بود که روز اجل رود در خاک
به اهتمام تو جسم ستم کشیدهٔ من
فغان که چرخ به صد اهتمام می‌شوید
غبار قبر تو اکنون به آب دیدهٔ من
زمانه بی تو مرا گو کباب کن که شداست
پر از نمک دل مجروح خون چکیدهٔ من
سیاه باد زبانش که بی‌محابا راند
زبان به مرثیه این کلک سر بریدهٔ من
ز شوره گل طلبد هر که بعد ازین جوید
طراوت از غزل و صنعت از قصیدهٔ من
چرا که بلبل طبعم شکسته بال شده
زبان طوطی نطقم ز غصه لال شده
گل عذار تو در خاک گشت خوار دریغ
خط غبار تو در قبر شد غبار دریغ
بهار آمد و گل در چمن شکفت و تو را
شکفته شد گل حسرت درین بهار دریغ
بماند داغ تو در سینه یادگار و نماند
فروغ روی تو در چشم اشگبار دریغ
نکرده شخص تو بر رخش عمر یک جولان
روان به مرکب تابوت شد سوار دریغ
بهار عمر تو را بود وقت نشو و نما
تگرگ مرگ برآورد از آن دمار دریغ
ز قد وروی تو صد آه وصدهزار فغان
ز خلق و خوی تو صد حیف و صد هزار دریغ
ز مهربانیت ای ماه اوج مهر افسوس
ز همزبانیت ای سرو گل عذار دریغ
تو را سپهر ملاعب گران بها چون یافت
ربود از منت ای در شاه وار دریغ
شکفته‌تر ز تو در باغ ما نبود گلی
به چشم زخم خسان ریختی ز بار دریغ
تو کز قبیله چو یوسف عزیزتر بودی
به حیلهٔ گرگ اجل ساختت شکار دریغ
دریغ و درد که شد نرگس تو زود به خواب
گل عذار تو بی‌وقت شد به زیر نقاب
فغان که بی‌گل رویت دلم فکار بماند
به سینه‌ام ز تو صد گونه خار بماند
غبار خط تو تا شد نهان ز دیدهٔ من
ز آهم آینهٔ دیده در غبار بماند
ز لاله‌زار جهان تا شدی به باغ جنان
دلم ز داغ فراقت چو لاله‌زار بماند
ز بودن تو مرا شادی که بود به دل
به دل به غم شد و در جان بی‌قرار بماند
تو از میان شدی و همدمی نماند به من
به غیر طفل سرشگم که در کنار بماند
تو زخم تیر اجل خوردی از قضا و مرا
به دل جراحت آن تیر جان شکار بماند
به هیچ زخم نماند جراحتی که مرا
ز نیش هجر تو بر سینه فکار بماند
تو رستی از غم این روزگار تیره ولی
مصیبتی به من تیره روزگار بماند
اجل تو را به دیار فنا فکند و مرا
به راه پیک اجل چشم انتظار بماند
فغان که خشک شد از گریه چشم و تابد
بنای فرقت ما و تو استوار بماند
طناب عمر تو را زد اجل به تیغ دریغ
گسست رابطهٔ ما ز هم دریغ
چه داغها که مرا از غم تو بر تن نیست
چه چاکها که ز هجر تو در دل من نیست
کدام دجله که از اشک من نه چون دریاست
کدام خانه که از آه من چو گلخن نیست
مرا چو لاله ز داغ تو در لباس حیات
کدام چاک که از جیب تا ابد امن نیست
دگر ز پرتو خورشید و نور ماه چه فیض
مرا که بی‌مه روی تو دیده روشن نیست
شکسته بال نشاطم چنان که تا یابد
جز آشیان غمم هیچ جا نشیمن نیست
چو بحر بر سر از ان کف زنم که از کف من
دری فتاده که در هیچ کان و معدن نیست
از آن به بانک هزارم که رفته از چمنم
گلی به باد که در صحن هیچ گلشن نیست
چو او برادر با جان برابر من بود
مرا ز درویش زنده بودن نیست
ببین برابری او با جان که تاریخش
به جز برادر با جان برابر من نیست
خبر ز حالت ما آن برادران دارند
که جان به یکدیگر از مهر در میان دارند
برادرا ز فراق تو در جهان چه کنم
به دل چه سازم و با جان ناتوان چه کنم
قدم ز بار فراق تو شد کمان او
جدل به چرخ مقوس نمی‌توان چه کنم
توان تحمل بار فراق کرد به صبر
ولی فراق تو باریست بس گران چه کنم
تب فراق توام سوخت استخوان و هنوز
برون نمی‌رود از مغز استخوان چه کنم
به جانم و اجل از من نمی‌ستاند جان
درین معامله درمانده‌ام به جان چه کنم
ز جستجوی تو جانم به لب رسید و مرا
نمی‌دهند به راه عدم نشان چه کنم
به همزبانیم آیند دوستان لیکن
مرا که با تو زبان نیست همزبان چه کنم
فلک ز ناله زارم گرفت گوش و هنوز
اجل نمی‌نهدم مهر بر دهان چه کنم
هلاک محتشم از زیستن به هست اما
اجل مضایقه‌ای می‌کند در آن چکنم
محیط اشک مرا در غم تو نیست کران
من فتاده در آن بحر بی‌کران چه کنم
چنین که غرقه طوفان اشک شد تن من
اگر چو شمع نمیرم رواست کشتن من
مهی که بی تو برآمد در ابر پنهان باد
گلی که بی تو بروید به خاک یکسان باد
شکوفه‌ای که سر از خاک برکند بی تو
چو برگ عیش من از باد فتنه ریزان باد
گلی که بی تو بپوشد لباس رعنائی
ز دست حادثه‌اش چاک در گریبان باد
درین بهار اگر سبزه از زمین بدمد
چو خط سبز تو در زیر خاک پنهان باد
اگر بسر نهد امسال تاج زر نرگس
سرش ز بازی گردون به نیزه گردان باد
اگر نه لاله بداغ تو سر زند از کوه
لباس زندگیش چاک تا به دامان باد
اگر نه سنبل ازین تعزیت سیه پوشد
چو روزگار من آشفته و پریشان باد
اگر بنفشه نسازد رخ از طپانچه کبود
مدام خون زد و چشمش بروی مژگان باد
من شکسته دل سخت جان سوخته بخت
که پیکرم چو تن نازک تو بی جان باد
اگر جدا ز تو دیگر بنای عیش نهم
بنای هستیم از سیل فتنه ویران باد
تو را مباد به جز عیش در ریاض جنان
من این چنین گذرانم همیشه و تو چنان
تو را به سایهٔ طوبی و سدرهٔ جا بادا
نوید آیهٔ طوبی لهم تو را بادا
زلال رحمت حق تا بود بخلد روان
روان پاک تو در جنت‌العلا بادا
اگرچه آتش بیگانگی زدی بر من
به بحر رحمت حق جانت آشنا بادا
در آفتاب غمم گرچه سوختی جانت
به سایهٔ علم سبز مصطفی بادا
چو تلخکام ز دنیا شدی شراب طهور
نصیب از کف پر فیض مرتضی بادا
نبی چو گفت شهید است هرکه مرد غریب
تو را ثواب شهیدان کربلا بادا
دمی که حشر غریبان کنند روزی تو
شفاعت علی موسی رضا بادا
چو رو به جانب جنت کنی ز هر جانب
به گوشت از ملک جنت این ندا بادا
که ای شراب اجل کرده در جوانی نوش
بیا و از کف حورا می طهور بنوش


مرثیه و ترکیب بند های مولانا علی متخلص به محتشم نراقی فرزند خواجه میر احمد نراقی در غم از دست دادن برادر جوانش به نام خواجه عبدالغنی که سال 950 هجری قمری در هندوستان فوت و مدفون گردید .
این اشعار در دیوان محتشم نراقی وجود دارد .

۲۵ دی ۹۴ ، ۱۷:۵۶ موسوی شورا
سلام از همه دوستان که در تهیه این عکسها و متون همت کردند تشکر میکنم انشاالله خدا قوت و خیر دهد . مطالب را با دقت مطالعه کردم بسیار زیبا جمع آوری شده و نگارش شده .

با اهدای سلام
باز هم شاهد تلاش آقایان عضائی و یارانشان در تهیه و جمع آوری مطالب ارزنده و غرور آفرین هستیم با تمام وجود و با خلوص نیت برایشان دعا می کنیم و آرزوی توفیق بیشتر برایشان داریم . خداوند همواره یاورشان باشد.
جناب عضائی ضمن تشکر و قدردانی همانطور که قبلا عرض کرده ام چنانچه در این راستا کمکی از حقیر ساخته باشد در خدمتم .
ضمنا با عرض پوزش اجازه می خواهم رباعی سعید قصاب را این چنین تکرار کنم.
این منزل پر فیض که جای المیست.
بی فاتحه زین روضه گذشتن ستم است .
باید به ادب گذشت زین در قصاب .
این جای رفیع مدفن مجتشم است .
پاسخ:
جناب آقای حاج سید مجتبی غفاری

ابتدا درود و صلوات می فرستیم به روح بلند مرحوم حاج سید محمود غفاری و همسر مکرمه اش و فرزندشان مرحوم آقا سید مهدی .

از محبت و تشویق های مداوم جناب عالی سپاسگزاریم که از نوشته های این وب سایت مثل فرزند خودتان مراقبت و محافظت می کنید تا اشکالات موجود به حداقل برسد .

موارد متذکره شما اصلاح گردید و از تذکرتان تشکر می کنم .
۲۵ دی ۹۴ ، ۲۱:۳۸ مرتضی علی آقایی
سلام خسته نباشید جناب عضایی
آن علم که نافع است آموختنی است
آن سکه که رایج است اندوختنی است

آن زنده که کاری نکند مرده به است
ان شاخ که باری ندهد سوختنی است

واقعا به شما فرهیخته ی کهن شهر نراق خسته نباشی می گویم. جمع اوری مطالب از ماخذ مختلف جهت شناسایی علمای این خطه کار آسانی نیست. آنچه که ما به عقل باور نداشته ایم .محتشم کاشانی که اشعارش همه ساله نام امام حسین را زنده می کندورینت بخش کتیبه ها در مساجد تمام مسلمانان جهان است.هیچ کس باور نداشت که این شخص نراقی باشد ولی عشق و علاقه شما بزرگوار در مورد تاریخ نراق باعث شد که شناخت این عالم بزرگوار به خود جامه عمل بپوشاند. درود خدا بر شما که نام نراق و نراقی را زنده نموده ایدای مورخ محبوب وای دانشمند فرهیخته.
دوستان محترم که مطالب برایتان ارزشمند است و به شهرمان آبرو می دهد از بنده بهتر می دانید کار فرهنگی در کنار بودجه سر و سامان داده میشه و بدون هزینه گردآوری و تحقیق و مطالعه میسر نمی گردد . برای همایش شهیدی در دلیجان دوازده میلیون به محقق و نویسنده جوان پرداخت کردند که باز بیش از نصف آن را خرج تحقیق و مصاحبه و مسافرت و عکس و فیلم کرده بود . با این وجود حاج محمد انصافا داره از جیب هزینه می کنه و هیچ نهاد دولتی حتی یک ریال تا کنون به او پرداخت نکرده و او لزومی هم نمی بینه که دستی به سویشان دراز کنه.
می ترسم ناراحت شود که عنوان شود ولی یقین دارم که اکثر اوقات بالای دو سه میلیون به مراکزی که با آنها یا افراد کار میکند بدهکار است . بنده شاهد بودم همایش رزمندگان که در سالن سلحشوران شهر نراق مقابل شهرداری برگزار شد یک سوم هزینه مراسم از جمله شام را از جیب داد .
پیشنهاد میکنم هر فردی هر چی در توانش است ولو اندک مساعدت کنه تا این چرخه معرفی مشاهیر زادگاهمان ادامه داشته باشه . امید است حاج محمد از من ناراحت نباشه
۲۶ دی ۹۴ ، ۰۱:۰۷ حسن رستمی از کاشان
آرامگاه محتشم نراقی در کاشان

از کوچه های تنگ دو طرفه ی تک ماشین رو که گذشتی به محوطه ای باز می رسی که آرامگاه شاعر عاشورا محتشم نراقی یا به نوعی محتشم کاشانی در آنجا قرار دارد می گفتند که چند خانه ی اطراف را خریده اند تا محوطه سازی کنند؛ هر چند مشکل مهم دیگر ؛ کوچه های تنگ است.
۲۶ دی ۹۴ ، ۰۱:۴۴ محمد ابوالحسنی
سرور گرامی جناب آقای محمد عضائی

با ســــــــــــــلام

دلسوزی ، تلاش و کوشش حضرتعالی در طی هشت سال دفاع مقدس و پس از آن در نقاط حساس جمهوری اسلامی ایران بیش از سی سال خدمت صادقانه ، باز چندسالی است که شبانه روز در جمع آوری و حفظ آثارشهدای سرافراز و جانبازان عزیز و آزادگان و رزمندگان گرامی اقدام نموده اید ، مدتی است با معلومات و تجربیات ارزشمند در کنار حفظ آثار پیش گفته ، در جمع آوری تاریخ و سوابق و خدمات مردان و زنان فرهیخته این منطقه با بر قراری رابطه صمیمی و دوستانه با همسایگان نراق از جمله مردم خیر و مؤمن دلیجان و اردهال و مهدی آباد اردهال و غیره و در ایجاد فضائی دلنشین برای مکتوب نمودن این فرهنگ و آثار همت کرده و درک شرایط سخت تهیه این مطالب، حقیقتاً قابل ستایش است .اینجانب بر خود وظیفه میدانم از زحمات و خدمات ارزشمند شما سردار گرانقدر تقدیر و تشکر نمایم.
از خداوند متعال برایتان سلامتی و موفقیت را مسئلت دارم.
۲۶ دی ۹۴ ، ۱۶:۴۲ جواد ایزدی
با سلام و خسته نباشید خدمت حاج محمد آقا عضایی وکلیه ی دوستان

که زحمات فراوان در سایت سلحشوران نراق میکشند و جا دارد که بابت


اطلاع رسانی شما عزیزان از اینکه محتشم معروف نراقی الاصل بوده قدردانی


و تشکر فراوان را بنمایم.
با سلام یک نکته خیلی مهم را از یاد برده اید و آن هم ( در کتاب سرآغاز سخن در شعر فارسی نوشته خانم دکتر نصرت صفی نیا نوشته اند که محتشم کاشانی اصالتا نراقی هستند ) این هم از لحاظ علمی کتاب خانه عمومی نراق این کتاب را دارد.
بهتر است مطالعاتتان زیاد باشد و هر چیزی را هم از لحاظ علمی ثابت کنید
پاسخ:
آقای نراقی سلام
پیامت کمی تا قسمتی تو ذوق می زنه .

مطلب کم ارزشی به نظرت خیلی مهم جلوه کرده و کمی بزرگنمایی نموده ای و فردی را ارجحتر از یک زحمتکش نراقی معرفی و قلمداد کرده ای .
علم فردی را به علم یه دوست خودت اولویت قرار داده ای .
در این کتاب به اندازه یک کلمه نوشته شده اصلش از نراق است .

همشهری خودت فقط کوچه باغ هایی که محتشم در آن بازی می کرده را ننوشته و با تحقیق و مطالعات فنی ؛ علمی ؛ ژئوپلیتیک منطقه ای و پارامتر های دیگر مولانا محتشم و پدرش میراحمد و برادرش عبدالغنی را زاده شهر خوبان نراق معرفی کرده است .

به نویسنده های محترم کاشانی متذکر گردیده که با اضافه نمودن پسوند و القاب کاشی مشاهیر سرزمین های همجوار را جزء آمار مشاهیر خودتان قلمداد نکنید .


به داشته های نراق و نراقی بیشتر افتخار کنیم و همه ی توانمندی ها را در نراقی ها جستجو کنید . به علم و تحقیق و ارزش ها و استعداد های منطقه خودمان در نراق و دلیجان بیشتر اهمیت دهیم که فراوان نعمت های خدادادی وجود دارد و قدرش را نداریم .

به محبت و صفای شما یکی از منابع و ماخذ تحقیق در نوشته هایمان نام کتاب مورد نظر جناب عالی اضافه گردید .

فراوان کتاب و مقاله و نوشته های اینترنتی وجود دارد که جملگی نوشته اند :
محتشم اصلش از نراق است .

ما برای نمونه و اثبات ادعا چند نمونه را ذکر کرده بودیم .

ممنون از توجه و حوصله ات .
۲۶ دی ۹۴ ، ۲۱:۳۰ علیمحمد. م
من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق
هر روز بیش از پیش رابطه قلبی و عاطفی مردم شهرمان با حاج محمد اوضاعی محبوب بیشتر احساس میشود. چرا که ایشان هر بار با مجاهدت محققانه و پژوهشمندانه خود برگ زرین دیگری از افتخارات نراق و منطقه را رو مینمایند.
ایشان نه یک مورخ بلکه محققی است که به راحتی از کنار پدیده های فرهنگی و اجتماعی و تاریخی و ........ نمیگذرند.
در باره همه مسایل مرتبط با فرهنگ و فرهیختگان نراقی من جمله محتشم و ...تحقیق و کنجکاوی نموده و همواره در پی کشف حقایق نهان و معرفی انهاست.
لذا تلاش متعهدانه و متخصصانه ایشان و سایر همکارانش در سایت سلحشوران در جهت پویایی و پایایی نراق و نراقیها بسیار قابل تقدیر است.
همتشان بلند و گامهایشان مستدام باد.
۲۸ دی ۹۴ ، ۱۷:۳۴ احمد رضایی
سلام بر میر احمد نراقی

سلام بر محتشم نراقی

سلام بر محمد اوضاعی

سلام بر حسین اوضاعی


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

هدایت به بالای

folder98 facebook